كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون

مشخصات كتاب

سرشناسه : دقن، محمد

Diqin, Muhammad

عنوان و نام پديدآور : كعبه و جامه آن از آغاز تا كنون/ مولف محمد الدقن؛ ترجمه و تحقيق هادي انصاري؛ [براي حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت].

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1383.

مشخصات ظاهري : 303 ص.: مصور، جدول، نمونه.

شابك : 15000ريال ؛ 15000ريال: چاپ دوم 964-763-543-5 :

يادداشت : چاپ دوم: بهار 1384.

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع : پرده كعبه

موضوع : كعبه -- تاريخ.

شناسه افزوده : انصاري، هادي، مترجم

شناسه افزوده : حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت

رده بندي كنگره : BP262/2/د7ك 7 1382

رده بندي ديويي : 297/761

شماره كتابشناسي ملي : م 82-31725

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص: 11

پيشگفتار

سپاس خداى را كه جهان و جهانيان، با همه شگفتى هايش، آفريده اوست.

خدايى كه روح را در كالبد انسان دميد و آدمى را با دادنِ عقل، از ديگر موجودات برتر ساخت و اشرف مخلوقاتش قرار داد.

آنگاه انسان را علم و معرفت آموخت و قلم را وسيله نوشتن و انتقال انديشه ها قرار داد و آن را چنان ارج نهاد كه بدان سوگند ياد كرد!

درود بى پايان بر سرور كائنات، سيد اولين و آخرين، حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله.

سلام بر جانشين بر حقش حضرت على بن ابى طالب، امير مؤمنان عليه السلام.

سلام بر سرور زنان عالم، صديقه كبرى حضرت زهرا عليها السلام.

سلام بر امامان معصوم عليهم السلام.

و سلام بر حضرت ولى عصر ارواحنا فداه.

مكه، مقدس ترين شهر مذهبى جهان است و كعبه گرچه از نظر جغرافياى طبيعى، در جزيرة العرب واقع شده، ليكن در قلب مسلمانان جاى دارد. هر مسلمان در شبانه روز، سه يا پنج نوبت به سوى آن نماز مى گزارد و پس از مرگ نيز در آرامگاه ابدى خويش، به سوى آن مى آرمد.

خداجويان و يكتاپرستان، از آغاز پيدايش كعبه و به هنگام هبوط حضرت

ص: 12

آدم عليه السلام به زمين، همواره درآن به پرستش پروردگار مى پرداخته اند.

چه بسيار از پيامبران رو به سوى اين سرزمين نهاده در كنار كعبه به عبادت خداوند پرداختند و سرانجام در جوار آن به خاك سپرده شدند.

كعبه از ديرباز به عنوان خانه امن الهى در ميان امت ها شناخته مى شد و هنگامى كه بر اثر طوفان نوح عليه السلام از ميان رفت، جايگاه آن، كه به صورت تپه اى سرخ رنگ بود، پيوسته پناهگاه خداجويان و يكتاپرستان بود.

درباره چگونگى ساخت و بناى آن، دركتابهاى تاريخى، مطالب فراوان و گوناگونى آمده است. اكنون در اين نوشتار برآنيم روايات و احاديثى را كه مى توان بر آن تكيه كرد و يا فرموده هاى معصومين عليهم السلام در اين باره را از نظر شما خوانندگان گرامى بگذرانيم و به دنبال آن، ترجمه نوشتارى ارزشمند از دكتر محمد الدقن را، كه از تبار مصريان بوده، تقديم شما كنيم.

گفتنى است وى نخستين كسى است كه به تحقيق ارزنده درباره «جامه كعبه در طول تاريخ» پرداخته و چگونگى و تغييرات آن از زمان حضرت ابراهيم عليه السلام تاكنون را به رشته تحرير در آورده است.

او خود از كارگاه جامه بافى قديم، كه در خرنفش قاهره بوده، بازديد كرده و قسمت هاى جالب توجهى از آن را به قلم آورده است.

سپس در پايان، چگونگى بافت آن در كارگاه جامه بافى كنونى در مكه را كه به نام «امّ الجود» است شرح مى دهد. لازم به گفتن است كه اين ترجمه پيش از اين با عنوان «جامه كعبه در طول تاريخ» در فصلنامه «ميقات حج» به چاپ رسيده است.

وما توفيقى إلّا باللّه العليّ العظيم.

هادى انصارى

اول محرم 1423 مطابق با 14/ 12/ 81

ص: 13

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنامَناسِكَنا وَتُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ* رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (بقره: 127- 129)

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ* رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ* رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهيم: 35- 37)

ص: 14

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ* وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ* لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ* ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ* ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ ... (حج: 26- 30)

لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي اْلأَمْرِ وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلى هُدىً مُسْتَقِيمٍ (حج: 67)

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ* فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (آل عمران: 96 و 97)

ص: 15

بنا و ساختمان كعبه

اشاره

ص: 16

ص: 17

كعبه در آغاز

خانه خدا را، از آن جهت كه خانه اى مربع شكل است، «كعبه» نام نهاده اند. مفسران كعبه را بدين نام خوانده اند؛ زيرا كه آن مربع است و در برابر بيت المعمور در آسمان كه آن هم مربع است، قرار دارد و بيت المعمور نيز در مقابل عرش الهى است كه آن نيز مربع شكل مى باشد. (1) 1 پروردگار متعال مى فرمايد:

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ* فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (2) 2

«نخستين خانه اى كه براى انسانها (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكه است؛ كه پربركت و مايه هدايت جهانيان است.

در آن نشانه هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است؛ و هركس بدان وارد شود، در امان خواهد بود و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آن ها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خويش زيان رسانيده)، خداوند از همه جهانيان، بى نياز است.»


1- منهج الصادقين، ملافتح اللَّه كاشانى، ج 1، ص 366
2- آل عمران: 96 و 97

ص: 18

ابوالوليد (1) 3 از على بن هارون بن مسلم عجلى، از پدرش، از قول قاسم بن عبدالرحمان انصارى نقل مى كند كه وى گفت:

« (حضرت) محمد بن على بن الحسين عليهم السلام براى من نقل كرد كه همراه پدرم على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام) در مكه بودم درحالى كه پدرم مشغول طواف بر گِردِ كعبه بود و من در پشت سر او حركت مى كردم، ناگاه مردى با قامتى كشيده، دست بر دوش پدرم نهاد، پدرم روى خود را به سوى او كرد و او خطاب به پدرم گفت:

اى پسر دختر پيامبر اسلام، سلام بر تو باد،! از تو پرسشى دارم. پدرم سكوت كرد. من به همراه آن مرد همچنان به دنبال پدرم حركت مى كرديم، تا اينكه هفت دور طواف او به پايان رسيد و به حجر اسماعيل رفت و در زير ناودان به نماز ايستاد. من و آن مرد همچنان پشت سر پدرم بوديم تا اينكه نماز طواف را به پايان رسانيد سپس روى خويش را به سوى من گردانيد و من به طرفش رفته در كنارش نشستم. فرمود: اى محمد! سؤال كننده كجا رفت؟ من به آن مرد اشاره كردم و او آمد و در برابر پدرم نشست. پدرم خطاب به وى فرمود: از چه مى پرسى؟ گفت: مى خواهم درباره آغاز اين خانه و چگونگى طواف به دور آن بپرسم كه چرا و از چه زمانى و چگونه و كجا بوده است؟ پدرم فرمود: بسيار خوب، تو اهل كجايى؟ گفت: از شام هستم. فرمود: در چه منطقه اى از شام سكونت دارى؟ گفت: در بيت المقدس، فرمود: آيا تورات و انجيل را مطالعه كرده اى؟ گفت: آرى. پدرم فرمود: اى برادر شامى، با دقت به سخنانم گوش كن و آن را به خاطر بسپار و سپس از من به حق و درستى روايت كن. آغاز طواف بر اين خانه چنين بود كه:

چون خداوند- عزّوجلّ- به فرشتگان فرمود: مى خواهم در زمين خليفه اى قرار


1- ابوالوليد محمد بن عبداللَّه بن احمد بن محمد (دح 250 ه. ق./ 864 م) از زندگى وى چندان آگاهى دردست نيست و شهرتش به سبب گرد آورى كتاب اخبار مكه مى باشد. وى علاوه بر جدش، از كسانى چون على بن هارون بن مسلم عجلى، مهدى بن ابى مهدى، محمد بن ابى عمر عَدَنى كه از بزرگان موثق مكه بودند، حديث شنيد. براى آگاهى بيشتر مراجعه كنيد به دائرة المعارف بزرگ شيعه، ج 8، ص 37

ص: 19

دهم، فرشتگان گفتند:

«خدايا! خليفه اى غير از ما؟ از كسانى كه درزمين ظلم كرده و خون مى ريزند و به يكديگر حسد و خشم و ستم مى ورزند؟ پروردگارا! آن خليفه را از ما قرار ده كه ما در زمين تباهى نكرده و رشك نمى ورزيم و خشم و ستم به يكديگر نمى كنيم و تنها تو را مى ستاييم و تسبيح مى گوييم و تو را تقديس مى كنيم و فرمانبردار تو بوده و، از فرمانت سركشى نمى كنيم.»

خداوند متعال فرمود: «من آنچه را كه شما نمى دانيد مى دانم».

فرشتگان تصور كردند آنچه كه درجواب خداوند گفته اند، ردّ فرمان او بوده و خداوند از گفته آنان به خشم آمده است. آنان به عرش خداوند پناه بردند و از بيم خشم او گريستند و سه ساعت گرد عرش خداوند طواف كردند. خداوند به ايشان نگريست و رحمت خويش را بر ايشان نازل گردانيد و در زير عرش خود، خانه اى بر چهار ستون از زَبَرجَد بنا كرد و آن را به وسيله ياقوت سرخ پوشانيد. آن خانه به «ضراع» نامبردار گرديد. آنگاه خداوند به فرشتگان فرمود:

«عرش را رها كرده، گِرد اين خانه طواف كنيد».

گويد: پس فرشتگان از آن به بعد گرد آن خانه طواف مى كردند و براى آنان طواف به دور آن، آسان تر از طواف بر عرش بود و آن همان بيت المعمور مى باشد كه خداوند از آن نام برده است (1) 4. در هر شبانه روز هفتاد هزار فرشته بدان وارد گشته و طواف مى كند و خارج مى شوند و ديگر هرگز بدانجا باز نمى گردند.

آنگاه خداوند فرشتگان را به زمين گسيل داشت و فرمان داد كه براى من خانه اى در زمين همچون اين خانه بسازيد و خداوند به خلق خود در زمين فرمان داد كه بر گِرد اين خانه طواف كنند همچنانكه فرشتگان و اهل آسمان بر بيت المعمور طواف مى كنند.

آن مرد گفت: اى فرزند دختررسول خدا صلى الله عليه و آله درست فرمودى. آرى، اين چنين بوده است (2) 5.


1- طور: 4
2- جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، صص 3 و 4

ص: 20

در جاى ديگر نيز ازمحمد بن منكدر روايت كرده است كه گفت:

«نخستين كارى كه آدم عليه السلام به هنگام فرود آمدن از آسمان به زمين انجام داد، همانا طواف بر گرد خانه بود. پس فرشتگان در طواف با او برخورد نموده، گفتند: اى آدم، حج تو مقبول باد،! همانا ما دو هزار سال پيش از تو، بر اين خانه طواف كرده ايم.»

و نيز از ابن عباس روايت كرده است كه گفت:

«آدم عليه السلام حج گزارد و بر گرد خانه هفت بار طواف كرد. فرشتگان او را در طواف ديدند و گفتند: اى آدم، حج تو مقبول باد،! ما دو هزار سال پيش از تو، بر اين خانه حج گزارده ايم. آدم عليه السلام پرسيد: شما در طواف خود چه مى گوييد؟ گفتند: ما چنين مى گوييم: «سبحان اللَّه و الحمد لله و لا إله إلّا اللَّه و اللَّه اكبر».

آدم عليه السلام گفت: «و لا حول و لاقوّة إلّا بالله» را بدان اضافه كنيد. فرشتگان نيز چنين كردند. سپس ابراهيم عليه السلام پس از آنكه خانه را ساخت و به طواف بر گرد آن مشغول شد، فرشتگان در حال طواف به او برخورد نمودند و سلامش كردند.

ابراهيم عليه السلام پرسيد: شما در طواف خود چه مى گوييد؟ گفتند: پيش از روزگار آدم عليه السلام «سبحان اللَّه و الحمد لله و لا إله إلّا اللَّه و اللَّه اكبر» مى گفتيم و چون به آدم عليه السلام گفتيم، فرمود: كلمات «و لا حول و لا قوّة إلّا بالله» را هم به آن اضافه كنيد. ابراهيم عليه السلام فرمود: بر آن «العليّ العظيم» را هم بيفزاييد، پس فرشتگان چنين كردند.

از كعب نقل شده است كه:

«خداوند فرشته اى به سوى آدم عليه السلام فرستاد و محل خانه و حدود آن را به وى نشان داد و به او دستور بنياد كعبه را داد. خانه كعبه نخستين ساختمانى است كه بر روى زمين بنا گرديده است.» (1) 6


1- ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 24

ص: 21

ابن عباس گويد:

«آدم عليه السلام اولين كسى بود كه خانه را بنا نهاد و در آن نماز گزارد (1) 7.

و از امام باقر عليه السلام هم منقول است كه:

«خداوند فرشتگان را فرو فرستاد و امر نمود كه براى او در روى زمين خانه اى همانند بيت المعمور بنا كند.» (2) 8 همچنين از حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام نيز روايت شده است كه:

«كعبه به جاى بيت المعمور مى باشد.» (3) 9 از ابن عباس نيز روايت شده است كه گفت:

«كعبه درمقابل بيت المعمور و در زير آن قرار دارد؛ به طورى كه اگر از بيت المعمور چيزى فرو افتد، نمى افتد مگر بر روى كعبه.» (4) 10 همچنين از كعب نقل شده است كه:

«بيت الحرام در زير بيت المعمور واقع است؛ آن چنانكه اگر سنگى از بيت المعمور بيفتد، بر روى بام كعبه مى افتد.» (5) 11 دومين بار كه كعبه ساخته شد، به وسيله آدم عليه السلام بود. ازرقى در كتاب تاريخ خود آورده است:

«ابوالوليد از قول پدر بزرگ خويش، از سعيد بن سالم، از طلحة بن عمرو حضرمى، از عطاء بن ابورباح از ابن عباس نقل مى كند كه گفت:

چون خداوند، آدم عليه السلام را از بهشت به زمين فرستاد، آدم گفت: پروردگارا! براى


1- ازرقى، اخبار مكه، صص 7- 10
2- منهج الصادقين، ملافتح اللَّه كاشانى، ج 1، ص 380؛ «تفسير مفاتيح الغيب»، فخر رازى، ج 3، ص 6
3- ابن رسته، الاعلام النفيسه، ص 24
4- ازرقى، اخبار مكه، ص 18
5- ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 24

ص: 22

من چه حادثه رخ داده است كه ديگر صداى فرشتگان را نمى شنوم و وجود آنان را در اطراف خود احساس نمى كنم؟ ندا آمد كه اى آدم، اين نتيجه اشتباه و خطاى تو است ولى برو و براى من خانه اى بساز و بر گِرد آن به طواف بپرداز و مرا ياد كن؛ همانگونه كه فرشتگان رفتار مى كنند و بر گرد عرش من مى گردند.

آدم عليه السلام گام برداشتن آغاز كرد؛ به طورى كه زمين براى او در نورديده شد تا اينكه به مكه رسيد. جبرئيل عليه السلام با بال خود بر زمين زد و پايه مستحكمى در پايين ترين نقطه زمين براى آدم آشكار گرديد و فرشتگان سنگ هايى در آن قرار دادند كه سى مرد ياراى برداشتن قطعه اى از آن را نداشت! آدم عليه السلام بيت الحرام را از سنگ هاى پنج كوه «لبنان» و كوه «طور زيتا» (1) 12 و «طور سينا» و «جودى» و «حِرا» ساخت تااينكه همسطح زمين گرديد. (2) 13 ابوالبخترى ازمالك بن انس و او از زيد بن اسلم روايت كرده است كه:

«چون آدم از بهشت رانده شد و در سرزمين هند فرود آمد، براى بهشت دلتنگ گرديد و از خدا خواست كه جايگاهى به وى عنايت فرمايد تا او در آنجا به عبادت پروردگار بپردازد. خداوند وحى كرد كه به سوى مكه حركت كند، در اين سفر به هر منزل كه مى رسيد، آن را آباد مى ديد تا اينكه به مكه رسيد.» (3) 14 ابوالوليد از مهدى بن ابى المهدى، از اسماعيل بن عبدالكريم صنعانى، از عبدالصمد بن معقل و او از وهب بن منبّه نقل مى كند كه:

«چون خداوند توبه آدم عليه السلام را پذيرفت، فرمان داد به مكه رود. پس زمين براى او طى شد و بيابان ها را با يك گام و آبها و درياها را نيز همينگونه طى مى كرد و به


1- نام كوهى است كه بر فراز آن درخت زيتونى قرار دارد. اين كوه در كنار پل خابور و نزديك رأس العين است. اين كوه يكى از جايگاه هاى مبارك بيت المقدس به شمار مى آيد. نك: ياقوت، معجم البلدان، ج 6، ص 68
2- ازرقى، اخبار مكه، ص 9
3- ملافتح اللَّه كاشانى، منهج الصادقين، ج 1، ص 381 و نيز نك: فخر رازى، مفاتيح الغيب، ج 7- 8، بخش هفتم، ص 154

ص: 23

هر نقطه اى كه قدم مى گذاشت آبادانى وعمران پديد مى آمد تا اينكه به مكه رسيد.

پيش از آن، اندوه و گريه اش بسيار شده بود و فرشتگان از اندوه او اندوهگين و از گريه اش گريان مى شدند. خداوند با فرستادن خيمه اى ازخيمه هاى بهشت، دلدارى اش داد و آن را در مكه جايگاه كعبه، پيش از آن كه كعبه اى ساخته شود، قرار داد. آن خيمه از ياقوت هاى سرخ بهشتى و در آن سه قنديل زرّين از زرهاى بهشتى بود؛ به طورى كه پرتوى از پرتوهاى بهشت از آن خارج مى گرديد. حجر الأسود را هم با همان خيمه فرو فرستاد، درحالى كه ياقوتى سفيد از بهشت بود.

ركن در آن حال، جايگاهى بود كه آدم عليه السلام بر آن مى نشست. چون آدم عليه السلام ساكن مكه شد، فرشتگان آن خيمه را پاس داشتند و ديگر ساكنان زمين آن روز را كه از جن و شياطين بودند، از نزديك شدن به آن دور مى كردند؛ زيرا براى آنان سزاوار نظر كردن به چيزى از بهشت نبود. چون هر كس به چيزى از بهشت نظر افكند، بهشت بر او واجب مى گردد و زمين در آن روزگار پاك و منزه بود و آلودگى به خود نديده و خونى در آن ريخته نشده بود، همچنانكه خطايى در آن صورت نگرفته بود و بدين سبب خداوند زمين را جايگاه فرشتگان قرار داده بود و آنان همچنان كه در آسمان بودند در زمين به ذكر و تسبيح پروردگار پرداختند و بدان سستى نمى ورزيدند. آنان به صورت صفى واحد، دركنار نشانه هاى حرم به صورت دايره، حرم شريف را در بر گرفته و ايستاده بودند؛ به طورى كه منطقه حِلّ (1) 15 را در پشت سر خود و منطقه حرم را در پيش روى خويش قرار داده بودند.» (2) 16 خداوند عزّوجلّ ورود حوا به حرم را، به سبب خطايى كه كرده بود حرام نمود؛ همچنانكه نظر به خيمه آدم را نيز بر او حرام گردانيد و اين وضع همچنان ادامه داشت تا اينكه قبض روح گرديد. هرگاه آدم قصد آن را داشت كه حوا را ببيند و با او درآميزد و فرزندى به وجود آورد، از تمامى منطقه حرم خارج شده و او را مى ديد.

خيمه آدم، تا به هنگام قبض روح آن حضرت همچنان در آن نقطه قرار داشت. پس


1- منطقه حِلّ شامل مناطقى است كه خارج از دايره حرم قرار گرفته است.
2- جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، صص 9 و 10

ص: 24

از آنكه خداوند جان آدم را گرفت، آن خيمه را هم بالا برد. فرزندان آدم عليه السلام درجايگاه آن خيمه، خانه اى از سنگ و گِل به وجود آوردند و همواره اين خانه بر قرار و پايدار بود و هركس ازپس ايشان مى آمد، خانه را تجديد مى كرد (1) 17، تا اينكه در دوران حضرت نوح عليه السلام آب آن را پوشانيد و غرق كرد؛ به طورى كه جايگاه آن، ازنظرها محو و ناپديد گرديد.

مجاهد مى نويسد:

«به دنبال طوفان نوح عليه السلام خانه از ميان رفت و جاى آن ناپديد شد. وضع تا دوران حضرت ابراهيم عليه السلام همينگونه بود. جاى ياد شده، به صورت تپه اى سرخ، با پوششى از خاك هاى غيرقابل نفوذ آب، بود. در آن هنگام مردم آن جا را مى شناختند و مظلومان و پناهندگان، از اطراف بدان روى مى آوردند و هر كس كه گرفتار محنت و بلايى بود، به آنجا روى آورده، دعا مى كرد. دعا در آنجا بيشتر مستجاب بود و پيوسته مردم جهت حج به مكه مى آمدند و جاى خانه را زيارت مى كردند ولى كسى در آن توقف نمى كرد. خداوند آن هنگام كه بناى تجديد خانه و اظهار دين و تعظيم شعاير را اراده كرد، آن را جايگاه ابراهيم عليه السلام قرار داد.» (2) 18 در اين باره همچنين آمده است:

«در فاصله ميان دوران حضرت نوح و حضرت ابراهيم عليهما السلام آن هنگام كه خانه فرو ريخت، هر گاه بلا و سختى به مردم روى مى آورد واز خدا طلب فرج و گشايش مى كردند، تقاضاى آنها- چه خداپرستان و چه مشركان- در جايى از مسجد الحرام انجام مى شد.

از اين رو دره مكه همواره به وسيله اجتماع انبوهى از مردم، كه از نظر دينى با يكديگر اختلاف داشتند ولى همه در بزرگداشت خانه خدا هم سخن بودند، پوشيده مى شد. گفته اند كه از جمله اين مراسم، دعاى فرستادگان قوم عاد بود؛


1- جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، ص 13
2- ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 26

ص: 25

آن هنگام كه آنان گروهى را در سالى كه قحطى بدانان روى آورده بود، براى طلب باران به مكه اعزام نموده بودند. قوم عاد در شهرى كه داراى ستونهايى بود (ذات العماد) مى زيستند. اين شهر در ميان شن هاى روان بنا شده بود و به نام فرمانرواى آنان «إرم» خوانده مى شد. اين شهر بنابر به گفته برخى، در شرق عدن قرار داشته است. ساكنين اين شهر در دژها زندگى مى كردند و پرستشگاه هاى ايشان بر قلّه كوه ها بنا گرديده بود. آنان در نتيجه گناهانى كه مرتكب شده بودند، به خشم الهى گرفتار آمدند و چندين سال باران برايشان نباريد. از اين رو نمايندگانى را به مكه فرستادند تا در جايگاه مخصوص آن دعا كنند و باران رحمت الهى برايشان نازل شود.

اين فرستادگان در خانه هاى مكه، كه با آنان همپيمان بودند، به عيش و عشرت پرداختند و به باده گسارى و لذّت بردن از رامشگرى كنيزكان غزل خوان مشغول شدند. پس ازگذشت يك ماه، ميزبانان خسته شده، رامشگران را واداشتند تا سرودهايى بخوانند و بنوازند كه ديدار كنندگان را به ياد هدف خود از مكه بيندازد و چون چنين شد، بزرگِ نمايندگان به درّه مكه فرودآمد و در حرم كعبه براى درخواست باران به تضرّع پرداخت. در آن هنگام كه مشغول نيايش بود، پاره هاى ابرى بر بالاى سر او پديدار گرديد. وى يكى از پاره ابرها را، كه به نظر مى رسيد پربارتر است، درخاطر گرفت و از خداوند درخواست نمودكه آن را به سرزمين وى روانه سازد. سرنوشت آن بود كه قوم عاد از عذاب خداوند نجات نيابند و به همين جهت پاره ابرى كه بزرگ نمايندگان برگزيده بود، آكنده از گِردباد بود. مدت هفت شبانه روز اين گردباد، شنها را بر شهر ارم و مردم آن فروريخت. نمايندگان هنوز در مكه بودند و از آنچه كه بر سر قومشان آمده بود، آگاهى نداشتند تا اينكه در شبى مهتابى، سوارى به نزد ايشان آمد و از آنچه كه بر سر قوم عاد رفته بود، آگاهشان ساخت». (1) 19 عروة بن زبير نيز نقل كرده است:

«... زمين توفانى شد و سپس فرو نشست، خانه در جايگاهى بلند و رفيع


1- امل اسين، مكه مكرمه، مدينه منوره، ص 27

ص: 26

و قرمزرنگى، كه مكان آن را همه مى شناختند، قرار داشت. در اين هنگام خداوند هود را به سوى قوم عاد فرستاد و او تا پايان عمر مشغول ارشاد و هدايت ايشان بود و حج خانه نكرد، تا اينكه خداوند آن را جايگاه ابراهيم عليه السلام قرار داد. او خانه را زيارت كرد و اعمال آن را مى دانست و مردم را دعوت به حج نمود. از اين پس تمام پيامبران، خانه را زيارت مى كردند». (1) 20 ابوالوليد از قول مهدى بن ابى المهدى از عبدالرزاق (صنعانى) از عمر بن بكار از وهب بن منبه از ابن عباس نقل مى كند كه:

«جبرئيل عليه السلام به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و ايستاد. جامه اى سرخ بر تن داشت كه بر آن گرد و خاك نشسته بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى روح الأمين، اين گرد و خاك چيست كه بر جامه تو مى بينم؟ گفت: خانه كعبه را زيارت كردم، فرشتگان كنار ركن ازدحام كرده بودند، اين گرد و خاك كه مى بينى از برخورد بال هاى ايشان با زمين است». (2) 21 و نيز در «تاريخ الخميس» (3) 22 اينگونه آمده است:

«ابن عباس روايت كرده كه خداوند- تبارك و تعالى- به آدم عليه السلام وحى نمود كه:

من داراى حرمى در امتداد عرش خود هستم، پس به آنجا برو و برايم خانه اى بساز، آنگاه اعمالى را كه فرشتگان در اطراف عرش من به جا مى آورند، تو نيز گِرد آن انجام ده. آنجا مكانى است كه تو و آن دسته از فرزندانت را كه در اطاعت و سرسپردگى به من باشند، مورد رحمت و مغفرتم قرار مى دهم. آدم گفت: اى پروردگار من! چگونه اين كار را انجام دهم در حالى كه نه در توان من است و نه راهنمايى بر آن مكان دارم.

پس خداوند فرشته اى فرستاد تا آدم عليه السلام را به مكه راهنمايى كند. آن دو، راهىِ


1- ازرقى، اخبارمكه، ص 28
2- ازرقى، اخبار مكه، ص 28
3- تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، حسين بن محمدالحسن ديار بكرى كردى، ج 2، ص 121

ص: 27

مكه شدند. در ميان راه، هرگاه به مناطق سرسبز و يا زيبايى برخورد مى كردند كه نگاهها را جلب مى كرد، به فرشته مى گفت: در همين جا فرود آييم؛ زيرا آن مكان همين جا است! فرشته بدو مى گفت: آن مكان در پيش روى تو است. تا اينكه وارد مكه شدند، پس خانه كعبه را از پنج كوه «سينا»، «حِرا»، «زيتا»، «لبنان» و «جودى» بنا كرد.

در روايت وهب بن منبه، به جاى كوه «لبنان» و «جودى»، دو كوه «ثبير» و «احد» آمده است؛ كوههايى كه آدم صلى الله عليه و آله از سنگ آنها براى ساختن كعبه استفاده كرد.

هنگامى كه حضرت آدم عليه السلام تصميم گرفت كعبه را بنا كند، جبرئيل عليه السلام نازل شد و دو بال خود را بر اساس ثابتى از زمين زد كه در نتيجه، سنگها از آن جدا شد و سپس توسط فرشتگان به سوى محل كنونى كعبه حمل گرديد. اين سنگها چنان عظيم و سنگين بودندكه هر يك از آنها را سى نفر هم نمى توانستند حمل كنند.

تاريخ ازرقى، در اين زمينه مى نويسد:

«اين سنگها، از پنج كوه جدا شدند: «لبنان»، «طور زيتا»، «طور سينا»، «جودى» و «حِرا».

ثعالبى گفته است:

«طور زيتا» و «طور تيناء» دو كوه هستند كه در بيت المقدس قرار گرفته اند و «لبنان» كوهى درنزديكى شام است كه بدان كوه «اولياء» گفته مى شود». (1) 23 همچنين در «مختار الصحاح» نوشته ثعالبى آمده است:

«جودى، كوهى است درجزيره «موصل» (2) 24 كه كشتى حضرت نوح پس از طوفان


1- برگرفته از كتاب خطى «عامود النسب» نوشته ثعالبى.
2- برخى از صاحبنظران، كوه جودى را همان كوه آرارات دانسته اند كه درشرق كشور تركيه كنونى واقع است و قلّه آن از نقاط مرزى شمال غربى ايران در فاصله ميان دو كشور ايران و تركيه قابل رؤيت است.

ص: 28

بر روى آن لنگر انداخت. اما «طور سينا» در مصر و «حِرا» در مكه است».

در كتاب «نهاية الأرب فى فنون الأدب»، نوشته نويدى، در اين باره آمده است:

«عبداللَّه عمر گفت: چهار كوه نزد خداوند مقدس است:

«طور تينا»، «طور زيتا»، «طور سينا» و «طور تيمانا». اما طور تينا در مشق است و طور زيتا در بيت المقدس و طور سينا همان كوهى است كه حضرت موسى عليه السلام بر آن قرار گرفت و اما طور تيمانا در مكه است».

ص: 29

ساختمان كعبه به وسيله شيث عليه السلام

پس از درگذشت آدم عليه السلام كعبه به وسيله فرزندش شيث بنا گرديد. ليكن ازرقى در تاريخ خود نام شيث را تصريح نكرده بلكه به عنوان «فرزندان آدم كه پس از آدم كعبه را بنا نمودند» آورده است. اين ساختمان تا هنگام طوفان حضرت نوح عليه السلام برقرار بوده است.

و اكنون متن آنچه كه «ازرقى» در اخبار مكه خود در اين باره آورده است:

او از قول پدربزرگ خود، از سعيد بن سالم، از عثمان بن ساج و او از وهب بن منبه نقل مى كند كه:

«چون آدم عليه السلام درگذشت، خداوند خيمه اى را، كه از زيورهاى بهشتى بوده و براى آرامش آدم عليه السلام بر او نازل گردانيده بود، به آسمان برد. آنگاه فرزندان آدم در جايگاه آن خيمه، خانه اى ازسنگ و گِل ساختند كه اين خانه همواره آباد بود و يكى پس از ديگرى آن را تعمير مى كردند تا اينكه دوران حضرت نوح عليه السلام رسيد و طوفان آن را غرق كرد و جايگاهش ناپديد گرديد. پس از آن بار ديگر جايگاه آن به حضرت ابراهيم عليه السلام راهنمايى گرديد».

نويسنده «تاريخ الكعبة المعظّمه» (1) 25 آورده است:

«نخستين كسى كه خانه كعبه را بنا كرد، «شيث» بود و اين بدان معناست كه


1- حسين باسلامه.

ص: 30

اولين ساختمان كعبه پس از آدم عليه السلام از فرزندانش، به وسيله شيث بوده است».

«تاريخ الخميس» (1) 26 مى نويسد:

«شيث فرزند آدم، نخستين كسى است كه كعبه را بنا كرد؛ زيرا قبل از ساختمان او، كعبه به صورت خيمه اى از ياقوت سرخ بود كه آدم عليه السلام بر گِرد آن طواف مى كرد و بدان انس مى گرفت؛ زيرا اين خيمه براى او از بهشت فرود آمده بود كه پس از آن دوباره به آسمان برده شد و آدم براى حج از هند بدان جايگاه آمد».


1- نوشته حسين بن محمد حسين ديار بكرى.

ص: 31

كعبه از زمان حضرت نوح تا دوران ابراهيم عليهما السلام

ابوالوليد از پدربزرگش، از سعيد بن سالم، از ابن جريح و او از مجاهد نقل مى كند كه گفت:

«به هنگام طوفان نوح، محل كعبه ناپديد شد و در دوران ميان حضرت نوح و ابراهيم عليهما السلام از ديده ها پنهان گرديد».

و نيز گفته است كه:

«جايگاه آن تپه اى سرخ رنگ بوده كه سيل ها بر آن قرار نمى گرفت. مردم نيز به همين مقدار مى دانستندكه جايگاه خانه در همان محدوده مى باشد ليكن از محل قطعى آن اطلاعى در دست نداشتند. ستمديدگان و پناه جويان از گوشه و كنار زمين به آنجا مى آمدند و بدان متوسل مى گشتند و دعاى آنان در اين جايگاه همواره مورد استجابت قرار مى گرفت. مردم نيز بدان نقطه مى آمدند و حج مى گزاردند تا اينكه خداوند اراده كرد، جايگاه خانه اش به وسيله حضرت ابراهيم عليه السلام ساخته شود و آيين او در آن نقطه آشكار گردد».

بنابراين، از زمانى كه خداوند آدم عليه السلام را بر زمين فرود آورد، خانه كعبه همواره موردپرستش همه امت ها و ملت ها بوده است كه هر يك پس از ديگرى آمده و در آن جايگاه خداوند رامى پرستيدند وگويد كه فرشتگان پيش ازآدم عليه السلام بركعبه حج مى گزاردند.

ص: 32

ابن هشام گويد:

«ميان حضرت نوح و ابراهيم عليهما السلام پيامبرى جز هود و صالح عليهما السلام نبوده است و ميان ابراهيم و هود 630 سال و بين نوح و ابراهيم 1143 سال فاصله بوده است» (1) 27.

«ثعالبى» نيز گفته است: فاصله ميان ولادت ابراهيم و طوفان نوح 1263 سال بوده كه اين، 3337 سال پس از خلقت آدم بوده است.


1- زاد المسلم فيما اتفق عليه البخارى و المسلم، ج 2، ص 158.

ص: 33

بناى كعبه از سوى ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام

اشاره

ابن جريح در حديثى كه از حضرت على بن ابى طالب عليه السلام روايت شده، آورده است:

«خداوند بلند مرتبه، به ابراهيم عليه السلام فرمود: به همراه پسرت به پاخيز و براى من خانه اى بنا كن. ابراهيم پرسيد: خدايا! در كجا؟ پروردگار فرمود: به زودى محل آن را به تو نشان خواهم داد. پس ابرى فرستاد كه در آن سرى قرار داده شده بود، كه با ابراهيم عليه السلام سخن مى گفت. آن سر گفت: اى ابراهيم خدايت فرمان داده كه نقشه خانه را به اندازه اين ابر بكش. ابراهيم عليه السلام به ابر نگاه كرد و اندازه آن را در نظر داشت و نقشه مى كشيد. سپس پرسيد: آيا انجام وظيفه شد؟ سر جواب داد: آرى (1) 28.»

از ابن عباس نيز نقل گرديده است كه:

«چون آن فرشته جاى خانه را به ابراهيم عليه السلام نشان داد، ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام حركت كرده و، بدانجا رفتند. آنان محل ستون ها را گود مى كردند و مى گفتند:

... رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ؛ (2) 29 «پروردگارا! از ما بپذير كه تو


1- ازرقى، اخبار مكه، ص 27، و نيز نك: تفسير قرآن العظيم، حافظ عماد الدين ابوالفداء، قاهره 1373 ه. ق./ 1954 م، ج 1، ص 176
2- بقره: 129

ص: 34

شنوا و دانايى!

اسماعيل بر شانه خود سنگ مى آورد و ابراهيم كهنسال بنّايى مى كرد. چون ديوارها بالا رفت و پيرمرد قدرت و تسلط كافى نداشت، اسماعيل براى وى سنگى آورد كه اكنون به «مقام ابراهيم» معروف است.

ابراهيم عليه السلام بر آن مى ايستاد و بنّايى مى كرد و اسماعيل هنگام ضرورت، سنگ را از اين سو، به سوى ديگر خانه جابجا مى كرد تا اينكه به قسمت پيش روى خانه كعبه آورده شد». (1) 30 ابن اسحاق دراين باره مى نويسد:

«چون ابراهيم عليه السلام محل پايه ها را فرو برد، بدانجا كه در آغاز آدم ابوالبشر بنياد نهاده بود رسيد. او خواست بيش از آن جايگاه را حفر كند، ليكن به سنگ هايى برخورد كرد كه هريك از آنها را سى نفر نمى توانست از جاى حركت دهد.

بنابراين، مجبور شد كه خانه را از همان جايگاه بنا نهد.»

از وهب بن منبه نيز روايت شده است كه:

«چون خداوند دوست خود ابراهيم را براى بناى بيت برگزيد. اين پيامبر الهى در تجديد بنا، همان طرحى را ريخت كه فرزندان آدم عليه السلام در جاى خيمه اى كه خداوند آدم را بر آن فرود آورد اجرا كرده بودند.

ابراهيم آن محل را حفر كرد تا به ستون هايى كه فرزندان آدم در زمان خودشان در جاى خيمه بنا نهاده بودند، رسيد. در اين هنگام خداوند مكان كعبه را با ابرى سايه كرد و همان جاى كعبه نخستين بود. اين ابر باقى ماند و در برابر ابراهيم سايه افكنده و او را به جاى ركن ها هدايت مى كرد تا اينكه به ستون ها بالا رفت و آن هنگام ابر محو گرديد. اين است معناى قول خداوند وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ (2) 31 يعنى آن هنگام كه ما جايگاه خانه را به ابراهيم نشان داديم».


1- ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 28 و 29 و نيز نك: تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، صص 321 و 322
2- حج: 27

ص: 35

گويند ابرى كه مأموريت راهنمايى داشت، تا ابراهيم به وسيله آن، به محلّ ركن ها رهنمون گردد، زايل نشد تا هنگامى كه او ركنها را يافت و سپاسِ پروردگار را به جاى آورد و پيوسته خداوند از آن روز، آن جايگاه را آباد برپا داشت» (1) 32.

سفيان بن عينيه و هيثم از شعبى روايت كرده اند كه:

«چون خداوند ابراهيم را فرمان بناى كعبه داد و اوآن كار را آغاز كرد و به پايان رسانيد، آنگاه كه به نصب حجر الأسود رسيد، به اسماعيل گفت: برايم سنگى بياور كه نشانه و راهنما براى مردم باشد و در طواف حج و زيارت، آن را نقطه آغازين خويش قرار دهند. اسماعيل عليه السلام سنگى آورد ليكن ابراهيم عليه السلام راضى نشد و اين سنگ (حجر الأسود) از جانب خداوند به ابراهيم داده شد. چون اسماعيل برگشت، گفت: اى پدر، چه كسى اين سنگ را آورد؟ گفت: آن كسى كه نگذاشت سنگ تو را بپذيرم (2) 33».

ابوالوليد از قول پدربزرگش از سعيد بن سالم، از عثمان بن ساج، از محمد بن اسحاق نقل كرده است كه مى گفت:

«چون ابراهيم عليه السلام هاجر، مادر اسماعيل را در مكه فرود آورد، پيش از آنكه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه را بالا آورند، فرشته اى نزد هاجر آمد و محل خانه كعبه را، كه جايگاه بلند و سرخ رنگ و از سنگ و كلوخ بود، به او نشان داد و گفت: اين نخستين خانه عبادت است كه در زمين براى مردم قرار داده شده و بيت العتيق است و بدان كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى آن را براى مردم برافراشته خواهند كرد (3) 34».


1- ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 28 و نيز نك: ابن قتيبه دينورى، معارف لبنان، بيروت، احياء التراث العربى، ص 344
2- ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 29؛ ازرقى، اخبارمكه، صص 29 و 31 و 32 و نيز نك: ابوالفداء، تفسير قرآن العظيم، ج 1، صص 178 و 179
3- ازرقى، اخبار مكه، ص 45، ترجمه دكتر محمود دامغانى.

ص: 36

ابن جريح مى گويد:

«به من خبر رسيده است كه چون جبرئيل عليه السلام در محل چاه زمزم پاشنه به زمين كوبيد، به هاجر گفت: اين مكان نخستين پرستشگاه است كه براى مردم وضع شده است و اشاره به محل كعبه مى كرد و اين خانه عتيق و كهن الهى است و بدان كه ابراهيم و اسماعيل آن را براى مردم بر پا و آباد خواهند كرد و همواره آباد و مورد حرمت و كرامت خواهد بود تا روز رستاخيز (1) 35».

ابن جريح مى افزايد:

«مادر اسماعيل (هاجر) پيش از آنكه ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام خانه كعبه را بسازند و پايه هاى آن را برآورند، درگذشت و در محل حجر اسماعيل (2) 36 به خاك سپرده شد».

ابوالوليد از سعيد بن سالم، از عثمان بن ساج، از على بن عبداللَّه بن معاذ از ايوب سختيانى، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل مى كند كه گفت:

«فرشته اى كه آب زمزم را براى هاجر بيرون آورد، به او گفت: به زودى پدر اين پسر بازگشته، خانه اى خواهد ساخت كه آن جا محل آن است و به آن اشاره كرد و سپس ناپديد گرديد (3) 37».

ابوالوليد مى گويد:

«پدر بزرگم از سعيد بن سالم، از عثمان بن ساج، از محمد بن ابان، از ابن اسحاق سبيعى از حارثة بن مضرب از حضرت على بن ابى طالب عليه السلام ضمن حديثى درباره چاه زمزم نقل مى كرد كه او گفت: سكينه به صورت ابر يا مِه آشكار شد كه در ميانه آن چيزى همچون سر آدمى بود كه سخن مى گفت و گفت: اى


1- ازرقى، اخبار مكه، ص 45، ترجمه دكتر محمود دامغانى.
2- ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 3، ص 221
3- ازرقى، اخبار مكه، ترجمه دكتر محمود دامغانى، ص 46

ص: 37

ابراهيم، زمينى به اندازه من انتخاب كن، نه كمتر و نه بيشتر، و اساس بنا را بر آن قرار ده، آن مقدار همان است كه بكّه است و حوالى آن مكه است (1) 38».

مهدى بن ابى المهدى، از عبدالرحمن بن عبداللَّه، مولاى بنى هاشم، از حماد، از سماك بن حرب، از خالد بن عرعره، از حضرت على بن ابى طالب عليه السلام در تفسير اين آيه نقل كرده كه فرمود:

منظور در إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ* فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً ...

آن نيست كه نخستين خانه معمولى باشد يا نخستين پرستشگاه؛ زيرا نوح عليه السلام پيش از ابراهيم در خانه هايى مى زيسته و خدا را عبادت مى كرده است و ابراهيم عليه السلام هم همانگونه بوده است ولى خانه كعبه نخست خانه اى است كه در آن براى مردم نشانه هاى روشن چون مقام ابراهيم وضع شده است، و هر كس درآن خانه درآيد، در امان خواهد بود (2) 39».

ابوالوليد ازرقى در كتاب خود (اخبار مكه) آورده است: مهدى بن ابى المهدى از عبدالرحمن بن عبداللَّه، مولاى بنى هاشم، از ابو عوانه از ابى بشر، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل مى كند كه گفته است:

«به خدا سوگند آنان (حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام) آن خانه را با گچ و كلوخ نساختند و كسى آن دو را يارى نمى داد و مالى نداشتند كه سقف آن را بپوشانند، بلكه آن دو، نشانه گذارى و مشخص نمودند و بر آن طواف كردند (3) 40».

فاكهى ازحضرت على بن ابى طالب عليه السلام روايت كرده است:

«ابراهيم عليه السلام نخستين شخصى است كه كعبه را ساخت»


1- اخبار مكه، ازرقى، ص 49
2- ابوالوليد ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 50
3- اخبار مكه، ازرقى، ج 1، ص 51

ص: 38

و شيخ عماد الدين ابن كثير نيز آن را تأييد كرده و گفته است:

«از هيچ معصومى در مورد ساخته شدن كعبه پيش از ابراهيم خليل عليه السلام خبرى به دست ما نرسيده است (1) 41».

از وهب بن منبه روايت شده است كه:

«چون حضرت ابراهيم عليه السلام ديوار را بالا برد، خداوند به سوى او پيغام فرستاد كه به مردم اعلام كن به حج آيند (2) 42».

قرآن در اين باره چنين اشاره كرده است:

وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ* وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ* لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ (3) 43

« (به خاطر بياور) زمانى را كه جاى خانه (كعبه) را براى ابراهيم آماده ساختيم (تا خانه را بنا كند و به او گفتيم) چيزى را همتاى من قرار مده! و خانه ام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجود كنندگان (از آلودگى بت ها و از هرگونه آلودگى) پاك ساز و مردم را دعوت عمومى به حج كن؛ تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر از هر راهِ دورى سوى تو بيايند ...

تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حيات بخش) باشند؛ و در ايام معيّنى نام خدا را؛ بر چهارپايانى كه به آنان داده است، (به هنگام ذبح قربانى) ببرند، پس از گوشت آنها بخوريد و بينواى فقير را نيز اطعام نماييد!».

پس از آن، ابراهيم عليه السلام رو به سوى يمن و شام و مشرق و مغرب كرد و فرياد برآورد


1- ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 276
2- ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 29
3- حج: 26- 28

ص: 39

كه: اى مردم! خداوند فرمان داده است خانه را زيارت كنيد و دعوت خداى خود را بپذيريد.

گويند اين ندا در دل مؤمنان و خداجويان اثر كرد و پاسخ دادند: «خداوندا! پذيرا شديم، پذيرا شديم».

از معصوم در اين باره روايت شده است كه ندا در صُلب مؤمنان و خداجويان تا روز قيامت قرار داده شد و تا هنگامى كه جهان بر پاست، مؤمنان و خداپرستان به نداى حضرت ابراهيم عليه السلام پاسخ داده و در خانه حج مى گزارند.

هنگامى كه حضرت ابراهيم عليه السلام حجاز را براى هميشه ترك مى كرد، دست هاى خويش را به دعا برداشت و مكه را تقديس كرد:

رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (1) 44

«پروردگارا! من بعضى ازفرزندانم را در سرزمين بى آب و علف، در كنار خانه اى كه حرم تواست، ساكن ساختم تا نماز را بپا دارند؛ تو دل هاى گروهى از مردم را متوجه آنهاساز؛ و از ثمرات به آنها روزى ده؛ شايد آنان شكر تو را به جاى آورند!».

رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ (2) 45

«پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند و آنها را كتاب و حكمت بياموزد و پاكيزه شان سازد».

ويژگى هاى ساختمان كعبه به دست ابراهيم عليه السلام § محمد طاهر كردى، التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج؟، ص؟ § 46

1- ابراهيم عليه السلام كعبه را بر پايه هايى كه حضرت آدم عليه السلام بنا كرده بود، استوار كرد.


1- ابراهيم: 37
2- بقره: 129

ص: 40

2- در ساختمان كعبه هيچگونه گچ، گِل و آهكى به كار نرفت، بلكه سنگ ها يكى بر ديگرى قرار داده شد.

3- كعبه مستطيل شكل بود.

4- كعبه داراى دور كن حجر الأسود و يمانى بود ودور كن ديگر آن سمت حِجر اسماعيل (كه هم اكنون ناودان بر فراز آن قرار دارد) به صورت گِرد و نيم دايره ساخته شده بود.

5- در سمت راست، درون خانه كعبه گودالى حفر شده بود. اين گودال سه ذرع عمق داشت كه بدان «خزانه كعبه» مى گفتند. در آن هنگام هداياى ارسالى براى كعبه را در اين گودال قرار مى دادند.

6- در آن زمان، مانند امروز، كعبه درى از سمت شرق داشت كه به درون آن راه مى يافت. اين در به شكل مربع مستطيل بود كه باز و بسته نمى شد.

7- اين در بر روى زمين قرار داشت.

8- حجر اسماعيل به صورت نيم دايره، از چوب درخت اراك ساخته شده بود.

9- كعبه داراى سقف نبود، بنابراين ناودان نيز نداشت.

10- جامه اى بر كعبه پوشانده نمى شد.

11- ارتفاع كعبه از زمين نُه ذراع بود.

12- عرض ديوارى كه درِ كعبه بر آن قرار داشت (سمت شرق كعبه) سى و دو ذراع بود.

13- ديوار مقابل آن، سى و يك ذراع بود.

14- عرض ديوار سمت حِجْر به بيست و دو ذراع مى رسيد.

15- ديوار مقابل آن؛ يعنى فاصله ميان ركن يمانى تا ركن حجرالأسود، بيست ذراع بود.

16- بناى كعبه از سوى حضرت ابراهيم عليه السلام به چهار هزار سال پيش مى رسد.

ص: 41

فرود آمدن جرهميان در سرزمين حرم

اشاره

ازرقى در اخبار مكه آورده است: پدربزرگم از مسلم بن خالد زنجى، از ابن جريح، از كثير بن كثير، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل مى كند كه گفت:

«چون خداوند آب زمزم را براى مادر اسماعيل بيرون آورد و درحالى كه هاجر كنار زمزم بود، كاروانى از جُرهميان، كه از شام برمى گشت، گذارش از راهِ پايين مكه بود. آنان پرندگانى را ديدند كه در كنار آب در حال پروازند، به يكديگر گفتند در اين منطقه آب و ساكنى نبود. دو تن از افراد خود را براى جست و جو فرستادند و آن دو نزد مادر اسماعيل آمدند و با او سخن گفتند و سپس به كاروان خود بازگشتند و موضوع هاجر را به كاروانيان خبر دادند.

همه كاروانيان برگشتند و به هاجر سلام دادند و او پاسخ سلام ايشان را داد.

آنان پرسيدند: اين آب از كيست؟ هاجر گفت: از من است. گفتند: آيا اجازه مى دهى كه ما هم با تو كنار اين آب فرود آييم و زندگى كنيم؟ گفت: آرى».

ابن عباس مى گويد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«چون هاجر دوست مى داشت با مردم انس داشته باشد، چنان پاسخى به او القا شد كه به ايشان بگويد. كاروانيان آنجا فرود آمدند و كسى نزد زن و فرزند خود فرستادند كه آنان هم آمدند و همگى زير خاربنان و درختان فرود آمدند و همانجا سايبان ها فراهم آوردند.

ص: 42

هاجر و پسرش هم با ايشان بودند. چون اسماعيل بزرگتر شد، همگان شيفته اش شدند و درباره او با يكديگر هم چشمى مى كردند. در اين هنگام مادر اسماعيل درگذشت. بيشتر خوراك آن گروه گوشت شكار بود و چون براى شكار مى رفتند، اسماعيل هم با ايشان مى رفت و شكار مى كرد. چون اسماعيل به سن بلوغ رسيد، دوشيزه اى را به همسرى او در آوردند».

ازرقى به نقل از كتاب المبتداء، از قول عباد بن سلمه، از محمد بن اسحاق گفته است: نام همسر اسماعيل عُماره و دختر سعيد بن اسامه بوده است. (1) 47 ابوالوليد ازرقى از قول پدربزرگش، از سعيد بن سالم، از عثمان بن ساج، از محمد بن اسحاق نقل مى كند كه مى گفته است:

«چون ابراهيم خليل عليه السلام فرمان يافت خانه كعبه را تجديد بنا كند، در حالى كه بر براق سوار بود، از ارمينيه (2) 48 آمد. آرامش و سكينه در چهره آن حضرت نمايان بود كه سخن مى گفت و سكينه نسيمى خوش و ملايم بود. فرشته اى هم همراه ابراهيم عليه السلام بود كه آن حضرت را به جايگاه كعبه راهبرى مى كرد. چون ابراهيم به مكه آمد اسماعيل هم در مكه بود. در آن هنگام به اسماعيل گفت: خداوند به من فرمان داده است تا براى او خانه اى بسازم، اسماعيل پرسيد:

در كجا؟ فرشته جاى كعبه را به ابراهيم نشان داد و ابراهيم و اسماعيل برخاستند و بى آنكه كس ديگرى با آن دو همراه شود، آغاز به كندن پايه ها كردند و ابراهيم عليه السلام به اساس و پايه اى كه آدم نخستين عليه السلام نهاده بود رسيد و پى بردارى كرد و به سنگ هاى بزرگى رسيد كه سى مرد هم نمى توانستند يكى را حركت دهند و ابراهيم خانه را بر همان پايه و اساس نخستين كه آدم عليه السلام نهاده بود بنا كرد و آن نسيم همچون مارى بر گِرد آن پايه چنبر زد و گفت: اى ابراهيم، اين بنا را بر من قرار ده و ابراهيم بناى كعبه را بر آن (سكينه) نهاد و بدين سبب است كه هر عرب سركش و هر ستمگرى كه بر كعبه طواف مى كند، در او آرامشى مى بينى.


1- ازرقى، اخبارمكه، ترجمه دكتر محمود دامغانى، ص 53
2- منطقه اى درناحيه تركيه كنونى و آذربايجان به شمار مى آيد. نك: دائرة المعارف اسلام.

ص: 43

ابراهيم عليه السلام خانه كعبه را ساخت. ارتفاع آن را در آسمان نُه ذراع قرار داد و پهناى آن در زمين سى و دو ذراع بود و اين، عرض كعبه از ركن حجرالأسود تا ركن شامى است و فاصله ميان ركن شامى تا ركن غربى، كه حجر در آن قرار دارد، بيست و دو ذراع است و طول آن از ناحيه ركن غربى تا ركن يمانى سى و يك ذراع مى باشد و پهناى كعبه از ركن حجرالأسود تا ركن يمانى بيست ذراع است و بدين سبب آن را كعبه ناميده اند كه شبيه مكعب است.

ارزقى مى افزايد: اساس ساختمانى كه آدم عليه السلام به وجود آورد نيز، همين گونه بود. ابراهيم عليه السلام ورودى كعبه را از زمين قرار داده بود، بى آنكه درى داشته باشد، تا روزگار تبّع، كه همان اسعد حميرى است، وضع همينگونه بود و تبّع بر آن در و بستهاى ايرانى قرار داد و بر كعبه جامه كامل پوشانيد و در كنار آن قربانى كرد ...

ابراهيم عليه السلام حجر اسماعيل را كنار كعبه قرار داد كه سايبانى از چوب هاى درخت اراك داشت و خوابگاه گوسفندان و بزهاى اسماعيل بود.

ابراهيم عليه السلام درون خانه و طرف راست ورودى آن، چاهى حفر نمود كه خزانه كعبه به شمار مى آمد و آنچه به كعبه هديه مى گرديد، در آن چاه مى نهادند و اين همان چاه و گودالى است كه بعدها عمرو بن لحى بت هبل را در كنار آن نصب كرد؛ بتى كه قريش مى پرستيدند و كنار آن با چوبه ها و تيرها قرعه كشى مى كردند. آن را از هيت، كه از شهرهاى منطقه جزيره است آورد.

ابراهيم عليه السلام كعبه را مى ساخت و اسماعيل عليه السلام براى او سنگ مى آورد و سنگ ها را بر دوش و گردن خود حمل مى كرد و چون ساختمان بالا آمد، اسماعيل همين سنگى را كه مقام ابراهيم است براى او آورد و ابراهيم روى آن مى ايستاد و مى ساخت و اسماعيل آن را به نواحى مختلف مى برد و چون به جايگاه حَجَرالأسود رسيد، ابراهيم به اسماعيل فرمود: براى من سنگى پيدا كن تا در اينجا نصب كنم و نشانه اى براى مردم باشد، كه طواف خود را از آن آغاز نمايند.

اسماعيل به جستجوى سنگ رفت و چون برگشت، جبرييل حجرالأسود را براى ابراهيم آورده بود و خداوند- عزّوجلّ- حجر را به هنگام طوفان حضرت نوح در

ص: 44

كوه ابوقُبيس به وديعت نهاده بود و فرموده بود هرگاه ديدى خليل من خانه ام را مى سازد، آن را براى او بيرون آور.

چون اسماعيل آمد، پرسيد: پدر جان! اين سنك از كجا آمد؟ فرمود: آن را كسى براى من آورد كه مرا به سنگ تو واگذار نفرمود. جبرئيل اين سنگ را آورد.

چون جبرئيل حجرالأسود را آورد و آن را در جايگاه قرار داد، ابراهيم عليه السلام به ساختمان ادامه داد. اين سنگ در آن هنگام چنان پرتو سپيدى داشت كه از پرتو آن خاور و باختر و چپ و راست روشن شد. پرتو و نور حَجَر تمام منطقه حرم را، تا آنجا كه نشانه هاى حرم نصب شده است، از هر سو، روشن مى كرد (1) 49».

گويند حضرت اسماعيل عليه السلام يكصد و سى سال عمر كرده است. خداوند مردم عرب را از نسل نابت و قيدار، كه پسران بزرگ اسماعيل عليه السلام هستند، قرار داد.

ازرقى از قول پدربزرگش، از سعيد بن سالم، از عثمان از ابن اسحاق نقل مى كند كه:

«براى اسماعيل فرزند ابراهيم عليه السلام دوازده پسر متولد شد و مادرشان سيده دختر مضاض بن عمرو جرهمى بود.

نُه تن از اين فرزندان كه از سيده زاده شده اند، عبارت اند از: نابت، قيدار، واصل،

مياس، آزر، طيما، يطور، نبش و قيدما.

تاريخ نگاران نام فرزندان حضرت اسماعيل را گوناگون نقل كرده اند.

طبرى در تاريخ خود به صورت گسترده از آنها سخن به ميان آورده است.

پس از رحلت اسماعيل عليه السلام مدتى پسرش نابت سرپرستى كارهاى كعبه را عهده دار بود و چون او درگذشت، مضاض بن عمرو جرهمى كه پدربزرگ مادرى نابت بود، سرپرستى امور كعبه را بر عهده گرفت و فرزندان نابت و ديگر پسران اسماعيل عليه السلام را هم همراه خود كرد.

در آن روزگار فقط قبيله جُرهم و قطورا در مكه ساكن بودند. سالار قبيله جُرهم، مضاض بن عمرو و بزرگِ قطورا مردى از ايشان به نام سميدع بود. اين دو گروه به صورت كاروان از يمن خارج شده و در مكه ساكن شدند.


1- ازرقى، اخبار مكه، ترجمه دكتر محمود دامغانى، ج 1، صص 65- 67

ص: 45

مضاض بن عمرو همراهان جرهمى آنان در منطقه بالاى مكه و كنار كوه قعيقعان فرود آمدند و آنجا را تصرف كردند و سميدع هم در منطقه پايين مكه و اجيادين فرود آمدند و آنجا را تصرف كردند.

مضاض از هر كسى كه از دروازه بالاى مكه وارد شهر مى شد، يك دهم ماليات مى گرفت و سميدع از كسانى كه از دروازه پايين مكه و دروازه كُدى وارد مى شدند، يك درهم مى گرفت.

هر قوم به حال خود و در منطقه خويش بودند و هيچيك از اين دو سالار، در امور يكديگر دخالت نمى كردند.

پس از اين بود كه جُرهميان و مردم قبيله قطورا به يكديگر ستم كردند و درباره بزرگى و سالارى خود به ستيز و جنگ پرداختند. اين ستيز مدتها ادامه داشت تا اينكه در يكى از جنگها سميدع كشته شد و بزرگى و سالارى مكه و خانه در اختيار مضاض بن عمرو جُرهمى قرار گرفت. (1) 50

ساختمان كعبه به دست جرهميان و عمالقه

عبداللَّه مكى در تاريخ الغازى (2) 51 در اين باره آورده است:

«ازرقى در «الاعلام» به سند خود از امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام درباره ساختمان كعبه از سوى جرهميان و عمالقه آورده است كه آن حضرت فرمود:

«ساختمان كعبه پس از ابراهيم عليه السلام ويران شد، پس از آن بار ديگر به وسيله عمالقه بنا گرديد، سپس فرسوده و ويران شد كه باز به وسيله قبيله اى از جرهم ساخته شد».


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ترجمه دكتر محمود دامغانى.
2- نامبرده در سال 1291 ه. ق. متولد شد و در سال 1365 ه. ق. در مكه از دنيا رفت. او از تبار هنديان بود كه سالها مجاورت مكه را برگزيد. نامبرده تأليفات بسيارى، از آن جمله «افادة الأنام بذكر اخبار البلد اللَّه الحرام» در چهار جلد و نيز كتابى با عنوان «تُراجم العلماء من المكيين» و جز اينها، كه از قرن دهم تا چهاردهم درمكه وفات كرده اند، را نوشته است.

ص: 46

فاكهى نيز در اين باره از امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:

«نخستين كسى كه كعبه را بنا كرد، ابراهيم عليه السلام بود. سپس منهدم گرديد و پس از او جرهميان بار ديگر آن را بنا كردند. سپس با از ميان رفتن آنان، عمالقه كعبه را از نو بنا نهادند».

تاريخ نگاران در اين باره با يكديگر هم نظر نيستند. برخى از آنان گفته اند، جرهميان پيش از عمالقه كعبه را ساخته اند ليكن محب طبرى در «قُرى» و مسعودى در «مروج الذهب»، عمالقه را پيش از جرهميان دانسته و گفته اند:

«شخصى كه از جرهميان اقدام به ساختمان كعبه كرد، «حارثه» بود كه ساختمان كعبه را توسعه داد و ارتفاع آن را همانند ارتفاع كعبه ساخته شده از سوى حضرت ابراهيم عليه السلام قرار داد».

پيش از اين گفتيم كه ساختمان كعبه از سوى حضرت ابراهيم به صورت سنگ چين بوده و وسايل ساختمانى؛ از قبيل گچ و آهك در آن به كار برده نشده بود. از اين رو، با گذشت زمان، ساختمان آن رو به خرابى و ويرانى مى گذاشت.

به نظر مى رسد كه پيش از عمالقه، قبيله جرهميان بودند كه نسبت به ساختمان كعبه پس از حضرت ابراهيم عليه السلام اقدام كردند؛ زيرا جرهميان سابقه طولانى تر و كهن ترى نسبت به اقامت عمالقه در مكه داشته اند.

بنابه نقل بيشتر تاريخ نگاران و رواياتى كه در اين باره از ابن عباس و جز اينها آمده است، جرهميان بودند كه پس از رسيدن هاجر و فرزندش حضرت اسماعيل عليه السلام به مكه، به اين سرزمين روى آورده و با اجازه هاجر در كنار چاه زمزم رحل اقامت افكندند. سپس هنگامى كه حضرت اسماعيل عليه السلام به سن بلوغ رسيد، با دخترى از قبيله جرهم ازدواج كرد.

ص: 47

كعبه در دوران خزاعه

ابوالوليد از پدربزرگش، از سعيد، از عثمان، از كلبى، از ابوصالح نقل مى كند كه:

«چون دوران سرپرستى جرهميان طولانى شد، مرتكب گناهان بزرگى نسبت به حرم شدند و به كارهايى دست زدند كه پيش از آن بدانها اقدام نشده بود و حرمت حرم را ناديده گرفتند و اموالى را كه به كعبه اهدا مى شد آشكارا و پنهانى مورد دستبرد خويش قرار مى دادند و هرگاه هرزگان از آنان دست به اعمال ناشايستى در حرم مى زدند، اشراف و بزرگان ايشان از آنان دفاع مى كردند و به كسانى كه اهل مكه نبودند و وارد آن شهر مى شدند، ستم مى كردند و كار ايشان به آنجا كشيد كه مردى از ايشان زن خود را (يا زنى ديگر را) به درون كعبه برد و گفته شده است كه همان جا با او درآميخت كه در اين هنگام هر دو به سنگ تبديل شدند.

آنگاه كار ايشان سست و پراكنده شد و با يكديگر به ستيز و اختلاف پرداختند و حال آنكه پيش از آن، از قبايل نيرومند و پرجمعيت عرب به شمار مى آمدند و از نظر مال و سلاح هم در كمال قدرت بودند.

دراين هنگام ثعلبه همراه قوم و لشكريان خود، كه به مكه آمده بود، كم كم قدرت گرفتند و گروهى از اينان كه خزاعه نام داشتند در مكه ماندند. آنان سپس بر جرهميان دست يافته و از اين پس ربيعة بن حارثة بن عمرو بن عامر كه همان لُحىّ است، سرپرستى امور مكه و پرده دارى كعبه را عهده دار شد.

ص: 48

چون قبيله خزاعه به امارت مكه رسيد و ساكن آن شد، فرزندزادگان اسماعيل عليه السلام كه از جنگ ميان خزاعه و جرهميان كنار بودند و در آن وارد نشدند، از خزاعه درخواست كردند كه اجازه دهند با ايشان يا پيرامون آنها سكونت اختيار كنند كه به آنان اجازه دادند.

ليكن مضاض بن عمرو بن حارث جرهمى كوشش نمود كه آنها هم در اين باره اجازه گرفته و در مكه ساكن شوند ليكن به آنان اجازه داده نشد (1) 52».

قبيله خزاعه همچنان به كعبه و پرده دارى آن و سالارى در مكه مشغول بودند و فرزند زادگان اسماعيل عليه السلام درمكه و پيرامون آن با ايشان بودند و كسى براى آنان مزاحمتى ايجاد ننموده و چيزى از آنان مطالبه نمى كرد.

لُحىّ، كه همان ربيعة بن حارثة بن عمرو بن عامر است، با فهيره دختر عامر بن عمرو بن حارث بن مضاض بن عمرو جرهمى كه سالار جرهميان بود، ازدواج كرد. فهيره براى او عمرو را به دنيا آورد كه اين عمرو همان عمرو بن لُحىّ است. او در مكه و ميان مردم عرب به مقام و شرفى رسيد كه در تمام دوره جاهلى كسى، پيش و پس از او، به چنان مقام و عزّت نرسيد.

عمرو بن لحىّ و پسرانش پس از او پانصد سال سرپرست امور خانه بودند و آخرين ايشان شخصى به نام حليل بن حبشية بن سلول بن كعب بن عمرو بود كه قصىّ بن كلاب دختر او، حُبى را به همسرى برگزيد. اين خاندان پرده داران و گنجوران كعبه بودند و به كارهاى آن قيام مى كردند و سالارى مكه را به همراه داشتند.

در طول اين مدت خانه آباد بود و هيچگونه سستى به آن راه نيافته بود. قبيله خزاعه پس از جرهميان هيچگونه گناهى در آن آشكار نكردند و چيزى از كعبه سرقت ننمودند و آنان همگان در بزرگداشت كعبه و دفاع از آن كوشا بودند.

ازرقى در تاريخ خود، به نقل از محمد بن عبدالعزيز آورده است (2) 53:


1- ازرقى، اخبار مكه، ج اول، صص 78 و 79، ترجمه دكتر محمود دامغانى.
2- محمد طاهر كردى مكى، تاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم، ج 3

ص: 49

«به روزگار فرمانروايى قبيله خزاعه، سيل عظيمى در مكه به سوى كعبه به راه افتاد؛ به طورى كه مردم مكه را غافلگير كرد. اين سيل پيرامون كعبه را فرا گرفت و سپس به پايين مكه سرازير گرديد.

در اين سيل جنازه يك زن و مرد به دست آمد. مرد شناسايى نشد امّا زن را كه نامش «فاره» و از ساكنان منطقه بالاى مكه بود، شناختند. از اين رو، آن سيل به «فاره» مشهور گرديد.

از اين پس قبيله خزاعه بر گِرد خانه ديوارى كشيد و حجر اسماعيل را نيز ضميمه آن ساخت تا بدين وسيله كعبه رااز ورود سيل مصون بدارد. اين ديوار تا هنگام بازسازى كعبه از سوى قريش به همان حال باقى بود».

لازم به يادآورى است كه بلندى ديوار مزبور، به اندازه قامت يك انسان بوده است؛ زيرا در دوران خزاعيان، كعبه نسبت به اطراف خود، در نقطه مرتفعى قرار داشت.

ارتفاع كعبه در دوران خزاعه، نُه ذراع بوده كه همان ارتفاع خانه خداى ساخته شده توسط حضرت ابراهيم خليل عليه السلام بوده است.

ديوارى كه خزاعيان بر گرد خانه كعبه كشيده بودند، داراى درى از روى زمين، همانند در كعبه بود كه درست در مقابل در خانه خدا قرار داشت (1) 54.

ميان ديوار ساخته شده بر پيرامون كعبه و خانه كعبه، فضايى به اندازه نيمى از مطاف كنونى مسجد الحرام (منظور كعبه و مقام ابراهيم است) وجود داشت و خزاعيان و ديگر طواف كنندگان در داخل آن، ميان ديوار و خانه كعبه طواف مى كرده اند.


1- مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 418

ص: 50

ساختمان كعبه از سوى قصّى بن كلاب

اشاره

قصىّ، جد چهارم پيامبر صلى الله عليه و آله بود و حدود يكصد و سى سال پيش از هجرت مى زيست. در آن هنگام ولايت مكه در دست او قرار گرفته و جماعت او از وى پيروى مى كردند.

قصىّ خود به تنهايى مناصب ششگانه مكه را در دست داشت كه آن منصبها عبارت بودند از:

حجابت (پرده دارى)، رفادت (ميهماندارى)، سقايت (آب دادن)، ندوه (مؤسسه مشورتى)، لواء (پرچمدارى) و قيادت (سردارى).

قصىّ بن كلاب همان شخصى است كه براى نخستين بار قوم خويش، قريش را جمع كرد و دستور داد خانه هاى خود را دراطراف كعبه بنا كنند (1) 55 و بدين منظور پيرامون چهارگانه كعبه را ميان آنان تقسيم كرد.

محمد طاهر كردى در كتاب تاريخى گرانسنگ خود (2) 56 به نقل از تاريخ الغازى آورده است: «درباره ساختمان كعبه به وسيله قصى در «الاعلام» آمده است كه زبير بن بكار، قاضى مكه در كتاب «النسب» خود روايت كرده است:


1- مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 418
2- تاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج 3، ص 69

ص: 51

«هنگامى كه قصىّ بن كلاب سالارى مكه و ولايت خانه را به دست گرفت، هزينه آن را نزد خود جمع كرد و سپس كعبه را ويران ساخت و از نو آن را آنچنان بنا كرد كه پيش از او هيچ كس آنچنان ساختمانى از كعبه بنا نكرده بود».

ابوعبداللَّه محمدبن عايد دمشقى در كتاب «فى مغازيه» گفته است:

«قصى بن كلاب كعبه را بنا كرد و ما وردى در احكام السلطانيه آن را تأييد نموده، گفته است: نخستين شخص از قريش، پس از ابراهيم عليه السلام كه ساختمان كعبه را بنا كرد، قصىّ بن كلاب بود. او سقفى از چوب دَوْم و شاخه درخت نخل بر آن قرار دارد (1) 57».

دركتاب «تاريخ الكعبة المعظمه» (2) 58 به هنگام سخن درباره ساختمان كعبه از سوى قصى آمده است:

«او ساختمان كعبه را بيست و پنج ذراع قرار داد و سقف آن را از چوب نيكوى دَوْم (3) 59 و شاخه درختان نخل پوشانيد».

فاسى گويد:

«در اينكه ساختمان قصى از كعبه داراى بيست و پنج ذراع بوده است، ترديدى وجود ندارد، شايد بتوانيم آن را اينگونه تفسير كنيم كه اين مقدار ذراع، در ارتفاع كعبه بوده است؛ زيرا افزايش در طول و عرض كعبه هيچگاه اتفاق نيفتاده و هيچيك از بانيان كعبه، از محدوده ساختمان حضرت ابراهيم عليه السلام تجاوز نكرده و توسعه اى بيش از آن نداده اند».

ويژگى هاى كعبه در ساختمان قريش

(4) 60

1- قريش ساختمان كعبه را پنج سال پيش از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله بنا كرد.


1- كاظم مدير شانه چى، مسجد الحرام و كعبه، ص 351
2- نوشته حسين باسلامه.
3- نوعى درخت نخل.
4- محمد طاهر كردى مكى، التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج 3، ص 143

ص: 52

2- يپامبر صلى الله عليه و آله به همراه قريش، با حمل سنگ بر شانه هاى خود در بناى كعبه شركت داشتند.

3- قريش شالوده ساختمان كعبه را بر پايه ها و اساس حضرت ابراهيم بنا كرد.

4- در بناى قريش، همانگونه كه در حال حاضر وجود دارد، از عرض كعبه در سوى حِجر اسماعيل، شش ذراع و يك وجب كاسته شد.

5- ارتفاع كعبه به هيجده ذراع افزايش يافت.

6- مانند دوران حضرت ابراهيم عليه السلام، كعبه را از سوى حجر اسماعيل به صورت نيم دايره ساختند (در آن هنگام ركن شامى و ركن عراقى وجود نداشت).

7- خزانه كعبه را به همان صورت زمان حضرت ابراهيم عليه السلام قرار دادند.

8- بر گرد حِجر اسماعيل ديوار كوتاهى بنا كردند. در حالى كه در ساختمان ابراهيم عليه السلام به جاى آن، از چوب درخت اراك استفاده شده بود.

9- درِ كعبه را از سطح زمين بالا بردند و آن را به وسيله سنگ ثابت كردند تا مانعى براى ورود سيل به درون كعبه شده و نيز هر كسى نتواند بدان وارد شود.

10- درِ كعبه را به صورت يك لنگه ساختند؛ به طورى كه به وسيله قفلى باز و بسته مى شد.

11- براى خانه كعبه سقف قرار دادند و سپس ناودانى براى سرازير شدن آب باران از سطح آن به درون حجر تعبيه كردند.

12- در درون كعبه شش ستون چوبى قرار دادند؛ اين ستون ها در دو رديف سه ستونى از قسمت ركن شامى، كه حجر اسماعيل در آن قرار داشت، تا ركن يمانى تعبيه شد.

13- در درون خانه كعبه (در سمت ركن شامى) پلّكانى چوبى قرار داده شد كه به وسيله آن به بام كعبه راه پيدا مى كردند.

14- ساختمان كعبه را با گِل ساختند. در صورتى كه پيشتر سنگ چين بود. در اين ساختمان بنّايى به وسيله شخصى به نام باقوم يا باخوم رومى انجام گرفت. سپس آن را با جامه زيبايى پوشانيدند.

ص: 53

15- براى نخستين بار سقف و ديوارهاى درونى و ستون هاى ششگانه داخل خانه كعبه را با روغنى گياهى، رنگ زده و جلا دادند سپس بر روى ستون ها، چهره هايى از پيامبران و فرشتگان و گُل و گياه رسم كردند. كه البته در روز فتح مكه، به دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله تمامى نقش و نگارهاى آن محو و نابود گرديد.

گفته مى شود قريش به علت كمبود هزينه ساختمان كعبه، از عرض آن كاسته و به حجر اسماعيل افزودند.

در حالى كه در اين باره روايات متعددى از آن جمله از حضرت صادق عليه السلام نقل گرديده است كه حتى به اندازه يك قطعه ناخن از كعبه كاسته نشد. (1) 61


1- جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، باب چهارم در حدود مسجد و خانه كعبه.

ص: 54

كعبه پس از دوران قصّى

ابوالوليد ازرقى از مهدى بن ابوالمهدى، از عبداللَّه بن معاذ صنعانى از معمر، از زهرى نقل مى كند كه گفت:

«هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به سن بلوغ رسيد، زنى از قريش با عود سوزى كنار كعبه آمد. شراره اى از عود در جامه كعبه گرفت و آن رابه آتش كشانيد».

قولى ديگر در اين باره گفته است كه:

«چون سيلى در مكه آمد، كعبه را ويران نمود (1) 62».

دراين هنگام قريش به فكر ويران كردن كعبه افتادند ولى از خراب كردن آن بيم داشتند. وليد بن مغيره به آنان گفت: آيا با ويران كردن خانه كعبه قصد اصلاح داريد يا قصد تباهى؟ گفتند: حتماً قصد اصلاح داريم.

وليد گفت: خداوند كسانى را كه قصد اصلاح دارند نابود نمى كند. پرسيدند: چه كسى بالاى خانه مى رود تا آن را ويران كند؟ وليدبن مغيره گفت: من بالا روم و آن را ويران كنم.

وليد روى ديوار رفت و با خود تبر برد و عرضه داشت پروردگارا! ما قصدى جز اصلاح نداريم و تخريب را آغاز كرد. قريش وقتى خرابى را ديدند و عذابى


1- تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 373

ص: 55

كه از آن مى ترسيدند فرا نرسيد، با او همراهى كردند و چون خانه را ساختند و به جايگاه حجر الأسود رسيدند، درباره اينكه افراد كدام قبيله سنگ را از زمين بردارند، به جدال پرداختند. سرانجام تصميم بر اين شد نخستين كسى كه به كنار كعبه درآيد، او را حَكَم قرار دهند و همگى بدين كار راضى شدند (1) 63.

در اين هنگام ديدند كه محمد امين وارد شد. ايشان در آن هنگام نوجوانى بود و جامه اى راه راه بر تن داشت. پس ايشان راحَكَم قرار دادند و او دستور داد حجرالأسود را در ميان پارچه اى قرار دهند و آنگاه به سالار هر قبيله فرمودند كه گوشه اى از پارچه را بگيرد و آنان پارچه را همراه سنگ برداشتند و محمد امين خود سنگ را بر جايگاه آن نصب كردند».

يعقوبى درتاريخ خود آورده است كه هر قبيله، گوشه اى از ردا را گرفته، بلند كردند، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را گرفت و در جاى خود نهاد. آنگاه براى كعبه سقفى ساختند. (2) 64


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 128، ترجمه دكتر محمود دامغانى.
2- تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 374

ص: 56

كعبه در دوره امويان

اشاره

پس از شهادت امام حسين عليه السلام به نظر مى رسيد مانعى در برابر حاكميت بنى اميه و يزيد بن معاويه وجود ندارد، گرچه در ظاهر چنين به نظر مى رسيد ليكن در حقيقت انقلاب كربلا به بيدارى مردم انجاميد. در اين ميان عبداللَّه بن زبير از موقعيت خود در حجاز استفاده كرد و با به شهادت رسيدن امام حسين صلى الله عليه و آله در كربلا، شخصيتى بى رقيب شد اما به صورت علنى نمى توانست با يزيد به مبارزه برخيزد. پيشنهاد او تعيين خليفه بر اساس شورا بود (1) 65 و در اين ميان كار بيعت با مردم حجاز را آغاز كرد. يزيد وقتى چنين ديد، با ارسال هدايايى قصد آن داشت كه ابن زبير را بفريبد اما ابن زبير زير بار نرفت و مخالفت خود را جدى تر آغاز نمود و گروهى از مردم مدينه و مكه به او پيوستند (2) 66.

يزيد براى بار دوم گروهى از بزرگان شام را نزد وى فرستاد ليكن اين بار هم نتيجه اى به دست نياورد. پس تصميم به سركوبى وى گرفت. در اين هنگام مردم مدينه بر ضدّ وى قيام كردند. يزيد مسلم بن عقبه مُرّى را همراه سپاهى از مردم شام به جنگ با مردم مدينه گسيل داشت و دستور داد كه پس از آسوده شدن از مدينه روانه مكه شده و به جنگ با ابن زبير بپردازد.

او در ميان راه به هلاكت رسيد و حصين بن نمير كندى جايگزين شد. نامبرده پس از


1- انساب الاشراف، ج 4، صص 16 و 17
2- انساب الاشراف، ج 4، ص 17

ص: 57

كشتار و به خاك و خون كشيدن اهل مدينه رو به سوى مكه نهاد و چند روزى در مكه با ابن زبير به جنگ پرداخت. ابن زبير به همراه ياران خود در مسجد الحرام و پيرامون كعبه متحصن و پناهنده شد. ابن نمير به كوه ابوقبيس و كوه احمر كه به آنها اخشبان هم مى گويند منجنيق نصب كرد و از آنجا به ايشان سنگ پرتاب مى كرد. سنگ ها به كعبه خورده و جامه هاى آن همچون گريبان جامه زنان شكافته شد و ضربات سنگ هاى منجنيق بنيان كعبه را سست كرد. گويند مردى از ياران ابن زبير در يكى از خيمه ها، كه در مسجد الحرام ميان ركن يمانى و ركن اسود برپا كرده بودند آتشى افروخت. شراره اى از آتش به خيمه رسيد و آتش گرفت. در آن روز باد توفان سختى بود و باد شراره آتش را به جامه كعبه رسانيد و جامه و رديف هاى چوب ساج ساخت قريش در كعبه آتش گرفت.

اين آتش سوزى روز شنبه، سوّم ربيع الأول سال 63 هجرى و بيست و هفت روز پيش از رسيدن خبر مرگ يزيد بن معاويه بود. وقتى كعبه آتش گرفت، حجرالأسود در اثر حرارت شكافته شد و ديوارهاى كعبه چنان سست شد كه اگر كبوترى روى سنگ ها مى نشست فرو مى ريخت! در آن هنگام كعبه برهنه و عارى از جامه بود (1) 67.

ابن زبير در جمادى الاخر سال 64 هجرى، كعبه را خراب كرد تا آن را به زمين رسانيد و از حصين بن نمير در اين كار يارى طلبيد. ليكن او از كمك در اين باره خوددارى نمود.

ويژگى هاى ساخت كعبه از سوى عبداللَّه بن زبير

(2) 68

1- آغازگر خرابى كعبه شخص ابن زبير بود. او ابزار به دست گرفت و از بالاى بام كعبه به تخريب پرداخت و سنگ هاى آن را از جا برآورد و سپس ساير مردم از او پيروى كردند.

2- وى پوششى از چوب در پيرامون كعبه قرار داد تا در داخل، كارگران مشغول به


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 161، ترجمه دكتر محمود دامغانى.
2- محمد طاهر كردى، التاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم، ج 3

ص: 58

ساختمان كعبه شوند و مردم در خارج آن به دور كعبه طواف كنند.

3- ابن زبير، كعبه را بر پايه هاى بناى ابراهيمى استوار كرد.

4- بخشى از حجر اسماعيل كه در بناى قريش از كعبه جدا شده بود، بار ديگر به درون خانه كعبه افزوده شد. بنابراين، كعبه را به همان اندازه اى بنا كرد كه حضرت ابراهيم عليه السلام ساخته بود.

5- بر ارتفاع كعبه به مقدار افزوده قريش اضافه كرد. بدين ترتيب ارتفاع كعبه به بيست و هفت ذراع رسيد.

6- دو در براى كعبه ساخت؛ درى ورودى از سمت شرق و درى براى خروج از آن از سمت غرب.

7- آن دو در، بر خلاف بناى قريش، كه با فاصله كمى از زمين ساخته شده بود، بر روى زمين قرار گرفت.

8- درها دو لنگه اى و با ارتفاع يازده ذراع ساخته شدند.

9- ابن زبير براى كعبه چهار ركن قرار داد. بدين صورت كه از سوى حجر اسماعيل- به جاى نيم دايره كه قريش ساخته بودند- دو ركن افزود.

10- هر چهار ركن، تا زمان قتل او استلام مى شد.

11- در ركن شامى، در درون كعبه، پلّكان گردى از چوب و مزين به طلا ساخته شد كه از آن به بام كعبه مى رفتند. همچنين ناودانى بر بام خانه قرار داد كه آب آن را به داخل حجر مى ريخت.

12- در درون كعبه به جاى شش ستونى كه قريش ساخته بود، سه ستون چوبى قرار داده شد.

13- كعبه را با گچ، و به قولى از مخلوط سرب و رس ساختند.

14- هنگامى كه ابن زبير از ساختن كعبه فراغت يافت، درون و برون كعبه را، از بالا تا پايين با مشك و عنبر خوشبو كرد و سپس آن را با پارچه «ديباج» (1) 69 و به روايتى با


1- نوعى ابريشم گران قيمت و ضخيم.

ص: 59

«قباطى» (1) 70 پوشانيد.

15- تاريخ بناى اين ساختمان، سال 64 هجرى و به روايتى سال 65 هجرى بوده است.

ساختمان كعبه به همين وضع بود تا اينكه حَجّاج بن يوسف ثقفى مكه را فتح كرد.

عبدالملك بن مروان به او نامه اى نوشت و دستور داد آنچه را كه ابن زبير به خانه افزوده، خراب كند. حَجّاج نيز چنين كرد و آن را به همان صورت زمان قريش بازگردانيد. او از آنچه كه ابن زبير بدان اضافه كرده بود، كاست و درى را كه در پشت خانه گشوده بود، بست.

ويژگيهاى ساختمان كعبه از سوى حَجّاج

(2) 71

1- او كعبه را مانند ساختمان زمان قريش بنا كرد.

2- حَجاج افزوده شش ذراع و يك وجبى ابن زبير به كعبه را از قسمت حجر خراب كرد و مجدداً آن را به حجر افزود. اما سه ديوار ديگر را به حال خود واگذاشت.

3- مانند ابن زبير براى كعبه چهار ركن ساخت.

4- درِ شرقى خانه را بالا برد و مانند بناى قريش آن را با سنگ هاى كعبه استوار ساخت.

5- وى از ارتفاع درِ كعبه چهار ذراع و يك وجب كم كرد.

6- درِ غربى كعبه را، كه به وسيله ابن زبير گشوده شده بود، بست.

7- ساختمان حجاج بر اساس ساختمان قريش بود، به جز آنكه مانند ابن زبير در ديوار كعبه از سوى حِجر دو ركن قرار داد و مانند بناى قريش آن را دايره اى ساخت.

8- پله هاى درونى كعبه، ساخته حجاج است؛ زيرا اين پله در ديوارى قرار داشت كه حجاج آن را منهدم كرد. همچنين درگاه درِ شرقى كعبه تا زمين، از ساخته هاى حجاج


1- قباطى بر گرفته از نام قبطيان، ساكنان مصر كهن بوده و اين نوع بافته از ديرباز در اين سرزمين شهرت فراوان داشته است. به نظر مى رسد كه در آن هنگام از بافته هاى مقاوم و ارزشمند به شمار مى آمده است.
2- محمد طاهر كردى، التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج 3

ص: 60

بود، زيرا كه وى اين در را مجدداً از سطح زمين بالا برد.

9- اين ساختمان در سال 74 هجرى بنا شد.

از اين پس كعبه همچنان بر اين شكل پايدار باقى ماند تااينكه در آغاز قرن دهم هجرى، پس از يكى از سيل هاى متعدد كه مكه همواره در معرض آن قرار داشت، دو قطعه از سنگهاى زير بناى خانه كعبه را فرو ريخت.

سه نفر از پيشوايان مذاهب سنت مكه و شيخ الاسلام استانبول، بر آن بودند كه كار تعمير كعبه بى درنگ آغاز شود، ولى امام شافعى مكه معتقد بود كه خراب كردن خانه خدا جايز نيست. سرانجام پس از بحث ها و شورهايى كه صورت گرفت، امام شافعى اجازه داد كه خانه كعبه نوسازى شود. مردم شهر مكه نيز مورد مشورت قرار گرفتند و آنان هم اين كار را ضرورى دانستند. نوسازى خانه كعبه زير نظر يكى از عمّال سلطان عثمانى، كه مردى چركسى بود، صورت گرفت.

آنان هنگام نوسازى، به سنگ هاى سبز، كه تصور مى شد سنگ هاى نصب شده به دست حضرت ابراهيم عليه السلام است، رسيدند و ديوار كعبه جديد را بر اين سنگ هاى سبز، به شكل سابق بنا كردند و بيشتر مصالح به كار برده شده در ساختمان كعبه پيشين را در آن بكار بردند. در درون كعبه ستون هاى قديمى را با اندودى محافظ كه عبارت از محلولى از زعفران و ضمغ عربى بود، پوشاندند.

درِ خانه كعبه را كه آراسته به صفحاتى از سيم و زر اهدايى از سوى سلطان سليمان عثمانى بود، بر جاى خود نهادند.

محمد طاهر كردى در كتاب «التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم» در اين باره چنين آورده است:

«در ساعت دو بامداد روز چهارشنبه، نوزدهم شعبان سال 1039 هجرى باران شديد و سيل آسايى درمكه و نواحى آن باريدن گرفت كه در نتيجه، سيل وارد مسجد الحرام شد و آب تا نزديكى قفل در كعبه بالا آمد. به عبارت ديگر، ارتفاع آب به حدود دو متر از سطح زمين مسجد الحرام رسيد. بعد از ظهر روز بعد؛ يعنى پنجشنبه، ديوار سمت شامى كعبه فرو ريخت. بدين ترتيب در اين ستون ها

ص: 61

دو سوم از ديوار و بخش هايى از سقف باقى ماند. به دستور سلطان مراد عثمانى، بازسازى كعبه آغاز شد و اين كار در ماه رمضان سال 1040 هجرى به پايان رسيد».

سيد زين العابدين بن نورالدين بن مراد بن على بن مرتضى الحسينى الكاشانى (1) 72 يكى از مجتهدان كاشانى آن عصر، شرح بناى كعبه را در دو رساله، يكى به فارسى و ديگرى به عربى هر دو بنام «مفرحة الأنام فى تأسيس بيت اللَّه الحرام» بيان كرده است. دو رساله يادشده را مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب «الذريعه الى تصانيف الشيعه» در كتابخانه ملّا محمد على خوانسارى در نجف اشرف مطالعه كرده و نسخه فارسى آن را در كربلا نزد شيخ محمد على قمى ديده است (2) 73.

سيد زين العابدين از شاگردان موسى محمد امين استرآبادى بوده و او را در مكه به جرم تشيع به شهادت رسانده اند. شرح احوال او در «رياض العلما» و «مستدرك الوسائل» و «نجوم السماء» و «دار الاسلام» آمده است و همگان او را بانى يازدهمين بازسازى كعبه معرفى كرده اند. سيد محسن امين عاملى (3) 74، توفيقى را كه در بناى كعبه نصيب سيدزين العابدين شده است، از نوشته خود او چنين شرح مى دهد:

«سپيده دم روز چهارشنبه، نوزدهم شعبان 1039 ه. ق. بارانى چنان شديد- كه گويى دهان مشك ها را گشوده باشند، مدت دو ساعت و دو درجه- بر مكه فرو باريد. سيل وارد مسجد الحرام شد و به اندازه دو ذراع و ربع ذراع از سر كعبه گذشت و چهار هزار و دو نفر مرد و زن و كودك در آن حادثه جان سپردند ...


1- ميرزا زين العابدين كاشانى از علماى قرن يازدهم هجرى و از شاگردان ملا محمد امين استرآبادى بنيان گذار تفكر نوين اخبارى و صاحب فوائد المدينه است. وى از عالمان مقيم مكه بوده و در همين شهر به دست سنيان متعصب به شهادت رسيده است. در آن هنگام به علت اختلاف شيعه و سنى درباره روز عرفه و عدم تبعيت شيعيان از سنيان، افراطيون سنى دست به شهادت زائران شيعى مى زدند. ميرزا زين العابدين نيز به تصريح عبدالحى رضوى، به همين دليل به شهادت رسيده است. (نك: حديقة الشيعه، عبدالحى رضوى، نسخه 1124، كتابخانه آية اللَّه مرعشى نجفى، برگ 49).
2- الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1، صص 362 و 363
3- اعيان الشيعه، ج 7، صص 168 و 169

ص: 62

روز پنجشنبه بيستم شعبان، ديوارهاى شرقى و شامى؛ يعنى تقريباً نصف كعبه فرو ريخت. اين واقعه در عهد سلطنت سلطان مراد چهارم، پادشاه عثمانى اتفاق افتاد ... من با شريف مكه مذاكره كردم كه خانه خدا را بايد به نفقه اهل خير و به دست خود ايشان نوسازى كرد و در ظاهر آن را به سلطان نسبت داد. شريف ابتدا موافقت كرد اما كسانى او را از اين اقدام منصرف كردند. من نزد خدا تضرع كردم كه از اين سعادت چيزى هم نصيب من فرمايد. خبر ويرانى كعبه به سلطان عثمانى رسيد و دستور داد كعبه را از كف زمين ويران و سپس نوسازى كنند.

دو نفر را هم از سوى خود براى سركارگرى به مكه فرستاد. روز سه شنبه، سوم جمادى الآخر سال 1040 ه. ق. شروع به كندن ديوارهاى كعبه نمودند و من هم با ساير كارگران مشغول بنّايى شدم. از الطاف الهى اين بود كه وكيل سلطان و مباشر او، هر دو مؤيد من شدند و به طورى كه درباره بناى كعبه هر چه به ايشان مى گفتم به كار مى بستند ... همه ديوارهاى كعبه را جز ركن حِجريه، تا جايى كه حجر الأسود را بر آن كار گذاشته بودند برچيدند. براى اينكه كسى به حجر دست نزند، سنگى روى آن گذاشتند. من به دو فرستاده، دربار اسلامبول گفتم بايد ركن و حجر را با احتياط بيشترى محافظت كرد و آنان پوششى از تخته روى آن گذاشتند. شب يكشنبه بيست و دوم ماه جمادى الآخر تصميم گرفته شد كه از فردا صبح، كار بناى خانه را آغاز كنند و در آن شب من با زارى و ابتهال از خداى تعالى التماس كردم كه مرا سازنده خانه خود قرار دهد. با خود انديشيدم وقتى شريف مكه و شيخ الحرم و قاضى و وكيل سلطان و علما و خادمان حرم هستند از من با اين ناتوانى چه كارى ساخته است؟

پس غسل كردم و هنگام سحر وارد مسجد الحرام شدم. ازتوفيقات الهى اين بود كه بعد از نماز صبح غير از مباشر و چند كارگر، كسى در مسجد نماند. وقتى مباشر مرا ديد، گفت: سيد زين العابدين! فاتحه بخوان. من فاتحه و دعاى سريع الاجابه را- كه در كافى روايت شده است و با «ألّلهُمَّ انّى أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَم ...» شروع مى شود- خواندم. آنگاه سنگ مبارك ركن غربى را به دست گرفتم و محمد حسينى ابرقويى، كه از صلحا بود، طاسى پر از ساروج پيش من آورد. آن ساروج را در زاويه ركن غربى زمين ريختم و پهن كردم.

ص: 63

بسم اللَّه گفته سنگ را بر اساس ابراهيم عليه السلام كار گذاشتم. روز نهم رجب به حجرالأسود رسيدند. من به نفس خود، سه ذراع از ارتفاع و تمامى عرض روى ركن حجر الاسود را ساختم. بسيار كوشيدند حجرالأسود را از جاى خود بردارند اما نتوانستند. آن روز من دعايى را كه معروف به سيفى است مى خواندم و بيست و هفت بار مكرر نمودم. در بيست و دومين بار بود كه باب كعبه را كار گذاشتند.

روز سيزدهم شعبان ستونهاى خانه خدا را به درون كعبه برديم.

روز پانزدهم همين ماه، از باب كعبه وارد شدم و چهار سنگ به دست خود بر ديوارهاى داخلى كار گذاشتم. يك سنگ در زاويه حجرالأسود و سنگى درحطيم و سنگى در زادگاه اميرالمؤمنين عليه السلام كه تخميناً سه ذراع از زاويه حجرالأسود فاصله دارد و سنگى هم در زاويه ركن يمانى. روز هيجدهم شعبان، الواحى را بين ستونهاى خانه، كه به سقف متصل بود، قرار داديم و من آنها را به ستون متصل نمودم. در سلخ شعبان، ميزاب الرحمه- ناودان كعبه- را كار گذاشتند. در دوم رمضان به نصب سنگهاى مرمر بر ديوارهاى داخلى خانه پرداختند و همه آن ديوارها و كف خانه را با مرمر پوشاندند و فرش كردند. روز چهارشنبه بيست و هفتم رمضان، كار نوسازى كعبه به پايان رسيد و مردم روز جمعه آخر رمضان داخل كعبه شدند.

بناى كعبه كنونى، همان ساختمان سلطان مراد چهارم از پادشاهان عثمانى است كه در سال 1040 هجرى بر اثر ورود سيل به مسجد الحرام و تخريب آن از نو بنا گرديد. اين ساختمان استحكام و قدرتمندى كامل دارد؛ به طورى كه تاكنون پابرجا و استوار مانده است.

ساختمان كعبه از سنگ هاى بزرگى به رنگ سياه متمايل به كبودى ساخته شده است. اين سنگها از دل كوه هاى مكه استخراج شده و بسيار سخت و قوى مى باشند.

سنگ هاى كعبه از دو نوع بزرگ و كوچك تشكيل شده است كه بزرگترين آنها به طول صد و نود سانتى متر و عرض پنجاه سانتيمتر و ارتفاع بيست و هشت سانتيمتر است و كوچكترين سنگهاى كعبه حدود پنجاه سانتيمتر طول و چهل سانتيمتر عرض دارد».

ص: 64

محمد طاهر كردى در كتاب خود مى نويسد: در روز دوشنبه، بيست و هشتم ماه رجب سال 1377 هجرى به هنگام آغاز طرح توسعه حرمين شريفين، جامه كعبه به جهت تعمير و مرمت سقف خانه كعبه، از روى آن برداشته شد.

اينجانب از اين فرصت طلايى استفاده كردم و سنگهاى آشكار بر روى ديوار كعبه را از بالا تا شاذروان بر روى زمين شمارش نمودم.

جدول زير بر اساس همين شمارش تهيه شده است:

چهار سمت كعبه/ تعداد سنگها

ديوار شرقى كعبه كه درِ كعبه در آن قرار دارد/ 419

ديوار غربى كعبه/ 449

ديوار جنوبى (ميان ركن حجرالأسود و ركن يمانى)/ 428

ديوار شمالى كه در آن ناودان و حجر اسماعيل قرار دارد/ 318

بنابراين، مجموع سنگ هاى آشكار خارجى كعبه، از بالا تا پايين، به جز سنگهاى شاذروان، 1614 عدد مى باشد.

گفتنى است كه اين تعداد مربوط به سنگ هاى آشكار ديوار خارجى كعبه است و شمارش تعداد سنگهاى به كار رفته در ديوارهاى كعبه، غيرممكن است و به نظر مى رسد سنگهاى آن چندين برابر اين تعداد باشد؛ زيرا عرض ديواهاى كعبه ميان نود تا يكصد سانتيمتر است و براى ساختن ديوارى بدين عرض به تعداد بسيار زيادى سنگ نيازمند است.

ص: 65

اندازه هاى كعبه در ساختمان هاى چهارگانه

اشاره

ابوالوليد ازرقى در كتاب تاريخى اخبار مكه، درباره اندازه هاى كعبه معظمه در ساختمان هاى چهارگانه چنين آورده است:

اندازه كعبه در ساختمان حضرت ابراهيم عليه السلام ذراع

ارتفاع كعبه 9

طول ديوار شرقى كه در كعبه در آن قرار دارد 32

طول ديوار غربى 31

طول ديوار شمالى كه حِجر اسماعيل در آن قرار گرفته است 22

طول ديوار جنوبى (ميان ركن حجرالأسود و ركن يمانى) 22

اندازه كعبه در ساختمان قريش ذراع

بلندى و ارتفاع كعبه 18

طول ديوار شرقى كه درِ كعبه در آن قرار دارد 26

طول ديوار غربى كعبه 26

طول ديوار شمالى كعبه كه حجر اسماعيل در آن قرار گرفته است 22

طول ديوار جنوبى كعبه كه ميان ركن حجرالأسود و ركن يمانى است 20

ص: 66

اندازه كعبه در ساختمان عبداللَّه بن زبيرذراع

ارتفاع كعبه 27

طول ديوار شرقى كعبه 32

طول ديوار غربى كعبه 31

طول ديوار شمالى كعبه 22

طول ديوار جنوبى كعبه 20

اندازه كعبه در ساختمان حَجّاج ذراع

ارتفاع كعبه 27

طول ديوار شرقى كعبه 26

طول ديوار غربى كعبه 26

طول ديوار شمالى كعبه 22

طول ديوار جنوبى كعبه 20

محمد طاهر كردى در «التاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم» آورده است:

اندازه هاى كعبه مشرفه و ابعاد آن را، بر اساس واحد اندازه گيرى متر، كه در زمان كنونى معمول است، به نقل از مهندسان مصرى در سال 1377 ه. ق. چنين آورده است:

اندازه ها و ابعاد كعبه مشرفه بر اساس واحد اندازه گيرى مترسانتى مترمتر

ارتفاع در كعبه از سطح زمين مطاف 192

طول قفل در كعبه 034

فاصله ميان حفره كنار درِ كعبه تا پنجره مقام ابراهيم عليه السلام 986

فاصله ميان حفره ياد شده تا ابتداى فضاى حجر (انتهاى ضلع كعبه) 560

فاصله ابتداى حفره ياد شده تا ركن حجرالأسود 480

ص: 67

اندازه ها و ابعاد كعبه مشرفه بر اساس واحد اندازه گيرى مترسانتى مترمتر

فاصله ميان حفره فوق تا ابتداى درگاه درِ كعبه 060

فاصله ميان شاذروان دركنار حجرالأسود تا ملتزم 100

ارتفاع كامل ديوار كعبه در سمت شرقى 1295

ارتفاع كامل ديوار غربى كعبه 1295

ارتفاع كامل ديوار شمالى كعبه 1295

ارتفاع كامل ديوار جنوبى كعبه 1295

معجنه

لازم به يادآورى است كه تا پيش از طرح توسعه حرمين به سال 1377 هجرى، حفره اى در كنار سمت راست درِ كعبه به نام معجنه وجود داشت. در باره اين گودال فرو رفته، روايت ها متفاوت است.

برخى مى گويند محلّ نماز جبرئيل بوده كه كيفيت و چگونگى خواندن نماز توسط اين فرشته الهى به رسول خدا صلى الله عليه و آله آموزش داده شده است.

بنا به روايتى ديگر، اين گودال جايى بوده كه حضرت ابراهيم عليه السلام هنگام بناى كعبه، ملاط بنايى خود را در آن ساخته و مخلوط كرده است.

ليكن طبق روايات و اخبار رسيده، ابراهيم عليه السلام در ساخت كعبه سنگها را يكى بر ديگرى نهاده و از گچ و ملاط استفاده اى نكرده است و مواد ساختمانى براى اولين بار در بناى قريش استفاده شده است.

از سوى ديگر، اگر اين روايت صحيح بدانيم، باشد لازم است كه چهار سمت كعبه چنين حفره اى وجود داشته باشد.

از اين رو، به نظر مى رسد كه روايت نخستين صحيح تر باشد. البته اكنون ديگر اين گودال ديگر وجود ندارد و در محلّ آن بر روى شاذروان نبشته كهنى به طول هفتاد سانتيمتر و عرض سى و چهار سانتيمتر قرار داده شده كه بر روى آن اين نوشته ديده مى شود:

ص: 68

«بسم اللَّه الرحمن الرحيم- أمر بعمارة المطاف الشريف، سيّدنا و مولانا الإمام الأعظم، المفترض للطاعة على سائر الأمم، ابوجعفر المنصور المستنصر باللّه، أمير المؤمنين، بلغه اللَّه اماله و زين بالصالحات أعماله، و ذلك في شهور سنة احدى و ثلاثين و ستمائة و صلّى اللَّه على سيدنا محمد».

اين سنگ نبشته نشان دهنده تعمير و تجديد مطاف شريف به وسيله ابوجعفر منصور المستنصر بالله در سال 621 هجرى است. گفتنى است كه ابوجعفر منصور ياد شده در اين لوح، غير از ابوجعفر منصور پدر «محمد المهدى» است كه در سال 137 هجرى مسجد الحرام را توسعه داد».

اندازه هاى ركن ها

نويسنده كتاب التاريخ القويم درباره اندازه هاى ميان ركنها، اين گونه آورده است:

اندازه هاى ميان ركن ها سانتى متر متر

فاصله ميان ركنهاى عراقى و حجرالأسود از بيرون كعبه بدون شاذروان 1171

فاصله ميان ركن شامى تا ركن يمانى، از خارج كعبه، بدون شاذروان 1209

فاصله ميان ركن عراقى تا ركن شامى، ازخارج كعبه، بدون شاذروان 1000

فاصله ميان ركن يمانى، تا ركن حجرالأسود، از خارج كعبه، بدون شاذروان 1017

فاصله ميان ركن عراقى و ركن شامى به همراه شاذروان 1120

فاصله ميان ركن حجرالأسود و ركن عراقى به همراه شاذروان 1135

فاصله ميان ركن حجرالأسود و ركن عراقى به همراه شاذروان 1280

فاصله ميان ركن يمانى و ركن شامى به همراه شاذروان 1330

فاصله ميان ركن عراقى و ركن حجرالأسود از درون كعبه (ديوار شرقى) 979

فاصله ميان ركن شامى تا ركن يمانى از درون كعبه (ديوار غربى) 1011

فاصله ميان ركن عراقى تا ركن شامى از درون كعبه به همراه پله آن 798

فاصله ميان ركن يمانى و ركن حجرالأسود از درون كعبه 717

فاصله ميان دو طرف ديوار نيم دايره اى حِجر اسماعيل 773

ص: 69

اندازه هاى ميان ركن ها سانتى متر متر

فاصله ميان ديوار حجر اسماعيل و ديوار كعبه 847

ارتفاع ديوار حِجر اسماعيل 112

قطر ديوار حجر اسماعيل 156 (1) 75

درون كعبه در دوران كنونى

درروزهاى پايانى رجب سال 1416 هجرى قمرى، مطابق با دى ماه 1374 شمسى جهت انجام عمره رجبيه و شعبانيه توفيق نصيبم شد و راهى آن ديار پربركت شدم و پس از يك هفته توقف در مدينه پيامبر و زيارت تربت پاكش و زيارت قبور ائمه اطهار عليهم السلام و صديقه كبرى حضرت زهرا عليها السلام و ديگر بزرگان مدفون در تربت بقيع و درك مواقع متبركه در اين شهر، به سوى مكه رهسپار گشتم.

در صبح روز دوشنبه، هفتم شعبان، در حوالى ساعت هشت بامداد به صورت معجزه آسا موفق شدم كه پا به دورن كعبه مكرّمه بگذارم. با اينكه دماى هواى بيرون بسيار لطيف و خنك بود ليكن درون بيت از گرمايى حدود چهل درجه گواهى مى داد. ابتدا در كنار ركن حجرالأسود به نماز ايستاده و دو ركعت نماز خواندم سپس به همين ترتيب در چهارركن و به طرف چهار ديوار درونى كعبه نماز گزاردم.

در محلّى كه پيامبر گرامى اسلام در فتح مكه (بنا به قولى) در نزديكى ركن يمانى نماز گزاردند، نيز دو ركعت نماز بجا آوردم. سپس اين ويژگيها را از درون كعبه به خاطر سپردم:

درِ كعبه داراى دو جدار بيرونى و درونى است كه همه باطلاى بسيار زيبايى پوشيده شده است. گفته مى شود و زن درِ كعبه به دويست و هشتاد كيلوگرم مى رسد كه با پوششى از طلا تزيين شده است.

روى درِ كعبه به طرز بسيار زيبايى آيات قرآن به خط ثلث مزين گرديده و قفل مطلاى بسيار زيبايى كه مزين به آيات قرآن است، در را قفل مى كند.


1- دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

ص: 70

كليد كعبه هم از طلا ساخته شده است. درگاه درِ خانه كعبه كه از سنگ تيره اى ساخته شده است وسعتى حدود يك و نيم در يك متر داشته و به اندازه بيست سانتيمتر گودتر ازكف درون بيت است.

در درون كعبه سه ستون چوبى منبّت كارى شده از چوب سختى وجود داشت كه قطر هر يك حدود بيست و پنج سانتيمتر به نظر مى رسيد. اين سه ستون به صورت شكل ترسيم شده در زير قرار داشت:

محلّ سه ستون چوبى منبّت كارى شده در درون كعبه

در داخل كعبه دور تا دور ديوارها تا حدود ارتفاع دو متر، از سنگ مرمر سفيد متمايل به زرد كهربايى پوشيده شده و كف خانه هم از همين سنگها فرش گرديده بود.

كعبه داراى دو سقف است كه سقف اصلى از درون بيت ديده نمى شود و روى سقف داخلى كعبه تا لبه سنگها، در اطراف، با پرده ابريشم قرمزِ رنگ پريده اى كه نشان از سال ها قدمت آن داشت، پوشانيده شده بود.

بر روى جامه اسامى پروردگار و عباراتى چون «لا إله إلّا اللَّه»، «محمد رسول اللَّه»، «يامنّان»، «يا حنّان» و يا «يا كريم» نقش بسته بود. ستون ها تا مرز سنگ هاى ديوار، از چوب و بالاتر از آن را جامه پوشانيده بود.

پلكان بام خانه خدا در ناحيه ركن عراقى، پس از ورود به درون بيت در دست راست قرار دارد و با جامه اى كه از بالا بر روى آن افتاده بود، چيزى از در و محل آن به نظر نمى رسيد.

درناحيه ركن عراقى، از درون كعبه، برآمدگى يك مترى وجود داشت كه نشان دهنده درِ بام كعبه بود. در درون بيت، در جانب ركن يمانى، هيچگونه اثرى از شكاف ورودى حضرت فاطمه بنت اسد، به هنگام زايمان حضرت على بن ابى طالب عليه السلام وجود نداشت.

بر روى ديوارهاى شرقى و شمالى و غربى، سنگ نوشته هايى ديده مى شد كه

ص: 71

تاريخ تغييرات و ترميم هاى كعبه و مسجد الحرام در آن حك گرديده بود.

در سال 1416 ه. ق. بر اثر رطوبتى كه در طول سالها از بام كعبه به درون ديوارها نفوذ كرده بود، سقف كعبه مكرمه دچار فرسودگى و ترك هايى گشته و برخى از ديوارها دچار برآمدگى شده بود. در اين باره از سوى پادشاه عربستان فرمانى صادر گرديد و به دنبال آن انجمنى از علما و مهندسان و صاحبنظران تشكيل گرديد. موارد مورد بررسى قرار گرفت و درباره اصلاح آن، به چاره انديشى و تبادل نظر پرداختند. پس از آن، از تاريخ دهم محرم 1417 كار ساختمان و ترسيم كعبه آغاز گرديد. بدين منظور در پيرامون كعبه همچون سنتهاى پيشين پوششى چوبى مكعب شكلى را به وجود آوردند؛ به طورى كه تنها از كعبه، حجرالأسود قابل دسترسى بود. اين عمليات به مدت سه ماه به طول انجاميد و در تاريخ بيست رجب 1417 هجرى به پايان رسيد.

در همين ايام؛ يعنى در تاريخ بيست و شش رجب كه همزمان با شب مبعث پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله بود، بار ديگر توفيق عمره نصيب اينجانب گرديد و رهسپار آن ديار مقدس شدم.

در روز چهارشنبه هفت شعبان در ساعت حدود هشت صبح مجدداً درِ كعبه گشوده شد و باز توفيق تشرّف به درون آن نصيبم گرديد.

درون كعبه حال و هواى ديگرى داشت. تغييرات فراوانى را در آن داده بودند كه به ذكر اين تغييرات مى پردازم:

سقف دومى را كه درون كعبه در زير سقف اصلى قرار داشت برداشته بودند.

حدود 23 ديوار درون كعبه، از ارتفاع كف تا سقف، همه به وسيله سنگ مرمر خاكسترى روشن بسيار زيبا پوشيده شده بود و 13 باقيمانده بالاى سنگها، به همراه سقف خانه را، با جامه حرير سبز رنگى، كه به نامهاى مبارك خداوند آذين گرديده بود، پوشانيده بودند. اين جامه مانند جامه اى است كه بر روى قبر مبارك پيامبر صلى الله عليه و آله افتاده است و جملات «لا اله الّا اللَّه»، «محمد رسول اللَّه» در جاى جاى آن مى توان ديد. سه ستون بسيار زيبايى در ميان كعبه قرار داده شده بود كه پايه هاى اين ستونها، از روى زمين به ارتفاع بيست و پنج سانتيمتر از همان سنگ مرمر خاكسترى موجود در كف و اطراف،

ص: 72

ساخته شده و باقى ستون تا سقف از چوب قهوه اى زيبايى روكش گرديده است. اين روكش چوبى كه به نظر مى رسد از نوع چوب «تيك» باشد به قطر پنج سانتى متر به صورت نوارهايى از بالا تا پايين ستون را در بر گرفته است.

بنابراين، از كف كعبه ارتفاعى حدود نه متر را مى توان ديد كه ديوارها 23 از سنگ و 13 باقى از بالا، به وسيله جامه ياد شده پوشانيده شده است كه جامه، سقف را هم در بر مى گيرد.

دو مفتول سيمى از دو طرف كعبه، به طورى كه سه ستون در ميان كعبه را در بر گرفته است، كشيده اند و بيش از هفتاد آويزه از وسايل نقره اى، كه برخى از آنها مطلا بود، بدان آويز گرديده است. اين آويزها اشيايى از قبيل آفتابه، لگن، قهوه خورى و كاسه هاى مختلف و جز اينها بود كه در سر تا سر كعبه آويزان گرديده است.

گفته مى شود اين اشياء از عتيقه هاى خانه كعبه در طول تاريخ بوده كه در آن نگهدارى مى شود.

مفتول سيمى

درِ بام كعبه

ركن يمانى

ستون

ركن حجر الاسود

جايگاه نماز پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله

درِ كعبه

در گوشه دست راست خانه كعبه پس از ورود؛ يعنى در ركن عراقى يك متر به داخل كعبه برآمدگى وجود دارد و درِ يك لنگه اى مطلا كه به طرز بسيار زيبايى با آيات قرآن آراسته گرديده، قرار داشت كه درِ بام كعبه مى باشد. همچنين قفل مستطيلى كه باز از طلا و به آيات قرآن تزيين گرديده است، بر آن زده اند. اين در به سمت راست باز مى شود. در ديوار ميان ركن حجرالأسود و ركن عراقى؛ يعنى ديوارى كه پس از ورود به كعبه، در سمت راست قرار مى گيرد، لوح هاى يادبود سنگى قرار دارد؛ اولى يادبودى از تعميرات و ترميم هاى دوران ملك خالد در سال 1397 هجرى است و كليه تغييرات و

ص: 73

ترميم هايى كه در خانه به وقوع پيوسته بر آن تابلو حك گرديده است.

اين سنگ نبشته از مرمر زرد رنگى تشكيل شده است. لوح دوم باز از سنگ مرمر زرد رنگ است كه شفاف تر و زيباتر از آن مى نمود. تمامى تغييرات و ترميمهايى كه اخيراً از سوى ملك فهد در سال 1417 هجرى صورت پذيرفته، بر آن نوشته شده است.

اين تغييرات شامل تغيير سنگهاى شاذروان است كه از سنگ مرمر زيبايى پوشانيده شده و بر روى هر قطعه سنگ مرمر، حلقه اى فلزى به رنگ طلايى چسبانيده اند كه محل اتصال جامه كعبه مى باشد.

تغيير ناودان و ترميم آن، ترميم پله بام كعبه و تذهيب در آن، سنگفرش كردن كف كعبه و ديوارها و برداشتن سقف درونى كعبه و ترميم سنگهاى بام كعبه و تعويض آن ها، تغيير ستونهاى داخلى، از تغييراتى است كه در اين سنگ نبشته آمده است. تاريخ آن رجب 1417 هجرى مى باشد.

لوح سنگى سوم بسيار كهن بود و آنچه كه دقت كردم متأسفانه نتوانستم كلمات آن را بخوانم. در ديوار مقابل؛ يعنى ميان ركن شامى و ركن يمانى شش لوح يادبود سنگى بر روى ديوار قرار دارد كه لوح اول دست راست به مساحت تقريبى 80* 40 سانتيمر بود.

اين لوح از سنگ مرمر زرد رنگى تشكيل شده است. در متن تابلو اين عبارت نوشته شده است:

«بسم اللَّه الرحمن الرحيم، أمر بعمارة البيت المعظّم الإمام الأعظم أبوجعفر المنصور المستنصر باللّه أمير المؤمنين بلغه اللَّه أقصى آماله و تقبّل منه صالح اعماله فى شهور سنة تسع و عشرين و ستمائة و صلّى اللَّه على سيّدنا محمد و على آله و صحبه و سلّم».

لازم به ذكر است كه در سال 559 هجرى، ركن يمانى بر اثر زلزله فرو ريخت و منهدم گرديد كه در سال 629 هجرى المستنصر عباسى آن را تعمير كرد.

لوح دوم از سمت دست راست (ميان ركن شامى و ركن يمانى) سنگى زرد رنگ و بسيار قديمى بود كه ابعاد 70* 35 سانتى متر داشت. اشعارى را در دو طرف آن ظاهر

ص: 74

احساس نمودم ليكن به قدرى خطوط ساييده شده بود كه نتوانستم حروف را تشخيص دهم و سال تحرير آن را نيز موفق نشدم كه بخوانم.

لوح سوم از سنگ مرمر زرد رنگ بسيار زيبايى بود. ابعاد آن حدود 80* 80 سانتيمتر بود. در پيرامون چهارگوشه آن دايره هايى برجسته بر روى سنگ وجود داشت.

متأسفانه هيچ يك از كلماتش را نتوانستم بخوانم.

لوح چهارم، تابلو مربع شكل از سنگ تيره به ابعاد حدود 45* 45 سانتيمتر بود كه با خط كوفى جملات «لا اله الّا اللَّه» «محمّد رسول اللَّه» در چهار طرف اين سنگ به طرز زيبايى ترسيم شده بود. خطوط سفيد رنگ در زمينه اى تيره قرار داشت.

لوح پنجم باز براى اينجانب غيرقابل تشخيص و ناخوانا بود.

لوح ششم كه در چند سانتيمترى ركن يمانى قرار داشت، باز از سنگ مرمر زردِ رنگ پريده اى تشكيل شده بود: ابعاد آن حدود 70* 40 سانتيمتر بود كه بر آن اين نوشته ديده مى شد:

«أمر بتجديد داخل البيت المعظّم السلطان الملك ابوالنصر قايتباى خلّد اللَّه ملكه يا رب العالمين. عام أربع و ثمانمائة من الهجرة».

سال نگارش آن به 804 هجرى باز مى گرديد.

كليه سنگ نبشته ها در ارتفاعى حدود 180 سانتيمترى زمين بر روى ديوار نصب شده است؛ به طورى كه لبه آنها هيچ فرورفتگى يا برآمدگى درسطح ديوار به وجود نياورده است.

ديگر آنكه در ميان ستون اول سمت چپ و ستون وسط؛ يعنى تقريباً پس از ورود، مقابل در كعبه، صندوق بزرگى به ابعاد يك متر در هفتاد سانتيمتر از جنس همان سنگ مرمر كه در ديوارها و كف كعبه استفاده شده، ساخته اند و در اين جايگاه قرار داده اند.

جاى نماز پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در زير تابلوى چهارم؛ همان تابلو لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه قرار دارد. كمى به طرف چپ و به سمت ركن يمانى كه فاصله اى حدود يك متر و نيم از ركن يمانى دارد و آن سنگى قهوه اى است. عرض آن به اندازه دو پاى زانو

ص: 75

زده؛ يعنى حدود سى و پنج سانتى متر و طول آن حدود هفتاد سانتيمتر بود. بالاى سنگ به شكل محراب گرد بود؛ همانطور كه در شكل ترسيم شده است:

گزارشى كه اكنون در پيش روى شماست، ترجمه نوشتارى است كه خبرنگار «مجله المسلمون» ديده ها و شنيده هاى خود را از آخرين ترميم و بازسازى درون كعبه درسال 1417 به قلم آورده است.

او مى نويسد:

يكى از مسؤولان ناظر بر آخرين ترميم ساختمان كعبه، طى گفتگويى با من، سير عمليات بازسازى را اين گونه توصيف كرد:

«آغاز عمليات بازسازى، با بيرون آوردن تمامى قطعات سنگى ساختمان بيت عتيق همراه بود. از اين رو كليه سنگ هاى چهار ديوار درون كعبه، به جز سنگهاى اصلى ساختمان (كه از جنس سنگهاى سياه به كار رفته در ديوار بيرونى كعبه است)، طى نقشه دقيقى از جاى خود كنده و پس از شماره گذارى دقيق و تعيين جايگاه آن بر روى نقشه، پاكسازى و شستشو و ترميم و سپس به جايگاه اصلى خود بر ديوار كعبه بازگردانده شد و با ماده مخصوصى، كه سبب از ميان رفتن كليه منافذ هوادار ميان سنگ ها مى شود، آغشته گرديد تا بدين وسيله از نفوذ هوا و فرسوده شدن سنگها و آسيب پذيرى آنها جلوگيرى شود.

اين عمليات در چهار ديوار كعبه تا پايه هاى اصلى خانه كعبه در اعماق زمين كه به وسيله ابراهيم خليل عليه السلام ساخته شده بود، ادامه يافت. آنگاه ديواره درونى كعبه از كف خانه تا ارتفاع چهار مترى با پوششى از سنگ مرمر پوشانيده شد و پس از آن ديوارها تا سقف كعبه با جامه اى از ابريشم گران قيمت، به رنگ آبى آسمانى با ميان دوزيهايى به رنگ نزديك به سفيدى پوشانيده شد.

بر روى اين جامه خطهاى عمودى و افقى مكررى به شكل «8» با نوشته «لا اله الّا اللَّه» «محمد رسول اللَّه» «اللَّه جلّ جلاله» مشابه نوشته هاى روى جامه سياه كعبه از بيرون قرار دارد كه تلألؤ ويژه اى به اين قسمت از درون خانه داده است.

نام ملك فهد و تاريخ هديه اين جامه به كعبه، با نخ هايى از طلا بر روى قطعه اى

ص: 76

از ابريشم در ميانه قسمت غربى جامه قابل ديدن است. در زاويه شمال شرقى ديوار كعبه درِ طلايى ديگرى قرار دارد كه چشمان بيننده را خيره مى كند. اين در كه كوچكتر از دروازه اصلى كعبه است و با صفحه هايى از طلاى خالص كه ميان آن را با نقره كنده كارى كرده اند به «باب التوبه» مشهور است و بر ميانه آن قفلى طلايى و كهن قرار دارد. اين در مقابل پلّكانى است كه به بام كعبه ختم مى شود (يكى از مهندسان ناظر بر عمليات در ترميم اخير به من گفت: بلندى كعبه از كف تا بام برابر با 065/ 13 متر مى باشد) پلّكان از شيشه ضخيم و شفاف به رنگ آبى آسمانى است كه در نگاه نخست كريستال به نظر مى آيد. عرض هر پله بيست و پنج سانتيمتر و بلندى آن نيم متر است و بر هر كدام برجستگى ملايمى قرار دارد كه مانع لغزندگى مى گردد و در دو سوى پلكان، نرده دستگيره به ارتفاع يك متر از جنس همان شيشه قرار داده شده است. ساختمان پلكان مارپيچى و همانندپلكان گلدسته هاى مساجد است. در پايان پلكان دريچه اى قرار دارد كه با مرمر سفيد پوشيده شده و با گرداندن دستگيره آن، به سوى بيرون، بام كعبه باز مى شود. در اين دريچه در بازكن الكتريكى نيز نصب شده است كه با فشار دگمه، به طور خودكار به سوى بيرون فضاى كعبه باز مى شود.

بام كعبه فضاى چهار ديوارى است كه كف آن با سنگهاى سفيد، شفاف و گرانقيمت سنگفرش شده است. اين سنگ ها از جنس همان سنگ هايى است كه سرتاسر فضاى باز درون و بيرون مسجد الحرام را با آن فرش كرده اند.

ويژگيهاى اين سنگ، قدرت آن بر منعكس كردن اشعه شديد آفتاب و نفوذناپذيرى نسبت به گرما و سرما است. از اين رو در گرما خنك و در سرماى زمستان آزار دهنده نيست.

گرداگرد بام كعبه ديوارى است به ارتفاع نيم متر كه بر روى آن قطعات معدنى استوانه اى شكل قرار گرفته و به وسيله گيره هاى بزرگ و ضخيمى در هم قفل شده است كه وظيفه آنها در بر گرفتن طناب هاى حامل جامه كعبه مى باشد.

درميان بخش زيرين ديوار شمالى، ناودان كعبه قرار دارد كه تحفه اى است گرانقيمت و از طلاى ناب با نقش و نگارهاى زيبا ساخته شده و آب ريز آن بر روى حجر اسماعيل قرار دارد. منتهى اليه اين ناودان به گونه اى مربع و

ص: 77

چهارگوش طراحى شده است كه بتواند سنگينى ناودان درهنگام ريزش باران را تحمل كند». (1) 76

درِ كعبه مشرفه و تاريخچه آن

آگاهى دقيقى از پيشينه نصب درِ كعبه نداريم. فاسى گفته است كه كعبه پس از حضرت ابراهيم عليه السلام منهدم گرديد و به وسيله جرهميان مجدداً بنا شد و بر آن درى دو لنگه قرار دادند و قفلى نيز بر آن زدند.

به نظر مى رسد ساختمان جرهم و عمالقه، مانند ساختمان ابراهيم عليه السلام بوده و آن را به صورت سنگچين و بدون سقف و در ساخته اند؛ زيرا زندگى در دورانهاى اوليه و ابتدايى بيشتر ساده و طبيعى بوده است.

فاسى همچنين گفته است: نخستين كسى كه در را بر كعبه نصب كرد، «تبع حميرى» بود زيرا نامبرده در اشعارى كه بدين مناسبت در مكه سروده، از در كعبه و قفل آن ياد كرده است.

هنگامى كه قريش ساختمان كعبه را آغاز كرد، درى بر آن قرار داد كه اين در از سطح زمين بلندتر بود. از آن هنگام به بعد، هيچگاه كعبه بدون در نبود و همواره در آن تغييراتى صورت مى گرفت. عبداللَّه بن زبير به هنگام بناى كعبه، دو در بر آن نصب كرد.

اين درها بر روى زمين قرار داشته و براى اولين بار، درها دو لنگه اى بود كه تاكنون نيز چنين است.

پس ازكشته شدن عبداللَّه بن زبير، حَجّاج هنگام بناى كعبه، درِ غربى را كه از سوى ابن زبير قرار داده شده بود، برداشت و تنها درِ شرقى را بر كعبه نهاد. همچنين مانند ساختمان قريش، سطح آن را از زمين بالاتر برد. اين تغيير در سال هفتاد و پنج هجرى صورت گرفت.

پس از او خليفه عباسى، مقضى لأمر اللَّه به وسيله وزير خود، جمال الدين در سال 551 هجرى اقدام به ساختن درى براى كعبه نمود. اين در به وسيله پوششى از صفحه هاى


1- المسلمون، شماره 622، سال دوازدهم، مورخ 24 شعبان 1417 هجرى.

ص: 78

طلا و نقره آذين گرديده بود.

به دستور خليفه، اين در جايگزين درِ قبلى كعبه شد و از چوب در قديمى، تابوتى براى خويش ساخت.

ملك مظفّر، پادشاه يمن در سال 659 هجرى حج گزارد. او در آن هنگام فرمان به ساختن درى براى كعبه داد كه اين در به وسيله شصت رطل و نقره مزين گرديده بود.

ناصر محمد بن قلاوون، پادشاه مصر درى براى كعبه ساخت كه بر روى آن معادل سى و پنج هزار درهم تزيين گرديده بود. اين در، در دوازدهم ذى حجه سال 733 هجرى بر بناى كعبه قرار داده شد.

سپس ناصر حسن بن محمد قلاوون نيز در سال 761 هجرى درى ساخته شده از چوب ساج بر كعبه نهاد. گفتنى است كه اين در، بارها زينت هاى آن اصلاح و ترميم گرديد.

سلطان سليمان قانونى نيز در سال 964 هجرى درى كه در آن تزيين فراوان به كار رفته بود بر كعبه نهاد. در سال 1045 هجرى سلطان مراد عثمانى پس از ترميم كعبه، طى مراسم باشكوهى در روز پنجشنبه بيستم ماه رمضان سال ياد شده در گرانبها بر كعبه نهاد.

عبدالعزيز آل سعود (پادشاه عربستان) در دوران جديد (سال 1370 هجرى)، درى مزيّن به طلا و نقره جايگزين در پيشين- كه ساخته سلطان مراد چهارم بود- كرد.

درى كه اكنون بر كعبه قرار دارد، داراى دو جدار بيرونى و درونى است كه همه با طلاى بسيار زيبايى پوشيده شده است. گفته مى شود وزن درِ كعبه حدود دويست و هشتاد كيلوگرم است.

روى درِ كعبه به طرز بسيار زيبايى از آيات قرآن به خط ثلث مزيّن گرديده و قفل مطلّاى بسيار زيبايى، كه بر روى آن آيات قرآنى نوشته شده است، در را قفل مى كند. اين در از سوى ملك خالد پادشاه پيشين عربستان به كعبه اهدا گرديده است.

ص: 79

جامه كعبه

اشاره

ص: 80

ص: 81

جامه كعبه معظمه پيش از اسلام

1- جامه تبّع حميرى براى كعبه مكرمه

ابراهيم خليل به همراه فرزند خود اسماعيل عليهما السلام با نهادن سنگ ها بر روى يكديگر و بدون بكارگيرى گل و يا گچ در آن، خانه كعبه را بنيان نهادند. اين خانه بدون در و سقف بود و تنها در سمت شرقى آن، قسمتى از ديوار را باز گذاشتند تا براى ورود به درون كعبه از آن استفاده شود. در آن زمان، كعبه پوششى نداشت؛ زيرا آن حضرت نه فرمانى از خداوند در اين زمينه دريافت كرده بود و نه به پارچه و يا پوست و حصيرى (1) 77 دسترسى داشت تا از آنها پوششى براى كعبه فراهم آورد.

درباره نخستين كسى كه كعبه را پيش از اسلام به وسيله جامه پوشانيد، روايات متعددى وجود دارد. بطورى كه روايتى مى گويد: اسماعيل فرزند ابراهيم عليهما السلام نخستين شخصى بود كه در اين باره اقدام كرد. روايت ديگر، آن را به عدنان جدّ والاى رسول خدا صلى الله عليه و آله نسبت داده است و سوّمين روايت اين عمل را به «تبع ابو كرب أسعد» پادشاه حمير (2) 78 منسوب مى كند.


1- خصف (حصير) پوشش ضخيمى است كه به وسيله برگ درختان نخل بافته مى شد و مردمان حجاز از آن همواره در موارد مختلفى؛ مانند فرش كردن زمين خانه هاى خود يا مساجد بهره مى جستند.
2- نك: شفاء العزام بأخبار البلد الحرام»، دارالكتب العلميه، بيروت، لبنان (بدون تاريخ) جلد اول ص 119 و 120؛ ابن ظهيره قرشى مخزومى، «جامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف»، چاپ اول، چاپخانه عيسى البابى الحلبى، قاهره 1340 ه. در سال 1921 م. ص 105

ص: 82

تاريخ نگاران بسيارى، نه تنها اين مطلب را ترجيح داده اند، بلكه در مواردى تأكيد كرده اند كه «تبّع»، پادشاه حمير (1) 79، نخستين كسى است كه در دوران جاهليت، كعبه مكرّمه را به وسيله جامه پوشانيد. در اين باره حديثى به وسيله ابو هريره از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده اند كه آن حضرت مردم را از سبّ «اسعد حميرى»، كه همان تبّع بوده، برحذر داشت؛ زيرا ايشان فرموده اند: او اوّلين شخصى است كه بر كعبه جامه پوشانيد. (2) 80 ازرقى و محب الدين طبرى و تقى الدين فاسى پس از ذكر اين حديث، گفته اند محمد بن اسحاق گويد: «از تنى چند از اهل علم شنيدم كه نخستين كسى كه بر كعبه جامه تمام پوشانيد تبّع است كه همان اسعد مى باشد.» و آنها دو روايت ديگر را نفى نكرده اند.

بنابراين، از قيد «جامه كامل» استفاده مى شود كه كعبه پيش از «تبّع» به وسيله جامه غير كاملى پوشانيده شده است.

در نتيجه روايات سه گانه را مى توان بدين صورت جمع كرد كه: در آغاز، حضرت اسماعيل عليه السلام اولين شخصى بوده كه بر كعبه جامه پوشانده است، و سپس عدنان اولين فردى بوده كه بعد از حضرت اسماعيل جامه را بر كعبه پوشانيده ليكن اين جامه ها به صورت كامل نبوده است. آنگاه «تبّع» نخستين شخصى بوده است كه جامه كامل را بر كعبه مكرمه قرار داده است.

ابن هشام در سيره اش، در باره جامه «تبّع» بر كعبه مشرفه، چنين مى نويسد: «تبّع و قوم او از بت پرستان به شمار مى آمدند. آنان به سوى مكه حركت كردند تا اينكه به


1- «اسعد ابو كرب تبّعى» يكى از پادشاهان «يمن» است كه نام سلسله پادشاهان آنان «تبابعه» و مركزفرماندهى آنان در يمن بوده كه به معناى داشتن پيروان فراوان است. بنا به گفته روايات، اسعد با آگاهى از ظهور پيامبر اسلام، پيشتر به آن حضرت ايمان آورده بود. از اين رو در برخى روايات آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است «لا تسبّوا تبّعاً فإنّه كان قد أسلم»؛ «تبع را ناسزا نگوييد زيرا او اسلام را پذيرفته بود.» گفته مى شود تبع يكى از پنج پادشاهى است كه تمامى جهان قديم را از يمن تا حيره و از حيره تا سمرقند فتح كرده و تحت تسلّط خويش درآورد. (سفينة البحار، ج 1، ص 302) «مترجم»
2- نوشته محب الدين طبرى، القرى لقاصد ام القرى چاپ اول، قاهره 1367 ه 1948 م، ص 472؛ ازرقى، اخبار مكه و ماجاء فيها من الآثار چاپ سوم بيروت، لبنان 1389 ه 1969 م. ج 1، ص 249 و اوالعباس احمد بن على القلقشندى، صبح الأعشى فى صناعة الانشا، نوشته چاپ قاهره، سلسله تراثنا، ج 4، ص 277

ص: 83

سرزمين ميان «عسفان» و «أمج» رسيدند. در اين هنگام گروهى از قبيله «هذيل» به او برخورد نموده، و گفتند:

اى پادشاه، آيا مى خواهى تو را به خانه اى كه اموال و ثروتهاى زيادى دارد و از ديد پادشاهان پيشين مخفى مانده است راهنمايى كنيم؛ خانه اى كه در آن مقدار فراوانى لؤلؤ و زبرجد و ياقوت و طلا و نقره وجود دارد؟ پادشاه گفت: آرى. آنان در پاسخ گفتند:

خانه اى است در مكه كه مردمانش آن را عبادت كرده و در كنارش نماز بپاى مى دارند.

گفتنى است هذيليان با آگاهى از اين موضوع كه هرگاه پادشاهى قصد آن خانه را كند و در آن ظلم نمايد نابود مى گردد، بدينوسيله قصد هلاك و نابودى تبّع را به دل داشتند. «تبّع» پس از شنيدن سخنان هذيلى ها، به دنبال دوكاهن، كه در ميان همراهان خود بودند، فرستاد و در اين باره از آنان نظرخواهى كرد.

آنان به تبّع گفتند: اين پيشنهاد، تنها براى از ميان بردن تو و سپاهيانت مى باشد؛ زيرا ما خانه اى كه از آنِ خدا باشد، جز در اين سرزمين نمى شناسيم.

تبّع از كاهنان پرسيد: در صورتى كه بدان سرزمين قدم گذارم، به نظر شما چه كارى را انجام دهم صواب است؟

آن دو در پاسخ گفتند: هركارى را كه ساكنان آن سرزمين در باره آن انجام مى دهند، انجام دهى، يعنى بر گِرد آن طواف كنى و آن را تعظيم و تكريم نمايى، سر خود را در كنارش بتراشى و همچنان خود را در كنار بيت، خوار و كوچك شمارى تا زمانى كه از آن سرزمين خارج شوى!

تبع گفت: پس چه چيزى شما را مانع شده است كه چنين نكنيد؟

آن دو گفتند: به خدا سوگند كه آن، خانه پدرمان ابراهيم است و پيش از اين نيز به شما گفته بوديم، ليكن ساكنان آن به وسيله بتهاى خويش كه در اطراف آن خانه قرار دادند، ميان ما و آن جدايى انداختند. به خدا سوگند آنان با خونريزى كه در كنار خانه به وجود آوردند، نجس و مشركند و ما جز نيكى براى شما چيزى آرزو نداريم.

در اين هنگام «تبّع» به گفته و پند آنان ايمان آورد و دستور داد گروه هذيليان را نزد او آورده، دستها و پاهايشان را قطع كردند. سپس رو به سوى مكه نهاده، بر گِرد خانه

ص: 84

طواف به جاى آورد و از آن پس در كنار بيت قربانى كرد و سر خويش را تراشيد. تبع شش روز در مكه اقامت گزيد و در اين ايام با قربانى هاى فراوان، مردم آن را اطعام كرد و شربت عسل بدانان داد.

تبّع شبى در خواب ديد كه جامه اى بر كعبه مى پوشاند، او اين مرتبه ديد كه كعبه را با پارچه ضخيمى (1) 81 پوشانيد.

بار ديگر در خواب ديد كه كعبه را جامه اى زيباتر مى پوشاند، پس آن را با پارچه اى بنام «معافر» (2) 82 پوشش داد. دگر بار او در رؤيا اين چنين ديد كه كعبه را با جامه اى زيباتر از پيشين مى پوشاند پس آن را با پارچه لطيف و نرمى كه معروف به «ريط» است پوشانيد.

اين پارچه قرمز راه راه يمنى بود.

ابن هشام در پايان سخن خويش اين چنين مى گويد: «تبّع- آنچنانكه مى پنداشتند- اولين شخصى است كه خانه را جامه پوشانيده است» (3) 83 همچنين در روايات ديگرى نيز آمده است كه تبع كعبه را با جامه اى از چرم (4) 84 و برد يمانى (5) 85 و پلاس (6) 86 و برد راه راه (7) 87 و جزاينها (8) 88 نيز پوشانيده است. به نظر مى رسد تبّع


1- الخصف: بافته اى كه از برگ درختان نخل به وجود آمده و همواره مردمان حجاز به عنوان زيرانداز در خانه هاى خود و مساجد به كار مى بردند، (مترجم).
2- در اصل نام مكانى است كه پارچه اى به همين نام مى بافد.
3- سيره ابن هشام، با بازنگرى و مقدمه طه عبدالروف سعد، دارالجيل، بيروت (بدون تاريخ) ج اول، ص 20 و 21.
4- «الانطاع»، جمع نطع بوده كه پوششى از چرم به شمار مى آمده است.
5- «عَصْب» به فتح عين و سكون صاد به بردهاى يمانى گفته مى شده است كه قسمتى از رشته هاى آن رنگ آميزى شده و سپس با تارهاى بدون رنگ به هم بافته مى شد كه در پايان حالتى راه راه را به خود مى گرفت.
6- «مسوح» جمع مسح است كه پارچه اى ضخيم از پشم بوده است.
7- «الحبرات» جمع حبره است كه به پارچه هاى برد يمانى راه راه گفته مى شده و مردمان يمن از آن براى خويش لباس تهيه مى كرده اند.
8- ازرقى، اخبار مكه، ج 1 ص 250؛ محب الدين طبرى القرى لقاصد ام القرى ص 482؛ قطب الدين حنفى، الاعلام بأعلام بيت الله الحرام چاپ مكتبه العلميه در مكه مكرمه (بدون تاريخ) ص 69 و ابن ظهيره الجامع اللطيف ص 104 و 105.

ص: 85

جامه هاى ياد شده را در سالهاى بعد، بر كعبه قرار داده است. لازم به يادآورى است كه «تبّع» نخستين شخصى است كه بر كعبه در قرار داد و نيز بر آن كليدى نهاد.

بدين منظور تبع در شعرى پوشاندن كعبه را افتخار خود دانسته و چنين سروده است:

ورد الملك تبع و بنوه ورّثوهم جدودهم والجدودا

اذ جبينا جيادنا من ظفار (1) 89

ثم سرنا بها مسيرا بعيدا

فاستبحنا بالخيل ملك قباذ (2) 90

و ابن اقلود (3) 91 جاءنا مصفودا

فكسونا البيت الذى حرّم اللَّه ملاء معضداً و برودا

و اقمنا به من الشهر عشراو جعلنا لبابه اقليدا (4) 92

ثم طفنا بالبيت سبعا و سبعاو سجدنا عندالمقام سجودا

ونحرنا بالشعب ستّة ألف فترى النّاس نحوهن وروداً

و خرجنا منه الى حيث كناو رفعنا لواءنا معقودا (5) 93

«شاه تبّع با فرزندان خود وارد گرديد وانتقام خود و پدرانشان را گرفت.»

«هنگامى كه بر اسبان اصيل ظفارى سوار شدند و آنگاه با آنها به راههاى دورى تاختند.»

«و در زير سم اسبان سرزمين شاه قباد را درنورديديم و ابن اقلود را در زنجير پيش ما آوردند.»


1- «ظفار»، يكى از شهرهاى قديمى سرزمين يمن بوده كه هم اكنون تپه هاى باقيمانده آن نيز وجود دارد. لازم به تذكر است كه امروزه سرزمينى بدين نام در كنار آن قرار دارد.
2- «قباذ»، يكى از پادشاهان ايرانى بوده كه در زبان فارسى به «قباد» نام داشته اشت.
3- «ابن اقلود» يكى از فرمانروايان شام و يا عراق بوده است.
4- «اقليد» همان كليد است.
5- ابيات چهارم، و پنجم و ششم را ازرقى در كتاب خود؛ «اخبار مكه» جلد اول، صفحه 250، و نيز ابن ظهيره در «جامع اللطيف»، ص 104 و 105 آورده است. اما ابيات ديگر را ابراهيم رفعت پاشا در كتاب «مرآة الحرمين، چاپ اول، دارالكتب مصرى در قاهره به سال 1344 ه/ 1925 م. جلد اول، ص 281 و نيز يوسف احمد در كتاب «المحمل والجح» كه به وسيله چاپخانه حجازى در قاهره به سال 1356 ه/ 1937 م. جلد اول، ص 232 و 233 آورده اند.

ص: 86

«آنگاه به شكرانه خدا خانه حرام خدا را پوشانديم با قطعه هاى پارچه هاى فراوان و بُردهاى يمانى.»

«و ده ماه در حرم ماندگار شديم كه بر درِ آن كلونى قرار داديم.»

«آنگاه به طواف هفتگانه بر گِرد حرم پرداختيم و در مقام ابراهيم به سجده افتاديم.»

«و در شعب شش هزار قربانى كرديم و هجوم مردم را براى گرفتن گوشتهاى قربانى نظاره كرديم.»

«آنگاه به سوى سرزمين خود كوچ كرديم و بيرق پيروزى خويش را همچنان برافراشتيم.»

از اين سروده چنين بر مى آيد كه «تبّع» مدّت ده ماه در مكه اقامت داشته، و اين غير از آن است كه ابن هشام در سيره اش آورده و آن را شش روز دانسته است.

تبّع در مدّت اقامت خويش، تعداد شش هزار رأس قربانى را براى مردم ذبح كرد.

اين جريان در حوالى سال 220 پيش از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله اتفاق افتاده است. از آن پس مدتها جانشينان تبّع يكى پس از ديگرى جامه كعبه مكرمه را با چرم و قباطى (1) 94 مى پوشاندند. (2) 95

2- «جامه كعبه پس از تبّعيان»

تاريخ نگارانِ پس از تبع حميرى و جانشينان وى، در باره اينكه چه كسى جامه پوشاندن كعبه را بر عهده داشته و آن را به انجام مى رسانيده، مطلبى ذكر نكرده اند. ليكن در اينجا مى توان گفت مردم وقتى جامه هاى كعبه را كه به وسيله تبّع و جانشينان او بر آن پوشانيده مى شد، مى ديدند هيچگاه اجازه نمى دادند كه خانه مجرد از جامه باشد. و به نظر مى رسد كه- در دوران جاهليت- به عنوان تقرّب به پروردگار، جامه هايى را بر كعبه قرار مى دادند. بدينصورت كه هركس قصد قراردادن جامه بر كعبه را داشت، جامه نوين


1- قباطى، پارچه هاى سپيد و ظريفى بوده كه به وسيله مصريان بافته مى شده است. (مترجم)
2- محمد لبيب البتنونى، الرحلة الحجازيه، چاپخانه جماليه مصر، چاپ دوم به سال 1329 ه ص 134 و 135

ص: 87

خود را بر جامه پيشين قرار مى داد، بطورى كه گاه بر روى كعبه چندين جامه از ابريشم و كتان و جامه هاى پشمين و جز اينها كه از پارچه هاى معمول آن دوران بود قرار داده مى شد. اين مطلب را تاريخ نگاران در گفته ها و روايات خود فراوان آورده اند.

به همين مناسبت از ابن ابى مليكه نقل كرده اند كه گفته است:

«به من خبر رسيده است كه در روزگار جاهليت پوشش هاى گوناگونى بر كعبه قرار مى دادند. در آن هنگام معمولا شترانى را كه براى قربانى مى آوردند، بر آنها جُل هاى مختلف از پارچه هاى حبرى (1) 96 و بردهاى يمنى و ديگر پارچه هاى بافت يمن را مى انداختند آنگاه تمامى اين هديه ها را به كعبه اهدا مى كردند.

اين مطلب غير از قطعات خز و حبره و گليم ها و جامه هاى پشمين است كه معمولا با مقدارى از آنها كعبه را مى پوشاندند و باقى مانده آن را در گنجينه كعبه قرار مى دادند تا هرگاه يكى از آن جامه ها فرسوده مى شد، پوشش تازه ديگرى را بر روى آن مى انداختند. معمولا هيچيك از جامه هاى فرسوده از كعبه برگرفته نمى شد. همچنين مقدارى خلوق (2) 97 و عودسوز هم به كعبه اهدا مى گرديد كه ديواره هاى درونى و بيرونى آن را به وسيله خلوق اندود مى كردند».

همچنين از «نوار» دختر «مالك بن صرمه» مادر «زيد بن ثابت»، روايت كرده اند كه گفت:

«پيش از آنكه زيد بن ثابت را به دنيا آورم و هنگامى كه از حمل او بى اطلاع بودم، جامه هاى گوناگونى از چادرهاى خز به رنگ سبز و زرد و پارچه هاى مويين ظريف و پوشش هاى معمول اعراب و پارچه هاى ريزبافت را بر كعبه ديدم.»

و نيز «عطاء بن يسار»، از عمر بن حكم سُلمى روايت مى كند كه مى گفت:

«مادرم نذر كرده بود شترى را كنار كعبه قربانى كند. بدين منظور نامبرده دو جُل، كه يكى از موى و ديگرى از كرك بود، بر شتر انداخت. پس از آن شتر را قربانى كرد و با آن


1- حبرى، روپوش يا پارچه هاى سياه رنگ را گويند. هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روى شانه هاى خويش مى اندازند، (مترجم).
2- عطرهاى گياهى خوشبوكننده مانند عود و عنبر را گويند. (مترجم)

ص: 88

دو جل، بخشى از كعبه را پوشانيد. در آن هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله در مكه به سر مى برد و هنوز از آن هجرت نكرده بود. پس من در آن زمان وقتى نظر به كعبه مى انداختم، پوشش هاى كوچك گوناگونى را مى ديدم كه برخى از پشم و برخى ديگر از خز و از مو و كرك و سجاده هاى عراقى (دشت ميشانى) بود.» (1) 98 گفتنى است كه در دوران جاهليت، تهيّه و تأمين جامه كعبه تنها به وسيله افرادى كه به عنوان تقرّب و نزديكى به پروردگار، پوشش هايى را بدان اهدا مى كردند، نبود بلكه قريش با يكديگر هميارى مى كردند و بر كعبه جامه مى پوشاندند.

در روزگار «قصى بن كلاب» برنامه اى تدوين گرديد كه بر اساس آن هر قبيله، مبلغى به اندازه توان خود مى پرداخت. وضع تا مدتها اين چنين بود و جامه كعبه بدينسان از سوى قبايل قريش تأمين مى شد. تا آنكه «ابو ربيعة بن مغيرة بن عبداللَّه بن مخزوم» به درجه بالايى از توانگرى رسيد. او كه به جهت تجارت با يمن، بسيار توانگر و ثروتمند شده بود، به قريش گفت:

«من خود به تنهايى يك سال جامه كعبه و پوشش آن را به عهده مى گيرم و سال ديگر شما همگى آن را بپوشانيد.»

از آن پس نامبرده چنين مى كرد- او تا زمانى كه زنده بود پارچه حبرى (2) 99 بسيار نيكويى را از سرزمين «سكاسك» در يمن وارد مى كرد و كعبه را با آن مى پوشانيد.

قريش او را «عدل» نام نهادند؛ زيرا او مانند همه قريش به تنهايى جامه كعبه را بر عهده خويش قرار داد. آنان پس از او بر فرزندانش نيز لقب «بنى عدل» اطلاق مى كردند. (3) 100 پيش از اسلام و در دوران جاهليت «خالد بن جعفر بن كلاب» بر شترى كه در آن


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 250 و 251 و نيز نك: شفاء الفرام، ج 1، ص 120؛ ابن ظهيره جامع اللطيف، ص 105؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 471 و ص 473؛ قلقشندى، صبح الأعشى، ج 4، ص 279.
2- حبرى، روپوش يا پارچه هاى سياه رنگ را گويند. هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روى شانه هاى خويش مى اندازند، (مترجم)
3- قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 69.

ص: 89

پارچه هايى از ديباج (ابريشم) حمل مى شد، دست يافت. او اين پارچه هاى سپيد ابريشمى را به سوى كعبه فرستاد و بر آن آويخته شد. بدين ترتيب خالد بن جعفر بن كلاب نخستين كسى است كه كعبه را با جامه ابريشمين نقش دار آراست.

در باره نخستين كسى كه كعبه را با جامه ديبا پوشانيد نيز روايتى وجود دارد؛ برخى او را «نتيله» دختر «حبان» و يا مادر «عباس بن عبدالمطلب» دانسته و گفته اند كه وى نخستين شخصى بود كه جامه اى از حرير و ديبا بر كعبه قرار داد. گفته اند كه فرزند خردسال وى عباس و به روايت ديگرى برادرش ضرار بن عبدالمطلب گم شد، پس مادر اشعارى را سرود و به دنبال او روان گرديد:

أضللته أبيض لو ذعيالم يك لحلوبا ولا دعيا

أضللته أبيض غير خاف للفتية الغر بنى مناف

ثم لعمرو منتهى الأضياف سن لفهر سنة الإيلاف

فى القر يوم القر و الأصياف

اينجا بود كه او نذر كرد در صورت پيدا شدن فرزندش، جامه اى را بر كعبه قرار دهد. تا اينكه سرانجام روزى مردى او را در «جزام» يافت و به نزد مادر آورد و او به نذر خويش وفا كرد. (1) 101 در توجيه دو روايت گذشته مى توان گفت كه: «خالد بن جعفر ابن كلاب» نخستين شخصى است كه كعبه را به وسيله جامه اى از ديبا پوشانيد و «نتيله» دختر «حبان» نخستين بانويى است كه جامه اى از ديباج (2) 102 بر كعبه قرار داد.

لازم به يادآورى است كه روايت هاى ديگرى نيز وجود دارد كه كعبه مكرمه نخستين بار در اسلام به وسيله جامه اى از ديبا (ابريشم) پوشانيده شد. برخى از اين گفته ها


1- فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 121 محب الدين طبرى، القرى لقاصد ام القرى، ص 473 ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 282
2- ديباج، پارچه ابريشمى خالص را گويند، (مترجم)

ص: 90

اين چنين است كه «يزيد بن معاويه» يا «عبداللَّه بن زبير» يا «عبدالملك ابن مروان» (1) 103 و برخى ديگر نخستين افرادى بودند كه جامه اى از ابريشم بر كعبه قرار دادند. و نيز از برخى روايات به دست مى آيد كه «حجاج بن يوسف ثقفى» نخستين كسى است كه كعبه را به وسيله جامه اى از ديبا پوشانيد و اين در حالى است كه پيش از آن، كعبه به وسيله جامه اى از قباطى (2) 104 و چرم پوشانيده مى شده است. (3) 105 به هرحال، با نقل اين مطالب به اين نتيجه مى رسيم كه عرب دوران جاهلى، عنايت و توجه ويژه اى بر پوشاندن جامه بر كعبه مكرّمه داشته و آن را از واجبات مى دانسته اند.

آنها همواره با اين كار، نسبت به يكديگر تفاخر و فضل فروشى داشته اند، تا آنجا كه توانگران و آنانيكه در جامعه خويش از فضل و برترى خاصى بهره مند بوده اند، نسبت به پوشاندن جامه بر كعبه، به يكديگر پيشى مى گرفته اند. همينطور براى ما روشن مى شود كه آنان طبق ذوق و سليقه خويش و بدون هيچگونه محدوديت ويژه اى، بنابر توانگرى و خواسته خويش، بدين كار اقدام مى كرده اند.

و نيز بگونه اى بوده است كه جامه هاى كعبه يكى پس از ديگرى بر روى هم قرار مى گرفته است و همچنان باقى مى ماندند تا اينكه به علّت فرسودگى آنها را از روى كعبه بر مى داشتند.


1- نك: ازرقى: اخبار مكه ج 1 ص 253 ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص 105
2- قباطى: به پارچه هاى سپيد و ظريفى اطلاق مى شده است كه اين پارچه ها بافته مصريان در آن دوران به شمار مى آمده است. (مترجم)
3- فاسى: شفاء الغرام ج 1 در حاشيه صفحه 120

ص: 91

جامه كعبه مكرمه در دوران دولتهاى اسلامى

1- پوشش كعبه در دوران رسول خدا صلى الله عليه و آله و خلفا

پيش از آنكه در باره جامه كعبه در دوران دولتهاى اسلامى سخن به ميان آوريم، لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه مسلمانان تا پيش از فتح مكه، فرصتى به دست نياوردند كه به اين امر مهم اقدام نمايند؛ زيرا در آن زمان يعنى پيش از فتح مكه، سرورى و بزرگى از آن مشركان بود. و هيچيك از مورّخان در اين باره كه مسلمانان پيش از فتح، درباره جامه كعبه اقدامى كرده باشند، مطلبى نياورده اند.

از «سعيد بن مسيب» روايت شده كه گفت: در سال فتح، بانويى براى خوشبوكردن كعبه عودسوزى را روشن كرد و به كنار كعبه آمد. شراره اى از عود سوز به جامه كعبه رسيد و آن را سوزاند. اين جامه از آنِ مشركان بود و پس از آن بود كه به وسيله مسلمانان جامه ديگرى بر كعبه قرار داده شد.

پيامبر صلى الله عليه و آله جامه يمانى را بر كعبه پوشانيدند و پس از آن حضرت، ابوبكر جامه قباطى (1) 106 را بر كعبه قرار داد.

سپس در روزگار عمر بن خطاب، از بيت المال جامه اى قباطى تهيه كردند و بر كعبه پوشانيدند. اين جامه در دوران عمر و به فرمان وى در مصر بافته شد.


1- قباطى جمع قبطيه (به ضم قاف) پارچه هاى سپيد و ظريفى بوده كه به وسيله مردمان مصر بافته مى شده است. اين پارچه ها منسوب به قبطيان بوده است و ضم در اينجا، نسبت اين پارچه به آنان بوده اما در مردم قبطى (به كسر قاف) مى باشد شفاء الغرام، ج 1، ص 121.

ص: 92

پس از عمر، عثمان نيز همانگونه عمل مى كرد، تنها با اين تفاوت كه در يكى از سالهاى خلافت خود، به جامه قباطى كعبه اكتفا نكرد و جامه ديگرى از بردهاى يمانى را بر آن پوشانيد. در همين رابطه به «يعلى بن منبه» عامل خود در يمن دستور داد كه آن را ساخته و به مكه ارسال نمايد. بنابراين «عثمان بن عفان» نخستين كسى است كه دو جامه يكى بر ديگرى را در اسلام بر كعبه قرار داد.

اما حضرت على بن ابى طالب عليه السلام را هيچيك از مورخان ياد نكرده اند كه جامه اى را بر كعبه قرار داده باشد (1) 107. آنان علت اين مطلب را درگيرى آن حضرت در جنگ ها و فتنه هاى داخلى، كه دولت اسلامى را پس از قتل عثمان گرفتار نمود، دانسته اند. (2) 108 برخى از صاحبنظران را عقيده برآن است كه از مجموع تعدادى روايت، چنين به دست مى آيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله خود نخستين شخصى بود كه كعبه را به وسيله جامه اى قباطى پوشانيد؛ از جمله راويان «عبدالرزاق است كه از ابن جريج نقل كرده، گويد:

«شنيدم كه عمر كعبه را به وسيله جامه قباطى مى پوشانيد و چندين نفر به من گفتند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله كعبه را به وسيله جامه قباطى و روپوش سياه پوشانيده است»

و نيز «أبو عروبه از حضرت حسن بن على عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:

نخستين شخصى كه جامه قباطى بر كعبه قرار داد پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است. (3) 109 واما اينكه در چه روزى از سال كعبه را جامه مى پوشاندند؟ ازرقى از «خالد بن


1- رواياتى كه از اهل بيت عليهم السلام در اين باره در دست است عكس آن است، در كتاب «قرب الاسناد» تأليف محدث ثقه بزرگوار عبداللَّه بن جعفر حميرى كه از دانشمندان بزرگ شيعه در دوره هاى پايانى سده سوم هجرى و زنده در سال 300 هجرى بوده است به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام و آن حضرت از پدرش امام محمدباقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: على عليه السلام پرده كعبه را همه ساله از عراق مى فرستاد. (مترجم)
2- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 252 و 253 فاسى، شفاءالغرام، ج 1 صص 120 و 121 قطب الدين حنفى، الأعلام، ص 69
3- حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبةالمعظمه، چاپ دوم، دار تهامه، جده 1402 ه/ 1982 م. ص 250

ص: 93

مهاجر» نقل مى كند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز عاشورا براى مردم خطبه خواند در آن خطبه فرمود:

«امروز عاشورا است، روزى است كه سال در آن به پايان مى رسد و بر كعبه جامه پوشانيده مى شود. اين روز است كه اعمال بندگان به آسمان برده مى شود و من در چنين روزى روزه هستم پس هر يك از شما دوست دارد اين روز را روزه بگيرد.»

و نيز از «ابن جريج» روايت شده است كه گفت: «در روزگاران گذشته، معمول اين چنين بوده است كه پس از رفتن آخرين نفرات حاجيان از مكه، جامه هاى ديبا بر كعبه مى پوشاندند تا مردم شكوه و زيبايى را بر كعبه نظاره كنند وسپس در روز عاشورا جامه اصلى (1) 110 آن را قرار مى دادند. اين مراسم در روزگار بنى هاشم معمولا روز هشتم ذى الحجه (/ روز ترويه) بوده است.

همچنين روايتى است از نافع كه گفت: «هر گاه ابن عمر قصد آن داشت كه محرم شود، در آغاز شتر خويش را به وسيله قباطى و حبره پوشانيده و سپس در عرفات آنها را بر خود قرار مى داد، سپس در روز عيد قربان لباس ها را از تن درآورده، نزد شيبة بن عثمان مى فرستاد و او آن را بر كعبه قرار مى داد.»

همچنين روايت شده است كه كعبه را در هر سال دوبار جامه مى پوشاندند؛ نخست جامه اى از ديبا و ديگر جامه اى از قباطى كه نخستين پوشش در روز ترويه (/ هشتم ذى الحجه) انجام مى گرفت و چنان بود كه نخست بخش بالاى كعبه را با جامه ديبا مى پوشاندند و بى آنكه آن را بدوزند آويزان مى كردند، مانند دوران ما كه كعبه به جامه محرم گرديده است. سپس آن هنگام كه حاجيان مراسم خود را به پايان برده و از منا به حركت در مى آمدند، جامه را مى دوختند ليكن همچنان آن را از دسترسى حاجيان دور نگاه مى داشتند؛ زيرا كه آنان به عنوان تبرّك آن جامه را پاره پاره مى كردند تا آنگاه كه روز عاشورا فرا مى رسيد جامه اصلى را بر كعبه قرار داده و آن را به پيراهن


1- در متن روايت كلمه «أزار» آمده و به نظر مى رسد جامه اى كه در روز هشتم بر كعبه پوشانده مى شد تنها به عنوان زيبايى بوده برنامه پوشش و جامه اصلى در روز عاشورا بوده است. «مترجم»

ص: 94

قبلى افتاده بر كعبه مى دوختند. اين جامه ديبا تا روز بيست و هفتم ماه رمضان همچنان بر كعبه بود و در آن هنگام جامه قباطى را به عنوان استقبال از عيد فطر، (1) 111 بر كعبه مى پوشانيدند.

2- در دوران امويان

خلفاى اموى اهميّت ويژه اى به جامه كعبه مكرمه مى دادند، بطورى كه معاوية بن ابى سفيان، در هر سال دوبار بر كعبه جامه مى پوشانيد:

1- جامه قباطى به روش عمر 2- جامه اى از ديبا.

معمولًا جامه ديبا را در روز عاشورا و جامه قباطى را در پايان ماه رمضان به عنوان شادى و آمادگى براى عيد فطر، بر كعبه مى پوشاندند.

معاويه همچنين مقرر نمود كه به هنگام هر نماز، كعبه را آغشته به عطر كنند و آن را خوشبو سازند و بدين منظور نامبرده همه ساله در موسم حج و در ماه رجب عطر و خلوق و عود سوز براى كعبه ارسال مى كرد و غلامانى را به مكه مى فرستاد و به خدمت كعبه وا مى داشت. وى از بيت المال هزينه اى براى روغن چراغ هاى مسجد مقرر كرد. بنابر آنچه گفتيم معاويه نخستين شخصى است كه جامه كعبه را در سال دو بار تعويض نمود. و باز او نخستين كسى است كه بردگانى را به خدمت كعبه درآورد و از بيت المال روشنايى را به وسيله روغن به مسجد آورد. سپس خلفاى ديگر و واليان همچنان به روش او ادامه دادند. (2) 112 پس از معاويه، فرزندش يزيد جامه ديباى خسروانى را بر كعبه پوشانيد و آنگاه عبداللَّه بن زبير، به هنگام خروج خود بر بنى اميه، بساط حكومت و قدرت خويش را بر


1- نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 252 و 253 محب الدين طبرى، القرى لقاصد ام القرى، ص 475 قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 69 ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 105 و 106
2- ازرقى: اخبار مكه، ج 1، ص 254؛ فاسى: شفاءالغرام، ج 1، ص 120؛ ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص 109 و 110

ص: 95

مكه گسترد. در آغاز، ساختمان كعبه مكرمه را آغاز كرد و در سال 64 هجرى وقتى از ساختمان آن فارغ گرديد، ابتدا ديواره هاى درونى و بيرونى كعبه را از بالا تا پايين به وسيله مشك و عنبر خوشبو ساخت و سپس آن را با جامه اى قباطى، و نيز گفته شده است با جامه اى از ديباى خسروانى، پوشانيد. ابن زبير همه ساله فرستاده اى را به سوى برادرش «مصعب» گسيل مى داشت تا جامه را براى او آماده و ارسال نمايد. و بدين ترتيب بايد گفت كه ابن زبير نخستين شخصى است كه از خلوق در درون كعبه استفاده نمود.

تصوير ص 94 از شماره اوّل مقاله (شماره 25)؟؟؟؟

پس از ابن زبير، «حَجاج بن يوسف ثقفى» جامه اى از ديباى خسروانى را بر كعبه پوشانيد. در اينجا اين مطلب به نظر جالب آمد كه برخى افراد، هدف قرار دادن جامه بر كعبه به وسيله حجّاج اين بوده است كه وى پس از حمله به مسجدالحرام و آسيب رساندن به خانه كعبه به وسيله منجنيق و كشتن ابن زبير، از سوى برخى تكفير گرديد، از اين رو پس از آن براى رفع شبهه و زدودن اين كار زشت از اذهان عمومى، دست بدين كار زد.

ص: 96

عبدالملك بن مروان نيز همه ساله جامه اى از ابريشم خالص را ابتدا از راه مدينه منوّره به مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله ارسال مى كرد و چند روزى آن را بر روى ستونهاى جاى جاى مسجد مى آويختند، سپس آن را پيچيده، به سوى مكه مكرمه گسيل مى داشت.

همچنين نامبرده عطر و انواع خلوق و عود سوز را نيز همه ساله به همراه جامه كعبه به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و كعبه مكرمه مى فرستاد. (1) 113 پيش از اين در مورد نخستين شخصى كه جامه اى از ديبا بر كعبه پوشانيد مطالبى آورديم.

در سال 91 هجرى وليد بن عبدالملك به هنگام آمدن به مكه مكرمه، كه در آن وقت خلافت را از آن خويش كرده بود، جامه اى را براى كعبه به همراه خويش آورد. اين جامه را در آغاز بر روى بندهاى مسجدالحرام آويختند؛ زيرا جامه ياد شده از گرانبهاترين انواع پارچه هاى ديبا در دوران خود به شمار مى آمد كه تا آن زمان به يقين، در نوع خود بى نظير بود. اين جامه به دستور خليفه، يك روز همچنان بدان صورت باقى ماند سپس آن را پيچيده و بر روى كعبه قرار دادند. (2) 114 و نيز در دوران «هشام بن عبدالملك» كعبه به وسيله جامه ديباى ضخيمى پوشانيده شد. اين در حالى بود كه در زير جامه ياد شده، جامه هاى ديگرى كه از ساخته هاى يمن (3) 115 بود، قرار داشت.

ماوردى مى نويسد: «بنى اميه در دوران خويش، گاهى از راه جزيه اى كه از نجرانيها (4) 116 مى گرفتند، جامه هايى را براى كعبه تهيه مى كردند و جامه ديگرى از ديبا را بر روى آن جامه ها قرار مى دادند.» (5) 117 جامه كعبه تا پايان دوران امويان، همواره سالى دو بار


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 255؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 474؛ قلقشندى: صبحى الأعشى، ج 4، ص 279
2- حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، ص 255
3- طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير: تاريخ الرسل و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم دار المعارف، قاهره 1976 م. ج 8، ص 133
4- حبشه، «مترجم».
5- قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 279؛ يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، ص 237؛ محمد طاهرابن عبدالقادر الكردى، تاريخ القويم لمكة وبيت اللَّه الكريم، مكتبةالنهضة الحديث، در مكه مكرمه، ج 4، ص 193

ص: 97

بدان ارسال مى گرديد كه در اينجا لازم به ذكر است كه جامه قباطى از دوران «عمر بن خطاب» به صورت رسمى در مصر بافته شده و به مكه ارسال مى گرديد.

3- در دوران عباسيان:

خلفاى عباسى توجه ويژه اى را همواره نسبت به جامه كعبه از خود نشان مى دادند.

آنان دستور داده بودند كه جامه كعبه از بهترين و گرانبهاترين انواع ابريشم بافته شود.

جامه هاى ياد شده در شهر «تنيس» مصر كه داراى شهرت به سزايى در منسوجات گرانقيمت بود، بافته مى شد. و دو دهكده ديگر كه پا به پاى تنيس گام برداشته و شهرت فراوانى را نسبت به اين گونه منسوجات تنيسى پيدا كرده بود؛ يعنى «تونه» و «شطا» نيز عهده دار اين جامه بودند. از آن پس، گاه جامه هاى كعبه در يكى از دو دهكده ياد شده براى كعبه آماده مى شد.

«مقريزى» در كتاب «خطط» خود آورده است كه مهدى، خليفه عباسى، فرمان داده بود كه جامه كعبه مشرفه، از قباطىِ مصر به صورت بافته هاى تنيس مهيّا شود. در اين ميان «فاكهى» جامه ياد شده را بر روى كعبه مشاهده كرده و در كتاب خود (اخبار مكه) از آن ياد مى كند و چنين مى نويسد:

«جامه اى از قباطى مصر رابر روى كعبه مشاهده كردم كه بر آن اين نوشته قرار داشت:

«بِسْم اللَّه بَرَكَةً مِنَ اللَّه ممّا أمر به عبداللَّه المهدي محمد امير المؤمنين أصلحه اللَّه محمد بن سليمان أن يصنع في طراز تنيس كسوة الكعبة على يد الخطاب ابن مسلمة عامله سنة تسع و خمسين و مأة».

در سال 160 هجرى هنگامى كه مهدى عباسى (1) 118 حج گزارد، پرده دار كعبه به او گفت كه جامه هاى كعبه فراوان شده و چون ساختمان كعبه ضعيف است بيم آن مى رود كه سنگينى جامه ها بر آن صدمه وارد كند. بدين منظور نامبرده فرمان داد كه به استثناى يك


1- محمد فرزند منصور عباسى ملقّب به «مهدى» خليفه سوم عباسى بود. نامبرده در سال 127 و يا 126 هجرى متولد شد و در سال 169 هجرى در گذشت، «مترجم».

ص: 98

جامه، همه پوشش ها را از روى كعبه بردارند. سپس فرمان داد كه تمامى خانه كعبه را از خلوق گرانبها و مشك و عنبر آغشته سازند و آن را خوشبو نمايند. پرده دار كعبه- در آن هنگام- محمد بن اسماعيل بن ابراهيم حجبى از اتفاقات و رخ دادهاى آن سال نسبت به برداشتن جامه هاى فرسوده وقديمى كعبه و شست و شوى و خوشبو كردن با بهترين و گرانبهاترين عطرها سپس قرار دادن سه جامه در يك زمان بر روى كعبه براى ما اينگونه سخن مى گويد:

«با شيشه هاى مملوّ از «غاليه» به بام كعبه رفتيم و آنها را بر روى ديوارهاى بيرونى كعبه ريختيم. خدمتگزاران كعبه هم در حالى كه بر چرخ هاى قرقره ويژه دوختنِ جامه كعبه، خود را آويزان كرده بودند، از پايين تا بالاى خانه كعبه را با مشك و غاليه خوشبو ساختند. از آن پس سه جامه؛ از قباطى، خز (1) 119 و ابريشم بر روى آن قرار دادند.»

خليفه المهدى در آن سال اموال فراوانى را بر ساكنان مكه و مدينه تقسيم نمود. گفته مى شود اين اموال حدود 30 ميليون درهم بوده است كه به همراه خويش به اين ديار آورده بود. افزون بر آن، دينارهاى فراوانى نيز در آن سال از مصر (300 هزار دينار) و يمن (200 هزار دينار) براى وى ارسال گرديد كه تمامى آنها را در ميان مردم مكه و مدينه تقسيم كرد. همچنين نامبرده حدود يكصد و پنجاه هزار پيراهن (2) 120 را در ميان آنان پخش كرد.

بدين ترتيب «المهدى» نخستين كسى است كه كعبه را به وسيله سه جامه، يكى بر ديگرى پوشش داد.

همچنين در سال 162 هجرى به دستور خليفه «المهدى» جامه ديگرى براى كعبه مكرمه مهيّا گرديد. «فاكهى» اين جامه را بر كعبه مشاهده كرده و در كتاب خويش «اخبار مكه» از آن ياد كرده است. او مى نويسد: كه اين جملات بر آن نقش بسته بود.

«بسم اللَّه بركة من اللَّه كعبة اللَّه المهدي محمد اميرالمؤمنين، أطال اللَّه بقاءه، ممّا أمر به اسماعيل بن ابراهيم أن يصنع في طراز تنيس على يد الحكم بن


1- پارچه اى از پشم و ابريشم، «مترجم».
2- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص، 262 و 263؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 477؛ طبرى، تاريخ الرسل و الملوك، ج 8، ص 133

ص: 99

عبيدة سنة اثنتين و ستّين و مائة». (1) 121

هارون الرشيد در دوران خود فرمان داد كه جامه كعبه از قباطى مصر ساخته شود و آن در سال 190 هجرى آماده و بر كعبه انداخته شد.

فاكهى آن جامه را ديده و در كتاب خويش از آن ياد كرده كه بر آن اين نوشته ديده مى شده است:

«بسم اللَّه بركة من اللَّه للخليفة الرشيد عبداللَّه هارون امير المؤمنين أكرمه اللَّه ما أمر به الفضل ابن الربيع أن يعمل في طراز تونه، سنة تسعين و مائه». (2) 122

توجه و عنايت ويژه، نسبت به جامه پوشانده بر كعبه مكرمه، تنها از سوى خلفاى بنى عباس صورت نمى گرفت. بلكه وزراى آنان نيز در اين مهم شركت داشته اند؛ زيرا به دوران خلفاى بنى عباس، گاه نامِ برخى از وزراى آنان بر روى جامه كعبه ديده مى شد.

فاكهى در اخبار مكه اين چنين مى نويسد: «جامه اى را بر روى ركن غربى كعبه مشاهده كردم كه بر روى آن اين نوشته قرار داشت:

«مما أمر به السرى بن الحكم و عبدالعزيز بن الوزير الجروى، بأمر الفضل ابن سهل ذى الرياستين، و طاهر بن الحسين سنة سبع و تسعين و مائة». (3) 123

همچنين ملاحظه مى شود كه قيام كنندگان بر بنى عباس نيز پس از بسط قدرت


1- «بنام پروردگار و با عنايت و بركت از جانب او براى بنده اش المهدى محمد اميرالمؤمنين- كه خداوند او را طول عمر دهد- به اسماعيل بن ابراهيم فرمان داده شد كه جامه را به سبك جامه هاى تنيس به دست حكم بن عبيده در سال يكصد و شصت و دو آماده ساختند.»
2- «بنام پروردگار و با عنايت او، نسبت به خليفه الرشيد، بنده خدا، هارون اميرالمؤمنين كه خداوند او را مورد مرحمت خويش قرار دهد، به فضل بن ربيع فرمان داده شد كه جامه را به سبك تونه- يكى از دهكده هاى تابع تنيس- در سال يكصد و نود ببافند.» مقريزى، الخطط، ج 1، صص 339 و 422
3- «به دستور سرى بن حكم و عبدالعزيز بن وزير جروى، و به فرمان فضل بن سهل ذوالرياستين، و طاهر بن حسين، در سال يكصد و نود و هفت بافته شد.» مقريزى، الخطط، ج 1، ص 338

ص: 100

خويش بر مكه مكرمه، به جامه كردن كعبه توجه نموده و بدين امر قيام كرده اند.

در سال 200 هجرى، حسين بن حسين أفطس طالبى علوى، رو به سوى مكه نهاد و در شورشى كه ايجاد نمود، مكه را به تصرّف خويش در آورد و به درون كعبه قدم گذارد و سپس تمامى جامه هاى آن را برداشت و از آنِ خود نمود. آنگاه به وسيله دو جامه از ابريشم سبك، كه يكى زرد و ديگرى سفيد بود، كعبه را پوشانيد. بر روى جامه ياد شده اين نوشته قرار داشت:

«بسم اللَّه الرحمن الرحيم و صلّى اللَّه على محمد و عَلى أهل بيته الطيّبين الطاهرين الأخيار، أمر أبوالسرايا الأصفر بن الأصفر داعية آل محمد بعمل هذه الكسوة لبيت اللَّه الحرام» (1) 124

در دوران خلافت مأمون، به وى اطلاع دادند كه جامه ديباى قرمز كعبه، پيش از رسيدن زمان قرار دادن جامه دوم، نمناك و فرسوده مى شود.

مأمون در اين باره از «مبارك طبرى» كه در آن هنگام فرستاده ويژه او به مكه و تيول خليفه بود، پرسيد: كعبه در چه جامه اى بهتر و زيباتر خواهد بود؟ او در جواب گفت: در جامه سپيد، پس مأمون فرمان داد جامه اى از ديباى سفيد بافتند و در سال 206 هجرى بر كعبه مكرمه آويختند. (2) 125 فاكهى مى گويد: در ميانه جامه، قسمتى را از قباطى مصر مشاهده كردم. آنان بر روى جامه در اركان خانه به خط سياه زيبايى نوشته بودند:

«ممّا أمر به امير المؤمنين المأمون سنة ستّ و مائتين». (3) 126


1- «بنام پروردگار بخشاينده مهربان و سلام و درود خداوند بر محمد و اهل بيت مطهر و برگزيده او، ابوالسرايا اصفر بن اصفر كه دعوت كننده به آيين آل محمد است، فرمان داد اين جامه از براى بيت اللَّه الحرام بافته و آماده گردد.»
2- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 263 و 264؛ فاسى: شفاءالغرام، ج 1 ص 120؛ قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 280
3- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 255؛ قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 280

ص: 101

از آن پس در هر سال سه جامه بر كعبه قرار مى دادند. و بدين ترتيب مأمون نخستين شخصى بود كه چنين كرد.

در آن هنگام جامه اى از ديباى سرخ در روز هشتم ذى الحجه (/ روز ترويه) بر كعبه آويخته مى شود سپس جامه قباطى را در روز اول مال رجب از آن پس ديباى سپيدى را كه مأمون فراهم مى آورد در روز بيست و هفتم ماه رمضان براى استقبال از عيد مبارك فطر بر كعبه مى پوشاندند.

پس از گذشتن زمانى، به مأمون گزارش دادند: آن قسمت از جامه ديباى سپيد كه در دسترس حاجيان است، در ايام حج كثيف و پاره مى شود و پيش از آنكه جامه ديباى سرخ را در روز عاشورا بر كعبه بدوزند و بر آن قرار دهند، جامه ديباى سپيد قابل استفاده نيست و مأمون بخشى ديگر از همان ديباى سفيد را به وسيله فضل به مكه فرستاد تا در روز هشتم ذى الحجه و يا هفتم از آن قسمتهايى را، كه پاره و فرسوده شده است، مجدداً به وسيله آن جايگزين گردد تا آنكه در روز عاشورا جامه ديباى سرخ بر آن پوشانيده شود.

در دوران جعفر متوكّل على اللَّه به سال 240 هجرى، به وى گزارش داده شد كه جامه ديباى سرخ، پيش از فرا رسيدن ماه رجب، به علّت زياد دست كشيدن و چهره ساييدنِ مردم، كهنه و فرسوده مى شود. لذا به فرمان او دو پوشش ديگر جهت كعبه ارسال گرديد كه جامه هاى ياد شده را از ميانه كعبه تا پايين آن چنان آويزان نمودند كه به زمين مى رسيد. از آن پس هر دو ماه دنباله اى از ميانه كعبه تا پايين را روى جامه قرار مى دادند.

پرده داران كعبه متوجّه شدند كه به جامه دوم نيازى نيست، پس آن را جمع كرده، در صندوقى نهادند و براى متوكّل على اللَّه نوشتند كه يك پيراهن با دنباله بخش بالاى جامه، براى آن كافى است.

بنا براين، از آن پس فقط يك جامه بدين منظور ارسال مى گرديد كه غالباً سه ماه بعد، آن را تعويض مى نمودند. دنباله جامه، سه ماه بر جامه كعبه قرار داشت. اين وضعيت

ص: 102

همچنان بود تا اينكه بناى شاذَروان (1) 127 در پايين كعبه به سال 243 هجرى به جود آمد. (2) 128 ازرقى تعداد جامه هاى كعبه بين سالهاى 200 تا سال 244 هجرى را شمارش كرده و گفته است: تعداد آنها يكصد و هفتاد جامه بوده است. او مى گويد:

«شمارش جامه هاى كعبه را از سال دويست آغاز نموده و آنها را تا سال دويست و چهل و چهار، يكصد و هفتاد جامه شمارش كردم» (3) 129 از گفته ازرقى چنين بر مى آيد كه در يك سال، بيش از يك جامه و گاه تا چهار جامه بر كعبه مى پوشانيدند. اين توضيح، كه به سخن پيش بر مى گردد، بدينگونه بوده كه پارچه هاى سپيد كه جامه كعبه از آن تشكيل مى گرديد، عوامل و تأثيرات آب و هوايى، از آن جمله اشعه سوزان آفتاب در فصل تابستان تا باد و بارانهاى زمستانى را تحمّل نداشت، بنابراين دست اندركاران جامه كعبه مجبور بودند در اوقات مختلفى از سال، جامه هاى ديگرى را براى آن ارسال نمايند. اما پس از آنكه صنعت جامه كعبه پيشرفت كرد، تا آنجا كه پرده ها قدرت و مقاومت ويژه اى در برابر عوامل طبيعى و ديگر عوامل يافتند، كعبه در سال به يك جامه اكتفا نمود و اين وضع تا كنون همچنان باقى است.


1- شاذَروان؛ (به فتح ذال)، در مصباح المنير آمده است: شاذروان بخشى از ديوار خانه كعبه است كه در ساختمان اساسى برونىِ كعبه، از عرض رها گرديده. اين بخش همانند پوشش و ازاره اى، بخش تحتانى كعبه را در برگرفته است.» بنابراين، شاذروان بخش شيب دار و مايلى است كه به وسيله سنگ پايين كعبه را در سه طرف دربرگرفته است. اما در سوى چهارم كعبه، كه در برابر حجراسماعيل است، پله صاف و مسطّحى جايگزين آن گرديده است و مردم در كنار ديوار كعبه، در حالى كه شكم و سينه خود را به خانه چسبانيده و دستان خود را بر بالاى سر، بر كعبه قرار مى دهند به راز و نياز و تضرّع و زارى مشغول مى شوند. پله ياد شده در سر تا سر طول كعبه در اين سمت بوده و ارتفاع آن از سطح زمين يازده سانتيمتر و عرضش چهل سانتيمتر مى باشد.
2- نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 257- 255؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 475؛ قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 280 و 281؛ قطب الدين حنفى، الأعلام، ص 70؛ ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 106
3- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 264

ص: 103

4- جامه كعبه مكرمه به هنگام ضعف عباسيان:

از آن هنگام كه دولت عباسيان پا به ضعف و سستى نهاد و دست خلفاى آن قوم از سرزمين هاى اسلامى كوتاه شد، جامه كعبه از سوى حكام و فرمانداران و پادشاهان مسلمان همچنان ارسال مى گرديد. اين جامه گاه از سوى مصر و در برخى موارد از يمن بود و گاه از سوى پادشاهان و امراى ايرانى بدان ديار فرستاده مى شد و به آن خانه مقدس اهدا مى گرديد.

مؤيد در كتاب تاريخ خود «حماة» گفته است: فاطميان، خلفاى مصر، به هنگام امارت (ابوالحسن جعفر از سليمانيان) بر مكه، كعبه را به وسيله جامه سپيدى در سال 381 هجرى پوشانيدند. (1) 130 «مسبحى» در حوادث سال 384 هجرى گفته است: «يحيى بن يمان در ذى القعده از تنيس و دمياط و الفرما هداياى خود را، كه شامل سبدها و تخت ها و صندوقهايى از كالا و اسب و قاطر و الاغ و سه چتر و دو جامه براى كعبه بود، به مكه آورد.» (2) 131 همچنين در سال 397 هجرى، «الحاكم بأمراللَّه»، كعبه را به وسيله جامه قباطى سپيد پوشانيد و اموالى را براى ساكنان دو حرم فرستاد.

در سال 423 هجرى نيز «الظاهر لاعزاز دين اللَّه» جامه اى را براى كعبه فرستاد كه بر آن قرار داده شد. (3) 132 در فاصله ميان سالهاى 437 و 447 هجرى، «ناصر خسرو» در سفرنامه خويش به سوريه و فلسطين و بلاد عرب، كه به زبان فارسى نگاشته شده است، از جامه كعبه و ناودان


1- فاسى، العقدالثمين فى تاريخ البلدالامين، تحقيق محمد حامدالفقى، چاپخانه السنةالمحمديه، قاهره 1378 ه./ 1958 م. ج 1، ص 58 قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 281
2- مقريزى، الخطط، ج 1، ص 338
3- ابوالمحاسن يوسف بن تغرى بردى، النجوم الزاهره فى ملوك مصر والقاهره، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد (المؤسسة المصرية العامه للتأليف والترجمه والطباعة والنشر) قاهره (بدون تاريخ)، ج 4، ص 217 و 276

ص: 104

و نوشته هاى بر روى آن ياد كرده و به هنگام سخن از جامه كعبه به صورت مشروح از رنگ و نيز قسمتهاى مختلف آن و كمربندهاى قرار گرفته بر پرده، همچنين از نقش و نگارهاى موجود بر چهار سمت آن و نيز از تارهاى نقره اى و ابريشمى موجود بر روى نقش ها سخن گفته است. مطالب ناصر خسرو در اين زمينه را به صورت فشرده مى آوريم:

«خانه را چهار روزن است به چهار گوشه و بر هر روزنى تخته آبگينه اى نهاده كه خانه بدان روشن است. روزنه هاى ياد شده به وسيله شيشه هاى شفافى پوشانيده شده تا آب باران به درون كعبه نفوذ ننمايد.

ناودان (1) 133 در ميانه سمت دريايى خانه قرار داشته، كه طول آن سه ذراع بوده و تمامى آن با نوشته هاى طلا آذين گرديده است.

اما جامه كعبه به رنگ سفيد بوده، دو نوار به عرض يك ذراع جدا از هم آنچنان آن را در بر گرفته است كه ارتفاع جامه در ميان دو نوار، هريك حدود ده ذراع مى باشد؛ به طورى كه گويى پرده به وسيله دو نوار ياد شده در ارتفاع به سه قسمت تقسيم شده است.

قسمتها و اجزاى موجود در بالا و پايين نوارهاى ياد شده، همه به يك اندازه بوده، آنگونه كه ناصر خسرو ياد كرده است. و تقريبا ده ذراع مى باشد.

بر هر سمت از چهار طرف جامه كعبه، تابلوهاى محراب گونه اى ديده مى شود كه به وسيله ابريشم رنگارنگ بافته شده و بر روى آنها نقش هايى با تارهاى طلايى به وجود آورده اند و در هر سمت آن، سه نقش محراب گونه با تارهاى ابريشمى قرار دارد كه نقش ميانى بزرگتر از دو نقش ديگر به شمار مى آيد. بدين ترتيب نقش هاى ياد شده بر چهار سمت جامه كعبه دوازده عدد مى باشد. (2) 134


1- مكانى است كه آب بارانِ فرود آمده بر روى بام كعبه، از آن به پايين سرازير مى گردد. نخستين بار قريش به هنگام ساختمان خويش از كعبه در سى وپنجمين سال تولد پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بر كعبه تعبيه نمودند. پيش از آن كعبه داراى سقف نبود. ناودان در سمت شمالى كعبه قرار داشته، به طورى كه آب باران فرود آمده بر بام كعبه، به وسيله آن در حجر اسماعيل سرازير مى گردد.
2- محمد طاهر كردى، تاريخ القويم، ج 4، صص 196 و 197

ص: 105

گفتنى است كه آذين جامه كعبه به وسيله نقش هاى ياد شده تا سال 561 هجرى همچنان ادامه داشته است، به طورى كه «ابوالحجاج يوسف بن محمد البلوى» نويسنده كتاب «الف- باء» آن را ملاحظه كرده و به صورت زيبايى، نقش و نگارها، آذين ها، همچنين تغييرات آذين هاى ياد شده، به همراه نوشته هاى بر روى آن را توضيح داده است.

وى در اين باره مى نويسد:

«سرتاسر خانه كعبه، به استثناى جايگاه در و حجرالاسود، به وسيله جامه اى از ابرايشم پوشيده شده است. كمربندهاى آذين شده بر روى آن به رنگ سبز بوده و تابلوهاى محراب شكل آن، در اين كمربندها قرار داده شده است. بر روى هريك از تابلوهاى ياد شده قطعه اى از ابريشم سرخ قرار گرفته كه به كمربند دوخته شده است.

نوشته ها به علت درشت بودن، از راه دور قابل رويت و خواندن است. پس از «بسم الله ...»، بر روى آنها اين آيه نقش بسته است: انَّ أوّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ ... و سپس به دنبال آن نام دستور دهنده براى ساخت و سال بافته شدنش به چشم مى خورد.

در سال 447 هجرى «ابو كامل على بن محمد الصلحى» حكومت يمن را به دست گرفت و از اطاعت عباسيان سر باز زد. نامبرده خطبه را بنام خليفه فاطمى «المستنصر» در مصر آغاز كرد. سال 455 هجرى بود كه او به مكه وارد شد و به مردمان آن نيكى بسيار نمود؛ آنچنانكه عدل و احسان خويش را بر آنان آشكار ساخت و قلب ساكنان مكه را از آن خود كرد. تا آنجا كه همه زبان به حمد و ثناى او گشودند. پس از آن بود كه وى كعبه را با جامه اى سپيد پوشانيد. (1) 135 همچنين در سال 466 هجرى كعبه به وسيله «ابو نصر استرابادى» (2) 136 با جامه اى از


1- ابوالمحاسن، النجوم الزاهره، ج 5، صص 58 و 72 فاسى، العقدالثمين، ج 1، ص 57 ابن ظهيره، الجامع اللطيف، ص 106
2- ابراهيم بن محمد بن على فارسى استرآبادى از ايرانيانى است كه در سال 466 ه به مكه مشرف شد وى خدمات چشمگيرى را در مكه به ويژه در مسجد الحرام انجام داد. «مترجم»

ص: 106

ابريشم سپيد، كه دست ساخته هند بود، پوشانيده شد. (1) 137 سپس در همان سال به فرمان «سلطان محمود بن سبكتكين» پادشاه هند، جامه ديگرى از ابريشم زرد براى كعبه مهيا گرديد و بر آن قرار داده شد.

نويسنده «النجوم الزاهره» در اين باره مى گويد: «در آن سال- يعنى سال 466 هجرى- شخصى غير ايرانى از سوى جلال الدوله ملكشاه، كه معروف به سالار بود، به مكه آمد. او در حالى كه سوار بر قاطرى كه مركبش از طلا بود و بر سر خود عمامه اى سياه داشت، در ميان طبل و بوق فراوان به اين شهر قدم گذارد. به همراه كاروان او براى كعبه جامه اى از ديباى زرد بود كه نام «محمود بن سبكتگين» برآن نقش بسته بود. اين جامه از دوران محمود بن سبكتكين در نيشابور نزد شخصى بنام «ابوالقاسم دهقان» به امانت گذارده شده بود. در اين هنگام وزير نظام الملك (2) 138 آن جامه را از او باز ستانيد و به همراه سالار به مكه فرستاد.»

جامه ياد شده بر روى جامه «ابو نصر استرابادى» بر كعبه قرار داده شد. (3) 139 در سال 532 هجرى جامه اى از سوى كشورهاى اسلامى براى كعبه فرستاده نشد، بنا بر اين «شيخ ابوالقاسم رامشت» برپا كننده نوانخانه مشهور به همين نام در مكه مكرمه، كعبه را به وسيله جامه اى حبرى و جز اينها پوشانيد. در آن هنگام جامه ياد شده را به هيجده هزار دينار مصرى و به گفته اى، چهار هزار دينار برآورد نمودند. (4) 140 شيخ ابوالقاسم رامشت، كه ايرانى الاصل بود، يكى از مهمترين بازرگانان دوران خود به شمار مى آمد. وى هنگامى كه ديد براثر اختلاف ميان پادشاهان كشورهاى اسلامى و درگيرى آنان، جامه اى براى كعبه ارسال نگرديد. خود بدين امر اقدام كرد و در آن سال جامه ياد شده را بر كعبه پوشانيد، همچنان كه چهار قنديل به وزن ده رطل (5) 141 به


1- فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 122
2- وزير سلطان ملك شاه فرزند آلب ارسلان سلجوقى.
3- ابوالمحاسن، النجوم الزاهره، ج 5، ص 95 و نيز نك: فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 122
4- فاسى، عقدالثمين، ج 1، ص 58 ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 106 و 107
5- رطل مصرى، معادل 453 گرم بوده است، «مترجم».

ص: 107

ارزش هيجده هزار دينار به كعبه اهدا كرد. (1) 142 بنا بر اين از آنچه كه گذشت آشكار مى شود كه نوشتار بر جامه كعبه، نخستين بار از آغاز دوران عباسيان مرسوم گرديد. خلفا و فرمانروايان، به هنگام ارسال جامه كعبه افزون بر نوشتن نام خويش بر آن، نام محل بافته شدن و تاريخ را نيز بر آن قيد مى كردند.

اين رسم همچنان به صورت رسمى معمول، تا كنون برقرار مانده است. (2) 143 همچنين از مطالبى كه گذشت روشن شد كه تنها خلفاى بنى عباس نبودند كه نسبت به ارسال جامه كعبه اهتمام ورزيدند، بلكه در اين ميان- به هنگام ضعف عباسيان- خلفاى فاطمى در مصر و فرمانروايان يمن و نيز علويان و برخى از پادشاهان ايرانى در هند و در دولت سلجوقيان نيز به اين مسأله عنايت داشتند و در ارسال آن براى كعبه اهتمام به خرج مى دادند.

و نيز واضح مى گردد كه جامه كعبه بيشتر، از ديبا و گاه از بافته هاى مويين ابريشمى نازك در رنگهاى گوناگون بوده كه در اين ميان رنگ سفيد و سرخ و زرد بيشتر به چشم مى خورد. از آن پس رنگ سبز و آبى معمول مى گردد.

بدين صورت كه: در آغاز خلافت «الناصرلدين اللَّه عباسى» (573- 622 هجرى) نخستين بار كعبه به وسيله جامه اى از ديباى سبز پوشانيده شد. در پايان دوران خلافت نامبرده، خانه شريف كعبه به وسيله جامه اى از ديباى سياه پوشانيده شد كه اين جامه داراى كمربندهايى به رنگ زرد بود. گفتنى است كه پيش از آن، كمربندها به رنگ سپيد بود. بنا بر اين «ناصر لدين اللَّه عباسى» نخستين كسى است كه كعبه را به وسيله جامه اى از ديباى سياه آراست. (3) 144 فاسى مى گويد: «از آن هنگام، ديباى سياه همچنان به عنوان جامه براى كعبه معمول گرديد كه تا كنون (سال 812 هجرى) نيز ادامه دارد. ليكن در اين ميان در سال ششصد و


1- محمد طاهر كردى، التاريخ القويم، ج 4، ص 198
2- به دنبال اين سخن، بخش ويژه اى را در راستاى نوشتار بر جامه كعبه و آذين آن اختصاص خواهيم داد.
3- فاسى، عقدالثمين، ج 1، ص 58؛ قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، صص 281 و 282، ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 107

ص: 108

چهل و سه هجرى، كعبه به وسيله جامه اى پنبه اى، كه به رنگ سياه، رنگ آميزى شده بود، پوشانيده شد. اين جامه از سوى مرد نيكوكار «منصور بن منعد بغدادى»، بزرگِ حرم مكى بر روى كعبه قرار داده شد كه بادهاى شديدى در آن سال در مكه وزيد و جامه پاره پاره شد ...

هنگامى كه در اين تاريخ كعبه از جامه مجرد گرديد، «ملك منصور» پادشاه يمن قصد آن نمود كه كعبه را جامه پوشاند ليكن «ابن منعد» مانع گرديد و گفت: اين شرف تنها از آن دستگاه خليفه عباسى است. اينجا بود كه وى سيصد مثقال (طلا) قرض كرد و پارچه پنبه اى ياد شده را تهيه كرد و با رنگ آميزى، آن را سياه نمود. سپس به وسيله كمربندهاى جامه پيشين كعبه، آن را آراست و بر كعبه قرار داد. (1) 145 مهلهل دمياطى در باره سياهى جامه كعبه، اين چنين سروده است:

يروق لي منظر البيت العتيق اذابدا الطرفي في الإصباح والطفل

كأن حلته السوداء قد نسجت من حبة القلب أو من أسود المقل (2) 146


1- فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 122 العقد الثمين، ج 1، ص 58
2- فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 123

ص: 109

جامه كعبه معظّمه در دوران مماليك

ويژگى مصر نسبت به ساختن جامه شريفه

عباسيان همچنان نسبت به جامه پوشاندن به كعبه عنايت خاصى را از خود نشان مى دادند. تا اينكه دولت آنان رو به ضعف و سستى گذاشت، از اين پس جامه را نسبت به ضعف و قدرت سياسى، گاه پادشاهان مصر و گاهى پادشاهان يمن آماده مى كردند و مى فرستادند.

پس از سقوط دولت بنى عباس، نخستين پادشاهى كه جامه براى كعبه فرستاد «ملك مظفر يوسف» پادشاه يمن بود كه به سال 659 هجرى جامه اى براى كعبه اختصاص داد. او چندين سال به همراه پادشاهان مصر كعبه را جامه مى پوشاند. ملك مظفر يوسف در برخى از سال ها به علت افزايش قدرت و نفوذش، به تنهايى اين كار را به انجام رسانيد. پس از افول دولت عباسيان، نخستين پادشاه مصرى كه بر كعبه جامه پوشانيد، «سلطان ظاهر بيبرس بندقدارى» بود كه اين عمل را در سال 661 هجرى انجام داد. سلطان ظاهر بيبرس بجاى عبور از صحراى عيذاب، كاروان را از راه سرزمين سينا حركت داد. هنگامى كه نامبرده در سال 667 هجرى حج گزارد به دست خويش كعبه را با گلاب شست و شو داد و در آن هنگام ناظران ديدند كه او در كنار درِ كعبه با لباس احرام ايستاده و دست ناتوانان و بيماران از رعيت را مى گرفت و در بالارفتن، آنان را يارى مى كرد. در آن موسم «اسماعيل واسطى» خطبه خويش را در حضور سلطان ايراد كرد و چنين گفت:

ص: 110

«اى سلطان، در روز قيامت تو را بنام سلطان خطاب نمى كنند بلكه در آنجا شما را بنام خود صدا مى زنند و در آن هنگام است هر كسى را از نفس خويش مى پرسند ليكن از شما حال رعايا و زيردستان را سراغ مى گيرند. پس اى سلطان، بزرگان آنان را پدر، متوسط ها را برادر و كوچك هاى از رعايا را در نزد خود فرزند بپندار».

پند و اندرز، سلطان را دگرگون ساخت و در اين حال او عطايش را فزونى بخشيد. (1) 147 ابن بطوطه (2) 148 در سفرنامه خويش از جامه اى كه به وسيله سلطان «ناصر محمدبن قلاوون» در سال 726 هجرى از مصر به كعبه معظمه ارسال گرديده بود، شرح مفصلى داده و از تاريخ قرارداده شدن آن به كعبه و آذين هايش و نيز نورپردازى بر روى نوشته هاى موجود بر حاشيه پرده، سخن به ميان آورده است. همچنين، از مستمرى هاى سالانه او نيز اشياى ديگرى كه همواره در هر سال همراه جامه كعبه ارسال مى گرديد، ياد نموده است.

ابن بطوطه در اين باره چنين مى نويسد:


1- ابن الوردى (زين الدين عمر بن الوردى): تتمه المختصر فى أخبار البشر، (تاريخ ابن الوردى) تحقيق احمد رفعت بدراوى، دار المعرفه، بيروت، لبنان چاپ 1389 ه/ 1970 م. ج 2، ص 314 و ص 322
2- ابن بطوطه در سال 703 هجرى در شهر طنجه از سرزمين مراكش تولد يافت و در سال 725 هجرى زادگاه خود را به قصد زيارت مكه ترك گفت. پس از اداى فريضه حج، به سفرش ادامه داد و به سرزمينها و بلاد يمن، عراق، ايران، آسياى صغير و ماوراءالنهر رفت و سپس به هندوستان سفر كرد. نامبرده چندين سال در دهلى پايتخت آن كشور به كار قضا پرداخت و سرانجام پس از مسافرتى به كشور چين به وطن خود بازگشت و سفرى به آفريقاى مركزى رفته و در بازگشت، خاطرات مسافرت خود را به «ابن جزى» كه دبير دربار سلطان «ابو عنان» پادشاه مراكش بود، املا كرد. ابن جزى كتاب «رحله» را از ياداشتهاى ابن بطوطه فراهم آورد. ابن بطوطه اواخر زندگى را در يكى از شهرهاى مراكش به شغل قضا اشتغال داشت و در سال 799 هجرى درگذشت. سفرنامه ابن بطوطه، جلد اول، ترجمه دكتر محمد على موحد، مركز انتشارات علمى و فرهنگى. «مترجم»

ص: 111

«روز عيد قربان، جامه كعبه را كاروانى از مصريان به بيت معظم آورده و آن را بر بام كعبه قرار دادند. قبيله «بنى شيبه» در روز سوم پس از عيد، طى مراسم ويژه اى آن را بر كعبه قرار دادند. جامه كعبه، پوششى است از ابريشم سياه كه داراى آسترى از كتان بوده و در حاشيه بالاى آن آيه جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً ... (1) 149 به خط سپيد نوشته شده است. در حاشيه پيرامون آن نيز آياتى از قرآن نقش بسته است. رنگ جامه ياد شده، سياه و درخشان مى باشد.

پس از آنكه مراسم پوشانيدن آن به پايان رسيد، دامن آن را از اطراف بالا زدند تا دست مردم و حاجيان بدان نرسد. «ملك ناصر» سلطان مصر، عهده دار پوشش كعبه بوده همچنانكه حقوق قاضى و خطيب و پيشنمازان و مؤذنان و فراشان و خدمتكاران و ديگر مايحتاج حرم، از قبيل شمع و روغن چراغ را همه ساله سلطان مزبور مى پردازد».

همچنين قاضى «ابن فضل اللَّه عمرى» (متوفاى سال 749 هجرى) از ورود جامه كعبه به مكه معظمه- در دوران حكومت مماليك- از مصر و يمن سخن به ميان آورده و در آن از تقسيم جامه پيشين كعبه در ميان اشراف مكه و بنى شيبه و تصرف آن براى فروش آن نيز اشاره كرده است. نامبرده همچنين از كيفيت قرار گرفتن جامه بر روى كعبه در دوران خود ياد نموده كه اين مطلب با چگونگى قرار داده شدن جامه كعبه بر روى آن در حال حاضر چندان تفاوتى ندارد و اختلاف آن تنها در بكار بردن وسائل و دستگاههاى نوين كنونى است.

«ابن فضل اللَّه عمرى» در اين باره چنين مى گويد:

«كعبه هم اكنون در سال يك بار به هنگام موسم حج بوسيله جامه پوشيده مى شود. اين جامه از خزانه سلطانيه در مصر به همراه كاروان محمل به فرماندهى بزرگان محمل، از آن ديار حركت كرده- و بدين سوى آورده مى شود- سپس با حضور بزرگان ياد شده از كاروان محمل، جامه ياد شده بر روى كعبه قرار داده شده و جامه پيشين آن در اختيار اشراف و بنى شيبه قرار


1- مائده: و جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس و الشهر الحرام و الهدي و القلائد ذلك لتعلموا انّ اللَّه يعلم ما في السموات وما في الأرض وإن اللَّه بكلّ شي ء عليم.

ص: 112

مى گيرد و نامبردگان آن را به قطعه هاى متفاوتى تقسيم مى كنند و گاه برخى از قسمت هاى ياد شده به عنوان تبرك به ساير كشورهاى اسلامى حمل مى گردد ...

در اين دوران جامه اى نيز از سوى پادشاه يمن ارسال گرديد كه در زير جامه مصريان بر روى كعبه قرار داده شد. اين دو جامه از ابريشم سياه بوده كه بر روى آن بوسيله نوشته هايى به رنگ سپيد از آيات قرآنى كه در آن نام كعبه قرار دارد، آذين گرديده است.»

در ادامه مى گويد:

«هنگامى كه در سال 728 هجرى حج گزاردم، خود به همراه فرماندهان كاروان محمل مصرى جهت قراردادن جامه كعبه شريف بر آن بالا رفتم بطورى كه بر بام كعبه قرار گرفتم. در آن هنگام بود كه ديدم زمين كف بام كعبه پوشيده از مرمر و سنگ هاى سپيد است. پيرامون بام كعبه ديوار كوتاهى قرار داشت كه بر آن حلقه هايى جهت ثابت كردن جامه كعبه تعبيه شده بود. اين حلقه ها بدان منظور است كه طناب هاى جامه در آن حلقه ها قرار گرفته و جامه را بر روى كعبه ثابت و استوار مى سازد.

حمد و سپاس خداى را بجا مى آورم كه با دستان خود جامه پيشين را از روى آن برداشته و جامه نوين را بر روى كعبه قرار دادم» (1) 150 اما در دوران ملك «صالح اسماعيل» فرزند ملك «ناصر محمدبن قلاوون» (743- 746 ه. ق.) جامه كعبه مشرفه از بودجه وقفى كه پادشاه نامبرده بدين منظور قرار داده بود، سالى يكبار براى مكه و جامه اى را نيز ويژه حجره نبوى شريف و منبر نبوى در هر پنج سال يكبار قرار داد.

اين وقف عبارت از دهكده اى در اطراف استان قليوبيه به سوى قاهره با نام «بيسوس» (2) 151 بوده كه اين دهكده از بيت المال به فرمان ملك «صالح اسماعيل» خريدارى


1- نك: ابن بطوطه، تحفة النظار فى غرائب الأمصار و عجائب الأسفار، بولاق 1937 م. ج 1، ص 131. يوسف احمد: المحمل و الحج، ج 1، ص 244
2- در اين زمان به آن «باسوس» مى گويند.

ص: 113

گرديد و به عنوان وقف براى منظور ياد شده قرار داده شد. (1) 152 گفتنى است كه «قطب الدين حنفى» از اين وقف ياد كرده و آن را يك دهكده ندانسته بلكه دو دهكده بنام بيسوس و سندبيس (2) 153 دانسته است.

نويسنده «مرآة الحرمين»، دهكده سوّمى به نام «ابوالغيط» را نيز به دو دهكده پيشين اضافه كرده است. (3) 154 در وقف نامه سلطان سليمان (عثمانى) كه بدين منظور قرار داده شده، نام سه دهكده پيشين به همراه هفت دهكده ديگر نيز آمده است كه در اين باره در آينده سخن خواهيم گفت.

ارسال جامه به كعبه مشرفه همچنان در ميان سلاطين مصرى در دوران مماليك- از آغاز وقفى كه از سوى ملك «صالح اسماعيل» قرار داده شد- ادامه داشت. آخرين جامه كعبه، به همراه صدقاتى براى مردمان مكه و مدينه، از سوى «اشرف طومان باى» به همراه صدقاتى براى مردمان مكه و مدينه به وسيله خواجگان قدرتمند خويش، در شوال سال 922 هجرى بدين سوى ارسال گرديد، زيرا در آن هنگام سلطان «قانصوه غورى» در «مرج دابق» در 25 رجب 922 ه. به قتل رسيد و هيچيك از مصريان، به علت بروز آتش جنگ ميان «قانصوه غورى» و سلطان «سليم اول عثمانى» (4) 155 در آن سال نتوانستند حج بجاى آورند.

اوضاع سياسى دوران و تأثير آن بر جامه كعبه معظمه:

اوضاع سياسى كشورهاى اسلامى همواره تأثير ويژه اى بر ارسال جامه كعبه معظمه


1- ابن اياس (محمد بن احمد): بدائع الزهور فى وقائع الدهور، تحقيق محمد مصطفى، چاپ دوم، هيئة المصرية العامه للكتاب، قاهره، 402 ه. 1982 م. بخش اول، ج 1، ص 505 فاسى: شفاء الغرام، ج 1، ص 123 و 124 ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص 107 و 108
2- الاعلام، ص 70
3- ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 284
4- نك: ابن اياس: بدائع الزهور، ج 5، ص 115

ص: 114

داشته است. همچنانكه اين وضع تغييرى نسبت به خطبه و دعا براى خليفه يا سلطان در مسجد الحرام نيز داشت. در آن هنگام پيوسته جامه از سوى سلاطين و پادشاهانى كه داراى نفوذ و قدرت بيشترى بودند تهيه مى گشت و بر كعبه آويخته مى شد. همچنانكه در پيش آورديم، از هنگامى كه وقفى بدين منظور از سوى ملك «صالح اسماعيل» قرار داده شد، ارسال جامه كعبه مشرفه همواره در اختيار مصر و سلطان آن قرار داشت. و از اين هنگام مصر عهده دار ارسال آن به سوى بيت اللَّه الحرام بود.

ملك مجاهد پادشاه يمن در سال 751 هجرى تصميم گرفت كه جامه مصرى را كه بر روى كعبه قرار داشت بردارد و جامه ديگرى را كه نام او بر آن بود، بر خانه بپوشاند.

وقتى امير مكه تصميم ياد شده را به آگاهى اميرالحاج محمل مصرى «امير طاز» رسانيد، به هنگام وقوف در عرفات، فتنه اى ميان ملك «مجاهد» و «اميرطاز» رخ داد و جنگ ميان آن دو آغاز گرديد كه در پايان امير طاز به پيروزى رسيد و ملك «مجاهد» را دستگير كرده، به زنجير بست و به همراه خود به قاهره برد. هنگامى كه «ملك مجاهد» را به حضور سلطان «ناصر حسن» بردند وى دستور داد او را از زنجير آزاد كردند و با احترام و تكريم فراوان به همراه امير «قشتمر منصورى» او را به كشور خويش روانه ساختند. به ينبع كه رسيدند، ملك «مجاهد» قصد كشتن امير همراه خود را كرد امّا امير ينبع از تصميم وى آگاه گرديده و مجدداً او را به زنجير در آورد و در اختيار امير «قشتمر» قرار داد و او بار ديگر به همراه اسير خود به قاهره بازگشت. وقتى سلطان از جريان آگاهى يافت، بر ملك مجاهد غضب كرد و نامبرده را به زنجير بست و فرمان داد در مرز اسكندريه زندانى اش كنند. (1) 156 در سال 848 هجرى شاهرخ ميرزا، حاكم شيراز از پادشاه مصر «ظاهر چقمق» درخواست نمود كه جامه كعبه را در آن سال خود بر عهده گيرد. بدين منظور جامه را در آغاز به مصر فرستاد و سپس آن را به همراه حاجيان مصرى به مكه ارسال كرد تا كعبه را بدان پوشش دهند. ظاهر چقمق درخواست نامبرده را پذيرفت و بدين ترتيب شاهرخ ميرزا جامه كعبه را به همراه صدقاتى به مصر گسيل داشت و از آن پس به همراه كاروان


1- ابن اياس، بدائع الزهور، ج 1، ق 1، صص 538- 537

ص: 115

محمل مصرى به مكه حركت نمود. آنان در روز عيد قربان درون كعبه را با همان جامه پوشش دادند؛ زيرا سلطان «ظاهر چقمق» اجازه نداد جامه ارسال شده از سوى «شاهرخ ميرزا» بر روى كعبه قرار داده شود. سپس صدقات فرستاده شده در ميان ساكنين حرم تقسيم گرديد. در رمضان سال 856 هجرى به فرمان سلطان جامه درونى كعبه، كه به وسيله «شاهرخ ميرزا» فرستاده شده بود، برداشته شد و كعبه را بدان پوشش دادند. (1) 157 لازم به گفتن است كه پيشتر سلطان «اشرف برسباى» تقاضاى «شاهرخ ميرزا» را نسبت به جامه كردن كعبه از درون يا برون، در سال 838 هجرى رد كرده بود. در آن هنگام، شاهرخ ميرزا بار ديگر تقاضاى خويش را بدين صورت تجديد نمود كه: به علّت نذرى كه كرده است، تقاضا دارد جامه را در آغاز به مصر ارسال كرده و آنان آن را از سوى خود به مكه مكرمه ببرند و كعبه را حتى براى يكروز به وسيله آن پوشش دهند.

«اشرف برسباى» مطلب ياد شده را با علماى دوران خويش در ميان گذارد. برخى از پاسخ دادن خوددارى كردند و برخى ديگر از بيم به وجود آمدن فتنه، نظر دادند كه تقاضاى شاهرخ ميرزا عملى نشود. اين مطلب همچنان عملى نگرديد تا اينكه اشرف برسباى درگذشت. پس از فوت وى، در دوران سلطنت «ظاهر چقمق» همچنان كه يادآور شديم، خواسته «شاهرخ ميرزا» سلطان شيراز به تحقق پيوست.

در سال 877 هجرى اوزون حسن، امير دولت تركمانيان- كه در حال جنگ با سلطان اشرف قايتباى، پادشاه مصر بود- جامه اى را براى كعبه به همراه امير محمل عراقى بنام رستم ارسال نمود. قاضى احمدبن دحيه نيز همراه كاروان بود.

در آغاز به سوى مدينه منوره حركت كردند و در آنجا بر قضات سخت گرفته، دستور دادند كه خطبه را بنام پادشاه عادل، «اوزون حسن» خادم الحرمين الشريفين بخوانند. پس آنگاه كه قصد مكه كردند، شريف «محمد بن بركات» كه در آن هنگام از جريان مدينه بوسيله نامه اى آگاه گرديده بود، با آنان برخورد كرده و رستم و قاضى ياد


1- ابن اياس، بدائع الزهور ج 2، صص 224، 225، 296 ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 106

ص: 116

شده و برخى بزرگان و اعيان همراه كاروان را دستگير ساخت و همه را به زنجير كشيد.

نامبرده قصد داشت كه آنان را به سوى سلطان «قايتباى» گسيل نمايد. هنگامى كه كاروان محمل مصرى از راه رسيد، شريف آنان را به امير محمل تسليم نمود. پس از موسم حج، كاروان مصرى در محرم سال 878 هجرى به همراه فرزند امير مكه و قاضى «برهان الدين ابن ظهيره» شافعى، قاضى مكه و فرزندش ابوالسعود و برادرش، آماده حركت گرديدند.

به دستور امير كاروان فرستادگان اوزون حسن، شامل رستم، امير الحاج عراقى و قاضى همراه او را در معيت خود به مصر برد.

در مصر سلطان «قايتباى» دستور داد آنان را در «برج القلعه» زندانى كنند. سپس در ربيع الثانى سال 878 هجرى به فرمان سلطان، نامبردگان از زندان رها گرديده و بعنوان حسن نيت آنان را به سوى «اوزون حسن» گسيل داشت. (1) 158 گفتنى است تأثير وضعيت سياسى جهان اسلام بر جامه كعبه، تنها ويژه دوران مماليك نيست بلكه در دوران عثمانى هم، پس از قيام دولت سعودىِ نخستين و گسترش نفوذ سلفى ها بر حجاز و همچنين به هنگام حمله فرانسويان به مصر جامه اى از مصر به مكه ارسال نگرديد.

در دوران كنونى نيز دخالت هاى سياسى موجب گرديده است كه ارسال و قرار گرفتن جامه بر كعبه بيش از يك بار تأثير بگذارد و اين امر مهم و دينى به انجام نرسد.

شرايط و اوضاع سياسى حاكم، تا بدانجا پيش رفت كه در پايان، ارسال جامه شريفه از مصر به طور كلى متوقف شد كه در آينده درباره تمامى اين دگرگونى هاى سياسى و تأثيرات آن به طور مشروح سخن خواهيم گفت.

جامه درونى كعبه مشرفه:

تاريخ نگاران هرگاه از جامه برونى كعبه در دوران تبَّع حميرى كه در عصر جاهليت مى زيست سخن به ميان آورده اند، درباره جامه درونى كعبه مطلبى ننوشته اند.

آنان، گاه در دوران هاى اخير، آنهم به صورت اشاره يا در وضعيت ويژه، از آن ياد


1- ابن اياس، بدائع الزهور، ج 3، صص 88 و 90 و 91

ص: 117

كرده اند كه مطالب و گفته هايشان بصورت ناپيوسته و جدا از هم است.

و اين كم نوشتن از جامه درون كعبه و پرداختن به جامه بيرونى، بدان جهت است كه پرده بيرونى در هر سال تعويض مى شود و گاهى در سال دو مرتبه و حتى سه مرتبه.

روشن است كه جامه برونى كعبه در آن دوران از سويى به علت ضعيف بودن پارچه و نيز نازك بودن آن، داراى قدرت و استحكام بالايى نبوده و از سوى ديگر عوامل طبيعى، مانند آفتاب، باران، گرد و غبار و باد مى توانست تأثير زيادى بر روى اين جامه ها داشته باشد. اضافه بر اين ها، موقعيت قرار گرفتن كعبه مشرفه در ميان مسجد الحرام و در زير آسمان، كه هيچگونه سايبانى نداشت، مى توانست عامل ديگرى براى فرسوده شدن جامه هاى روى آن باشد.

در حالى كه عوامل ياد شده، به علت قرار گرفتن جامه درونى در فضاى داخل كعبه، در آن نفوذ نداشت بنابراين، جامه درونى همواره مى توانست به مدتى طولانى، بدون تغيير و فرسودگى در اين مكان باقى بماند. آرى، مجموع عوامل ياد شده، موجب مى شد كه جامه درونى كعبه را در فاصله هاى دور از هم، آنهم به مناسبت تغيير سلطنت و يا خليفه از سوى شخص تازه به قدرت رسيده تغيير يابد.

گفتنى است كه تغيير جامه درونى كعبه مشرفه داراى نظم ويژه اى نبوده است؛ زيرا آنچنانكه ملاحظه مى كنيم ملك «صالح اسماعيل» براى بيرون كعبه در هر سال و نيز براى جامه حجره نبوى و منبر نبوى در هر پنج سال وقفى قرار داد و در آن از جامه درونى كعبه ذكرى به ميان نيامده است. بنابراين با مطالبى كه بيان شد مشخص كردن سالى كه پرده درونى كعبه براى اولين بار در آن سال ساخته شد، كارى است مشكل.

با تحقيق و نگرشى كه در ميان نوشته هاى تاريخ نگاران بعمل آورديم، به نظر مى رسد اولين بار در دوران دوم عباسى و دقيقا در دوران ابن جبير از جامه درونى كعبه سخن به ميان آمده است. «ابن جبير» در سفرنامه خويش، به سال 579 هجرى، چنين نگاشته است:

«سقف كعبه از درون بوسيله جامه اى از ابريشم رنگى آذين گرديده و ظاهر

ص: 118

(يعنى برون) آن در پيرامون چهارگانه كعبه، با جامه اى از ابريشم سبز پوشيده شده است ...» (1) 159 اين مطلب نشان مى دهد كه در آن هنگام جامه درونى كعبه وجود داشته امّا نمى دانيم كه در چه زمانى اين جامه در درون كعبه قرار داده شده است؟ شايد به وسيله «ناصر لدين اللَّه عباسى» كه به سال 573 هجرى خلافت را بدست گرفته، بوده است.

همچنين اشاره اى وجود دارد كه: پرده اى كه توسط ملك مظفر، پادشاه يمن در سال 659 ه. بعد از سقوط دولت عباسيان بر كعبه پوشيده شد، بيش از يكصد سال همچنان باقى بود تا اينكه پس از آن، اين جامه از سوى ملك ناصر حسن بن محمد بن قلاوون در سال 761 هجرى تغيير داده شد. اين جامه نيز همچنان در درون كعبه باقى ماند تا اينكه در دوران سلطان «اشرف برسباى» و به فرمان او جامه پيشين درون كعبه برداشته شد و بوسيله جامه سرخ نوينى در سال 826 هجرى آذين گرديد. لازم به تذكر است كه نامبرده جامه برونى كعبه را نيز تغيير داد و آن را به وسيله جامه سياه ديگرى پوشانيد. اين دو جامه به وسيله كاروان مصرى به فرماندهى «زينى عبدالباسط» (2) 160 بازرس ارتش مصرى


1- ابن جبير، الرحله، از انتشارات دار و مكتبه الهلال، بيروت، 1981 م. ص 54
2- فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59 زينى عبدالباسط بازرس و ناظر بر اوقاف جامه كعبه مشرفه در مصر بود، و سعى و كوشش فراوانى در اين اوقاف نمود تا آنجا كه مظهر خيرات و بركات بى شمار گرديد. او به هنگام رفتن براى شركت در موسم حج، به فقرا و نيازمندان از حاجيان توجه ويژه اى داشت و همواره در ميان راه سايبان هايى را در توقفگاه هاى حاجيان به وجود مى آورد تا اينكه آنان بتوانند لحظاتى دور از تابش و گرماى خورشيد به استراحت بپردازند. همچنين گاه برخى از بيماران و ناتوانان از حاجيان را بر روى كجاوه هايى كه براى آنان در نظر گرفته بود، سوار مى كرد. در ميان راه به وسيله آب گوارا و نان و گرده از آنان پذيرايى مى كرد و با قربانى كردن گوسفندان در راه ميان مصر و مكه و در هنگام اقامت خود در هر منطقه و نيز در راه بازگشت، از حاجيان پذيرائى شايانى بعمل مى آورد. نامبرده راه هاى فراوانى را در اين مسير اصلاح نمود كه همواره نام او زنده و پاينده خواهد بود. نك: قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 98 1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59 1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59 1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59 1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59

ص: 119

به اين ديار آورده شد.

جامه درونى كعبه، اهدايى از سوى اشرف برسباى، تا سال 848 هجرى همچنان باقى بود تا اينكه پادشاه ايرانيان، شاهرخ ميرزا، جامه ديگرى را جايگزين كرد.

اين جامه همچنانكه در پيش گذشت پس از اجازه از سلطان ظاهر چقمق به مكه ارسال گرديد كه در آغاز به همراه جامه اشرف برسباى درون كعبه قرار داده شد تا اينكه روزى به فرمان سلطان «ظاهر چقمق» دو جامه ياد شده را برداشتند و جامه نوينى در رمضان سال 856 هجرى جايگزين آن كردند. (1) 161 پادشاهان مصر در طول دوران مماليك- از آغاز وقفى كه از سوى ملك صالح اسماعيل قرار داده شد- همواره جامه سياهى را ويژه برون كعبه، در هر سال ارسال مى داشتند.

كه در اين ميان هرگاه كرسى سلطنتى مصر تغيير مى يافت، سلطان جديد به همراه جامه برونى كعبه، جامه اى سرخ از آنِ درون كعبه و نيز جامه ديگرى به رنگ سبز را براى حجره نبوى شريف ارسال مى داشتند كه در اين باره در وقف ياد شده به صورت نصّ صريحى هر پنج سال يكبار ياد شده است.

بر روى سه جامه ياد شده عبارت: «لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه» با آذين بندى خاصى، آنچنانكه يكى در قلب ديگرى بوده، نقش بسته بود. در اطراف اين نقش ها و نوشته ها آيات مناسب ديگرى و يا نام ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و گاه نيز به سليقه بافنده اين حاشيه ها خالى قرار داده مى شد.

ليكن در اين ميان ملك ناصر «ابو سعيد خوشقدم» كه در رمضان سال 865 هجرى بر كرسى سلطنت مصر تكيه زد، طبق معمول در آغاز سلطنت خود جامه اى ويژه براى درون كعبه فرستاد كه ركن شرقى و ركن شامى جامه ياد شده به رنگ سفيد بوده كه با قطعه هايى از پارچه سياه آذين مى گرديد و اضافه بر آن قطعه هاى آذين شده در سمت شرقى، با طلا تذهيب شده بود. (2) 162 و نيز در سال 883 هجرى سلطان اشرف قايتباى جامه درونى كعبه مشرفه را به


1- ابن اياس، بدائع الزهور ... ج 2، صص 244، 245 و 296
2- قطب الدين حنفى، الاعلام، صص 70 و 102

ص: 120

مكه فرستاد.

اين جامه ابتدا در مسجدالحرام گسترده شده و سپس به درون كعبه حمل گرديد و در جايگاه اصلى خويش قرار داده شد. اين مراسم در حضور امير الحاج مصرى و شريف مكه و جمعى از اعيان و بزرگان و پرده داران و جز اينها صورت پذيرفت. به هنگام قرار دادن جامه در درون كعبه، افراد كه ناگهان متوجه ريزش و خرابى ديوار كعبه و يا برخى از ستون هاى درون آن شدند، كار را متوقف كردند و پس از اصلاح و مرمت نواحى آسيب ديده، جامه ياد شده را در جايگاه اصلى خويش قرار دادند. (1) 163 اينجانب از آنچه كه تاريخ نگاران در اين دوره نگاشته اند، بدست آوردم كه هيچيك از پادشاهان عثمانى پيش از سلطان سليمان، جامه اى را در درون كعبه قرار نداده است؛ زيرا نامبرده متوجه شد كه درآمد دهكده هاى وقف شده بر جامه كعبه از دوران ملك «صالح اسماعيل» كافى نيست و بدين جهت آنان قدرت تهيه جامه كعبه در هر سال را ندارند. بنابراين فرمان داد كه هفت دهكده ديگر را به موقوفه پيشين بيافزايند و علاوه بر آن، بخشى از درآمدهاى خصوصى خويش را نيز براى تهيه جامه درونى كعبه قرار داد و از آن پس هر پانزده سال يكبار جامه درونى كعبه تعويض مى گرديد.

گفتنى است علاوه بر وقفى كه سلطان سليمان (عثمانى) ويژه تهيه جامه برونى كعبه در هر سال و جامه درونى و جامه هاى ديگر- هر پانزده سال يكبار- قرار داد، پادشاهان آل عثمان نيز به هنگام تكيه بر اريكه سلطنت به صورت جداگانه، علاوه بر جامه هايى كه هر پانزده سال به اين ديار ارسال مى گرديد، خود جامه هايى را به عنوان تبرك، ويژه درون كعبه و حجره نبوى شريف ارسال مى داشتند.

بدين صورت مصر تا سال 1118 هجرى همچنان به ساختن دو جامه درونى و برونى كعبه اهتمام داشت. در اين سال سلطان احمد سوم فرزند محمد چهارم وقتى در استانبول بر اريكه خلافت تكيه زد فرمان داد جامه درونى كعبه را در استانبول تهيه كردند و در سال بعد، آن را از راه مصر به مكه مكرمه ارسال نمود. از آن هنگام استانبول بافتن


1- حسين عبدالله باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 265 و 266

ص: 121

جامه درونى كعبه را به خود اختصاص داد.

پس از وى سلاطين عثمانى تا دوران سلطان عبد العزيز، فرزند سلطان محمود دوم، همچنان نسبت به فرستادن جامه درونى كعبه اقدام كردند. در اين هنگام بود كه دولت عثمانى ديگر موفق به اسال جامه درونى كعبه نشد. و جامه اى كه از سوى سلطان عبدالعزيز در هنگام به قدرت رسيدن خويش 1277 هجرى درون كعبه قرار داده شده بود همچنان باقى ماند. (1) 164 تا اينكه ملك عبد العزيز آل سعود قدرت و سلطنت خويش را به حجاز گسترش داد.

تصوير ص 66 از ميقات شماره 27؟؟؟


1- ازرقى: اخبار مكه ج 1 حاشيه ص 258

ص: 122

در اين دوران و در سال 1355 هجرى جامه درونى كعبه كه از آن عثمانيان بود با جامه ديگرى كه از سوى پادشاه بهره اى ها در هند ارسال گرديده بود جابجا شد. سپس ملك «عبد العزيز» فرمان داد كه جامه نوينى را ويژه درون كعبه آماده نمايند كه جامه ياد شده در سال 1363 هجرى در درون كعبه قرار گرفت.

اين جامه همچنان در درون كعبه قرار داشت تا اينكه ملك خالدبن عبدالعزيز فرمان داد كه جامه ديگرى را براى آن مهيّا سازند كه اين جامه در كارگاه تازه خود در «امّ الجود» واقع در مكه مكرمه ساخته شد و در سال 1403 هجرى در جايگاه خويش در درون كعبه قرار گرفت.

در دوران ملك فهدبن عبدالعزيز و به فرمان وى بافندگى جامه ديگرى ويژه درون كعبه، براى احتياط، در كارگاه ياد شده آغاز شد كه هم اكنون (1404 ه.) عمليات بافت آن ادامه دارد. (1) 165 اما درباره آذين و آرايش جامه درونى كعبه با طلا، بايد بگويم در هيچيك از نوشته هاى تاريخ نگاران اشاره و يادداشتى درباره آذين جامه كعبه با تارهاى طلا، بجز دو مورد زير، به مطلبى برخورد نكردم:

فاسى درباره جامه درونى، كه توسط سلطان «ناصر حسن» در سال 761 هجرى بر درون كعبه قرار داده شد مطلبى دارد- و پس از آنكه درباره محل وقفى كه سلطان صالح اسماعيل براى تهيه جامه برونى كعبه در هر سال و جامه حجره نبوى و منبر نبوى در هر پنج سال سخن گفته و از آن هنگام جامه كعبه همواره از راه درآمد وقف ياد شده از سوى مصر ارسال مى گرديد- مى گويد:

«پس از آن هيچيك از پادشاهان بجز برادرش ملك ناصر حسن (برادر صالح اسماعيل) نسبت به جامه كعبه اقدام نكردند و جامه او هم بر روى كعبه قرار


1- جامه ياد شده در رجب سال 1417 هجرى، پس از ترميم و تغيير كعبه از برون و درون بوسيله ملك فهد بن عبدالعزيز در درون كعبه آويخته شد. براى اين جامه، بر خلاف جامه هاى پيشين كه به رنگ سرخ بودند، رنگ سبز را اختيار كردند كه از زيبايى ويژه اى برخوردار مى باشد. براى اطلاع بيشتر به فصلنامه «ميقات حج» شماره 18 ص 186 تا 199 درون كعبه در دو ديدار مراجعه نماييد. (مترجم)

ص: 123

نگرفته بلكه جامه اى را در درون كعبه قرار داد كه تا كنون نيز قرار دارد (فاسى متوفاى سال 832 هجرى) به من گفته شد كه ارتفاع آن بلندتر از جامه كنونى بوده تا آنجا كه بر روى زمين مى رسيده است. اما هم اكنون جامه يادشده تنها نيمى از بخش فوقانى كعبه و سقف آن را در برگرفته است. اين جامه از ابريشم سياه بوده كه بر روى آنها به استثناى بخشى از سقف، بوسيله يال هايى با تارهاى طلايى آذين گرديده است. در بخش ياد شده كه ميان دو ستون درون كعبه و در امتداد درِ آن قرار دارد، پارچه اى از ابريشم سرخ ديده مى شود كه در ميانه آن يال بزرگى مزيّن به طلا ديده مى شود. سلطان حسن جامه ياد شده را در سال 761 هجرى ارسال كرده است» (1) 166 2- قطب الدين حنفى در اشاره اى كه به جامه درونى، كه از سوى سلطان ناصر ابوسعيد خوشقدم در رمضان سال 865 هجرى به هنگام آغاز سلطنتش ارسال گرديد، دارد چنين مى نويسد:

«در سمت شرقى و شامى آن داراى يال هاى سياهى بوده كه يال هاى قرار گرفته به سمت شرقى با تارهاى طلا آذين شده بود.» (2) 167 بنابراين، از مجموع مطالب پيشين چنين بر مى آيد كه جامه درونى كعبه مشرفه براى نخستين بار در دوران عباسى دوم بافته شده است، گرچه نمى توان سالى را كه براى نخستين بار اين جامه در آن ساخته شد، معين كرد. همچنانكه نام خليفه اى را كه براى اوّلين بار فرمان بافتن آن را داده است نيز نمى توان ياد نمود.

همچنين براى ما روشن مى شود كه جامه درونى كعبه (مانند جامه برونى آن) در ورود و پوشش بر كعبه مشرفه، داراى نظم ويژه اى نبوده بلكه بصورت نادر، به هنگام فرسودگى آن در درون كعبه تجديد مى گرديده است، و يا به هنگام اراده يكى از پادشاهان و يا سلاطين، جامه را با جامه نوين ديگرى جايگزين مى كرده اند. و نيز پس از


1- فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 123 و 124
2- قطب الدين حنفى، الاعلام ...، ص 102

ص: 124

آنكه سلطان سليمان بدين منظور وقفى را تعيين نمود، و هر پانزده سال يكبار جامه درونى تغيير مى يافت و باز هر يك از سلاطين آل عثمان به هنگام تكيه بر اريكه خلافت، خود را موظف به تغيير جامه درونى كعبه مى دانستند.

و همانگونه كه گفتيم جامه درونى كعبه دراين دوران نيز نظم نداشته است.

و اين به عكس جامه برونى كعبه بود كه همواره به صورت مرتب و منظم در هر سال به سوى كعبه مشرفه ارسال مى گرديد. ليكن بايد گفت كه تنها در زمان هاى نادرى مانند بروز جنگ و فتنه، در ارسال آن خلل وارد مى شد و بر آن تأثير مى گذارد.

و نيز از مجموع سخن هاى ياد شده چنين بر مى آيد كه در آذين جامه درونى كعبه به تارهاى طلا يا نقره، به اندازه دقت در كيفيت و نوع ابريشم آن اهميت داده نمى شد و نيز به رنگ آن، آن اندازه بها نمى دادند، زيرا در نوشته تاريخ نگاران آمده است كه بجز دو مورد، آن هم در دوره مماليك، كه عبارت بودند از: 1- جامه سلطان ناصرحسن فرزند ملك ناصر محمد بن قلاوون به سال 761 هجرى 2- جامه سلطان ناصر ابوسعيد خوشقدم در سال 865 هجرى.

آرى جامه ياد شده در پيش از آنان و يا پس از آنان به تارهاى طلا آذين نگرديده است.

پرده «باب التوبه»

در تاريخ هيچگونه اشاره اى به پرده درِ بام بيت اللَّه الحرام، كه در درون كعبه مشرفه و معروف به باب التوبه است، نشده و تنها در عصر جديد و در آغاز قرن چهاردهم هجرى از آن ياد كرده اند. اين پرده را كشور مصر همه ساله به همراه جامه برونى كعبه به اين ديار مى فرستاد تا اينكه در سال 1382 هجرى (1) 168 آن را متوقف كرد؛ زيرا اختلاف سياسى ميان دو دولت مصر و سعودى موجب شده بود كه دو سال پيش از آن؛ يعنى در سال 1381 هجرى، دولت سعودى از پياده شدن جامه كعبه در جده جلوگيرى بعمل آورد.


1- نظر افكنيد به شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه مشرفه در سالهاى 1321، 1322 و 1380 هجرى كه در پايان اين بخش به چاپ رسيده است.

ص: 125

جامه هاى شريف: حجره، منبر، مقام ابراهيم و ...

جامه هاى شريف: حجره، منبر، مقام ابراهيم و ...

الف- جامه حجره و منبر نبوى:

جامه حجره نبوى شريف همانند جامه درونى كعبه، همه ساله تجديد نمى شد، بلكه هرگاه دچار فرسودگى و خرابى مى گرديد، آن را با جامه نوين ديگرى جايگزين مى كردند، اين جامه، برخلاف جامه بيرونى كعبه، تحت تأثير عوامل آب و هوايى نبوده و فرسوده نمى شد. و از عوامل يادشده مصون بود.

قلقشندى مى گويد: حسين بن ابى الهيجاء داماد مرد نيكوكار «طلائع بن زريك» وزير خليفه العاضد فاطمى (555- 567 ه. ق.) كه آخرين شخص از خلفاى فاطميان در مصر بود، براى نخستين بار حجره نبوى شريف را جامه پوشانيد.

«حسين بن ابى الهيجاء» جامه اى به رنگ سفيد، كه روى آن با نقش و نگارها و كمربندهايى از ابريشم زرد و سرخ آذين گرديده بود، تهيه كرد. اين جامه با سوره ياسين به طور كامل تزيين شده بود. در آن هنگام «المستضى ء بأمراللَّه» خلافت را در دست داشت.

هنگامى كه جامه ياد شده به مدينه منوّره رسيد، «قاسم بن مهنا» امير مدينه در آن هنگام از قرار دادن آن در حجره نبوى امتناع كرد و اجازه خليفه عباسى «المستضى ء بأمراللَّه» را در اين باره ضرورى دانست. اينجا بود كه «حسين بن ابى الهيجاء» فرستاده اى را به بغداد گسيل نمود تا در اين باره از خليفه اذن بگيرد. سرانجام خليفه اجازه داد و جامه مزبور حدود دو سال در حجره نبوى شريف آويزان گرديد.

ص: 126

از آن پس، خليفه عباسى، «المستضى ء» جامه اى از ابريشم بنفش را كه گلدوزى و نقش و نگار و كمربندهاى سفيد نوشته شده داشت و بر كمربند آن نامهاى: «ابوبكر»، «عمر»، «عثمان» و «على» نوشته شده بود، ارسال داشت همچنين بر قسمتى از كمربند جامه يادشده، نام خليفه «المستضى ء بأمراللَّه» ديده مى شد. بنابراين، جامه «حسين بن ابى الهيجاء» را از حجره برداشتند و به سوى محل دفن (حضرت) اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام در كوفه (1) 169 فرستادند و جامه خليفه، جايگزين آن، در حجره نبوى شريف گرديد.

به هنگام خلافت «الناصر لدين اللَّه» عباسى (573- 622 ه. ق.) جامه ديگرى براى حجره نبوى شريف از ابريشم سياه بافته شد و آن را بر روى جامه پيشين؛ يعنى جامه «المستضى ء بأمراللَّه» قرار دادند. تا اين كه پس از آن وقتى مادر خليفه «الناصر لدين اللَّه» حج گزارد، جامه ديگرى همانند جامه فرزندش را بر روى دو جامه پيشين در حجره نبوى آويخت. (2) 170 «ابن جبير» در سفرنامه اش، به هنگام زيارت مدينه منوره، در محرم سال 580 ه. آن جامه ها را بر حجره نبوى شريف ديده و به هنگام توصيف حجره نبوى و روضه مباركه اين چنين مى گويد:

«از بالاى ضريح تا حد ديوار مرمرين جامه هايى لاجوردى رنگ آويخته اند كه بر آنها ستاره هاى هشت پر و چهارپر سپيدِ نگين دوزى شده وجود دارد و درون نگين ها دايره هايى است كه پيرامون آنها را نقطه هايى سپيد در بر گرفته و منظره اى بسيار زيبا و دلنشين را به وجود آورده است. در بخش زبرين اين جامه ها نيز كمربندى مايل به سفيد قرار دارد ...». (3) 171 خليفه «الناصر لدين اللَّه» عباسى تنها به ارسال جامه حجره نبوى شريف اكتفا نكرده، بلكه صدقاتى را براى فقرا و نيازمندان مدينه منوره در هرسال بدين شهر مى فرستاد و نيز مقدار فراوانى از پارچه هاى پنبه اى را براى كفن نمودنِ درگذشتگان از


1- ظاهراً بايد منظور نجف اشرف و حرم مطهر حضرت امير عليه السلام باشد، «مترجم».
2- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 288 و 303
3- ابن جبير، الرحله، ص 151

ص: 127

فقرا ارسال مى كرد كه در ميان آنان تقسيم مى شد. اين مطلب، افزون بر قنديل ها و شمع ها و انواع گوناگون از بخور و عطرهايى بود كه همه ساله جهت مسجد نبوى شريف به اين سو گسيل مى داشت.

قلقشندى مى گويد: «... ناصر لدين اللَّه عباسى همه ساله مقدار چهارهزار دينار صدقه و هزار و پانصد ذراع پارچه كتانى براى تكفين فقراى درگذشته، به مدينه ارسال مى نمود، اين جدا از هزينه هاى ساختمان مسجد بود كه از آن جمله مى توان قنديل ها و روغن چراغ و شمع و نَدّ (1) 172 و غاليه (2) 173 مركب و عود براى تبخير در مسجد را نام برد ...». (3) 174 خلفاى بنى العباس از اين پس همواره جامه هايى را براى حجره نبوى شريف مى فرستادند. همچنانكه آنان هرسال جامه اى از ابريشم سياه را كه به آن پرچمى مزيّن به طلا بود براى منبر نبوى شريف نيز مى فرستادند «هنگامى كه جامه ها در نزد آنان فراوان گرديد. از آنها براى پرده درهاى حرم استفاده كردند ... اين مطلب تا دوران انقراض خلافت در بغداد ادامه داشت كه از آن پس سرزمين مصر همچنانكه عهده دار جامه كعبه بود، مسؤوليت اين امر را نيز به عهده گرفت ...». (4) 175 سلاطين مصر به دوران مماليك، جامه حجره نبوى شريف و منبر نبوى را همچنان مى فرستادند ليكن اين كار به صورت منظم انجام نمى شد، تا اين كه دوران سلطنت «ملك صالح اسماعيل» فرزند «سلطان ناصر محمد بن قلاوون» (743- 746 ه. ق.) فرارسيد كه نامبرده برخى دهكده هاى مصرى را وقف كرد تا درآمد آنها صرف تهيه جامه بيرونى كعبه مشرفه گردد. از آن پس اين جامه در سال يك بار و جامه حجره نبوى و منبر نبوى هر پنج سال يك بار بافته مى شد و ارسال مى گرديد. (5) 176 سلاطين مصرى بعد از آن، سالى يك بار جامه بيرونى كعبه را ارسال مى داشتند.


1- نَدّ: چوب عود. «مترجم».
2- غاليه: نوعى عطر خوشبو.
3- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 304
4- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 303 و 304؛ ابن الوردى، تتمةالمختصر ...، ج 2، ص 314 و 322
5- فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 123

ص: 128

آنان افزون بر اين، به هنگام رسيدن بر سلطنت جامه ديگرى به رنگ سرخ، ويژه درون كعبه و جامه اى نيز به رنگ سبز براى حجره نبوى شريف ارسال مى كردند. بر هريك از سه جامه يادشده جمله «لا اله الّااللَّه، محمد رسول اللَّه» در درون حرف دال هايى كه در كنار يكديگر قرار داده شده بود، نوشته مى شد. همچنين در حاشيه و كناره هاى آن دال، آيات مناسب ديگر و نام ياران و اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله نقش بسته بود. (1) 177 در دوران عثمانى، سلاطين آل عثمان به همان شيوه دوران مماليك عمل كردند به طورى كه «سلطان سليم اوّل»، به هنگام اقامتش در مصر، پس از دستيابى به حكومت، عنايت ويژه اى را نسبت به تهيه جامه كعبه مشرفه و جامه حجره نبوى شريف و جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام كرد و تزيين و آذين بندى آن را به درجه والايى رسانيد. (2) 178 هنگامى كه «سلطان سليمان قانونى» به خلافت رسيد، به آگاهى او رساندند كه درآمد وقفى كه از سوى ملك صالح اسماعيل براى تهيه جامه كعبه قرار داده شده، كافى نيست و او دستور داد كه از محل خزانه سلطنتى در مصر، هفت دهكده ديگر مصرى خريدارى شود و به وقف پيشين افزوده گردد. بنابراين، از آن پس تعداد دهكده هاى وقف شده به ده (3) 179 رسيد كه اين مطلب در سال 947 ه. ق. اتفاق افتاد.

نامبرده درآمد اين وقف ها را براى تهيه و ساخت جامه بيرونى كعبه در هر سال قرار داد و اضافه عايدات را نيز براى ساختن جامه درونى كعبه و جامه حجره نبوى شريف و منبر نبوى و ديگر جامه ها در هر پانزده سال يك بار اختصاص داد.

اضافه بر آن- همچنانكه پيش از اين در مورد سلاطين مصرى اشاره شد- هريك از سلاطين عثمانى به هنگام جلوس بر كرسى خلافت، جامه ويژه اى براى درون كعبه و نيز جامه اى براى حجره نبوى شريف ارسال مى داشتند. اين روش همچنان ادامه داشت تا اين كه عثمانيان از ارسال اين دو جامه خوددارى نمودند.


1- قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 70
2- ابن اياس: بدائع الزهور ...، ج 5، ص 205
3- قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 70 و 71

ص: 129

ب- جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام

جامه مقام ابراهيم عليه السلام (1) 180 و آغاز پيدايش آن و قرار گرفتنش بر مقام، كه ترجيحاً نخستين جامه اى كه بر مقام قرار گرفت به دوران مماليك برمى گردد؛ زيرا مقام تا قرن ششم هجرى در جايگاه اصلى خود، در كنار چاه زمزم به صورت دائمى قرار نداشت.

اين جابه جايى مقام از جايگاه اصلى خود، دوبار اتفاق افتاد:

نخست: در ايام فتنه قرامطه بود كه در ذى الحجّة سال 317 ه. ق. به مكه واقع شد و- به هنگام مراجعتشان- حجرالأسود را به همراه خود به كشورشان حمل كردند. و قصد داشتند كه مقام ابراهيم عليه السلام را نيز به همراه خويش ببرند اما پرده داران كعبه و متوليان آن،


1- مقام ابراهيم، همان سنگى است كه ابراهيم خليل عليه السلام به هنگام بناى كعبه بر آن ايستاد. اين گفته از «ابن عباس» و نيز از «سعيد بن جبير» و جز اينها روايت شده. و نيز گفته اند كه: حضرت خليل عليه السلام به هنگام نداى حج براى مردم، بر بالاى آن ايستاد. در اين جا رأى سومى نيز وجود دار كه مضمون آن چنين است: حضرت ابراهيم خليل عليه السلام هنگامى كه همسر فرزندش اسماعيل سر او را مى شست، بر روى آن ايستاد. اين در زمانى بود كه حضرت ابراهيم براى ديدن فرزندش به اين ديار آمد. سعيد بن جبير سخن آخر را استوار و محكم ندانسته است. در هرصورت مى توان گفت كه حضرت ابراهيم براى انجام كارهاى يادشده بر آن ايستاده است. خلفاى عباسى به جهت تأثيرپذيرى مقام نسبت به عوامل طبيعى و سستى سنگ و بيم از شكافته شدن آن، اهميت ويژه اى بدان دادند و پيرامون مقام را به وسيله طوق هايى از طلا و نقره آذين كردند و آن را محكم و استوار ساختند. هنگامى كه خليفه مهدى از خطراتى كه متوجه مقام بود، آگاه شد، در سال 161 هجرى هزار دينار يا بيشتر را به مكه ارسال كرد كه با آن مقام را از بالا تا پايين به صورتى پايدار و استوار درآوردند. متوكل على اللَّه، به هنگام حكومتش به وسيله طلا، پوشش ديگرى را بر تزئين پيشين مهدى افزود. اين آذين بندى به سال 236 هجرى واقع شد. در سال 256 هجرى پرده داران به على بن حسن عباسى، عهده دار امور مكه، گزارش دادند كه مقام از هم گسيخته است و بيم از تباهى آن دارندا. نامبرده گان از على بن حسن عباسى درخواست كردند كه مقام را ضمن استوار و ثابت كردن، آذين نمايد و او دو طوق از طلا به مقدار 992 مثقال و طوقى ديگر از نقره ساخت و سپس مقام را آورده، به وسيله جيوه سنگ مقام را درميان طوق هاى يادشده آنچنان قرار دادند كه غيرقابل گسستن بود. اين كار به دست «بُشر» مولاى خليفه معتمد على اللَّه عباسى انجام پذيرفت. آنگاه سنگ مقام را با تزئين هاى صورت گرفته، به جايگاه اوّلى بازگرداندند و در آن ثابت و استوار كردند. (فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 202 و 203).

ص: 130

مقام را در يكى از شعب هاى مكه پنهان كردند و پس از فروخوابيدن فتنه و مراجعت قرامطه به كشور خويش، مجدداً آن را به مسجد بازآوردند و در جايگاه اصلى و معروف خود قرار دادند.

جابه جايى دوّم، در قرن ششم هجرى رخ داد. در اين دوران، مقام را از جايگاه اصلى خويش در كنار چاه زمزم برداشتند و آن را در نخستين پلّه ورودى به بام بيت اللَّه، در درون كعبه قرار دادند. هنگامى كه آن را از درون كعبه خارج مى ساختند، در جايگاه اصلى خويش قرار مى گرفت. (1) 181 «ابن جبير» جهانگرد مشهور، به سال 579 ه. ق.- هنگام توصيف درون كعبه مشرفه- در اين باره چنين شرح مى دهد:

«مقام ابراهيم عليه السلام، براى محافظت در اتاقى واقع در ركن عراقى از درون كعبه قرار دارد و جايگاه اصلى آن، در خارج از كعبه، در جايگاهى است كه بر آن گنبدى از چوب برپا گرديده و مردم در پس آن به نماز مى ايستند. همچنين علاوه بر آن، داراى گنبدى از آهن بوده كه چون موسم حج بيايد و مردم انبوه شوند، گنبد آهنين را جايگزين گنبد چوبين مى سازند.»

ابن جبير ادامه مى دهد: «در ماه رجب سال 579 ه. ق. هنگامى كه امير مكه «مكثربن عيسى» عمره رجبيه گزارد، مقام را براى او از درون كعبه خارج ساختند و در جايگاه اصلى اش قرار دادند تا نامبرده در پسِ آن، نماز به جاى آورد. سپس گنبد چوبين مقام از روى آن برداشته شد كه امير، سنگ مقام را استلام كند. در اين هنگام گنبد براى بار ديگر بر روى آن بازگردانيده شد».

«... هنگامى كه (مكثربن عيسى) از طواف فارغ گرديد، در كنار ملتزم نماز بپاداشت. سپس به سوى مقام آمد و در پشت آن نماز گزارد.

در حالى كه مقام را براى وى از كعبه خارج كرده و در زير گنبد چوبين خود قرار داده بودند تا نامبرده در پس آن نماز بپا دارد. هنگامى كه نماز او به پايان رسيد،


1- محمد طاهر كردى، تاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم، ج 4، ص 44

ص: 131

گنبد را از روى مقام برگرفتند و امير با دستان خويش آن را استلام كرد و سپس به صورت خود كشيد آنگاه گنبد بار ديگر بر روى آن قرار داده شد ....» (1) 182 طبق اين مطالب دانسته مى شود كه مقام ابراهيم تا اواخر قرن ششم هجرى، در جايگاه خود ثابت نبوده است. آنان سنگ مقام را از بيم دزدى و يا رسيدن آسيب، به درون كعبه منتقل مى كرده اند.

نگارنده در هيچ يك از نوشته هاى تاريخ نگاران درباره مقام ابراهيم عليه السلام اشاره اى به زمان دائمىِ قرار گرفتن آن در جايگاه اصلى خويش و اين كه در چه زمانى براى نخستين بار جامه بر آن آويخته شد برنخورد است. نخستين اشاره اى كه به جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام شده، همان مطلبى است كه قلقشندى (متوفاى سال 821 ه. ق.)- پس از توصيف جامه كعبه مشرفه درعصرخويش و برداشته شدن جامه قديمى آن و قرار داده شدن جامه نوين بر آن- ياد كرده است. او در اين باره مى گويد:

«... و مقام با جامه اى همانند جامه كعبه پوشانيده مى شود ...». (2) 183 با اين اشاره دانسته مى شود كه در دوران قلقشندى، مقام داراى جامه و پوشش بوده است. ليكن اين گفته، آغازِ جامه كردنِ مقام ابراهيم خليل عليه السلام را براى ما روشن نمى سازد.

بنابراين، از آنچه كه گذشت، مى توان نتيجه گرفت و با اطمينان گفت كه جامه مقام در دوران مماليك پديد آمده است.

اما عثمانيان، بايد گفت كه آنان اهميت ويژه اى به جامه بيرونى كعبه مشرفه و نيز جامه درونى آن و پرده ها و تمامى جامه هاى ديگر، مانند جامه حجره نبوى شريف و منبر نبوى همچنين به جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام، از خود نشان مى دادند. به طورى كه (سلطان) سليم اول- همچنان كه بدان اشاره كرديم- به هنگام اقامت خويش در مصر، به ساخته شدن جامه كعبه و جامه حجره نبوى شريف و جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام اهتمام ورزيد تا بدانجا كه در تزيين جامه هاى يادشده، به صورت غير معمول، آنچنان نمود كه در زيبايى


1- ابن جبير، الرحله، ص 55، 56، 97؛ فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 204
2- صبح الاعشى، ج 4، ص 283

ص: 132

و جمال بى نظير گرديد. (1) 184 ارسال جامه مقام در سرتاسر دوران عثمانى و در عصر جديد- كه در آينده از آن سخن خواهيم گفت- همچنان ادامه يافت تا اين كه در سال 1359 ه. ق. مصر از ارسال آن خوددارى كرد؛ زيرا نزد آنان آشكار گرديد كه اين جامه بر مقام ابراهيم خليل عليه السلام قرار داده نمى شود.

به نظر مى رسد كه جامه مقام، همه ساله، به همراه جامه بيرونى كعبه ارسال مى شده است. گواه ما بر اين سخن، بر دو پايه استوار است:

اول: وقف گسترده اى كه از سوى «سلطان سليمان قانونى» انجام گرفت، كه ده دهكده مصرى بوده و درآمد آن بر ساخته شدن جامه بيرونى كعبه در هر سال و جامه درونى آن و جامه حجره نبوى شريف و منبر نبوى و محراب تهجد و محراب ابن عباس و آرامگاه او و آرامگاه عقيل بن ابى طالب و نيز بر آرامگاه (حضرت امام) حسن بن على عليهما السلام و عثمان بن عفان و فاطمه بنت اسد، در هر پانزده سال يك بار هزينه مى گرديد.

در آن اشاره اى به جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام نشده، در صورتى كه از تمامى جامه هاى يادشده براى محراب ها و قبور بزرگان از صحابه- رضوان اللَّه تعالى عليهم اجمعين- يادشده است. اين مطلب عاقلانه به نظر نمى رسد كه جامه مقام كه از پيش و از دوران مماليك تا آغاز دوران عثمانيان همواره درنظر گرفته مى شد از ياد برود و از جامه هاى ديگر براى محراب ها و قبور در آن ياد شود!

بنابراين نتيجه مى گيريم كه جامه مقام ابراهيم در هرسال، به همراه جامه بيرونى كعبه مشرفه، بدان جهت كه اين جامه نيز در معرض عوامل طبيعى همانند جامه كعبه بوده، ارسال مى گرديده است.

دوم: با مراجعه به شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه مشرفه در دوران كنونى، مشاهده كرديم كه جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام همه ساله به همراه جامه بيرونى كعبه ارسال مى گرديده است. اين شهادت نامه نشانگر آن است كه اين مطلب به صورت عادتى از


1- ابن اياس، بدايع الزهور، ج 5، ص 205

ص: 133

دوران عثمانى تاكنون ادامه داشته است، باتوجه به اين كه مصر به صورت رسمى تا آغاز جنگ جهانى اول در سال 1332 ه. ق. زير نفوذ دولت عثمانى باقى بود.

ج- جامه حجر اسماعيل عليه السلام:

در هيچ يك از نوشته هاى تاريخ نگاران به مطلبى برنمى خوريم كه از جامه حجر اسماعيل پيش از سال 852 هجرى بحث كرده باشد، ولى در اين سال سلطان «ظاهر چقمق» از پادشاهان مماليك، جامه اى از ابريشم سياه را به همراه جامه كعبه مشرفه ويژه حجر اسماعيل عليه السلام ارسال نمود و چون پيش از اين هيچگاه بر حجر اسماعيل عليه السلام جامه اى را قرار نداده بودند و اين براى نخستين بار بود، بنابراين جامه يادشده يك سال در درون كعبه قرار داده شد. سپس آن را خارج ساخته و در موسم حج سال 853 هجرى بر روى قسمت بيرونى حجر اسماعيل قرار دادند. در همان زمان جامه ديگرى ويژه قسمت درونى حجر اسماعيل رسيد كه آن را نيز از داخل حجر آويختند. اين جامه براى اولين و آخرين بار بر روى آن قرار داده شد و پس از آن- تاريخ نگاران- از ارسال جامه هاى ديگرى بدين منظور ياد نكرده اند. (1) 185

د- پرده دروازه منبر مكّى:

گفتنى است على رغم اين كه نصب آغازين پرده دروازه منبر مكى، از دوران عباسى- همچنان كه پيش از اين بدان اشاره كرديم- بوده و به اثبات رسيده است، ليكن اين جانب به هيچ گونه مطلبى، حتّى به اشاره دست نيافتم كه به تهيه پرده ويژه دروازه منبر مكى در دوران كنونى (اوايل قرن چهاردهم هجرى) پرداخته باشد. اما در شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه، به وجود پرده دروازه منبر مكى، (2) 186 دست مى يابيم.

حال آيا از صورت شهادت نامه هاى شرعى يادشده برمى آيد كه پرده دروازه منبر


1- يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، ص 249؛ حسين بن عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمة، ص 176 و 177
2- نك: دو شهادت نامه شرعى سال هاى 1321 و 1322 ه. ق.

ص: 134

مكى در دوران جديد پديد آمده است يا اين كه پرده يادشده هرسال به همراه جامه بيرونى كعبه و به همراه جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام از دوران عباسى و يا از دوران مماليك يا دوران عثمانى به اعتبار اين كه اين پرده خود جزئى پيوسته از جامه كعبه به شمار آمده و در معرض تأثير عوامل جوّى قرار داشته، ارسال مى گرديده است؟

گمان دارم كه پرده يادشده همواره به همراه جامه كعبه هرسال از مصر حداقل در دوران عثمانى ارسال مى گرديده است.

گواه بر اين مطلب اوقاف سنگينى است كه از سوى «سلطان سليمان قانونى» بر جامه كعبه تعيين گرديده بود و آن افزون بر نياز جامه در يك سال بوده و اين مطلبى است كه سلطان يادشده در ضمن وقف نامه يادشده، ذكر كرده است كه مازاد بر آن را صرف تهيه جامه هاى ديگرى براى حجره نبوى شريف و منبر نبوى و محراب هاى گوناگون و پرده هايى براى قبور برخى از بزرگان صحابه- رضوان اللَّه عليهم- قرار داده شود. بنابراين منطقى به نظر نمى رسد در جايى كه پرده هاى فراوان ديگرى كه شايد آنچنان ضرورتى هم نداشته است بر روى ضريح برخى از بزرگان صحابه يادشده در وقف نامه سابق ذكر گردد و پرده دروازه منبر مكى را از آن استثنا نمايند. تهيه و آماده كردن آن و نيز ارسال سالانه آن از مصر به همراه جامه در دوران جديد، خود مى تواند گواهى بر نظر اين جانب باشد. كه اين مطلب استمرار آن عادت از پيش به شمار آمده نه آنكه در عصر جديد پديد آمده باشد.

ارسال اين پرده از مصر، همچنانكه در صورت شهادت نامه شرعى سال 1280 هجرى آمده است، متوقف گرديد. ما از زمان دقيق توقف ارسال آن، آگاه نيستيم ليكن به نظر مى رسد موانعى دركار بوده است كه در پايان، موجب توقف ارسال جامه مقام در سال 1359 هجرى گرديد. همچنانكه در اين باره به هنگام سخن از جامه مقام از آن ياد كرديم. (1) 187

ه- كيسه جايگاه كليد كعبه

درباره اين كيسه، اطلاعات دقيقى از پيش در دست نداريم؛ زيرا به درستى


1- دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

ص: 135

نمى دانيم از چه هنگام ساخته شده است؟ و آيا هرسال ارسال مى گرديده يا خير؟ با بررسى و ديدن نوشته هاى تاريخ نگاران در اين باره، به هيچ گونه اشاره اى برخورد نكرديم. تنها، روايتى را كه در آن از چگونگى سرقت كليد در كعبه معظمه، در روزهاى پايانى ماه رمضان سال 976 هجرى سخن به ميان آمده به دست آورديم. بر اساس روايت يادشده، «شيخ عبدالواحد شيبى» طبق عادت همه ساله، درِ كعبه مشرفه را براى ورود بانوان گشود. در اين هنگام كليد كعبه كه با پوششى از طلا آذين گرديده بود، از اتاق نامبرده به سرقت رفت. غوغايى در درون حرم شريف به پا گرديد. درهاى مسجدالحرام را بسته و مردم را بازرسى نمودند. ليكن اين كار سودى نبخشيد تا اين كه «سنان پاشا» در يمن آگاه گرديد كه كليد نزد شخصى عجمى است. پس از دستگيرى و اقرار وى، خانه او را محاصره كردند و كليد كعبه به همراه اموال دزدى ديگرى در آن جا يافت شد.

وى پس از گردن زدن دزد، كليد را براى «شيخ عبدالواحد شيبى» بازفرستاد. (1) 188 آيا اين حادثه مى تواند آغازى براى اهميت دادن به كليد كعبه به شمار آيد و از آن هنگام، كيسه كليد كعبه ساخته شده باشد؟ شايد چنين باشد.

با اين كه در نوشته هاى تاريخ نگاران پس از اين تاريخ (976 ه.) به مطلبى مبنى بر ساخت كيسه كليد كعبه دست نيافتيم. ليكن اشاره نكردن آنان، موجب نفى مطلق ساختن اين كيسه و ارسال آن در هر سال به همراه جامه كعبه معظمه نيست؛ زيرا آن كيسه از ضميمه هاى جامه به شمار آمده و تاريخ نگاران ضرورتى بر ذكر آن به هنگام ارسال جامه نمى ديده اند. همچنان كه در عصر جديد، شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه معظمه، به وجود آن كيسه، به عنوان ضميمه جامه شريفه در هر سال اشاره دارد. (2) 189 در صورتى كه سخن «ابراهيم رفعت پاشا» را، كه به عنوان فرمانده نيروهاى نظامى محمل حج مصرى و سپس چندين سال به عنوان اميرالحاج مصر بوده و همه ساله جامه كعبه را همراهى مى كرده، بدان بيفزاييم- نامبرده در كتاب خود درباره ساخته شدن اين


1- ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، ص 299 و 300؛ حسين عبداللَّه، باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه ص 379 و 380
2- نك: به شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه معظمه در سال هاى 1321، 1322 و 1380 ه. ق.

ص: 136

كيسه از زمانى بس دراز در پيش سخن گفته و اضافه مى كند:

«... از قديم رسم بر اين بوده كه به همراه جامه كعبه، كيسه اى جهت كليد درِ كعبه ساخته مى شد و اين كيسه به همراه كليد درِ كعبه نزد بزرگ خاندان بنى شيبه قرار مى گرفت ....» (1) 190 بنابراين با گفته هاى پيش آشكار مى گردد كه كيسه كليد كعبه از دوران عثمانى ساخته شده و به همراه جامه شريفه، همه ساله ارسال مى گرديده است.

اين جانب در ضمن بازديدى كه از كارگاه جامه شريف در «خرنفش» واقع در قاهره به عمل آوردم. قطعه هاى جامه اى را كه دولت سعودى در سال 1381 هجرى از دريافت آن خوددارى نمود، مشاهده كردم. اين مطلب درنتيجه بروز اختلافات سياسى بين مصر و دولت سعودى پيش آمد- كه در آينده به هنگام سخن از جامه در دوران جديد از آن سخن به ميان خواهيم آورد- همچنانكه در ميان قطعه هاى يادشده، كيسه كليد كعبه معظمه را نيز ملاحظه نمودم.

در پايان سخن خود از جامه هاى يادشده كه از مصر به كعبه مشرفه ارسال مى گرديد و نيز پس از توضيح درباره پيدايش آنان، ضرورى دانستيم كه از ابعاد و ويژگى هاى آنها و نيز چگونگى تزيين جامه هاى يادشده به هنگام سخن از جامه كعبه در عصر جديد براى شما به تفصيل سخن بگوييم، ان شاءاللَّه.


1- ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، ص 300

ص: 137

(تصاوير از ميقات 28)

مخطوط 1 و 2 و 3 و 4

ص: 138

مخطوط 1

ص: 139

مخطوط 2

ص: 140

پيدايش آذين و نوشته بر جامه كعبه

پيدايش آذين و نوشته بر جامه كعبه

اول: پيدايش كردشيه و طراز (كمربند) و پرده درِ كعبه:

اشاره

(1) 191

پيش از آنكه درباره پيدايش آذين و نوشته بر جامه شريف كعبه سخن بگوييم، ضرورى است، نخست درباره پيدايش «كردشيه» و كمربند و پرده درِ كعبه سخن به ميان آوريم؛ زيرا آذين و نوشته، همواره به صورت عمومى بر تمامى قطعه هاى جامه كعبه شريفه قرار دارد.

جامات يا قطعه هاى طلايى و نوشته دار جامه كعبه شريفه:

پيشينه قطعه هاى طلايى و نوشته شده بر جامه كعبه، به سال 810 هجرى مى رسد.

فاسى پس از نقل اين مطلب، از نقش و نگارها و رنگ قطعه هاى ياد شده و نيز از برخى سالها كه جامه عارى از آن قطعه ها بوده، ياد كرده و از نوشته هاى نقش بسته بر زمينه آنها و نيز از نقاطى كه آن قطعه ها بر جامه كعبه قرار داشته، سخن به ميان آورده است.


1- در متن كتاب، تيتر اين بخش، به صورت جامات و طراز و برقع آمده است. نويسنده كتاب خود مقصود از طراز را كمربندِ جامه كعبه ياد كرده و برقع را به عنوان پرده در كعبه عنوان نموده است. امّا جامات را نقش و نگارهاى ابريشمى با تارهاى طلا و نقره ياد كرده كه به شكل دايره بوده و در درون آنها نوشته هايى نقش بسته است. هم اكنن اين شكل نوشته ها را در زبان عربى «كردشيه» مى نامند. از اين پس، در اين كتاب به هنگام سخن از جامات و طراز همواره كلمه كردشيه و كمردبند را به كار مى بريم. «مترجم»

ص: 141

تصوير ص 25 از كتاب مصنع كسوه الكعبه؟؟؟؟

ص: 142

وى مى گويد: در سال 810 هجرى قمرى بر روى جامه سمت شرقى كعبه، قطعه هاى ابريشمى نقش دارى به رنگ سفيد به وجود آوردند كه در سالهاى 811، 812، 813 و 814 نيز چنين كردند ولى در سال 815 اين كار صورت نگرفت؛ به طورى كه تمامى سمت شرقى، تا سالهاى 816، 817، 818، همانند پيش به رنگ سياه بود، ليكن از آن پس، در سمت شرقى، با قطعه هاى ابريشمى نقش دار سفيد رنگ در قسمت زيرين كمربند تا پايين جامه آن هم در هر قطعه آذين نمودند.

اين ماجرا در سال 819 رخ داد. در قطعه هاى ياد شده، نوشته «لا اله الّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه» به رنگ سفيد آذين شده بود. قطعه هاى پيشگفته كه به شكل دايره بود، به سال 810 پديد آمد و همچنان تا پنج سال متوالى پس از سالهاى هفده و هجده همچنان به رنگ سفيد بودتا اينكه در سال 825 قطعه هاى نوشته شده به رنگ سفيد برداشته شده و قطعه هايى به رنگ سياه جايگزين آنها گرديد.» (1) 192 «قلقشندى» نيز از پيدايش قطعه هاى نوشته شده، در تاريخى كه فاسى از آن ياد كرد، مطالبى آورده است: وى در كتابش (صبح الأعشى) مى نويسد:

«... سپس برخى از سمت هاى جامه، طبق معمول از ابريشم سياه بود و برخى ديگر در ميان ابريشم سياه و در آن قطعه هاى نوشته شده به رنگ سفيد بود كه «لا اله الّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه» بر آن نقش بسته بود. ازآن پس، در سال 814 ه. ق. سمتِ پيش روى جامه، به وسيله تعدادى از قطعه هاى نوشته شده به رنگ بنفش آذين گرديد ...» (2) 193 از مطالب گفتنى درباره طراز (كمربند) و پرده درِ كعبه (برقع)، آگاهى دقيقى در دست نيست. همچنين هيچگونه آگاهى درباره زمان پيدايش و افزودن هر يك از آنها بر جامه كعبه معظمه، وجود ندارد، با آنكه برخى از تاريخ نگاران همانند فاسى، قلقشندى و ابن جبير در ميان نوشته هاى خود، اشاره اى به پيدايش كمربند در دوران خود و دورانهاى پيش از آن، كرده اند. و نيز اشاره فاسى و قلقشندى به پيدايش پرده درِ كعبه در عصر خود ديده مى شود، ليكن هيچيك از آنان نامى از نخستين شخص عمل كننده بدان، و زمان


1- فاسى:، شفاء الغرام، ج 1، صص 122 و 123
2- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4

ص: 143

پيدايش آن ها سخنى به ميان نياورده اند.

كتاب هاى فراوانى را مورد بررسى قرار دادم تا شايد بتوانم نخستين شخص اقدام كننده به آن را يافته و يا تاريخ آن را به دست آورم، ليكن در اين زمينه موفقيتى كسب نكردم.

تاريخ نگاران آنگاه كه درباره جامه هاى كعبه در دوران جاهليّت و عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز زمان خلفا و قدرت امويان و نيز عصر عباسى اوّل مطلب مى نگاشتند هيچگونه اشاره اى، نزديك و يا دور به كمربند آن نكرده و يا سخنى از پرده درِ كعبه به ميان نياورده اند و از اين رهگذر عبور كرده اند.

طراز (كمربند) جامه كعبه

اگر نوشته هاى تاريخ نگاران را، كه در اين باره نگاشته اند، بررسى كنيم، به آگاهى هاى تقريباً گسترده اى دست مى يابيم. يكى از آنان فاسى است. وى در «عقد الفريد» به نقل از ابن عبد ربّه (متوفّاى سال 349 ه. ق.) جامه كعبه را توصيف نموده و از زمان قرار داده شدن آن بر كعبه نيز ياد كرده است. گفته او چنين است:

«... هنگامى كه حاجيان در روز نحر (عيد قربان) از احرام خارج شدند، كعبه نيز از احرام خارج گرديد و در اين حال به وسيله جامه اى از ديباج (1) 194 سرخ خراسانى، كه بر آن دايره هايى است مكتوب و درون آنها حمد پروردگار و ثنا و تكبير و تعظيم او نقش بسته است، پوشانيده شد. اين جامه تا سال آينده همچنان بر روى كعبه قرار دارد و در آن هنگام، دوباره به وسيله جامه توصيف شده، تغيير مى يابد.» (2) 195 از گفته ابن عبد ربّه چنين برداشت مى شود كه جامه دوران او (عصر عبّاسى دوم) از ديباج سرخ بوده كه دايره هايى از نوشته ها با عبارت هاى حمد و ثنا و تكبير و تعظيم بارى


1- ديباج؛ نوعى پارچه ابريشمى است.
2- فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 122

ص: 144

تعالى داشته است. آيا مى توان گفت كه منظور از دايره هاى نوشته شده همان كمربند بوده است؟ ممكن است چنين باشد و شايد اين دايره ها به صورت كمربند كنونى نبوده، ليكن در هر صورت نشان دهنده آن است كه در آن هنگام در برخى از قسمتهاى جامه، نوشته هايى وجود داشته كه با گذشت زمان كم كم در اين زمينه پيشرفتها و خلّاقيّتهاى نوينى به كار رفته و در پايان به صورت كمربند كنونى در آمده است.

گفتنى است كه پس از اين دوران، در ميان گفته هاى تاريخ نگاران، به واژه «دايره ها» يا «حلقه ها» برخورد نمى كنيم و تنها پس از گذشت يكصد سال تقريباً از دوران ابن عبدربّه است كه اشاره ديگرى به وجود كمربند بر روى جامه كعبه شده است. در اين اشاره، تصريح به نام آن نگرديده است.

در فاصله ميان سالهاى 437 تا 444 ه. ق. ناصر خسرو جامه كعبه مشرّفه را از نزديك ديده و در سفرنامه خود آن را اينگونه توصيف كرده است:

«... امّا جامه به رنگ سپيد رگه دار (مخطط) بوده كه بر روى آن دو نوار به عرض يك ذراع قرار داشت. ارتفاع جامه ميان دو نوار ياد شده ده ذراع بوده به طورى كه قسمتهاى زبرين و زيرين دو نوار به همان انداه بودند. و بدين گونه، كعبه آنچنان به نظر مى رسيد كه به سه قسمت تقسيم گرديده است لازم به تذكر است كه اندازه هاى ياد شده بر اساس تعيين تقريبى اينجانب به ده ذراع مى رسيد.» (1) 196 بى شك اشاره ناصر خسرو به وجود اين دو نوار بر روى جامه؛ يكى در نقطه ثلث جامه و ديگرى در ارتفاع دو ثلث از آن گواه متقنى است بر وجود دو كمربند بر جامه كعبه.

از آن پس، همواره كلمه كمربند (طراز) را با صراحت به هنگام سخن از جامه ملاحظه مى كنيم؛ همچنانكه يادآورى مى گردد، در آن هنگام؛ يعنى در آغاز خلافت «ناصر عباسى»، جامه كعبه از ديباج سبز تشكيل مى گرديد «وسپس در دوران او كعبه به


1- محمّد طاهر كردى، التاريخ القويم، لمكّة وبيت اللَّه الكريم، ج 4، صص 196 و 197

ص: 145

وسيله جامه اى سياه پوشانيده شد ... كه در آن طرازى (/ كمربند) از زرد قرار داشت، گفتنى است كه پيش از آن، اين طراز به رنگ سپيد بود.»

هنگامى كه جامه بر اثر توفان شديدى كه به سال 644 ه. ق. رخ داد، پاره شد.

منصور بن منعه بغدادى، بزرگِ حرم مكّى، جامه اى از پنبه، رنگ آميزى شده به سياه را بر كعبه آويخت و به وسيله كمربند قديمى كه بر روى جامه پيشين وجود داشت آن را آذين كرد. (1) 197 گفتنى است نخستين بار نوشته بر روى كمربند در دوران خلافت «الناصر لدين اللَّه عباسى» صورت گرفت كه ابن جبير در سفرنامه خود، به سال 579 هجرى در اين باره چنين ياد مى كند:

«... هنگامى كه روز سه شنبه سيزدهم شهر مبارك ياد شده (ذى الحجه) فرا رسيد. شيبيان جامه سبز درخشنده اى را كه ديده ها بدان روشن مى گرديد، بر كعبه قرار دادند. در بالاى جامه ياد شده نقش وسيعى به رنگ سرخ در سمت پيش روى كعبه و در برابر مقام كريم و در كنار درِ مكرّم بيت كه همانا صورت مبارك كعبه است قرار داشت. در زمينه نقش ياد شده پس از بسم اللَّه آيه: إنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس (2) 198 نوشته شده بود.

در بخش هاى ديگر آن، نام خليفه و دعا براى او، ديده مى شد. در پيرامونِ نقش ياد شده، دو طغراى سرخ با دايره هاى سفيد كوچك قرار داشت كه در آن با خط بسيار ظريفى، آياتى چند از قرآن و همچنين نام خليفه به چشم مى خورد ...». (3) 199 اين چنين در مى يابيم كه ابن جبير ضمن مطالبش از وجود كمربند «نقش وسيع به رنگ سرخ» ياد كرده كه پيرامون كعبه را از تمامى قسمتها دربرگرفته و درون آنها نوشته هايى قرار داشته است.

وى همچنين از ظهور نوشته هاى نوين بر جامه ياد كرده كه آن «دو طغراى سرخ با


1- فاسى، شفاء الغرام، ...، ج 1، ص 122
2- آل عمران: 96
3- ابن جبير، الرحله، دار مكتبة الهلال بيروت، لبنان، 1981، ص 141

ص: 146

دايره هاى سفيد كوچك» است و نوشته هايى در متن دايره هاى ياد شده وجود داشته كه شامل آياتى از قرآن كريم و نام خليفه بوده است.

به نظر مى رسد كه اين نوشته ها همان آذين هاى زربفت بوده كه بعد از اين به نام قطعه هاى طلايى نوشته شده يا به «كردشيات» و يا «رنوك» معروف گرديده كه در آينده به هنگام سخن از جامه كعبه در دوران جديد و كنونى، از آن ياد خواهيم كرد.

تاريخ نگاران در ادامه مطالب خود، به مسأله طراز (/ كمربند) در دورانهاى پس از ابن جبير نيز اشاراتى داشته اند.

فاسى و قلقشندى از چگونگى «كمربند» در دوران مماليك، كه در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم هجرى بوده، مطالبى آورده، و گفته اند: در اين دوران رنگهاى كمربند گوناگون و نوشته هاى روى آن متغيّر بوده است. نكته گفتنى اين كه: فاسى خود درباره كمربند و آيات قرآنى نوشته شده بر روى آن در سمت هاى چهارگانه كعبه مى نويسد:

«... جامه كعبه داراى كمربندى از ابريشم زرد بوده كه پيش از آن، آنچنانكه ما آن را مشاهده كرديم، اين كمربند به رنگ سپيد بود. نخستين بار يك يا دو سال، پيش از سال هشتصد، كمربند به رنگ زرد انتخاب گرديد.

بر روى كمربند جامه كعبه آياتى از قرآن كريم نقش بسته است، در سمت شرقى آن، اين آيات آمده است:

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ* فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ (1) 200

و در سمت غربى:

وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (2) 201


1- آل عمران: 96 و 97
2- بقره: 127 و 128

ص: 147

و در سمت يمانى:

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْىَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

و در سمت شامى نام پادشاه مصر و فرمان او براى ساختن جامه را بافته اند.

طراز (كمربند) ياد شده، در ناحيه ربع زبرين از خانه قرار دارد.» (1) 202 اگر به آيات قرآنىِ نوشته شده بر روى كمربند دقت كنيم و آن را با آنچه كه در پيش نوشته مى شده و اكنون نيز در دوران حاضر نوشته مى شود به مقايسه بگذاريم، روشن مى شود كه با تغييرات بسيار اندكى، همان آيات نوشته مى شود، همچنانكه در سمت شامى، كه ويژه اهداى جامه بوده، اكنون نيز در دوران حاضر به همان صورت انجام مى گيرد.

امّا قلقشندى- كه معاصر فاسى بوده- درباره كمربند تنها به بيان آيات نوشته شده در سمت شرقى، كه درِ كعبه مشرفه در آن است، بسنده كرده، سپس به رنگهاى گوناگون كمربند پرداخته و آن را با رنگ جامه، مورد بررسى قرار داده است. او تركيب اين رنگها با يكديگر را بسيار زيبا و دلنشين توصيف نموده، مى گويد:

«آنچه كه هم اكنون در دوران ما تا پايان دولت ظاهريه برقوق (2) 203 و آغاز دولت ناصريّه فرزندش «فرج» جريان دارد، اين است كه:

«كعبه به وسيله جامه اى از ديباج سياه برجسته، از بالا تا پايين پوشانيده شده كه در قسمت زبرين آن كمربندى از همان ابريشم به رنگ سپيد قرار دارد و بر روى آن آيه: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً نقش بسته است.

سپس آيات ديگر .. و آنگاه در سال ... و هشتصد در دولت ناصريه، فرج بن


1- فاسى، شفاء الغرام ...، ج 1، ص 123
2- ظاهر برقوق متوفاى سال (80 ه. ق.) بوده است.

ص: 148

برقوق، كمربند ياد شده، از رنگ سپيد به رنگ زرد تغيير يافت. پس نوشته ها در زمينه اى سياه با ابريشمى زرد مزيّن به طلا قرار گرفت. مخفى نماند كه اين روش زيباتر از پيش به نظر مى رسيد؛ زيرا تركيب دو رنگ سياه و سپيد جلوه خاصّ ديگرى را به خود گرفته بود ...». (1) 204 بدين ترتيب، روشن مى شود كه كمربندِ روى جامه، از دورانى بس پيش (دوران عباسى دوم) پديد آمد و در دوران مماليك پيشرفت قابل ملاحظه اى كرد و سرانجام تقريباً شبيه كمربند كنونى در آمد.

پرده درِ كعبه (برقع):

طول و عرض پرده درِ كعبه به اندازه فضاى درِ كعبه در طول و عرض بوده، ليكن به اندازه بسيار اندكى اين پرده بلندتر و عريض تر گرفته شده تا اينكه به هنگام آويخته شدن كاملًا آن را بپوشاند. هم اكنون از زمان پيدايش و نيز نخستين سازنده آن، همچنانكه پيش از اين اشاره نموديم، اطلاع دقيقى در دست نيست. با بررسى مطالب تاريخى در اين باره، نتيجه مى گيريم كه نخستين پرده درِ كعبه به اوايل قرن نهم هجرى مى رسد.

فاسى مى گويد: «... در اين سال (819 ه. ق.) پرده گرانبهايى را براى درِ كعبه ساختند كه اين پرده از پرده هاى پيشين كه ديده بوديم، بسيار زيباتر بود ...» (2) 205 قلقشندى پس از ذكر نوشته هاى زربفت و كمربند جامه كعبه در اوايل قرن نهم هجرى، مى گويد: «... بر درِ كعبه پرده اى است به اندازه در، كه بر روى آن نوشته هايى به رنگ سفيد ديده مى شود ...» كه اين در پايان دولت ظاهريّه «برقوق» و اوايل دولت ناصريّه فرزندش فرج بوده كه «ظاهريّه برقوق» متوفّاى سال 801 ه. ق. است. «... از آن پس پرده درِ كعبه از ابريشم سياه بافته شده كه زمينه آن به وسيله تارهاى نقره پوشيده از طلا مزيّن گرديده بود و اين كيفيّت آن را بسيار نفيس و گرانقدر ساخته بود.» (3) 206


1- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، صص 281 و 282
2- فاسى: شفاء الغرام، ج 1، ص 123
3- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 282

ص: 149

با آنكه اشاره فاسى و قلقشندى به ظهور پرده درِ كعبه، در اوايل قرن نهم هجرى بوده، ليكن زمان پديد آمدن آن را پيش از آن دانسته اند و از تاريخ دقيق و به وجود آورنده آن سخنى به ميان نمى آورند.

ضمن بررسى و مطالعه، به مطلبى برخوردم كه در آن از چتر يا آفتاب گير ياد شده است. به اين ترتيب كه از دوران اموى سايبانهايى به شكل چتر (1) 207 به كعبه اهدا مى شده است. در آن هنگام سايبانهاى ياد شده را در سمت پيش روى كعبه قرار مى دادند.

فاسى ضمن شرح از «آويزه هاى كعبه و هديه هاى آن به عنوان زينت» مى نويسد:

«... عبدالملك بن مروان دو سايبان به همراه كاسه بلورين، بدان ارسال نمود ...»

سپس ادامه مى دهد: «... مأمون نيز ياقوت گرانبهايى ارسال كرد كه همه ساله به هنگام موسم؛ به وسيله زنجيرى در پيش روى كعبه آويخته مى شد و نيز جعفر متوكّل (على اللَّه عباسى) سايبانى از طلا را هديه كرد كه به وسيله دُرّ گران قيمت و ياقوت ارزشمند و زبرجد تزيين گرديده بود. اين سايبان به وسيله زنجيرى همه سال در موسم حج در پيش روى كعبه آويزان مى شد.» (2) 208 بنابراين، خليفه اموى، عبدالملك بن مروان، نخستين فردى است كه سايبانى را به كعبه مشرفه هديه كرد و پس از او، ديگر خلفا از وى پيروى كردند. به نظر مى رسد كه فرستادن سايبان آنچنان ضرورى به نظر نمى رسيده كه هر يك از خلفا آن را اهدا نمايند؛ زيرا از آن سايبانها تنها در زمان كوتاهى، آن هم در موسم حج استفاده مى كردند و پس از آن تا فرارسيدن موسم ديگر برداشته مى شده است. بنابراين برخى، جواهرات گران سنگى را به كعبه اهدا مى كردند كه تعدادى از آنها را به عنوان زينت به روى سايبان قرار مى دادند.

مقريزى در جاى ديگر «جعفر المتوكّل على اللَّه عباسى» را نخستين شخص اهدا


1- اين چترها به شكل ويژه اى ساخته مى شد و آنگاه به وسيله جواهرات گران سنگ و نفيس، كه ارزش آنهاغير قابل تعيين بود، تزيين مى گرديد و سپس به سمت پيش روى كعبه؛ يعنى بر قسمت فوقانى در كعبه قرار داده مى شد و بدين صورت وضعيّت زيبا و دلنشى را در اين مكان به وجود مى آورد.
2- فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 116؛ نك: ابن ظهيره، جامع اللطيف، صص 111 و 112

ص: 150

كننده سايبان به كعبه شناسانده چنين مى گويد:

«اوّلين فردى كه سايبان به كعبه هديه كرد، جعفر المتوكّل على اللَّه عباسى بود كه آن را با زنجيرى كه وى فرستاده بود به همراه ياقوت اهدايى از سوى مأمون، همه ساله در پيش روى كعبه آويزان مى كردند. به طورى كه پس از آن، اين عمل به صورت سنّتى در آمد و در هر سال، به هنگام موسم، آويز مى گرديد. در آن دوران، همه ساله در فصل موسم، زنجيرى نيز ارسال مى گرديد. ارزش آن زنجير به همراه سايبان آذين شده به درّ و ياقوت و جواهرات گران قيمت، غير قابل تعيين بود. اين اهدايى ها به همراه اميرى از عراق فرستاده مى شد كه به پرده داران كعبه تسليم مى گرديد و به نظر آنان مى رسيد، آنگاه در روز ششم ذى حجّه، در پيش روى كعبه آويخته مى شد و در روز ترويه جمع مى گرديد.» (1) 209 مقريزى همچنين به سايبان ارسالى از سوى خليفه فاطمى، «المعز لدين اللَّه» اشاره كرده كه در روز عرفه سال 362 هجرى بدان نصب گرديد، وى مطالب گسترده اى نيز از مساحت و پارچه بافته شده آن و همچنين از جواهرات و سنگهاى ارزشمند تزيين شده بر روى آن آورده و حتّى از نوشته هاى روى آن نيز ياد كرده است.

مقريزى آنگاه ديدگاه مردم در روز نحر (عيد قربان) و زبان ستايش آنان را توصيف نموده، مى گويد:

«در روز عرفه «معز» سايبانى را كه براى كعبه آماده كرده بود، در ايوان كاخ خويش به نمايش گزارد. اين سايبان داراى وسعتى به اندازه دوازده وجب در دوازده وجب داشت و زمينه آن از ديباج سرخ و پيرامونش به دوازده هلال طلا مزيّن بود در ميان هر هلال، ترنجى از طلاى مشبّك و در دل هر ترنج، پنجاه درّ بزرگ همانند تخم كبوتر ديده مى شد. در آن همچنين ياقوت سرخ و زرد و بنفش به چشم مى خورد. در اطراف سايبان ياد شده، آيات حج به وسيله زمرّد سبز تزيين گرديده بود كه در ميان نوشته ها، درّهاى بزرگى كه تا آن هنگام همانند نداشت، چشم ها را خيره مى كرد. سايبان ياد شده را با


1- مقريزى، تقى الدين احمد بن على، اتعاظ الحنفا بأخبار الأئمّة الفاطميين الخلفا، تحقيق و تعليق دكتر جمال الدين الشيال، دار الفكر العربى، القاهره، 1367 ه./ 1948 م. صص 193 و 194

ص: 151

مشك خوشبو ساخته بودند. تعدادى از خدمتكاران به علّت سنگينى، آن را كشيده و نصب نمودند ... معز بامدادان براى نماز عيد قربان به جايگاه خويش حركت و آنچه كه در نماز عيد؛ از قرائت و تكبير و ركوع و سجود طولانى بود، انجام داد و سپس خطبه خواند، آنگاه با همراهان خويش حركت نموده، در كاخ خويش فرود آمد. در اين هنگام بود كه بارعام داد و مردم گروه گروه براى ديدن سايبان نصب شده، بدان وارد شدند. در آن روز از تمامى مردم- از شاميان وعراقيان- كسى باقى نماند كه سايبان را از نزديك نبيند! و اين در حالى بود كه تمامى مردم عراق و شام و ديگر حاجيان اذعان داشتند كه تا آن زمان همانند آن سايبان را نديده بودند ...!» (1) 210 حال آيا مى توان گفت كه آن سايبانها، همان پرده درِ كعبه بوده اند؟ و يا آيا ممكن است بگوييم كه آن سايبانها كه بر پيش روى كعبه قرار داده مى شده، زمينه فكرى نوينى را براى متخصصان ايجاد كرد كه پرده اى را براى درِ كعبه به وجود آورند؟ خداوند سبحان به حقايق آگاهتر است. در هر حال، پرده درِ كعبه همه ساله بافته مى شد و به همراه جامه كعبه ارسال مى گرديد و با گذشت زمان، تغييراتى در چگونگى تزيين آن صورت مى گرفت به طورى كه در بافت آن از تارهاى نقره اى زر اندود و نيز نوشته هايى از آيات قرآنى و جز اينها به كار مى رفت تا اينكه به صورت كنونى درآمد.

در بخش جداگانه اى به هنگام سخن از چگونگى ساخت آن در مصر عصر جديد و در دولت سعودى كنونى به تفصيل سخن خواهيم گفت.

دوّم- پيدايش گلدوزيهاى طلا و نقره بر جامه كعبه

پيشينه تزيين قسمتهاى مختلف جامه از قطعه هاى نوشته شده و كمربند و پرده درِ كعبه و آذين آنها به تارهاى نقره اى پوشيده شده از طلا، بر اساس آنچه كه تاريخ نگاران در ضمن شرح از قطعه هاى نوشته شده آورده اند، به اوايل قرن نهم هجرى مى رسد كه با ابريشم سفيد و گاه به وسيله ابريشم سياه بوده است.


1- همان مصدر، صص 193 و 194

ص: 152

از آن پس، اين نقش ونگارها جاى خود را به نقش هاى ديگرى داد كه موسوم به «كردشيات» يا «رنوك» بود. گفتنى است كه ذكرى از قطعه هاى نوشته شده به صورت اوليه، كه بر روى جامه برونى كعبه قرار داشت، به ميان نيامده است.

امّا نسبت به جامه درونى كعبه، فاسى اشاره كرده است كه سلطان «ناصر حسن» برادر سلطان «ملك صالح اسماعيل» فرزند «ملك ناصر محمّد بن قلاوون» جامه اى را در سال 761 ه. ق. ساخت كه بر آن قطعه هاى نوشته شده با تارهاى طلا آذين گرديده بود.

فاسى در اين باره مى نويسد:

«.. و آن از ابريشم سياه بود كه بر آن قطعه هاى نوشته شده به وسيله تارهاى طلا ديده مى شد. اين غير از قسمتى از سقف ميان دو ستونِ مقابل درِ كعبه بود.

اين قسمت از ابريشم سرخ بود كه در وسط آن قطعه اى بزرگ آذين شده به گلدوزيهاى طلا قرار داشت. سلطان حسن اين جامه را در سال هفتصد و شصت و يك (از هجرت) ارسال كرده است.» (1) 211 به نظر مى رسد اهتمام به آذين قطعه هاى نوشته شده از جامه درونى كعبه مشرّفه به وسيله گلدوزيهاى طلايين و ترك آذين قطعه هاى نوشته شده بر روى جامه بيرونى، بدان جهت است كه جامه درونى هر سال ارسال نمى گرديد. بلكه به فاصله زمانى دور از هم فرستاده مى شد. بنابراين، زمان لازم براى آذين آن وجود داشت، به عكس جامه بيرونى كه همه ساله تهيه و ارسال مى شد و با توجّه به امكانات فنّى و مالى آن زمان، يك سال، زمان چندانى براى آذين قطعه هاى نوشته شده به طلا نبود.

امّا درباره كمربند، بايد گفت، با آنكه پيشينه بافت آن بر روى جامه، به زمانى بسيار دور (دوران عباسى دوم) بازمى گردد، ليكن تاريخ نگاران از چنين آذينى مطلب ننوشته اند و تا پيش از قرن نهم هجرى، از جامه بدون گلدوزيهاى نقره با پوشش طلا ياد كرده اند و گفته اند كه همواره نوشته هاى آن به وسيله ابريشم سفيد سپس از ابريشم زرد بوده تا اينكه در دوران سلطان فرج بن برقوق در اوايل قرن نهم هجرى كمربند به وسيله


1- فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 124

ص: 153

نوشته هاى طلا آذين گرديد.

قلقشندى مى گويد: «... سپس در سال ... و هشتصد در دولت ناصريّه فرج بن برقوق، رنگ كمربند از سپيد به زرد تغيير داده شد، به طورى كه از آن پس، نوشته ها بر روى زمينه سياه با ابريشم زرد و با گلدوزيهاى طلايين آذين گرديد. مخفى نماند كه از اوّلى نفيس تر و از دوّمى جذاب تر مى نمود ...» (1) 212 برخى از محقّقان در اين باره- به نقل از نوشته «افادة الأنام بذكر أخبار بلد اللَّه الحرام» به قلم شيخ عبداللَّه بن محمّد غازى- آورده اند: كه نخستين شخصى كه كمربند را با طلا آذين كرد، سلطان عثمانى سليم بن سليمان بود. پيش از آن، كمربند از ابريشم زرد بود. (2) 213 بدين ترتيب، هنر آرايش و آذين بندى كمربند به وسيله گلدوزيهاى نقره اىِ پوشيده از طلا، همچنان پيشرفت كرد، به ويژه آنگاه كه وقف گسترده اى از سوى سلطان سليمان قانونى براى ساخت جامه كعبه مشرّفه قرار داده شد، امكانات مادّى بيشترى را براى اين منظور مهيّا ساخت. همچنانكه پيش از اين ياد آورديم سلطان سليمان هفت دهكده مصرى، اضافه بر سه دهكده اى كه از سوى سلطان دوران مماليك، صالح اسماعيل فرزند سلطان ناصر محمّد بن قلاوون بدين منظور قرار داده بود، وقف كرد.

همچنين گفتنى است: با گذشت دورانهاى مختلف، هنر آرايش نيز رشد كرد تا آنجا كه كمربند كعبه، خود آيت و نشانى از زيبايى و جمال گرديد. در بخشهاى آينده، درباره جامه مصرى و جامه سعودى سخن خواهيم گفت.

امّا پرده درِ كعبه- كه پيدايش آن اوايل قرن نهم هجرى بوده، در آغاز به وسيله ابريشم سفيد و سپس به وسيله گلدوزى با تارهاى نقره اى پوشيده از طلا آذين شده بود.

قلقشندى مى گويد:

«... بر روى در، پرده اى است به اندازه همان در كه بر آن نوشته هايى به رنگ سپيد وجود دارد. از آن پس پرده درِ خانه از ابريشم سياهى تشكيل مى گرديد


1- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 282
2- حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 283 و 284

ص: 154

كه بر روى آن گلدوزى هاى نقره اى پوشيده از طلا ديده مى شد و اين وضعيت بر زيبايى و ارزش آن مى افزود.» (1) 214 آنگاه كه عثمانيان به مصر و شام و حجاز سلطه يافتند، سلطان سليم اوّل كوشش ويژه اى نسبت به جامه كعبه و پرده درِ آن كرد؛ به طورى كه ابن اياس در اين باره اينگونه نوشته است:

«... كوشش ويژه اى را (سلطان سليم) بر خلاف عادت نسبت به جامه كعبه از خودنشان داده، تا آنجا كه آذين پرده درِ كعبه را به درجه اى والا رسانيد ...» (2) 215 اهتمام و كوشش نسبت به آذين پرده درِ كعبه در دوران عثمانى، به ويژه پس از به وجود آمدن امكانات فنّى و مالى براى آن، همچنان ادامه يافت و هنگامى كه دولت سعودىِ نخستين، برپاگرديد و سلفى ها بساط قدرت خويش را بر حجاز گستردند، آنان پس از خوددارى مصر از ارسال جامه به سوى كعبه مشرّفه، خود بدان اهتمام ورزيده، چهار چوب و پرده درِ كعبه را به وسيله طلا نقره آذين كردند.

سعود بزرگ در سال 1221 هجرى جامه دارى «از ابريشم سرخ بر كعبه نهاد و سپس در سالهاى پس از آن، كعبه را با ديباجى سياه پوشانيد و بر آن حاشيه و ازاره اى از حرير سرخِ گلدوزى شده، به وسيله طلا و نقره نصب كرد. بر دَرِ كعبه نيز پرده اى سرخ آذين شده به طلا و نقره آويخت». (3) 216 و چون دولت عثمانى مجدّداً حجاز را ضميمه خاك خود كرد، دولت مصر از آن پس همچنان جامه برونى كعبه را همانند گذشته مى فرستاد.

آنان همچنان به آذين بافته هاى نقره اى پوشيده از طلاى آن اهتمام به خرج مى دادند تا اينكه به درجه اى والا از زيبايى و هنر رسيد.

بنابراين، آشكار مى شود كه قسمتهاى گوناگون جامه شريفه، زاييده عصر كنونى نبوده بلكه پيدايش و ظهور آنها به دورانهاى گذشته و قرون پيشين باز مى گردد.


1- قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 282
2- ابن اياس، بدائع الزهور، ج 5، ص 205
3- ازرقى، اخبار مكّه، ج 1، ص 258

ص: 155

همچنانكه هنر آذين بندى و قرار دادن گلدوزيهاى نقره و طلا بر اجزاى جامه نيز ريشه در دوران هاى گذشته دارد و با گذشت زمان ترقّى و رشد نموده و به وضعيت كنونى رسيده است.

سوّم: پيدايش نوشته در جامه كعبه شريفه:

همانطور كه پيش از اين گفتيم، نخستين كسى كه كعبه مشرّفه را جامه پوشانيد طبق نظريّه مشهور- تُبّع پادشاه حِمير بوده است كه از آن پس، مردم- چه در دوران جاهليّت و چه در دوران اسلام- نيز از او پيروى كردند. آنها جامه هاى گوناگونى را؛ مانند حصير و قطعه هاى چرم و چادر و جُل هاى مختلف از پارچه هاى حبرى و قباطى و خز و ديباج ... و جز اينها و آنچه كه در قدرت و امكانشان در آن زمان بود بر آن قرار مى دادند. ساختن جامه از دورانهاى گذشته تا كنون، همچنان رو به پيشرفت و ترّقى گذارده و بر اساس شهر سازنده و تمدّن آن، تغيير مى كرد تا اينكه هم اكنون در دوران كنونى ما به بالاترين درجه از زيبايى و متانت و خلاقيّت رسيده است.

جامه شريف در آغاز پيدايش خود، به جهت آشنا نبودن مردم با خط و نوشتن، خالى از هر گونه نوشته و نقشى بود. اين وضع تا نيمه هاى قرن دوّم هجرى (يعنى تا دوران عبّاسى) ادامه يافت از آن هنگام نام دستور دهندگان به ساخت جامه و تاريخ بافته شدن آن و احياناً نام مكانى كه در آن ساخته شده، بر آن نوشته مى شد.

مقريزى به نقل از فاكهى در اخبار مكّه اين چنين ياد مى كند:

«جامه اى از قباطى را بر آن مشاهده كردم كه بر روى آن نوشته بود:

«ممّا أمر به عبداللَّه المهدى محمّد اميرالمؤمنين أصلحه اللَّه محمّد بن سليمان أن يصنع من طراز تنيس كسوة الكعبة على يد الخطاب بن مسلمة عامله سنة تسع و خمسين و مائة». (1) 217


1- طبق فرمانى كه از سوى عبداللَّه المهدى محمّد خليفه مسلمانان به محمّد بن سليمان داده شد، جامه اى به سبك «تنيس» به دست كارگزار خود خطاب بن مسلمه در سال يكصد و پنجاه و نُه براى كعبه ساخته شد.»

ص: 156

و نيز گفته است: «بر روى جامه اى از جامه هاى المهدى، اين نوشته را ديدم:

«بسم اللَّه بركة من اللَّه لعبد اللَّه المهدى محمّد اميرالمؤمنين- أطال اللَّه بقاءه، ممّا أمر به اسماعيل بن ابراهيم أن يصنع من طراز تنيس على يد الحكم بن عبيد سنة اثنين و ستّين و مائة» (1) 218

همچنين گفته است: «بر روى جامه اى كه از سوى هارون الرشيد از مصر ارسال شده و از قباطى، بود اين نوشته را مشاهده كردم:

«بسم اللَّه بركة من اللَّه للخليفة الرشيد عبداللَّه هارون اميرالمؤمنين أكرمه اللَّه. ممّا أمر به الفضل بن الربيع أن يعمل من طراز تونة (2) 219 سنة تسعين ومائة».


1- به نام خدا و بركت از خدا براى بنده اش مهدى امير المؤمنين كه خداوند عمرش را دراز گرداند! فرمان داد به اسماعيل بن ابراهيم كه جامه اى به سبك «تنيس» بافته شود كه اين جامه به سال يكصد و شصت و دو، به دست حكم بن عبيد ساخته شد.
2- تونه؛ دهكده اى بوده در اطراف تنيس در مصر كه گاه جامه كعبه مشرّفه در آن ساخته مى شد.

ص: 157

جامه كعبه معظمه در دوران عثمانى

كوشش سلطان سليم اوّل درباره جامه شريفه:

همچنانكه در بخشهاى پيش گفتيم، آخرين جامه كعبه دردوران مماليك، همان جامه اى بودكه توسط سلطان «اشرف طومان باى» درسال 922 ه. ق. فرستاده شد. سپس سلطان «سليم اوّل عثمانى» باگسترش نفوذش بر مصرو ورودش به قاهره در محرم سال 923 ه. ق، خود را به «خادم الحرمين الشريفين» ملقب ساخت و بدان فخر مى كرد.

نويسنده «الاعلام» در اين باره مى گويد: «هنگامى كه سليم بر «قانصوه غورى» پيروز شد، به حلب وارد گرديد و آنگاه كه گفته سخنران را در تعريف و تمجيد خود شنيد كه مى گويد: «خادم الحرمين الشريفين»، به درگاه الهى سجده شكرگزارد و گفت:

«پروردگار را شكر گزارم كه به من افتخار خادم الحرمين الشريفين را ارزانى داشت». آنگاه خيرات و بركات فراوانى را به ساكنان حرمين رواداشت و از ملقّب شدنش به خادم الحرمين اظهار خرسندى و شادمانى نمود». (1) 220 از آن پس سلطان سليم اوّل، به هنگام اقامت خويش در مصر، اهتمام ويژه اى به تهيه جامه كعبه مشرّفه و نيز پرده ضريح پيامبر صلى الله عليه و آله و ابراهيم خليل عليه السلام از خود نشان داد؛ همچنانكه پرده تازه اى را براى محمل ساخت و نام خود را بر روى آن، كه به درجه والايى از زيبايى و آذين رسيده بود، نوشت.


1- قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 128

ص: 158

سلطان سليم دو روز پيش از حركت خود؛ يعنى در تاريخ 21 شعبان سال 923 ه. ق. مجلس جشنى به پا كرد و جامه هاى يادشده را در آن به معرض نمايش گزارد. (و قاهره را در 23 شعبان سال 923 ه. ق. ترك كرد).

ابن اياس مى گويد: «در دوشنبه بيست و يكم شعبان 923 ه. ق. سلطان سليم شاه، جامه كعبه شريف و جامه مرقد پيامبر صلى الله عليه و آله و ضريح حضرت ابراهيم خليل عليه السلام را (در متن اين گونه آمده است) (1) 221 به نمايش گذاشت؛ همچنانكه جامه اى براى محمل شريف نيز ساخت. نامبرده به خلاف عادت، كوشش ويژه اى نسبت به جامه كعبه از خود نشان داد و آذين زيبايى را بر پرده دَرِ كعبه قرار داد كه درنتيجه، آن را به درجه اى والا از زيبايى رسانيد. و نيز به هنگام ساخت جامه محمل، از هيچ كوششى دريغ ننمود». (2) 222 عثمانيان در آن سال (923 ه. ق.) اهميت فراوانى به جامه كعبه از خود نشان دادند؛ به طورى كه پس از خروج «سلطان سليم» از مصر، سه جشن ديگر برگزار نمودند.

در جشن نخستين كه در روز دوشنبه، 12 رمضان سال 923 ه. ق. برگزار شد، جامه شريف را به ميان خيابان هاى قاهره آورده و طى مراسم باشكوهى آن را در معرض ديد همگان قرار دادند، سپس آن را به سوى قلعه، جايگاه بزرگِ امرا خايربك برده و به ديد وى رسانيدند، از آن پس جامه را به جايگاه اصلى خويش بازگرداندند.

مراسم جشن دوم، در روز دوشنبه، 19 ماه رمضان سال 923 ه. ق. يعنى يك هفته پس از سپرى شدن از مراسم جشن اوّل، آغاز نمودند. در اين مراسم، جامه را به ميان خيل عظيم برگزار كنندگان جشن در خيابان هاى قاهره آورده و به سوى ميدان «ريدانيه» آن را به حركت درآوردند. و در روز دوشنبه 17 شوال سال 923 ه. ق. مراسم ديگرى براى خروج محمل و گردش آن در خيابان هاى قاهره به سوى «ريدانيه» آغاز گرديد كه از آن


1- ابن اياس كه گفته است: «و كسوة لضريح سيدنا ابراهيم الخليل»، اشتباهى است از سوى وى؛ زيرا «جامه مقام ابراهيم خليل» صحيح است. اين مقام در برابر كعبه مشرفه و در جوار چاه زمزم مى باشد كه همواره با جامه اى زيبا پوشانيده مى شده است، اما مرقد حضرت ابراهيم خليل عليه السلام در شهر الخليل، در فلسطين است.
2- ابن اياس، بدائع الزهور ...، ج 5، ص 205

ص: 159

پس كاروان محمل به همراه جامه شريف عازم سرزمين مقدس شد.

در مراسم جشن هاى سه گانه، قضات چهارگانه و اعيان و دست اندركاران دولتى و نيز سربازان عثمانى و گروه هاى طبّال و موسيقى و زنبوركچى ها شركت داشتند، كه علاوه بر آن، تمامى اقشار ملت نيز در جشن هاى يادشده حضور يافتند.

ابن اياس به هنگام ياد از جشن هاى آن سال، چندين صفحه قلم فرسايى كرده است (1) 223 كه ما به هنگام سخن از آن مراسم جشن، در بخش ويژاى به نام برپايى مراسم جشن براى جامه شريفه به تفصيل ياد خواهيم كرد، ان شاء اللَّه تعالى.

وقف سلطان سليمان قانونى بر جامه شريفه:

هزينه جامه كعبه مشرفه، از وقفى كه بدين منظور از سوى ملك صالح اسماعيل قرار داده شد، همه ساله از مصر ارسال مى گرديد. اين وضع همچنان تا دوران سلطان «سليمان قانونى» ادامه داشت، ليكن در اين هنگام به علت ضعف مالى وقف يادشده و كاهش درآمد آن، امكان رسيدگى كامل به جامه تقليل يافت و درنتيجه، وظايف لازمه نمى توانست آنچنان كه بايد انجام گيرد. اين وضعيت به آگاهى سلطان سليمان قانونى رسانده شد و نامبرده طى فرمانى دستور داد كه هزينه هاى ساخت جامه از خزانه سلطنتى در مصر تأمين گردد. سپس در سال 947 ه. ق.، هفت دهكده ديگر مصرى را خريدارى كرد و به سه دهكده وقف شده پيشين اضافه نمود كه درنتيجه وقف يادشده به ده دهكده رسيد. از آن پس درآمد دهكده هاى يادشده صرف تهيه و ساخت جامه شريفه مى گرديد كه اين وقف خود به عنوان پشتوانه نيكويى براى جامه درآمد. (2) 224 بدين ترتيب تعداد دهكده هاى وقف شده، همچنانكه در متن وقف نامه سلطان سليمان قانونى آمده، به ده دهكده مصرى رسيد.

دهكده هاى يادشده عبارتند از:


1- نك: ابن اياس، بدائع الزهور ...، ج 5، صص 212، 213، 218 و 219
2- قطب الدين حنفى، الاعلام ...، صص 70 و 71

ص: 160

1- بيسوس (در كتاب عربى ص 95)؛ دهكده اى است كه هم اكنون به نام (باسوس) شناخته مى شود و از توابع استان قليوبيه است.

2- ابوالغيث؛ در اين زمان به «ابوالغيط» نامبردار است و در مركز «قليوب» در استان «قليوبيه» واقع است.

3- حوض بقمص؛ همان «حوض بقيس» كنونى است كه در بخش «مرصفا» از توابع «بنها» در استان «قليوبيه» واقع است.

4- سلكه؛ يكى از دهكده هاى «المنصوره» در استان «دقهليه» به شمار مى آيد.

5- سرو بجنجه؛ بهتر آن است كه «سرو بججه» ناميده شود و آن دهكده اى است كه هم اكنون به «سرو» مشهور است و از توابع «فارسكور» در استان «دقهليه» به شمار مى آيد.

6- قريش الحجر؛ دهكده اى است در «المنصوره» استان «دقهليه» كه هم اكنون به «أويش الحجر» شهرت داد.

7- منايل و كوم رحان؛ دهكده اى است در مركز «شبين القناطر» از استان «قليوبيه» كه هم اكنون به «المنايل» مشهور است.

8- بجام؛ امروزه از توابع «شبرالحيمه» در استان «قليوبيه» است.

9- منيةالنصارى؛ دهكده اى است در مركز «دكرنس» از استان دقهليه كه به «منيةالنصر» نامور است.

10- بطاليا؛ در صورت وقف، از اين دهكده در بخش مركزى شرقى ياد گرديده است، در صورتى كه جزو اين بخش نيست. نام هاى ديگرى نزديك به آن در استان هاى ديگر وجود دارد؛ مانند «طاليا» كه يكى از دهكده هاى مركز «اشمون» در استان «المنوفيه» بوده است. همچناكه در قديم دهكده ديگرى به نام «بتالى» در استان «الغربيه» وجود داشته كه در اين زمان نمى توان به موقعيت دقيق آن دست يافت. (1) 225 در آن هنگام، پس از وقف ده دهكده ياد شده، درآمد آن برآورد گرديد و بدين


1- شرح نامها و موقعيت دهكده هاى ياد شده و تقسيم بندى تبعيت آنها از استان هاى مختلف، به نقل از يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، ص 258

ص: 161

ترتيب در صورت وقف نامه ياد شده در آن سال آمده است:

اوّل- درآمد سالانه دهكده هاى سه گانه (بيسوس، أبوالغيث و حوض بقمص) برابر است با مبلغ 89000 درهم.

دوم- درآمد سالانه دهكده «سلكه» برابر است با مبلغ 30944 درهم.

سوم- درآمد سالانه دهكده «سيروبجنجه» مبلغ 71820 درهم است.

چهارم- درآمد سالانه دهكده «الحجر» برابر با مبلغ 51304 درهم مى باشد.

پنجم- درآمد سالانه دهكده «منايل و كوم رحان» برابر است با مبلغ 37840 درهم.

ششم- درآمد سالانه دهكده «بجام» مبلغ 14934 درهم مى باشد.

هفتم- درآمد سالانه دهكده «منيةالنصارى» برابر است با مبلغ 60858 درهم.

هشتم- درآمد سالانه دهكده «بطاليا» مبلغ 10484 درهم مى باشد.

بنابراين، مجموع درآمد سالانه وقف ياد شده، برابر است با 365152 درهم نقره.

در وقف نامه ياد شده، استفاده از درآمد را به صورت تقريبى بدين صورت تعيين كرده اند:

الف- هر سال مبلغ 276216 درهم از آن را مانند سال هاى گذشته صرف تهيه جامه بيرونى كعبه نموده و باقى درآمد ساليانه را، كه تقريباً مبلغى معادل 88936 درهم مى باشد، نزد ناظر وقف به مدّت پانزده سال قرار دهند. بنابراين، مبلغ يادشده پس از اين مدت، تقريباً برابر با 1334040 درهم مى باشد.

ب- از مبلغ جمع شده، هر پانزده سال يك بار مبلغى حدود 750370 درهم را هزينه ساخت جامه و پرده هاى درون كعبه مشرفه و حجره نبوى شريف و ضريح مبارك در حرم شريف و منبر و محراب تهجد و نيز پرده هاى چهارگانه حرم شريف و محراب ابن عباس و قبر وى و نيز قبر عقيل بن ابى طالب و (حضرت امام) حسن بن على عليهما السلام و عثمان بن عفان و فاطمه بنت اسد مى رساندند.

ج- مازاد آن را، كه مبلغى حدود 583670 درهم مى باشد، در اختيار ناظر وقف قرار مى دادند تا وى براى رفع گرفتارى ها و مشكلاتى كه گاه درنتيجه كمبود آب نيل و يا خشكى آن به وجود مى آيد، هزينه كند. در صورتى كه پانزده سال گذشته و مبلغ يادشده

ص: 162

افزايش يابد، موظفند كه املاكى را خريدارى كرده و ضميمه وقف ياد شده بنمايند تا درنتيجه درآمد اين وقف، پيوسته به ميزان قابل ملاحظه اى افزايش يابد.

گفتنى است در وقف نامه جامه كعبه، به وقف ديگرى نيز اشاره شده است، كه اين وقف از سوى «سلطان سليمان قانونى» براى كمك به حاجيان بى بضاعت، به هنگام سفرشان براى انجام فريضه حج و بازگشت از آن تعيين گرديده است.

در وقف نامه جامه كعبه قيد شده است: اگر در هريك از دو وقف يادشده مشكلى پيش آيد، مى توانند از مازاد وقف ديگر بر اين وقف استفاده نمايند. (1) 226 لازم به يادآورى است علاوه بر وقفى كه از سوى سلطان سليمان قانونى در مصر بر جامه بيرونى كعبه در هر سال و بر جامه درونى كعبه و جامه حجره شريف نبوى و ديگر جامه ها- كه پيش از اين از آنها نام برديم-، هر پانزده سال يك بار قرار داده شد، پادشاهان آل عثمان نيز هريك جامه اى را براى درونِ كعبه و جامه حجره نبوى شريف، به هنگام رسيدن به سلطنت، بدان ارسال مى داشتند؛ همچنانكه علاوه بر آن شمع هاى بزرگ و كوچك را كه با آن، كعبه و ساير مقامات مسجدالحرام و نقاط متبرك اين سرزمين را روشن مى كردند، ارسال مى داشتند. آنان افزون بر اين، عطرهاى گوناگون و گلاب و عطر آن و عنبر و جز اين ها را نيز مى فرستادند.

همچنين طناب هايى كه جامه كعبه را بدان استوار مى ساختند، به همراه ساير موارد گذشته، همه ساله به اين ديار گسيل مى كردند. مصر با دارا بودن ويژگى ارسال جامه بيرونى كعبه در هر سال، تا سال 1118 ه. ق. پارچه هاى جامه بيرونى و درونى كعبه را مى بافت. ليكن در اين سال به فرمان «سلطان احمد سوم» فرزند «سلطان محمد چهارم» (عثمانى) جامه درونى را در استانبول بافت و به عنوان اولين سالگرد فرمانروايى خويش در استانبول، آن را در سال بعد، از راه مصر به مكه فرستاد.

از آن هنگام استانبول، بافتن جامه درونى كعبه را به خود اختصاص داد و پادشاهان آل عثمان به همان صورت جامه ياد شده را ارسال مى كردند تا اين كه دوران سلطنت


1- نك: وقف نامه جامه كعبه كه از سوى سلطان سليمان قانونى وقف گرديده است.

ص: 163

عبدالعزيز بن سلطان محمود دوم فرا رسيد و آخرين جامه را او فرستاد و پس از آن دولت عثمانى از ارسال جامه درونى كعبه خوددارى كرد. بنابراين، جامه فرستاده شده از سوى سلطان عبدالعزيز به هنگام جلوس بر كرسى سلطنت در سال 1277 ه. ق. (1) 227 تا سال 1355 ه. ق.، همچنان باقى ماند. در اين سال «ملك عبدالعزيز آل سعود»، درون كعبه را با جامه اى كه از سوى پادشاه بُهره در هند ارسال گرديده بود، پوشانيد.

در سال 1363 ه. ق. ملك عبدالعزيز آل سعود فرمان داد جامه ديگرى براى درون كعبه، مهيا كنند كه در سال يادشده اين جامه در درون كعبه نصب شد. (2) 228

توقف ارسال جامه از مصر به هنگام حمله فرانسويان به آن

جامه كعبه در طول دوران عثمانى، همه ساله از محل درآمد اوقاف يادشده از مصر ارسال مى گرديد. هنگام تصرف مصر به وسيله فرانسويان، ارسال جامه در طول سال هاى 1213، 1214 و 1215 ه. ق. انجام نگرفت.

«جبرتى» كه خود معاصر آن دوران بوده، از شرايط و مقتضيات آن دوران كه منجر به توقف ارسال جامه از مصر به كعبه مشرف گرديد، سخن گفته است.

وى در اين باره، از آمادگى جامه كعبه و جشن حركت آن در سال 1213 ه. ق.

مطالبى آورده و از كوشش فرانسويان به فرماندهى «مينو» در ارسال جامه در سال 1315 ه. ق. نيز نوشته است.

جبرتى به بيان جشن حركتِ كاروانِ جامه در سال 1213 ه. ق. در خيابان هاى قاهره پرداخته و از چگونگى حركت والى و خزانه دار و مردان طُرُق صوفيه در پيشاپيش كاروان و نيز از چگونگى حركت سربازان و طبالان و گروه موزيك در اطراف آن، كه پيش از آن كاروان جامه هيچگاه اين چنين شكوهى را به خود نديده بود، به تفصيل مطلب نوشته و گفته است: «در هشتم شوال 1213 ه. ق. كه مصادف با روز جمعه بود،


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 258
2- محمد طاهر كردى، تاريخ القويم، ج 4، ص 203

ص: 164

در بازارها از حركت كاروان جامه كعبه مشرفه از «قراميدان» ندا داده شد كه پيش از آن كاروان جامه هيچ گاه اين چنين شكوهى را به خود نديده بود، به تفصيل مطلب نوشته و گفته است:

«در هشتم شوال 1213 ه. ق. كه مصادف با روز جمعه بود، در بازارها به حركت كاروان جامه كعبه مشرفه از «قراميدن» ندا داده شد و مردم را به رعايت حركت دسته جات، دارندگان علم ها و كتل ها و جلوگيرى از بى نظمى فراخواندند، و در بامداد روز شنبه خيل جمعيت در بازارها و خيابان ها و گذرگاه ها درانتظار عبور كاروان به هم پيوستند و در اين هنگام كاروان، در حالى كه پيشاپيش آن والى و داروغه دستار بر سر و جُبّه بر تن به همراه گروه طبالين با طبل و شيپورها بود، به حركت درآمد. در پس اين گروه كتخدا و يارانش در حالى كه در برابر او بيش از دويست تن از سربازان ينى چرى مسلمان و تعداد بيشترى از سربازان رومى مسيحى سلاح به دست و گروهى از مستحفظان نقابدار قرار داشتند، و پس از آن دسته جاتى از درباريان و در پى آنان جمعى از كارمندان ناظر بر جامه كعبه كه تحت فرمان مصطفى كتخدا پاشا مى باشند، و سرانجام دسته جات منظم سربازان تركى بودند.»

سپس جبرتى خود از تشكيل چنين كاروانى، كه در آن وضعيت از نژادها و مذاهب گوناگون شركت جستند، اظهار شگفتى نموده، مى گويد:

«اين كاروان يكى از نادرترين و شگفت ترين كاروان ها در نوع خود به شمار مى آمد؛ زيرا در آن از نژادهاى گوناگون، رنگ هاى مختلف و اديان متفاوت شركت كردند و در تمامى افراد يادشده اختلاف فرهنگى فراوانى ديده مى شدند؛ به طوريكه مى توان گفت اجتماع اضداد و جمع عجايب مخلوقات به شمار مى آمد.» (1) 229 «جبرتى» پس از آن اشاره به خروج كاروان محمل از قاهره در شوال


1- الجبرتى، عجائب الآثار في التراجم و الأخبار، تحقيق اساتيد محترم حسن محمد جوهر، عمر الدسوقى، سيد ابراهيم سالم، چاپ اول، لجنة البيان العربى، قاهره، 1386 ه. ق./ 1996 م، ج 5، صص 27 و 28

ص: 165

سال 1213 ه. ق. كه جامه و خزانه كاروان همراه آن بود، مى گويد: ليكن محمل نتوانست سفر خويش را به سرزمين هاى مقدس ادامه دهد؛ زيرا هنگامى كه محمل به استان «الشرقيه» رسيد. اميرالحاج «مصطفى بك» به همراه عرب هاى شورشى آن ديار، بر عليه فرانسويان متجاوز، وارد عمل شد و به سوى دهكده هاى وقفى در دو استان «الشرقيه» و «الدقهليه» حركت كرد و درآمدهاى آن را دراختيار خود گرفت. شورشيان عرب آنگاه كشتى ها و قايق هايى را كه در رود نيل حركت مى كردند و مواد غذايى را به فرانسويان ساكن در «دمياط» مى رساندند، از حركت بازداشتند و همه را تصرف كردند.

در اين هنگام بود كه فرانسويان فرمان بازداشت و دستگيرى «مصطفى بك»، اميرالحاج را صادر كرد و كاروان محمل به همراه جامه به سوى قاهره بازگردانده شد. فرانسويان ناظر جديدى به نام سيد اسماعيل الخشاب را بر جامه قرار دادند، ليكن با تمامى اين احوال، در آن سال جامه از مصر به كعبه مشرفه ارسال نگرديد. و اين براى نخستين بار در طول قرون گذشته بود. جبرتى خود در اين باره مى گويد:

«در سال 1213 ه. ق. به دليل حوادثى كه در آن رخ داد، سفر حج از مصر قطع گرديد و جامه و خزانه (1) 230 براى اوّلين بار به سوى ديار مقدس ارسال نشد و اين حادثه اى بود كه نظيرش در اين قرن ها و در دولت عثمانى ديده و شنيده نشده بود.» (2) 231 در سال 1214 ه. ق. نيز كاروان حج مصرى حركت نكرد و درنتيجه جامه نيز در


1- از ديرباز، سنت بر اين بود كه دولت مصر، مبلغى را به عنوان حقوق ساليانه به اشراف و اعراب و اهالى مكه و مدينه مى پرداخت. اين مبلغ كه همواره از سوى كميته اى در وزارت ماليه مصر تعيين مى گرديد، هر سال كم و زياد شده و طى شهادت نامه شرعى، در حضور اميرالحاج و وزير مالى و گروهى از صرافان در اختيار شخصى به نام خزانه دار كاروان قرار داده مى شد. حقوق يادشده در مكه و مدينه و گاه به بعضى از قبايل ميان راه براى جلب محبت و دوستى آنان و مصون بودن از آزار و اذيت و دزدى آن قبايل، طبق دفترى كه در اختيار داشت و نام و حقوق هر فرد در آن مشخص بود، پس از تأييد خزانه دار و اميرالحاج و منشى اوّل خزانه، به آنان پرداخت مى گرديد، «مترجم».
2- جبرتى، عجائب الآثار و ...، ج 5، صص 49- 34

ص: 166

آن سال از مصر نرسيد. (1) 232 اما در سال 1215 ه. ق. فرانسويان نسبت به جامه كعبه مشرفه توجه ويژه اى از خود نشان دادند- اين مطلب به هنگام دوران ژنرال مينو صورت گرفت و نامبرده تظاهر به مسلمانى كرد و نام خود را به «عبداللَّه ژاك مينو» تغيير داد و با بانوى مسلمانى ازدواج كرد.

مينو در آغاز درخواست نمود جامه كعبه را كه در «مسجدالحسين عليه السلام» مدّت زمانى به صورت تاخورده به امانت سپرده شده بود و در معرض رطوبت هوا و بارانى كه از سقف بر آن ريزش مى نمود، بازرسى نمايند. و فرمان داد كه جامه را از هرگونه نقص و اشكال خارج سازند و آماده ارسال به مكه مكرمه وپوشش برروى كعبه مشرفه سازند. اين جامه به دست «مصطفى آغا كتخداپاشا» ساخته شد و «اسماعيل الخشّاب» به عنوان ناظر بر اتمام كار آن، در سال 1213 ه. ق. بود و همانطور كه پيشتر اشاره شد بر اثر مشكلات پيش آمده در آن سال، به مكه فرستاده نشد.

مجلس مردمى مصر در تاريخ سه شنبه پنجم ماه رمضان سال 1215 ه. ق. تشكيل جلسه داد و نمايندگان درخواست ژنرال «مينو» را در آن مطرح ساختند. آنان براى اين كار روز پنج شنبه، هفتم ماه رمضان را براى بازرسى جامه كعبه تعيين كردند و سپس فرمان اصلاح جامه و ارسال آن به كعبه مشرفه را به نام بزرگِ فرانسويان در آن سال قرائت نمودند. در روز پنج شنبه معين شده، نماينده مجلس و بزرگان آن، راهىِ «مسجدالحسين عليه السلام» شدند و در آنجا به گروهى از سربازان فرانسوى (فرستادگان مينو) كه بدين منظور آمده بودند، برخوردند ليكن به علت ازدحام و شلوغى فراوانى كه مردم در روز ماه رمضان كه در مسجد گردآمده بودند، نتوانستند به درون مسجد رفته و كار را به انجام رسانند. بنابراين، برنامه را به روز پنجشنبه چهاردهم رمضان به تعويق انداختند. در روز يادشده، پس از گستردن و بازكردن جامه، برخى از آسيب ها و نقايص را در آن مشاهده كردند و دستور دادند تمامى آن آسيب ها برطرف گردد و مبلغى را نيز به عنوان هزينه دراختيار گذاشتند.


1- جبرتى، عجائب الآثار و ...، ج 5، ص 140

ص: 167

جبرتى درباره بازكردن جامه اين گونه شرح مى دهد:

«وقتى كه روزپنج شنبه چهاردهم رمضان فرارسيد، «استوفو» خزانه دار رسمىِ ملت و «فوريه» نماينده مجلس به همراه برخى از بزرگان و قاضى و آغا و والى و حسابدار، پس از آنكه مسجد را ازمردم تهى كردند، به درون آن وارد شدند.

كارگزاران جامه كه احضار شده بودند، بندهاى جامه را گشودند و آن را بازرسى كردند.

آنان در اين بازرسى، برخى آسيب ها را مشاهده كردند و دستور اصلاح و ترميم آن را صادر نمودند و بدين منظور، مبلغ سه هزار درهم نقره به تصويب رسانيدند و همچنين مبلغ هزار و پانصد سكه نقره به عنوان دستمزد براى كارگران و ترميم كنندگان جامه تعيين نمودند. مبلغ هزار و پانصد سكه نقره نيز دراختيار خادمان ضريح مسجدالحسين عليه السلام قرار دادند. از آن پس، همگى سواره به سوى خانه هاى خويش حركت كرده و جامه را پس از اصلاح و ترميم، مجدداً بستند و در جايگاه اصلى خويش قرار دادند.» (1) 233 ليكن باتمام اين خصوصيات، جبرتى از ارسال آن جامه هيچگونه سخنى به ميان نياورده است. همچنانكه اينجانب به هيچگونه اشاره تاريخى نسبت به خروج كاروان محمل و يا ارسال جامه به مكه مكرمه در آن سال، (1215 ه. ق.) برخورد نكردم.

خروج فرانسويان از مصر و ارسال مجدد جامه از آن ديار

از گفته هاى پيش روشن مى شود كه ارسال جامه كعبه در سال هاى سه گانه 1213، 1214 و 1215 ه. ق. به علت لشكركشى فرانسويان به مصر و تصرف اين كشور، متوقف شد، ليكن چنين به نظر نمى رسد كه كعبه در سال هاى يادشده عارى از جامه باشد؛ زيرا دولت عثمانيان، كه در آن هنگام داراى قدرت و بزرگى بر سرزمين هاى مقدسه بود، خود عهده دار ارسال جامه گرديد. و به نظر مى رسد كه آنان جامه را پس از ساختن در آستانه به همراه كاروان محمل شامى به سوى اين ديار فرستادند.


1- نك: جبرتى، مصدر پيشين، ج 5، صص 204 و 205

ص: 168

دولت عثمانى در ماه ربيع الثانى سال 1216 ه. ق.- و اين تاريخ همان زمانى است كه فرانسويان از مصر خارج گرديدند- اقدام به ارسال محمل مصرى نمود. گفتنى است كه تا آن زمان در شهر قدس به وديعت نهاده شده بود و به علت آغاز حمله فرانسويان به مصر، نتوانسته بودند آن را بازگردانند.

محمل به همراه سليمان آغا و برخى از اميران كه از شام حركت كرده بودند، به قاهره وارد گرديد. قاهره با ورود محمل، جشن عظيمى را برپا كرد. (1) 234 و در ماه جمادى الثانى- يعنى زمانى كمتر از دو ماه پس از خروج فرانسويان از مصر- جامه نوينى كه در آستانه بافته شده بود، به قاهره وارد شد. سلطان عثمانى وقتى از خروج فرانسويان از مصر آگاهى يافت، فرمان داد جامه يادشده را به سرعت آماده ساخته، از راه دريا به مصر و سپس به مكه مكرمه ارسال نمايند. جامه، طى يازده روز به اسكندريه وارد شد و مصريان با خوشحالى و سرور فراوانى از آن استقبال كردند. بى شك اين كار براى سلطان عثمانى پايان دوران غصه و گرفتارى بود و مردم به خاطر خروج فرانسويان از مصر، با خوشحالى به درگاه پروردگار شكرگزارى كردند.

جبرتى ماجراى ورود آن جامه به مصر و خوشحالى و پايكوبى مردم براى آن را توصيف كرده، مى نويسد:

«مردم از قضيه ورود جامه از سوى حضرت سلطان آگاه شدند. پس هنگامى كه روز چهارشنبه 19 جمادى الثانى سال 1216 ه. ق. فرارسيد، همراهان و خادمان جامه، به همراه بزرگ خود حاضر شده و حركت كاروان جامه را در روز پنج شنبه اعلام كردند. روز پنج شنبه كه فرارسيد، اعيان و بزرگان و درجه داران و «عثمان كتخدا»، كه نامزد اميرالحاجى بود، به همراه تعدادى از گروهبان ها و سربازان و قاضى و نماينده اشراف و بزرگانى از فقها گرد آمده و همگى رو به سوى «بولاق» نهاده و جامه را در پيش روى خود قرار دادند. آنان اجزاى مختلف جامه كعبه از كمربندها و نيز پرده دَرِ كعبه و مقام حضرت ابراهيم خليل عليه السلام همه را مشاهده نمودند. تمامى آنها به وسيله گلدوزى هاى عالى و


1- جبرتى، ج 5، ص 140، 302 و 303

ص: 169

نوشته هاى برجسته و متينى آذين گرديده بود ساير قسمت هاى جامه در صندوق هاى زيبايى بسته بندى شده كه روى آنها را با پارچه اى از نوع ماهوت سبز پوشانيده بودند. مردم با ديدن آن، احساس خوشحالى و سرور كردند و آن روز لحظات فراموش نشدنى براى آنان بود. گروهى كه با جامه همراه بودند، خبر دادند وقتى كه خبر فتح مصر (خروج فرانسويان) به آستانه رسيد، سلطان فرمان داد كه جامه را تهيه نمايند كه طى سى روز جامه مهيا گرديد. سپس نامبرده دستور داد آن را شبانه حمل كنند كه در آن هنگام باد مخالف جهت حركت كاروان بود. هنگامى كه اسكله ها را پشت سرگذاشتيم با عنايت پروردگار باد ملايم شد و در مدت يازده روز آن را به اسكندريه رسانديم.» (1) 235 اين جامه در موسم آن سال (1216 ه. ق.) طبق عادت همه ساله، در ماه شوال به همراه كاروان محمل و خزانه، به سوى مكه به حركت درآمد كه در آن سال، اميرالحاج عثمان بك كتخدا بود. (2) 236 از آن پس تا سال 1221 ه. ق. مصر همچنان طبق سنت همه ساله، جامه كعبه را ارسال مى كرد. در سال يادشده، طبق معمول، كاروان محمل به همراه جامه به حركت درآمد و هنگامى كه به مكه رسيدند، امير سعودبزرگ- رهبر جنبش سلفى ها- بساط قدرت خويش را بر حجاز گسترده بود، نامبرده با امير محمل مصرى برخورد تندى كرد و او را نسبت به اشاعه بدعت هايى نظير طبل زدن و همراهى گروه موزيك با كاروان حج، مورد سرزنش شديد قرار داد و تأكيد كرد كه از اين پس از ورود چنين كاروانى در سال هاى بعد جلوگيرى به عمل خواهد آورد. او چنين آورده است:

«در سال بعد ديگر اين گونه به حج سفر نكن و در صورتى كه بيايى همه را به آتش خواهم كشيد.» (3) 237 اين برخورد موجب شد كه مصر از ارسال جامه بيرونى كعبه خوددارى كند، پس


1- جبرتى، مصدر سابق، ج 5، ص 313
2- جبرتى، مصدر سابق، ج 5، ص 329
3- جبرتى، عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، ج 6، صص 307، 308 و 363

ص: 170

امير سعود جامه اى از خز سرخ را بر كعبه آويخت كه پس از آن جامه كعبه را با ديباج جايگزين نمود. امير سعود در اين پوشش، ديواره و پرده دَرِ كعبه را از ابريشم سرخ گلدوزى شده به وسيله طلا و نقره آذين نمود.

هنگامى كه پس از آن مجدداً دولت عثمانى قدرت خويش را بر حجاز بازيافت مصر دوباره همانند پيش ارسال جامه برونى كعبه را آغاز نمود. (1) 238


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، پاورقى، ص 285

ص: 171

جامه كعبه در عصر جديد

تسلط محمد على بر اوقاف و ساختن جامه از خزانه مصر

وقتى محمد على در ربيع الأول سال 1220 ه. والى مصر شد، همچون گذشته، از درآمد اوقافِ ويژه جامه، اقدام به ارسال كاروان محمل و جامه و خزانه كرد و همه ساله هداياى تخصيص يافته بر حرمين شريفين؛ مكه مكرمه و مدينه منوره را ارسال مى نمود.

در روز دوشنبه 14 ذى القعده سال 1220 ه. جشن حركت كاروان محمل و جامه كعبه پايان گرفت وامير الحاج در آن سال «مصطفى جاويش العنتبلى» بود كه صراف خزانه نيز او را همراهى مى كرد. در روز جمعه 18 ذى القعده كاروان حج مصرى، به همراه جامه و محمل، راهى «سوئز» شد تا از آنجا، از راه دريا به سوى «جده» حركت كنند.

در سال 1221 ه. جشن حركت جامه و محمل، در روز شنبه هشتم ذى القعده برگزار شد و ناظر جامه (1) 239 «محمود آغا الجزيرى» بود.

پيشاپيش كاروان، آغا و والى و حسابدار و گروه راهنمايان و نيز جمع بسيارى از سربازان حركت مى كردند. به دنبال آن كاروان، كاروان ديگرى به سرپرستى اميرالحاج مصرى، «مصطفى جاويش العنتبلى» به سوى آن سرزمين مقدس به حركت درآمد.

در آن سال، امير سعود- رهبر سلفى ها- به همراه لشكرى عظيم حج گزارد و وى با امير كاروان مصرى، مصطفى جاويش برخورد تندى كرد و نسبت به بدعت هايى نظير


1- به مدير كارگاه جامه بافى، در آن هنگام ناظر جامه مى گفته اند، «مترجم»

ص: 172

طبل ها و نى لبك ها، كه به همراه خود آورده بودند و آنها را مى نواختند، اعتراض و سرزنش نمود.

«جبرتى» درباره سخنانى كه ميان آن دو ردّ و بدل شد، چنين مى نويسد:

«... مسعود وهابى با لشكرى فراوان به مكه رسيد و حج را در ميان مردم، بى آن كه به كسى آسيبى برساند و در امنيت كامل و ارزانىِ ارزاق به جا آورد، سپس «مصطفى جاويش» امير كاروان مصرى را احضار كرد و بدو گفت: اين چوب دستى ها و طبل هايى كه به همراه كاروان شما است، چه معنايى دارد؟! منظور او از چوب دستى، محمل بود.

اميرالحاج در جواب گفت: آنها طبق عادت، اشاره و علامت براى اجتماع مردم است.

سعود گفت: پس از اين سال چنين چيزهايى را به حج نياور و اگر بياورى همه را آتش خواهم زد ...» (1) 240 از آن سال بود كه ارسال جامه از سوى مصر متوقف شد تا اين كه دولت عثمانى بار ديگر نفوذ خود را بر سرزمين هاى مقدس گسترانيد و مصر مجدداً ارسال جامه را در موسم سال 1228 ه. از سر گرفت. (2) 241 گفتنى است، هنگامى كه مصر تهيه و ارسال جامه را از سرگرفت، هزينه آن را از محل درآمد وقف زمان سلطان سليمان قانونى صرف نكرد، بلكه از محل خزانه مصرى پرداخت. اين بدان جهت بود كه در سال 1228 ه. محمد على، والى مصر به تمامى اوقاف مصر دست گذاشت، به طورى كه حتى اوقاف جامه شريف كعبه و اوقاف حرمين شريفين نيز مستثنى نشد. او تمامى اوقاف مصر را به خزانه مصر وارد كرد. از آن پس اداره ويژه اى به نام «اوقاف حرمين شريفين» به وجود آمد كه تمامى موارد وقف اين سرزمين، زير نظر آن قرار گرفت و پس از آن بود كه تمامى هزينه هاى جامه كعبه مشرفه و موارد تخصيص يافته به حرمين شريفين؛ شامل خزانه و حبوبات و خوار و بارهاى گوناگون، همگى از محل خزانه مصرى تأمين مى گرديد.


1- جبرتى، عجائب الآثار ... ج 6، صص 231، 258، 259، 307، 308 و 363
2- همان، ج 7، صص 222 و 225

ص: 173

بى شك اين گونه تصرفات از سوى محمد على، تجاوز و تعدى به اين وقف عظيم به شمار مى آمد كه در نتيجه، جامه كعبه و موارد ارسالى به حرمين شريفين، وابسته به شرايط سياسى دولت گرديد و هرگاه شرايط سياسى ميان حكومت مصر و دستگاه حاكمه حجاز دستخوش تغييرات مى شد و به سردى مى گراييد، تأثير به سزايى در ارسال جامه از مصر و يا توقف آن مى گذاشت، تا آنجا كه در مواردى دستگاه حاكمه حجاز از پياده شدن جامه كعبه در سرزمين هاى مقدس جلوگيرى كرد. در اين باره سخن خواهيم گفت.

در هر صورت، مصر جامه كعبه را به همراه محمل، در هر سال به سوى اين ديار مى فرستاد و اين نشان مى دهد كه آنان نسبت به انجام وظيفه دينى خود در مورد بيت اللَّه الحرام جدى بوده اند.

در روز هشتم رمضان سال 1332 ه. آتش جنگ جهانى اول شعله ور گرديد و مصر به عادت هميشگىِ خود، در آن سال نيز جامه كعبه مشرفه را ارسال كرد.

هنگامى كه دولت عثمانى به هميارى آلمان و متحدين بر ضدّ انگليس و هم پيمانانش وارد جنگ شد، به تصوّر آن كه انگليس اعلام حمايت از مصر كرده است، مانع از ارسال جامه به كعبه شد و خود جامه كعبه را مهيّا ساخت و آن را به وسيله راه آهن حجاز به مدينه منوره فرستاد و اين در حالى بود كه حكومت مصر جامه كعبه را همانند گذشته در سال 1333 ه. بدون محمل به اين ديار ارسال كرد، به اين صورت كه مأموران سلطنتى، محمل، جامه و خزانه را به مرز جده رساندند و در آنجا آنها را به نماينده امير مكه تحويل دادند و خود به مصر بازگشتند.

به طراز (/ كمربند) جامه ياد شده نام «سلطان حسين كامل»، پادشاه مصر، اوّل صفر 1333 تا 22 ذى الحجه 1335 ه.) در كنار نام سلطان عثمانى «محمد رشاد» نقش بسته بود. امير مكه مكرمه «شريف حسين بن على» با والى حجاز «غالب پاشا» اتفاق نمودند قطعه اى را كه نام سلطان مصر بر آن بود، از روى جامه بردارند و قطعه قديمى را كه تنها نام (1) 242 «سلطان محمد رشاد» بر آن نوشته شده بود، جايگزين كنند، پس خاندان شيبى ها


1- حسين عبداللَّه باسلامه: تاريخ الكعبه المعظمه، ص 288 و 289 محمد طاهر الكردى: التاريخ القويم، ج 4، ص 206

ص: 174

(پرده داران كعبه) اين كار را به انجام رسانيدند.

اما جامه اى كه از سوى دولت عثمانى ارسال گرديد، همچنان تا سال 1341 ه. در مدينه منوره باقى ماند.

مصر در هر سال براى كعبه مشرفه جامه اى ارسال مى كرد و در سال 1336 ه. بر روى جامه فرستاده شد، نام سلطان «فؤاد اول» كه در 22 ذى الحجه سال 1335 ه. بر حكومت مصر دست يافته بود، ديده مى شد و اين بعد از قيام «شريف حسين» بود كه به عنوان انقلاب عربى بر ضدّ حكومت تركيه، در رمضان سال 1334 ه. راه انداخت.

همچنين به فرمان سلطان فؤاد اول پرده نوينى را جايگزين پرده پيشين كه نام خديو «عباس حلمى دوم» بر آن بود، كردند.

از آن پس تا سال 1341 ه. جامه كعبه همچنان همه ساله به نام سلطان «فؤاد اول» ارسال مى گرديد كه بر جامه ياد شده، جمله «صاحب الجلالة الملك فؤاد الأول» نقش بسته بود. (1) 243

ماجراى هيأت اعزامى پزشكى و بازگشت جامه در سال 1341 ه.

در سال 1341 ه. اختلافى ميان حكومت مصر و شريف «حسين بن على»، پادشاه حجاز پيش آمد. حادثه اين گونه بود كه به هنگام رسيدن محمل مصرى، به وسيله كشتى اختصاصى به مرز جده، به همراه آن، جامه كعبه مشرفه و گندم و سربازان و پاسداران محمل و نيز هيأت پزشكى قرار داشتند. «شريف حسين» به آمدن هيأت پزشكى اعتراض كرد و مانع از ورود آنان به مكه مكرمه شد. به دنبال اين اختلاف كاروان محمل به وسيله همان كشتى با تمامى تجهيزاتش؛ نظير گندم و جامه كعبه و جز اينها، كه شامل خزانه و مستمرى ها و صدقات بود، از مرز جده برگردانده شد. اين حادثه در پايان ماه ذى القعده آن سال اتفاق افتاد. «شريف حسين» هنگامى كه وضع را چنين ديد، تلگرافى به مدينه منوره زد و از امير آن خواست به سرعت جامه اى را- كه عثمانيان در سال 1333 ه. ساخته


1- يوسف احمد: المحمل و الحج، ج 1، ص 262

ص: 175

و در مدينه منوره به وديعت نهاده بودند- به مرز «رابغ» ارسال نمايد.

نامبرده آنگاه يكى از كشتى هاى خود در جده را راهى رابغ كرد تا جامه را به جده انتقال دهد و اين كار به سرعت انجام شد و سپس از جده به مكه مكرمه انتقال يافت.

جامه، در همان روزى كه كعبه به وسيله آن پوشانده مى شد؛ يعنى در روز عيد قربان، به مكه رسيد و كعبه در سال 1341 ه. پوشانيده شد. (1) 244 در اين ميان برخى از محققان معاصر (2) 245 جريان اختلاف ميان حكومت مصر و شريف حسين را كه منجر به بازگردانده شدن جامه و ساير موارد اهدايى به مصر گرديد، بررسى كرده و در پايان حكومت مصر را مورد سرزنش و توبيخ قرار داده اند. (3) 246 در سال 1342 ه. شريف حسين با توجه به اختلافى كه ميان او و حكومت مصر به وجود آمده بود و از بيم آن كه مبادا در سال بعد جامه از مصر ارسال نگردد، دستور داد براى احتياط جامه اى از نوع قيلان (4) 247 در عراق تهيه كنند كه اين جامه بافته شد و آماده گرديد. ليكن در سال ياد شده اختلافات برطرف گرديد و مصر مجدداً جامه كعبه را ارسال كرد كه بر كعبه معظمه پوشانده شد. جامه ساخته شده به دستور شريف حسين، همچنان محفوظ ماند تا اين كه در سال 1343 ه. وقتى «ملك عبدالعزيز آل سعود» به مكه مكرمه سلطه يافت و ميان او و شريف حسين جنگ درگرفت و سپس اين درگيرى ميان او و شريف على بن الحسين (ملك على بن الحسين) تا جمادى الثانى سال 1344 ه.

ادامه يافت و ارسال محمل و جامه از مصر به دليل جنگ هاى ياد شده متوقف گرديد، «ملك عبدالعزيز آل سعود» در سال 1343 ه. كعبه را با همان جامه قيلانى پوشانيد. (5) 248


1- حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 289 و 290
2- حسين بن محمد نصيف: ماضى الحجاز و حاضره، چاپ اول جده 1349 ه. صص 95 و 96
3- نويسنده كتاب در اين جا به صورت مشروح مطلب را عنوان كرده و دو دولت را به محاكمه كشيده است كه از مطرح كردن آنها در اين بخش خوددارى گرديد، «مترجم».
4- نوعى پارچه كه در عراق تهيه مى شده و ظاهراً از مقاومت ويژه اى نسبت به حرارت و سرما برخورداربوده است، «مترجم».
5- حسين عبداللَّه با سلامه، تاريخ الكعبه المعظمه، ص 281 محمد طاهر الكردى، التاريخ القويم، ج 4، ص 207

ص: 176

ماجراى محمل و توقف ارسال جامه از مصر به مدت ده سال

در سال 1344 ه. جنگ با عقب نشينى ملك على بن الحسين از حجاز (جمادى الثانى 1344 ه.) به پايان رسيد و قدرت در دست ملك عبدالعزيز آل سعود قرار گرفت. پس در آن سال، جامه كعبه مشرفه به همراه محمل ارسال گرديد كه جامه ارسالى بر كعبه قرار داده شد، ليكن در آن سال حادثه مشهور محمل در منا اتفاق افتاد. و آن بدين صورت بود كه: ميان پاسداران محمل مصرى و برخى از اعراب، به علت همراهىِ گروه موزيك و طبل زنان و نى زنان و سنت هاى ديگرى كه هيچ گونه تضادى با دين نداشت ليكن سلفى ها آن را بدعت مى دانستند، درگيرى رخ داد و اعراب به محمل يورش بردند.

در اين درگيرى پاسداران محمل براى پراكنده كردن متجاوزان گلوله هايى شليك كردند كه در نتيجه هرج و مرج و سر و صدا ميان حاجيان به وجود آمد. اين امر موجب گرديد كه ملك عبدالعزيز آل سعود از ورود محمل و سربازان آن، به سرزمين حجاز جلوگيرى به عمل آورد كه در نتيجه مصر از ارسال جامه كعبه در سال 1345 ه.

خوددارى كرد و اين امر را منوط به تفاهم ميان مصر و دولت عربستان دانست.

وقتى در سال ياد شده جامه شريفه از مصر ارسال نشد، ملك عبدالعزيز آل سعود فرمان داد كه در ماه ذى الحجه، جامه كعبه را به سرعت مهيا سازند كه اين جامه ظرف چند روز از ماهوت سياه ارزشمندى كه داراى آسترى گران بها بود فراهم گرديد. اين جامه در زمان مقرر خود؛ يعنى در دهم ذى الحجه سال 1345 ه. بر كعبه پوشانده شد. (1) 249

قرار داد تفاهم ميان مصر و سعودى و ارسال مجدد جامه از مصر

به دنبال اين ماجرا، تماس هايى ميان دو دولت مصر و سعودى برقرار گرديد و در نتيجه تفاهمى ميان دو طرف به وجود آمد، سپس «فؤاد بيك حمزه» وزير امور خارجه سعودى به عنوان نماينده از سوى ملك عبدالعزيز آل سعود براى مذاكره درباره موارد


1- ارزقى، اخبار مكه، ج 1، پاورقى ص 259 يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، صص 262 و 263

ص: 177

اختلاف، كه در نتيجه آن، ارسال محمل و جامه و ساير هداياى اختصاص يافته به حرمين شريفين متوقف گرديده بود، به مصر سفر نمود.

در اين مذاكرات فؤاد بك حمزه وزير امور خارجه سعودى و آقاى «فوزان السابق» كاردار امور سعودى در مصر از سويى و از سوى ديگر نخست وزير «مصطفى النحاس پاشا» و «عبدالحميد بدوى پاشا» مستشار حكومتى مصر و «شيخ محمد النبا» رييس اداره امور دينى قاهره با هم به مذاكره پرداختند. اين گروه پس از رسيدگى به مسائل مورد اختلاف، قراردادى را ميان خود به امضا رساندند و سپس متعهد شدند كه چهار بند توافق نامه، همزمان به وسيله مصطفى نحاس پاشا نخست وزير مصر و فؤاد بك حمزه نماينده وزارت امور خارجه سعودى به نظر پادشاه مصر و نظر ملك عبدالعزيز آل سعود در سعودى برسد و سپس به عرض عموم رسانده شود. زمان اعلان اين موافقت نامه پگاه روز جمعه ششم ماه رمضان سال 1355 ه. (20 نوامبر 1936 م.) تعيين گرديد.

توافق نامه ياد شده داراى چهار بند بود بدين ترتيب:

1- جامه و محمل.

2- صدقات براى نيازمندان حجاز و اوقاف حرمين شريفين.

3- گذرنامه مصريان و سعوديان.

4- حاجيان و عوارض آنان هنگام ورود به سرزمين حجاز.

اين موافقت نامه به دو زبان عربى و فرانسوى در شمارگانى فراوان چاپ گرديد و در اختيار روزنامه نگاران مصر و نيز روزنامه «امّ القرى» در حجاز قرار داده شد. همچنين در تاريخ ياد شده به وسيله راديوهاى دو كشور نيز اعلام رسمى گرديد.

مضمون پيمان ياد شده ميان طرفين به صورت زير خلاصه مى گردد:

الف) در مورد جامه و محمل: مصر نسبت به ارسال جامه شريفه در موسم سال جارى (1355 ه.) اقدام كند و محمل نيز همانند سابق در زمان مقرر از قاهره به حركت درآيد و آنگاه كه به جده رسيدند، محمل در جده بماند و جامه به مكه مكرمه ارسال گردد و با تشريفاتى كه در شأن آن است، جامه بر روى كعبه معظمه قرار داده شود و بايد اين متن بر روى جامه گلدوزى شود:

ص: 178

«اهديت الَى الْكَعْبَة الْمُشَرّفَة في عَهْد حَضْرة صاحب اْلجَلالة الْمَلِك عَبْدالْعزيز آل سعود ملك المملكة العربية السعودية» (1) 250

ب- درباره صدقات به نيازمندان حجاز و اوقاف حرمين شريفين: دولت مصر درباره از سرگيرى صرف صدقات به نيازمندان حجاز و نيز ارسال مجدد غلات اوقاف حرمين شريفين به اين ديار و استفاده آن در سرزمين مقدس، تدابير لازم را اتخاذ كرد كه اين بند، از آغاز موسم حج سال آينده عملى گردد. گفتنى است كه دولت مصر خود نماينده اى جهت نظارت بر امر تقسيم صدقات تعيين نمايد و از مازاد غله اوقاف ياد شده- در حدود قوانين شرعى- بر ساختمان حرمين شريفين و آبريزگاه هاى متعلق به آن با توافق دو دولت مصر و سعودى نسبت به تصميمات ويژه اى كه اتخاذ مى شود در آن كارها عمل نمايند.

ج) درباره گذرنامه مصريان و سعوديان: كه اين موضوع خارج از بحث ما است.

د) درباره عوارض و ماليات هايى كه در هر سال بر حاجيان تعيين مى گردد: حكومت عربستان در يادداشت خود به دولت مصر، تصريح كرد كه از اين پس پيش از موسم حج هر سال، مقررات و آيين نامه هاى ويژه اى را درباره عوارض و ماليات ها و تكاليفى كه هر حاجى هنگام ورود به اين سرزمين ملزم به انجام آن مى باشد، تعيين خواهد نمود.

ه) اما بند ويژه اين موافقت نامه نسبت به محمل و جامه به هنگام ورود آنها به جده:

كه آن به صورت زير خلاصه مى شود:

هنگام ورود كشتى حامل جامه شريفه و محمل به بندر جده، از سوى دولت عربستان سعودى استقبال رسمى به عمل آيد و مراسم سلام نظامى براى آنها اجرا گردد.

سپس محمل با نظر بزرگان هيأت اعزامى، تا پايان موسم حج در جايگاه ويژه اى در جده كه مورد احترام باشد، قرار گيرد.

سپس كاروان جامه نيز، تا رسيدن به درِ حرم شريف مكى، مورد استقبال قرار گرفته آنگاه در آن مكان تسليم دولت مردان رسمى عربستان مى شود. سپس امير الحاج نامه اى را كه در آن صورت اوقاف حجاز و مبالغ انفاقى و نيز نام اشخاصى كه از سوى دولت


1- در دوران پادشاهى عبدالعزيز آل سعود، فرمانرواى دولت عربستان سعودى به كعبه مشرفه اهدا گرديد.

ص: 179

مصر براى توزيع و تقسيم مبالغ ياد شده تعيين گرديده، به نماينده وزارت امور خارجه عربستان تسليم مى نمايد.

همچنين امير الحاج مصرى- به هنگام اقامت خويش در حجاز- با پادشاه آن ملاقات كرده، نامه اى را كه از سوى پادشاه مصر ارسال گرديده، تقديم مى دارد، همچنين جواب نامه ياد شده را نيز خود براى پادشاه مصر دريافت مى كند. (1) 251

اختلاف سياسى ميان مصر و عربستان و توقف نهايى ارسال جامه از آن

پس از به وجود آمدن تفاهم ميان دو دولت و برقرارى پيمان ياد شده، مصر ارسال جامه شريفه و وابسته هاى حرمين شريفين را، ديگر بار از موسم حج سال 1355 هجرى از سر گرفت و همچنان همه ساله آن ها را ارسال مى كرد. هنگام برپايى انقلاب 23 ژوئيه سال 1952 ميلادى/ 1371 هجرى در مصر، حكومت انقلاب همچنان نسبت به ارسال جامه شريفه مانند پيش توجه ويژه اى از خود نشان مى داد و تا موسم حج سال 1381 ه.

همچنان در زمان معين نسبت به گسيل آنها اقدام لازم را به عمل مى آورد، ليكن در سال ياد شده به علت بروز اختلاف سياسى ميان مصر و سردمداران دولت عربستان سعودى كه در آن هنگام در دوران رياست جمهورى «جمال عبدالناصر» در مصر و ملك «سعود بن عبدالعزيز» در عربستان بود. دولت مصر باز همچنان نسبت به ارسال جامه كعبه و وابسته هاى آن اقدام لازم به عمل آورد و در زمان معيّنى همانند پيش، آنها را ارسال نمود ليكن دولت عربستان از پياده كردن جامه كعبه از كشتى در جده جلوگيرى كرد و علت آن را اين گونه بيان كرد:

«جامه اى كه از مصر براى كعبه ارسال مى گردد، به علت ساخته شدن از نخ هاى غير مرغوب، به سرعت فرسوده و پاره مى گردد!» (2) 252


1- به متون پيمان نامه هاى رسمى ميان مصر و عربستان منتشر شده در نوشته يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، صص 20- 14 مراجعه شود.
2- محمد محمد المدنى، رأى الدين في حادث الكسوه، بحثى علمى، دينى و تاريخى به مناسبت رد ملك سعود نسبت به جامه اهدايى از سوى جمهورى عربى متحد (مصر) به كعبه در موسم سال 1381 ه./ 1926 م. طرح كرده است.

ص: 180

اين عذر بى شك عذرى واهى و دليلى غير قابل قبول بود؛ زيرا در طول تاريخ طولانى حتى پيش از آن كه اسلام به كشور مصر وارد شود، خلفا پارچه قباطى مصر را براى جامه كعبه ترجيح مى دادند. از آن پس هنگامى كه خورشيد اسلام در مصر طلوع كرد، اين كشور همواره در طول قرون متوالى، ويژگى خاصى را نسبت به ساخت و تهيه جامه كعبه به دست آورد، تا آنجا كه پادشاهان مصر براى پشتوانه اين كار، سه روستا را وقف اين كار كردند و عايدات آن را به مصرف تهيه كارگاه جامه به كار بردند. همچنين پس از آن كه مصر زير نفوذ قدرت عثمانى درآمد، سلطان سليمان قانونى هفت دهكده ديگر در كنار سه دهكده ياد شده قرار داد و در نتيجه اين موقوفه به ده روستا رسيد.

جامه اى كه در سال 1381 ه. به مصر باز گردانده شد، تا كنون همچنان در قفسه هاى چوبى در «كارگاه جامه كعبه» (1) 253 در خرنفش واقع در قاهره قرار دارد و بازديد كنندگان مى توانند پس از گذشت ربع قرن از آن تاريخ، آن را همچنان محكم و استوار ملاحظه نمايند. (2) 254 اما حاجيان مصرى و ديگر اعضاى هيأت اعزامى همراه جامه نيز پس از اين اقدام، از پياده شدن به خاك عربستان خوددارى كردند و ممانعت از پياده شدن جامه را دليل ممانعت از حج خويش (و مصدود شرعى) (3) 255 به شمار آوردند و با آن كه دولت عربستان كوشش فراوانى براى انجام فريضه حج حاجيان مصرى به عمل آورد، (4) 256 ليكن آنان كار را از پيش نبردند و همگى به همراه جامه كعبه بدون انجام مناسك حج در آن سال، به مصر بازگشتند.

در سال 1382 ه. دولت عربستان سعودى اقدام به بازگشايى كارگاه جامه در مكه مكرمه كرد و تا سال 1397 ه. جامه كعبه در اين كارگاه مهيا مى گرديد. از آن پس كارگاه ياد شده به كارگاه نوينى در «امّ الجود» واقع در مكه مكرمه انتقال يافت و از آن هنگام تا كنون جامه شريفه در كارگاه ياد شده بافته و آماده مى گردد.


1- دار الكسوة الشريفه.
2- مؤلف به ديدار اين جامه در كارگاه خود در خرنفش، واقع در قاهره اقدام كرده است.
3- هرگونه ممانعت از ورود به حرم به هنگام موسم را، شرعاً، مصدود مى گويند. كه در اين حال استطاعت حج از مستطيع سلب مى گردد. (مترجم).
4- محمد محمد المدنى، رأى الدين فى حادث الكسوة، صص 25، 27 و 28

ص: 181

مصر و ويژگى هاى تاريخى- هنرى آن در جامه كعبه

اشاره

مصر از دوران جاهليت و پيش از آنكه به اسلام بگرود، همواره افتخار بافت جامه كعبه معظمه را به خود اختصاص داده بود. اين ويژگى به علت شهرت اين كشور در ساخت پارچه هاى مرغوب بود كه در آن هنگام، بدان «قباطى» مى گفتند.

پادشاهان تُبَّع، كعبه را همواره به وسيله جامه هايى از قطعات چرم و نيز گاهى به وسيله قباطى پوشش مى دادند. هنگامى كه اسلام ظهور نمود و زمين به نور آن منوّر شد، پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله كعبه را به وسيله قباطى و بردهاى يمانى پوشانيد. پس از او ابوبكر و عمر بن خطاب نيز آن را به وسيله قباطى پوشاندند. مصر وقتى در دوران عمر فتح شد، جامه كعبه به صورت رسمى و به فرمان خليفه از سوى نماينده وى در مصر ساخته مى شد و به كعبه ارسال مى گرديد و اين وضع همچنان تا دوران عثمان برقرار بود كه در اين ميان بردهاى يمانى نيز بدانها افزوده شد. سپس در دوران بنى اميه و بنى عباس، به فرمان آنان همه ساله جامه شريفه را در مصر مى بافتند و به كعبه مى فرستادند. البته برخى از سال ها از خارج از مصر نيز ارسال مى گرديد. هنگامى كه تعداد جامه كعبه در يكسال به بيش از يك جامه مى رسيد، معمولًا يكى از آنها از قباطى بود.

وقتى حكومت عباسيان به ضعف گراييد، جامه كعبه گاه از يمن و گاهى از مصر و موارد اندكى از جاهاى ديگر؛ مثل سرزمين ايران، هند و فارس ارسال مى شد.

اين وضعيت همچنان ادامه داشت تااينكه در دوران مماليك، مصرويژگى خودرا

ص: 182

در مورد ساخت جامه وارسال سالانه آن به كعبه معظمه به دست آورد. بدين صورت كه ملك «صالح اسماعيل» فرزند ملك «ناصر محمدبن قلاوون» (نامبرده از سال 743- 746 ه. بر مصر حكومت مى كرد) سه دهكده مصرى به نامهاى «بيسوس» (باسوس) و «سندبيس» و «ابوالغيط» را از پول بيت المال خريدارى كرد و آنها را وقف تهيه و ساخت جامه كعبه معظمه در هر سال نمود. همچنين از درآمد روستاهاى ياد شده ساخت جامه حجره نبوى شريف و منبر نبوى در هر پنج سال را مقرر گردانيد. ارسال جامه كعبه بدين كيفيت تا آغاز دوران حكومت عثمانيان همچنان ادامه يافت.

در اين دوران و به هنگام سلطنت سلطان سليمان قانونى در سال 974 ه. از سوى نامبرده هفت دهكده ديگر در مصر خريدارى شد و به سه روستاى پيشين اضافه گرديد.

پس از آن، دهكده هاى وقف شده براى تهيه و ساخت جامه كعبه مشرّفه، به ده روستا رسيد كه از درآمد آنها جامه بيرونى كعبه در هر يك سال يكبار و نيز جامه درونى كعبه و جامه حجره نبوى شريف و منبر نبوى و ديگر جامه ها هر پانزده سال يكبار ساخته و مهيّا مى شد.

و نيز همچنانكه پيش از اين گفتيم، دولت عثمانى به هنگام سلطنت هر يك از پادشاهان آن، جامه درونى كعبه و جامه حجره نبوى شريف را خود ارسال مى نمود كه در اين ميان مصر همچنان ويژگى ارسال جامه بيرونى كعبه در هر سال را به خود اختصاص داده بود. ضمن آنكه خود ساخت و تهيه پارچه دو جامه درونى و بيرونى كعبه و نيز جامه حجره نبوى شريف را به عهده داشت. اين وضعيت تا سال 1118 ه. همچنان دوام داشت. در اين سال، سلطان احمد سوم فرمان داد جامه درونى كه به هنگام سلطنت هر يك از پادشاهان عثمانى به كعبه ارسال مى گرديد، در استامبول بافته شود. اين جامه همواره پس از آماده شدن به مصر فرستاده مى شد تا به همراه جامه بيرونى كعبه، به مكه ارسال شود.

اين برنامه همچنان ادامه يافت تا اين كه در سال 1381 ه.- همانگونه كه پيشتر گفتيم- پس از حادثه بازگشت جامه از حجاز، ارسال آن براى مدتى متوقف گرديد.

سپس بار ديگر در برخى از سالها به علت شرايط ويژه سياسى؛ مانند حمله فرانسويان به

ص: 183

مصر و نيز سال هايى كه در آن اختلافات سياسى ميان مصر و قدرتمندان حاكم بر حجاز پيش آمد- همچنانكه پيشتر آورديم- ارسال جامه كعبه از مصر به مكه متوقف شد.

ترقى و پيشرفت آذين و زردوزى بر گلدوزيهاى جامه در مصر

از ويژگى هاى تاريخى مصر آن است كه اين كشور توفيق يافت جامه كعبه را خود مهيا سازد و سپس به كعبه معظمه ارسال نمايد و اين موجب شد كه از ديدگاه هنرى و فنى در جايگاه برجسته اى قرار گيرد؛ به طورى كه روز به روز هنر خويش را در آذين و زردوزى بر گلدوزيهاى جامه كعبه رشد داد تا آنجا كه ضمن پيشرفت در بافت جامه و افزايش مرغوبيت آن، در آذين و زردوزى بر گلدوزيهاى آن نيز داراى نوآوريهاى ويژه اى شد و زيبايى هاى منحصر به فردى را در اين زمينه به دست آورد.

ترقى و پيشرفت اين هنر موجب شد كه از اين پس، جامه از نظر استحكام و زيبايى در جايگاه والايى قرار گيرد. اين وضعيت در نتيجه قدرت و مهارت صنعتگران آن بوده كه اين هنر را همواره با ارث بردن از پدران خويش ادامه داده و نسلى پس از نسل ديگر در اين زمينه فعاليت نمودند؛ زيرا اين گروه در آغاز سنين جوانى، آن هنگام كه سنّ هر يك از آنان از سيزده سالگى تجاوز نكرده بود، قدم در آموزش اين هنر گذارده و در طول دوران زندگى خويش، كه گاه به هشتاد و حتّى به نود سال مى رسيد، همچنان در اين هنر فعاليت و كوشش مى كرند كه در اين ميان همواره با افزايش سن و تجربه آنان، هنر آذينى و خلّاقيت آنان نيز افزايش مى يافت. دستان اين صنعت گران همانند دستگاه ميكانيكىِ منظَّمى حركت مى كرد تا آنجا كه چشم بينندگان را در هنگام كار به حيرت وا مى داشت.

متأسفانه هم اكنون آن صنعت گرانِ ماهر و آن دستان هنرآفرين از ميان رفته اند؛ زيرا گروهى از آنان نداى حق را لبيك گفته اند و گروهى ديگر به علّت كهولت سن از كار افتاده اند. هم اكنون از آن نسل، حاج محمد سليمان خلف 90 ساله و حاج يوسف اسماعيل اصيل 75 ساله را مى توان نام برد. (؟؟؟ به دو عكس شماره 2 و 3 نظر افكنيد).

ص: 184

ويژگى مصر در ساخت و تهيه جامه كعبه معظمه، تأثير بسزايى در پيشرفت هنر زردوزى و آذين به وسيله تارهاى نقره و طلا در آن گذاشت؛ به طورى كه اين هنر تنها در آذين بندى جامه گلدوزى هاى آن منحصر نگرديده بلكه كارگاه جامه بافى در مصر اقدام به كارهاى هنرى و زردوزيهاى گوناگون ديگرى نمود.

در اين ميان مى توان به زردوزى هاى لباسهاى تشريفاتى در مناسبات و جشن هاى رسمى براى افرادى كه رتبه پاشايى و ديگر مناصب ارتشى و نيز مردان سياسى و رجال دينى (1) 257 را دارا بودند، اشاره كرد؛ همچنانكه اين گروه به زردوزى بر روى پرچم ها و نشان ها و رتبه هاى لباس مردان ارتش و پليس نيز اقدام مى كردند و در كنار آن همچنين آثار هنرى و زيبايى بر روى چهارچوب ها و ضريح هاى اولياءاللَّه و صالحين به وجود آوردند و نيز شاهد تابلوهاى اسلامى و تابلوهاى هنرى فراوان ديگرى از آنان هستيم.

گفتنى است كه در اين زمينه، در برخى از كشورهاى اسلامى، به ويژه در هند و پاكستان نوآورى هاى خاصى عرضه شده، ليكن مى توان اذعان كرد كه زردوزى و آذين مصر از اصالت و ويژگى خاصى برخوردار بود؛ زيرا آذين جامه كعبه معظمه به علت قرارگرفتن آن در طول سال در معرض تابش اشعه سوزان خورشيد و نيز هوا و باران هاى آن، نياز به عنايت و كوشش ويژه اى داشته و همواره صنعت گران و هنرآفرينانِ جامه، در اين زمينه از هيچ كوششى درباره استحكام و مقاومت آن در برابر عوامل طبيعى يادشده به همراه دقت در زيبايى آن، دريغ نمى كردند.

بنابراين، جامه يادشده جدا از زيبايى و جمال آن، على رغم آنكه در برابر عوامل آب و هوايى گوناگونى كه در طول سال بر آن تأثير گزارده، همچنان پايدار و مستحكم باقى مى ماند. اين وضع را مى توان در زردوزيها و آذين جامه اخير، كه در سال 1381 ه.

از جده بازگردانيده شده و هم اكنون در كارگاه جامه بافى در «خَرَنْفُش» در معرض ديد همگان قرار دارد، ملاحظه كرد.


1- تمامى رتبه ها و درجه هاى يادشده پس از انقلاب 23 ژوئيه سال 1952 م. برچيده شد.

ص: 185

تصوير مجله الحج و العمرة 123 (10 انگليسى)؟؟؟

در اينجا آنچه كه لازم به يادآورى است اين است كه در ضمن بررسى تاريخى از جامه كعبه مشرفه، براى ما روشن شد كه در دوران هاى گذشته و قديم، كعبه گاه دو يا سه بار در سال به وسيله جامه پوشانيده مى شد، سپس بعد از قرن ششم هجرى اين كار تنها يك بار در سال، آن هم در پگاه روز نحر (/ عيد قربان) صورت مى پذيرفته است.

بنابراين، چنين به نظر مى رسد پارچه هايى كه از آن براى كعبه جامه تهيه مى نموده اند ضخامت و در نتيجه استحكام كافى نداشته است؛ به طورى كه جامه هاى يادشده كمتر از يكسال بر روى كعبه باقى مانده است. ليكن پس از پيشرفت صنعت پارچه بافى، جامه هاى كعبه از ضخامت و قدرت و استحكام ويژه اى برخوردار گرديد تا آنجا كه اين جامه ها در طول سال همچنان بدون هيچگونه آسيبى بر روى كعبه باقى مى ماند. اين نكته به ويژه پس از بوجودآمدن موقوفه يادشده در مصر، تأثير بسزايى در مرغوبيت و ضخامت پارچه جامه گذارد. محمد طاهر كردى مى گويد:

ص: 186

«هنگامى كه مصر ويژگى تهيه جامه بر روى كعبه را به خود اختصاص داد و از آن پس، جامه را در هر سال به اين ديار گسيل مى نمود، جامه از زيبايى و قدرت كافى برخوردار گرديد تا آنجا كه ترقى و پيشرفت علوم و دانش فنى در مصر و نيز به وجود آمدن هنرآفرينى هاى نوين در خط عربى و هنر آذين و نقاشى در اين كشور، همگى تأثير فراوانى بر زيباسازى و آذين بندى جامه و پرده درِ كعبه گذاشته تا آنكه هم اكنون در بهترين آراستگى و زيبايى قرار گرفته است.» (1) 258 تصوير مجله الحج و العمرة 127 (6 انگليسى)

در اينجا پس از آن كه فشرده اى درباره ويژگى مصر از نظر تاريخى و هنرى نسبت به جامه كعبه در طول تاريخ را براى شما آورديم، سخنى از پيشرفت صنعت جامه كعبه در مصر را به همراه كارگاه هاى جامه بافى آن، كه شامل كارگاه جامه بافى كعبه در «خرنفش» و چگونگى كار در آن و نيز از كيفيت مواد اوليه آن، براى شما سخن گفته، سپس با توضيح هزينه هاى بافت جامه كعبه، اين بخش را به پايان مى بريم، از آن پس بخش بعدى سخن را به بررسى درباره قطعه ها و اندازه هاى جامه اى كه از مصر به كعبه مكرمه ارسال مى گرديد، اختصاص خواهيم داد.


1- محمد طاهر كردى، تاريخ القديم، ج 4، ص 236

ص: 187

تصوير مجله الحج و العمرة 126 (7 انگليسى)

ص: 188

تصوير مجله الحج و العمرة 124 (9 انگليسى)

ص: 189

كارگاههاى جامه بافى كعبه مكرمه در طول تاريخ

از دوران جاهليت، همواره مصر به صنعت پارچه بافىِ نيكو، كه در آن هنگام معروف به قباطى بود، شهرت داشته است؛ به طورى كه در عصر جاهليت و نيز در دوران اسلام، كعبه مشرفه همواره به وسيله قباطى پوشانيده مى شده است. در آن هنگام بهترين پارچه قباطى همانا بافته هاى قباطى تنيسى بود كه در شهر «تنيس» بافته مى شد. بدين سبب بود كه خلفاى عباسى همواره فرمان مى دادند جامه كعبه را از قباطى دست ساخته شهر تنيس آماده سازند. بنابراين، در نوشته هاى تاريخ نگاران همواره شهر تنيس را بعنوان جايگاهى براى ساختن جامه كعبه مكرمه مى شناسيم. (1) 259 همچنانكه به همين منظور همواره خلفا، لباس هاى تشريفاتى و گرانقيمت خويش را از اين نوع پارچه ها انتخاب مى كردند.

شهر تنيس در آن هنگام در نزديكى شهر دمياط كنونى بوده است.

مقريزى در كتاب «خطط» خويش در اين باره چنين مى نويسد:

«... شهرى از سرزمين مصر بوده كه در ميانه آب قرار داشته است ... مردمان آن را افرادى خوش برخورد و ثروتمند تشكيل مى داد كه بيشتر آنان شغل بافندگى را براى خود برگزيده بودند. در اين شهر لباس هاى معروف به «شروب» را كه در دنيا بى نظير بوده نيز مى بافته اند. همچنين لباس هاى خلفا كه موسوم به «بُدْنه» بوده و بيشتر تار و پود آن از طلا بود، در اين شهر بافته مى شد؛ به طورى كه لباس هاى يادشده هر كدام تا حدود يك هزار دينار ارزش داشت. و نيز در دنياى آن روز لباس كتانى عارى از تارهاى زيور شده به طلا تنها از نوع كتان هاى تنيس و دمياط بود كه داراى ارزشى به مقدار يكصد دينار بود ... همچنين اين شهر ويژگى خاصى نسبت به تهيه لباس هاى توانگران و بازرگانان سرشناس داشت كه در اين ميان نيز جامه كعبه در آن بافته مى شد ...» (2) 260


1- به بخش جامه در دوران عباسى مراجعه نماييد.
2- مقريزى، الخطط، ج 1، صص 329 و 331 و 338. همچنين نك: على پاشا مبارك؛ الخطط التوفيقيه، چاپ اوّل، بولاق 1304 ه. ج 1، صص 44 و 46

ص: 190

شهر تنيس همچنان رو به پيشرفت و ترقى بود تا اينكه به فرمان «ملك محمدبن عادل ايوبى» در سال 624 هجرى ويران شد. اين دستور بدانجهت بود كه فرنگيان بارها بدان هجوم آورده و آن را به ويرانى كشانده بودند. در پس آن اموال فراوانى براى تجديد ساختمان شهر يادشده بكار مى رفت. (1) 261 از ديگر مكان هايى كه جامه كعبه مصرى، در آنجا بافته مى شد، مى توان دو شهر «شطا» و «تونه» را نام برد. دو شهر يادشده از سرزمينهاى تابع شهر تنيس به شمار مى آمدند. در اين دو منطقه، صنعت قباطى همانند تنيس بافته مى شد. پيش از اين به هنگام سخن از بافت جامه در دوران عباسى از آن ياد كرديم. (2) 262 صنعت جامه كعبه در پاره اى از اوقات به حرم حسينى (3) 263 انتقال مى يافت. اين مطلب در اوايل دوران مماليك صورت پذيرفت. قلقشندى (متوفاى سال 821 ه.) مى گويد:

«اما ساختن جامه كعبه در دوران هاى نخستين، تنها ويژه خلفا بود ... سپس ساختن آن در اختيار پادشاهان سرزمين مصر قرار گرفت كه آنان همه ساله جامه را تهيه و آماده مى ساختند، كه تاكنون به همين منوال باقى مانده است.

لازم به تذكر است كه در اين ميان، گاه بر اثر استبداد و قدرت پادشاهان يمن، اين امر در اختيار آنان قرار مى گرفت. اين جامه در قاهره و در حرم حسينى بافته مى شد.

جامه يادشده از ابريشم سياهى بود كه با گلدوزيها و نوشته هاى سفيد در متن آن آيه: انَّ أَوّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس لَلَّذى بَبَكَّةَ ... به چشم مى خورد.

در پايانِ دولتِ ظاهريه برقوق، نوشته ها به رنگ زرد آذين شده به طلا تغيير يافت. اين جامه، داراى ناظر مستقل و جداگانه اى بود كه دهكده بيسوس از توابع قاهره وقف آن شده بود و عايدات آن صرف تهيه جامه يادشده مى گرديد.» (4) 264


1- مقريزى، الخطط، ج 1، صص 337، 338 و 339 و نيز نك: على پاشا مبارك الخطط التوفيقيه، ج 1، صص 49- 44
2- مقريزى: الخطط، ج 1، صص 339، 422
3- منظور بارگاه رأس الحسين در قاهره مى باشد، «مترجم».
4- صبح الأعشى، ج 4، ص 57

ص: 191

از گفته هاى قلقشندى مى توان چنين نتيجه گرفت كه جامه در ربع اوّل از قرن نهم هجرى درحرم حسينى بافته مى شد. همچنانكه واضح مى گردد مصر پس از خلفاى بنى عباس ويژگى بافتن جامه را به خود اختصاص داد و از آن پس پيشرفت هاى هنرى فراوانى در اين زمينه به دست آورد تا آنجا كه گلدوزى هاى طلايين بر روى آن به وجود مى آورد.

از جايگاه هاى ديگرى كه مى توان به عنوان كارگاه جامه كعبه مكرمه نام برد، قصر ابلق در قلعه (1) 265 مى باشد. البته نمى توان دقيقاً زمان انتقال صنعت جامه بدين قصر را مشخص كرد امّا از سخن مقريزى چنين فهميده مى شود كه اين قصر در سال 713 ه. به وسيله ملك «ناصر محمدبن قلاوون» بنا گرديده و نامبرده از آن به عنوان مركز حكومتى در بيشتر روزهاى هفته استفاده مى كرده است. بنا به گفته مقريزى اين انتقال ظاهراً در دوران او صورت گرفته است (متوفاى سال 846 ه.)

همچنين از گفته هاى ابن اياس (2) 266 به هنگام برگزارى مراسم جشن جامه كعبه در سال 923 ه. كه نخستين جامه ارسالى به مكه در دوران عثمانى بود و از بردن جامه به قلعه نزد نايب السلطنه «خايربك» چنين فهميده مى شود كه صنعت جامه بافى براى كعبه، در آغاز


1- قصر ابلق، كاخ ساخته ناصر محمدبن قلاوون در سال 713 ه. بوده است. وى اين كاخ را به وسيله سنگ هاى سياه و زرد بنا كرد كه به همين مناسبت ابلق خوانده شد. اين كاخ همانند قصر ابلق دمشق ساخته «ظاهر بيبرس» بنا گرديد. نامبرده نخستين فردى است كه ساختمان رنگين از دو نوع سنگ، سفيد و زرد و يا سياه و زرد را به مصر آوردند و سپس ناصر از او تقليد كرد. مقريزى در خطط خود در اين باره چنين مى گويد: «اين قصر مشرف بر اصطبل بوده كه به وسيله ملك ناصر محمدبن قلاوون در شعبان سال هفتصدو سيزده آغاز گرديد و در سال هفتصدو چهارده به پايان رسيد ... عادت اين چنين بود كه سلطان تمامى روزهاى هفته، به استثناى دوشنبه و پنجشنبه را در اين كاخ جلوس مى كرد و به خدمت مشغول مى گرديد و دو روز ياد شده را در «دارالعدل» به سر مى برد. سلطان از كاخ هاى جانبى بدين كاخ وارد مى شد و گاه در صدر ايوان اين كاخ كه مسلط بر اصطبل بود جلوس مى كرد و گاه خود بر زمين نشسته و امرا و فرمانروايان همگى در حال ايستاده در اطراف او فرمان ها را دريافت مى داشتند. اين كاخ درآمدهايى داشت كه بيشتر آنها از ميان رفته و هم اكنون تنها آثارى از اين كاخ باقى مانده است ...» نك: مقريزى، الخطط، ج 3، صص 41 و 42
2- ابن اياس، بدائع الزهور، ج 5، صص 212 و 213

ص: 192

دوران عثمانى به قلعه منتقل نگرديده بود. نخستين بار جبرتى به هنگام سخن درباره جامه كعبه، در سال 1213 ه. كه در خانه «مصطفى كتخدا» (كه برخلاف معمول بوده؛ زيرا هميشه در قلعه بافته مى شده است (1) 267) بافته شده، ياد كرده است چون در آن هنگام مصر از سوى نيروهاى فرانسوى به اشغال درآمده بود و در نتيجه در آن سال نتوانست جامه كعبه معظمه را به مكه ارسال نمايد؛ زيرا مصطفى بك كتخدا كه اميرالحاج مصر در آن موسم بود، به تهمت قيام بر ضدّ فرانسويان، همچنانكه پيش از اين ياد كرديم، دستگير و زندانى شد. در اين هنگام سيداسماعيل خشاب يكى از سرشناسان مصر، ناگزير عهده دار جامه كعبه گرديد و بدين منظور آن را به خانه «ايوب جاويش» در همسايگى مقام حضرت زينب عليها السلام منتقل كرد و آن را در اين مكان به اتمام رسانيدند.

؟؟؟؟؟؟؟؟ صفحه 20 مصنع الكعبة (تصوير)

در سال 1219 ه. كارگاه جامه بافى به «بيت الملا» در خيابان «المقاصيص» انتقال يافت كه در اين هنگام «سيد احمد محروقى» عهده دار ساختن جامه كعبه آن سال گرديد.


1- جبرتى، عجائب الآثار، ج 5، ص 28

ص: 193

جبرتى در اين باره مى گويد: «در اين ماه (رجب سال 1219 ه. ساختن جامه كعبه به وسيله سيد احمد محروقى آغاز گرديد كه بدين مناسبت نامبرده عهده دار آن شد و اين كار را در «بيت الملا» در خيابان مقصيص آغاز كردند.» (1) 268 آن گاه كه محمد على پاشا حكومت مصر را در سال 1220 ه. به دست گرفت مجدداً كارگاه جامه بافى كعبه مكرّمه به «قلعه» بازگردانده شد. اين وضع همچنان ادامه داشت تا اينكه اين صنعت به كارگاه ديگرى واقع در «خَرَنْفُش» قاهره بنام كارگاه خَرَنْفُش (2) 269 انتقال يافت. تا اينكه پس از مدتى به اداره جامه كعبه سپس به «دار الكسوة الشريفه» معروف گرديد. جامه كعبه از آن پس، تا سال 1382 ه.

يعنى تا آن هنگام كه مصر از ارسال آن خوددارى كرد، در اين كارگاه ساخته مى شد.

كارگاه جامه كعبه در خَرَنْفش

اين خانه در واقع از اداره بزرگى كه معروف به «اداره خرنفش» بود، تشكيل مى شد.

والى مصر محمدعلى در سال 1232 ه. خانه يادشده را در خيابان مسيحيان كه معروف به «خميس العدس» بود، بنا كرد. نامبرده اين خانه را به اشاره برخى از مسيحيان فرنگى مقيم مصر در اين دوره به وجود آورد تا اينكه خود به صورت محورى براى كارها و صنعت هاى گوناگون در آمد و خارجيان متخصص در فنون مختلف به هنگام ورود به اين سرزمين رو به سوى آن آوردند؛ به عبارت ديگر، محمدعلى در نظر داشت اين كارگاه را همانند ديگر كارگاه ها و كارخانه هايى كه در اين ديار براى خدمت به ارتش مصرى بنا كرده بود، مهيا سازد.

جبرتى به هنگام سخن درباره حوادث ماه ذى الحجه سال 1233 ه. از اين كارگاه و


1- جبرتى، عجائب الآثار، ج 6، ص 187؛ بيت الملاهمان دارالملاى معروف است كه اين خانه به وسيله امير «بيبرس حاجب» يكى از اميران ملك ناصر محمدبن قلاوون، بنا نهاده شد. امير ياد شده در سال 742 ه. وفات يافت. على مبارك پاشا اين خانه را اين گونه توصيف مى كند: «... داراى ورودى وسيعى بوده كه سقف آن بسيار بلند مى باشد. اين خانه همچنين داراى ورودى ها و اتاق هاى متعدد ديگرى نيز مى باشد ... هنگاميكه اين خانه در وقف ملا در آمد به «دارالملا» معروف گرديد و تاكنون نيز به همين اسم نامبردار است.» (الخطط التوفيقيه، ج 2، صص 21 و 22)
2- جبرتى، عجائب الآثار، ج 7، صص 289، 413 و 434

ص: 194

تجهيزات گوناگونى كه در آن وجود داشته مى نويسد:

«... ساختمان گسترده اى است كه بناى آن را از سال گذشته آغاز كرده اند، آنان مدتى را به ساختن دستگاه هاى ميكانيكى و مادر در آن گذرانيده اند كه پس از آن با دستگاه هاى يادشده وسايلى از قبيل سندان ها و دستگاه هاى برش آهن و دندانه هاى فلزى وارّه ها و چسب ها و جز اينها را در آن ساختند. در اين ساختمان براى هر حرفه و صنعتى، جايگاه ويژه اى به وجود آورده اند كه در بخش هاى يادشده هر كدام با توجه به فعاليت خود، صنعتى را ارائه مى نمود. اين بخش ها شامل نوارهاى لغزنده و قرقره ها و دستگاه هاى ميكانيكى خاصى بوده كه در آن صنعت پنبه و انواع گوناگون ابريشم و پارچه و نيز پارچه هاى زربفت و نازك ساخته مى شد». (1) 270 طبيعى است كه بافت جامه كعبه- به بخشى كه در آن صنعت پنبه و ابريشم و پارچه هاى زربفت فعاليت داشت- انتقال يافت. هنگاميكه صنعت هاى گوناگونى كه در آن بخش فعاليت داشتند، متوقف گرديد، تمامى اين بخش تنها به فعاليت در مورد جامه بافى كعبه مكرمه اختصاص يافت كه اين مدت به بيش از يكصدوسى سال ادامه يافت. على مبارك پاشا- پس از آنكه گفته جبرتى درباره اين اداره را نقل كرده- مى گويد:

«اين سازمان تاكنون همچنان فعاليت داشته (در زمان خود) و مسؤوليت آن را شخصى بنام «ميرى» به عهده دارد ليكن تمامى بخش هاى صنعتى گوناگون آن همانند صنعت هاى ديگر، از ميان رفته و هم اكنون تنها كارگاه جامه كعبه مكرمه- كه خداوند آن را معظم بدارد- در آن به فعاليت ادامه مى دهد.» (2) 271 از اين پس نام «مصلحة الكسوة الشريفه» (3) 272 بر آن نهاده شد كه اين اداره تابعى از وزارت دارايى (/ ماليه) مصر به شمار مى آمد. اين وضع تا سال 1337 ه./ 1919 م.

همچنان باقى بود كه پس از آن به وزارت كشور (/ داخليه) منضم گرديد و تا سال


1- جبرتى: عجائب الآثار ... ج 7، ص 434
2- على مبارك، الخطط التوفيقيه، ج 3، ص 27
3- اداره جامه شريفه.

ص: 195

1372 ه./ 1953 م. باقى بود كه در اين سال نام آن به «دارالكسوة الشريفه» تغيير يافت. از اين پس كارگاه ياد شده بخشى از وزارت اوقاف مصر گرديد و تاكنون نيز على رغم متوقف ساختن جامه كعبه از سال 1382 ه. همچنان بخشى از توابع وزارت اوقاف مصر به شمار مى آيد. (1) 273 گفتنى است كه در اين كارگاه، كليه بخش هايى كه صنعت جامه كعبه بدان نيازمند بود- از قبيل ريسيدن و رنگرزى و پارچه بافى دستى سپس آرايش و زينت آن به وسيله تارهاى زربفت به دست صنعتگران و هنرمندان مصرىِ ويژه اين كار- وجود داشت كه اين هنرمندان همواره به طور وراثتى هنر خويش را از خود به فرزندانشان انتقال مى دادند. همچنين در اين كارگاه، تارهاى نقره اى مطلّا نيز تهيه مى شد كه بدين منظور در بخشى نقره را بصورت تارهاى نازكى درآورده و سپس به وسيله آب طلا آنها را مى پوشانيدند. كه از اين پس هنرمندان در بخش آرايش با اين تارها، جامه كعبه مكرمه را با اينگونه تارها زينت و آرايش مى دادند. اين هنر در طى چندين مرحله به انجام مى رسيد كه در پس آن خط نگاران و خوشنويسان زبردست به نوشتن آياتى از قرآن كريم بر آن پرداخته و نيز شكل هاى هندسى زيبايى را با نگين دوزيها بر قطعه هاى جامه به وجود مى آوردند. از آن پس نوشته ها و شكل ها را به وسيله موادى بر جامه، تثبيت كرده سپس خطوط و شكل هاى يادشده به وسيله نخ هاى ويژه اى كه بر روى آنها دوخته مى شد، به طرز زيبايى برجسته شده و در پايان، هنرمندان بوسيله تارهاى نقره اى مطلّا روى تمامى آن خطوط و شكل ها را تزيين و آرايش مى نمودند كه در خاتمه كار اين بخش داراى زيبايى و جلاى خاصى مى گرديد و چشم هر بيننده را به خود جلب مى كرد.


1- طبق اسناد و دفاتر «دار الكسوة الشريفه» در قاهره كه در آن به طور خلاصه از چگونگى كار و پيشرفت هنرى و عملى ساختن جامه كعبه از روزى كه در آن آغاز به كار گرديد، سخن رفته است. مؤلف، خود از اين كارگاه واقع در خرنفش قاهره چندين بار ديدن كرده و بر دفاتر و اسناد موجود در آن اطلاع يافته همچنانكه از اين اسناد و برگه ها، عكس هايى بعنوان سند تهيه كرده است و نيز مؤلف قطعه هاى جامه كعبه را كه در سال 1381 ه. به مصر باز گردانيده شده، مشاهده كرده و از برخى قطعه هاى آنان عكس نيز گرفته است. نامبرده از بخش بافت جامه هاى زربفت و ابريشمى در آن به هنگام كار ديدن كرده و عكس هاى متعددى از چگونگى كار در اين بخش و نيز از ساختمان آن گرفته است.

ص: 196

تصاوير

ص: 197

تصاوير

ص: 198

اين كارگاه مدّتها همچنان در بخش هاى گوناگون خود، نسبت به تهيه و بافت و آرايش جامه كعبه مكرمه، فعاليت داشت تا اينكه براى نخستين بار به علت بروز اختلافات سياسى ميان مصر و دولت عربستان سعودى، در سال 1344 ه. ق. ادامه يافت و در اين سال بود كه پس از رفع مشكلات ميان دو كشور، كارگاه يادشده بارديگر كار خود را از سرگرفت ليكن اين بار تنها به بخش زينت و آرايش جامه پرداخت؛ زيرا در اين هنگام شركت ريسندگى و بافندگى «المحلة الكبرى» و پس از آن شركت «مصر حلوان» عمليات آماده سازى پشم و رنگرزى و ريسيدن پارچه هاى مرغوب جامه را به وسيله دستگاه هاى ميكانيكىِ پيشرفته و نوين، آنهم با دقت و سرعت انجام مى دادند و پارچه مورد نياز جامه كعبه را مهيا مى ساختند. آنچه كه در اين ميان گفتنى است اينكه در فاصله توقف ارسال جامه كعبه به مدت ده سال (1344- 1355 ه.) دولت مصر بخشى را جهت آموزش و تعليم هنر آرايش و زربفت بوجود آورد كه در نتيجه آن، هنرمندان زبردست و ماهر فراوانى تعليم ديدند.

در سال 1347 ه./ 1928 م. كارگران شاغل در اين كارگاه به 59 نفر مى رسيد كه اضافه بر آن سه ناظر و نيز شخصى بعنوان بسته بند و رييسى بر تمامى افراد يادشده كه بدان «استاد باشى» مى گفتند، وجود داشت. اين شخص در سال 1390 ه./ 1968 م. پس از گذراندن عمرى بيش از نود سال درگذشت. نامبرده در سال 1388 ه. 1368 م. همانند يك جوان مشغول به كار بود و اين وضعيت را تا اواخر زندگى خود ادامه داد. اين كارگاه آنگاه كه فعاليت خود را تنها در بخش آرايش و زربفت جامه ادامه داد، كم كم از تعداد كارگرانش كاسته شد؛ به طورى كه در سال 1381 ه./ 1962 م. (1) 274 جامه بافى كعبه متوقف گرديد. از اين پس بود كه تعداد هنرمندان يادشده به شكل محسوسى رو به كاهش گذارد و اين هنر زيبا (آرايش و زينت به وسيله تارهاى نقره اى مطلّا) رو به سستى گذاشت تا آنجا كه هم اكنون در اين كارگاه تنها شش نفر باقى مانده نسل هنرمندان زبردست گذشته مشغول به كار هستند و متأسفانه هم اكنون اين هنر رو به انقراض و فراموشى گام برمى دارد.


1- برگرفته از اسناد و دفاتر «دار الكسوه الشريفه» در قاهره.

ص: 199

هم اكنون افراد يادشده تنها به ساختن و تهيه پرده هاى گوناگونى ويژه مرقد اوليا و بزرگان و نيز ساختن برخى تابلوهاى اسلامى فعاليت مى نمايند.

نظام كار در كارگاه جامه بافى

كارگران فنى شاغل در كارگاه جامه بافى، هيچگاه به صورت ثابت و دائمى در اين كارگاه به كار خويش ادامه نمى دادند بلكه اين گروه همواره تابع وزارتخانه اى بودند كه كارگاه زير نظر آن به انجام وظيفه مشغول بود. بنابراين، كارگران تابع قراردادى بودند كه درآغاز هرسال از سوى وزارت خانه مورد نظر، باكارگاه قراردادمى بست. دراين صورت دوزنده جامه از سوى وزارت، متعهّد مى گرديد كه پارچه هاى جامه كعبه را با توجه به اندازه هاى تعيين شده، جدا كرده و سپس به همراه قرار دادن آستر، همگى را بدوزد. در اين تعهّد، دوختن و آماده كردن پرده درِ كعبه و پرده «باب التوبه» نيز همراه بود. همچنين در آن نوع پارچه و رنگ آن و نيز كيفيت دوخت و نوع آستر و رنگهاى آن مشخص مى گرديد.

در اين ميان دوزنده جامه، بكاربردن تمامى مواد اوليه و ضرورىِ تهيه جامه كعبه را، بنابر مصلحت و اقتضاى جامه، به عهده مى گرفت. همچنانكه نامبرده موظف بود كمربندهاى هشتگانه آذين شده به تارهاى نقره اى و طلايى را بر جامه بدوزد. علاوه بر اين، نامبرده متعهّد مى شد در زمانى كه از پيش تعيين مى گرديد، مجموع كارهاى جامه دوزى را به پايان رساند و جامه را پيش از موعد مقرّر براى حركت، تحويل دهد و اگر وزارتخانه مشاهده نمايد كه كار جامه دوزى در زمان تعيين شده به پايان نمى رسد، خود حق تعيين افرادى را براى تسريع در اتمام كار، دارد. و سرانجام هزينه اين افراد از دستمزد تعيين شده در آغاز، از متعهّد كسر مى گرديد.

در تعهّد نامه يادشده، ميزان حقوق اين كار نيز تعيين مى شد كه نيمى از آن را به هنگام پايان نيمه كار و نيمه بعد را در پايان كليه كارها پرداخت مى نمود. (1) 275 امّا نسبت به


1- اسناد و مدارك «دار الكسوه» در قاهره: صورت تعهدنامه دوزنده جامه كه شامل بريدن و دوختن و آستركردن جامه كعبه در سال 1362 ه./ 1942 م. مى شد؟؟؟؟

ص: 200

كارهاى آرايش و تزيين جامه بوسيله تارهاى نقره اى مطلّا، همواره وزارتخانه پس از بررسى دستمزد هر مثقال از تارها (مثقال يك درهم و نيم و به عبارتى 68/ 4 گرم به شمار مى آيد) با كارگران فنى جامه ارتباط برقرار كرده و قرارداد ساليانه اى را منعقد مى نمود.

لازم به تذكر است كه ميانگين كار هر كارگر حدود دو مثقال در روز بود.

اين قرارداد ميان نماينده وزارتى كه كارگاه جامه زير نظر آن فعاليت نموده از سويى و كارگران بخش يادشده از سوى ديگر منعقد مى گرديد كه در اين ميان كارگران وظايف محوله را به عهده مى گرفتند. اين عقدنامه معمولًا داراى سيزده بند بود كه مضمون تمامى بندهاى آن تعهداتى است كه كارگران براى به انجام رسانيدن كار خويش به صورت مطلوب و نيكو، آورده شده است. همچنانكه در بندهاى ويژه آن نسبت به زمان پايان بردن كار و يا تأخير آن نسبت به زمان تعيين گرديده، خصوصيات و مواردى را متذكر گرديده است. (1) 276

جامه كعبه و مواد اوليه آن

مواد اوّليه اى كه همه ساله براى بافتن جامه كعبه خريدارى مى شد، از اين قرار بود:

- 785 متر پارچه ابريشم سياه رنگ كه سرتاسر زمينه آن، نوشته هايى به صورت بافته داشت.

- 100 متر پارچه ابريشم طبيعى سياه ساده كه ويژه كمربندها و پرده ها مى باشد.

- 13414 مثقال از تارهاى نقره اى سفيد و تارهاى نقره اى مطلّا، (771/ 62 كيلوگرم) كه در اين ميان (10442) مثقال از تارهاى مطلّا، و (2972) مثقال نقره مى باشد.

- 4 كيلو ابريشم سياه به صورت مفتول (براى دوختن جامه كعبه مكرّمه).

- 4 كيلو چرم (ويژه دستگيره هاى جامه كعبه).

- 30 متر پارچه ابريشم مصنوعى طلايى (ويژه آستر).


1- نظر به اينكه اينجانب خصوصيت ويژه اى را در بندهاى اين قرارداد ملاحظه كردم، بنابراين از ترجمه آن خوددارى نمودم، «مترجم».

ص: 201

- تعداد شش عدد دكمه نقره اى مطلّا به مقدار يكصد گرم (ويژه پرده درِ كعبه).

- 3 باكو دوبارة.

- 960 متر چلوار سفيد (سى ودو قطعه سى مترى) ويژه آستر جامه.

- 90 متر پارچه كتان ويژه آستر كمربندها و پرده هاى گلدوزى شده.

- 5 كلاف ريسمان پنبه اى صيادى (3 كلاف 50/ 6 و 2 كلاف 50/ 9) براى استواركردن گلدوزى ها.

- 3 كلاف نخ كتان خام شماره 20 شكرى ويژه درج نوشته ها و نقش و نگارها.

- 5 صندوق چوبى ويژه حمل جامه.

- 5 كيلو شمع اسكندرى براى موم اندودكردن نخ و كتان.

- 4 دوجين قرقره نخ كتانى براى استواركردن بخش هاى درج شده.

- يك كيلو زنجبيل ويژه جوهر نوشته ها بر پارچه.

- يك كيلو صمغ عربى براى تثبيت جوهر.

- 5 متر پارچه ابريشم طبيعى سبز ويژه پرده ها و كمربندها.

- 2 عدد ديگ كه درون آنها به اندازه 58 كيلوگرم گلاب جهت شست و شوى كعبه مكرّمه قرار داده مى شد.

لازم به يادآورى است كه مصر در دوران اخير و پيش از توقف ارسال جامه در سال 1381 ه./ 1962 م. همواره از مواد اوليه ياد شده براى ساختن و مهيانمودن جامه كعبه استفاده مى نمود.

هزينه هاى جامه شريفه كعبه

در اينجا نمى توان برآورد معينى از هزينه هاى جامه كعبه نمود؛ زيرا جامه كعبه در طول تاريخ هيچگاه به يك صورت نبود و با گذشت زمان- همچنانكه تغييراتى در زندگى اجتماعى و اقتصادى مردم به وجود مى آمد- جامه نيز اين تحوّلات وجود داشت و نسبت به هر دوران، صنعت و آذين بندىِ آن رو به تغيير و ترقّى بوده است.

در اين ميان با پيشرفت صنعت بافت و بهينه شدن آن و نيز ابداع روش جديد

ص: 202

زردوزى بر پارچه ها و سپس تغيير مواد اوليه اين كار؛ يعنى جايگزينى تارهاى نقره اى مطلّا به جاى نخ هاى ابريشم در زردوزيها، همگى موجب آن مى گرديد كه هزينه هاى تهيه و ساخت جامه روز به روز افزايش يابد. از سوى ديگر، كليه منابعى كه درباره جامه كعبه سخن به ميان آورده، هيچگاه از هزينه هاى آنها ياد نكرده است و اين بدان جهت است كه معمولًا نيك مردان از پادشاهان و امرا و سلاطين، آن را در راه رضاى پروردگار مهيّا ساخته و به سوى كعبه مكرّمه ارسال مى داشتند. بنابراين، نيازى به ذكر هزينه هاى آن و يا تعيين مقدار آن نبوده اند.

كهن ترين سندى كه هزينه هاى ساختن و پرداختن جامه كعبه را آورده و مى تواند راهنماى ما باشد، همان وقف نامه اى است كه از سوى سلطان سليمان قانونى در سال 947 ه. نسبت به وقف ده دهكده مصرى بر جامه كعبه معظمه قرار داده شده است.

طبق وقف نامه يادشده، هزينه اى معادل 276216 درهم نقره «آنچنانكه در سال هاى گذشته طبق عادت استفاده شده» در هر سال بوده است. پس از آن هيچيك از صنايع تاريخى در اين باره سخنى به ميان نياورده است، ليكن در دوران جديد، آنگاه كه براى ساختن جامه، جايگاه ويژه اى در نظر گرفته شد، از سوى وزارت دارايى (/ ماليه) مبلغى بعنوان سقف هزينه، تعيين گرديد. بنابراين، در سال 1318 ه./ 1901 م. هزينه جامه كعبه- طبق گزارشى كه از سوى مدير كارگاه جامه بافى «عبداللَّه بك فائق»- آمده است، مبلغ 4143 جنيه (1) 277 مصرى بوده است.

صورت هزينه هاى يادشده بدين شرح مى باشد:

مبلغ (به جنيه) مورد هزينه شده

504 حقوق رييس كارگاه جامه بافى 300 جنيه و حقوق منشى و انباردار 204 جنيه.

129 حقوق ساير كارمندان

3510 هزينه هاى نقره اى مطلا و نيز هزينه دستمزد كارگران به همراه هزينه مراسم جشن ...


1- جنيه مصرى معادل يك ليره استرلينگ انگليسى در آن دوران به شمار مى آمده است، «مترجم».

ص: 203

بدين ترتيب مجموع هزينه هاى يادشده برابر با 4143 جنيه مى باشد. (1) 278 علاوه بر اين، خزانه كاروان در آن سال (1318 ه/ 1901 م.) جملگى بالغ بر 26214 مليم 18893 جنيه گرديده بود. اين مبلغ به خزانه دار كاروان كه همه ساله به همراه كاروان محمل و جامه حركت مى كرد، تحويل داده مى شد.

نامبرده طى مراسمى با تنظيم شهادت نامه اى شرعى و رسمى و در حضور وزير دارايى (/ ماليه) و اميرالحاج و خود او و گروهى از صرافان و نيز صرافى به نمايندگى از سوى وزارت ماليه و نماينده اى از سوى قاضى القضات مصر تشكيل مى گرديد، خزانه را در اختيار خويش قرار مى داد.

خزانه كاروان در واقع شامل هزينه سه ماهه سفر همراهان كاروان و حقوق امير مكه و ساير اشراف و ديگر عرب هاى ساكن مكه و دو تكيه مصرى در مكه و مدينه و ديگر هزينه هاى ضرورى همانند اجرت شتران و علوفه آنها بود. (2) 279 اما هزينه هاى كارگاه جامه بافى در سال 1325 ه./ 1908 م. برابر با مبلغ 4084 جنيه بود (3) 280 اين مبلغ با در نظرگرفتن هزينه سال 1318 ه. حدود 59 جنيه كمتر شده بود. كه به نظر مى رسد در نتيجه تغيير قيمت هاى مواد اوليه كارگاه باشد. اين هزينه ها در سال 1328 ه.- در سالى كه خديو عباس حلمى پاشا سفر حج گزارد- افزايش يافته بود و به 4550 جنيه مصرى رسيد.

ريز صورت اين هزينه ها در جدول صفحه مقابل آمده است:

مبلغ (به جنيه) مورد هزينه شده

515 قيمت تارهاى نقره اى و نيز تارهاى نقره اى مطلّا.

1664 حقوق كارگران زربفت كار، كه تعداد آنان 47 نفر بود.

1111 قيمت ابريشم و حقوق كارگران آن، كه تعداد آنان به 70 نفر مى رسيد.

200 قيمت مواد اوليه از قبيل چلوار و آسترى آن.


1- ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297
2- ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 6
3- ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297

ص: 204

مبلغ (به جنيه) مورد هزينه شده

150 هزينه برپايى مراسم جشن كه همه ساله به هنگام حركت كاروان جامه برپا مى گرديد.

60 مژدگانى كه كارگران در روز پايان كار جامه دريافت مى داشتند.

850 حقوق خدمتگزاران و خدمه كارگاه جامه بافى مجموع هزينه هاى انجام شده در سال يادشده

خديو عباس حلمى دوّم پس از مراجعت از سرزمين هاى مقدس، فرمان به عنايت و توجه بيشتر نسبت به جامه كعبه مكرمه صادر نمود كه ميزان هزينه يادشده در سال هاى پسين، افزايش يافت. (1) 281 در آغاز جنگ جهانى اوّل و پس از آن به علّت افزايش مواد اوّليه و نيز بالا رفتن ميزان دستمزد كارگران، اين هزينه ها آنچنان بالا رفت كه در سال 1340 ه./ 1992 م هزينه ساختن جامه كعبه بالغ بر 10322 جنيه مصرى گرديد. (2) 282 هنگامى كه مصر در سال 1355 ه/ 1936 م. پس از توقف ده ساله، از ارسال جامه كعبه به علت حادثه محمل، تصميم به تهيه و ارسال مجدّد آن گرفت، هزينه ها آنچنان افزايش يافته بود كه ناچار سازمان حج و گمرك كه بخشى از وزارت كشور (/ داخليه) به شمار مى آمد، بخش نامه هاى نوينى مبنى بر افزايش هزينه سفر جامه كعبه و كاروان محمل به سرزمينهاى حجاز را در سال 1936- 1937 م/ 1355- 1356 هجرى به مرحله اجرا درآورد كه ميزان هزينه تعيين شده، طبق آنچه كه در دست ما است، مبلغى برابر با 41338 جنيه مصرى بود. اين مبلغ بعنوان هزينه سفر كاروان محمل و خزانه آن و نيز هزينه هاى ادارى ديگر آن، به شمار مى آمد. طبق اسناد يادشده اشاره اى به هزينه ساخت جامه كعبه در ميان مبالغ پيشنهادى نوين، نشده است و اين نشان دهنده آن است كه گويا جانه كعبه در دوران توقف يادشده، در كارگاه جامه بافى آماده و مهيّا مى شده است.


1- بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 137 و 138
2- ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297

ص: 205

جامه مصرى در دوران جديد

اشاره

جامه كعبه مكرّمه، كه در دوران جديد همه ساله از مصر ارسال مى شد، داراى ويژگى هاى زير بود:

1- هشت قطعه پرده كه بدان «احمال كعبه» مى گفتند 2- هشت كمربند 3- چهار قطعه نوشته دار 4- پرده درِ كعبه معروف به «برقع» 5- جامه مقام حضرت ابراهيم خليل عليه السلام 6- پرده درِ جايگاه مقام ابراهيم خليل عليه السلام 7- پرده باب التوبه 8- پرده دروازه منبر مكّى 9- كيسه جايگاه كليد كعبه مشرّفه.

افزون بر اين ها، وسايل مورد نيازد ديگر جامه براى آوزيان كردن آن، مانند:

طناب ها و نيز لوازم شستشوى كعبه و مواد معطّر كننده همراه آن بوده است. (1) 283 اينك مى پردازيم به شرح ويژگى هاى قسمت هاى مختلف جامه كعبه معظّمه كه در دوران جديد همه ساله از سوى مصر ارسال مى گرديد. گفتنى است جامه كعبه همه ساله به علّت ابداع روش هاى نوين و پيشرفت فنّىِ آذين بندىِ آن، نسبت به سال پيش تغييراتى داشت.

جامه اصلى كعبه (احمال كعبه)

جامه اصلى، از هشت قطعه پارچه ابريشم سياه نوشته دار (نوشته ها به صورت بافته)


1- شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 ه. ق.

ص: 206

تشكيل شده و در زمينه سرتاسر پارچه، عبارتِ «لا إله إلّااللَّه، مُحمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» به شكل دال نوشته شده و برخى در ميانه دالِ ديگر به صورت بافته نقش مى بست. اين قطعه ها يا پارچه ها به شصت و دو قطعه مى رسيد كه طول هر يك از آن ها، بيست و شش ذراع (1) 284 با عرض نود سانتى متر بود و مساحت تمامى آنها به يك هزار و ششصد و دوازده ذراع مى رسيد و همگى به وسيله نخ هاى ابريشمى سياه رنگ و مفتول (تارهاى نازك و ضخيم) بافته مى شد.

اين قطعه ها توسط پارچه پنبه اى سفيد آستر گرديده و در قسمت هايى كه دو قطعه از عرض به هم اتصال مى يافت با مفتول هاى پنبه اى پيوند مى خورد. تمامى قسمت هاى اتصال يافته از قطعه هاى جامه، به وسيله پوست دباغى شده و غير دباغى شده بُز مستحكم و استوار مى شد.

بر روى هر يك از «احمال» كعبه، يكى از كمربندهاى هشتگانه قرار مى گرفت كه بر دو «حمل» از «احمال» كعبه، چهار قطعه نوشته دار (كردشيات) (2) 285 نقش مى بست.

«احمال» هشتگانه كعبه و كمربندهايى كه بر آنها قرار مى گرفت بدين صورت بود:

* دو «حمل» كه هر يك از آنها مركّب از 9 قطعه پارچه بوده و مجموع پارچه هاى آن به 18 عدد مى رسيد. طول آنها 468 ذراع، كه بر اين دو «حمل» كمربندهاى اوّل و سوم قرار مى گرفت.

* دو «حمل» كه هر يك از آنها مركّب از هشت قطعه پارچه و مجموع آنها شانزده عدد بود. طول مجموع اين قطعه ها به 416 ذراع مى رسد و بر اين دو «حمل» كمربندهاى دوم و چهارم قرار مى گرفت.

* دو «حمل» كه هر يك از آنها مركّب از 2/ 1. 7 قطعه پارچه بوده و مجموع پارچه هاى آن به پانزده قطعه مى رسيد. طول آنها 390 ذراع است كه بر روى اين دو «حمل» كمربندهاى پنجم و هفتم مى آيد.

* دو حمل كه هر يك از آنها مركّب از 2/ 1. 6 قطعه پارچه بوده و مجموع پارچه هاى


1- ذراع معادل 57 سانتى متر مى باشد.
2- كردشيه؛ دايره اى شكل.

ص: 207

آن به سيزده مى رسيد. طول آنها 338 ذراع بوده كه بر روى اين دو «حمل» كمربندهاى ششم و هشتم قرار مى گرفت. (1) 286 امّا چگونگى آويختن اين «احمال» بدينگونه بود كه هر دو قطعه از پرده بر يكى از قسمت هاى ديوار كعبه قرار داده مى شد و سپس به وسيله طناب هايى به حلقه هاى آهنى بسته و آنگاه بر بام كعبه انداخته مى شد و بعد به وسيله دستگيره ها و بندهايى به يكديگر متّصل مى گشت. و در قسمت زيرين به وسيله حلقه هايى كه بر روى شاذروان قرار داده شده بود ثابت و استوار مى گرديد.

هر گاه يكى از قسمت هاى ياد شده، بر كعبه نصب مى شد؛ به وسيله دستگيره ها و بندهاى ياد شده به قطعه نزديك خود پيوند مى خورد و بدين صورت در پايان همانند پيراهن سياه رنگ مربعى بر كعبه پوشيده مى شد.

پس از آن، در پيرامون كعبه معظّمه، بر روى اين قطعه هاى به هم پيوسته، و در يك سوم قسمت فوقانى آن، كمربندهاى كعبه، كه مركّب از هشت قطعه بود، نصب مى گشت. (2) 287 افزون بر اين قطعاتِ ابريشمى، قطعات ديگرى نيز وجود داشت كه عبارت بودند از دويست و يازده ذراع پارچه اطلس سياه و ساده (بافت مصر) و پارچه ابريشم و اطلس قرمز و سبز (بافت خارجه) كه بر روى قسمت هايى از آن تارهاى نقره اى سفيد رنگ و تارهايى از طلاى زرد و نيز با عيار 99% تنيده مى شد.

كمربندهاى جامه (طراز)

جامه كعبه، داراى هشت كمربند بوده كه بر روى قطعه هاى هشتگانه- همچنانكه پيش از اين ياد كرديم- قرار داده مى شد. هر يك از اين كمربندها از نظر اندازه طول، مقدار وزن، تارهاى تنيده و آذين هاى ميان آن بدين شرح مى باشد:


1- بنابر شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه در سال هاى 1321، 1322 ه. و نيز نك: ابراهيم رفعت پاشا: مرآة الحرمين، ج 1، صص 292 و 293
2- يوسف احمد: المحمل والحجّ، ج 1، صص 264 و 265

ص: 208

كمربند نخست: طول 8/ 7. 12 ذراع و وزن تارهاى طلايى و نقره اى تنيده در ميان آن 12/ 7. 1030 مثقال.

كمربند دوّم: طول 8/ 7. 11 ذراع و وزن تارهاى آذين شده بر آن 4. 1/ 947 مثقال.

كمربند سوّم: طول 8/ 7. 12 ذراع و وزن تارهاى طلايى و نقره اى تنيده در ميان آن، 1039 مثقال.

كمربند چهارم: طول 8/ 7. 11 ذراع، و وزن تارهاى آذين شده بر آن 4/ 1. 983 مثقال.

كمربند پنجم: طول 8/ 7. 10 ذراع و وزن تارهاى طلا و نقره اى تنيده در ميان آن 2/ 1. 901 مثقال.

كمربند ششم: طول 8/ 7. 9 ذراع، وزن تارهاى آذين شده بر آن 4/ 1. 862 مثقال.

كمربند هفتم: 8/ 7. 10 ذراع، وزن تارهاى آذين شده بر آن 4/ 1. 867 مثقال.

كمربند هشتم: طول 8/ 7. 9 ذراع و وزن تارهاى طلا و نقره اى تنيده در ميان آن 4/ 1. 882 مثقال.

بنابراين، مجموع طول كمربندهاى ياد شده برابر با 91 ذراع و مجموع وزن تارهاى طلايى و نقره اى تنيده در ميان آن ها بالغ بر 3/ 1. 7513 مثقال بوده است.

در اين ميان آنچه لازم به يادآورى است اين است كه: تمامى كمربندهاى ياد شده به عرض هفتاد سانتى متر بوده كه حاشيه اى به عرض هفت سانتى متر قسمت زبرين و زيرين آن ها را در بر مى گرفته است.

نوشته هاى روى كمربند

بر روى كمربندها آيات قرآن با خطّ زيباى ثلث عربى نوشته مى شد كه تمامى حروف آيات ياد شده به وسيله تارهاى نقره اى مطلا بود.

اين آيات نوشته هاى ديگر، به وسيله «عبداللَّه بك زهدى» در دوران خديو اسماعيل به رشته تحرير در مى آمد.

آيات قرانىِ ياد شده، به اين صورت بر روى كمربندها نقش مى بست:

ص: 209

شكل شماره 10؟؟؟ ميقات 35 ص 137

در سمت شرقى، كه در آن دَرِ كعبه قرار داشت، دو كمربند اوّل و دوّم استوار بود كه بر روى كمربند اوّل اين آيات به چشم مى خورد: (1) 288

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ

وبر روى كمربند دوّم:

وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.

؟؟؟؟؟ تصوير ص 22، شماره 1 (مصنع كسوة)


1- دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

ص: 210

؟؟؟؟؟ تصوير ص 22، شماره 2 (مصنع كسوة)

؟؟؟؟؟ تصوير ص 22، شماره 3 (مصنع كسوة)

؟؟؟؟؟ تصوير ص 23، شماره 1 (مصنع كسوة)

؟؟؟؟؟ تصوير ص 23، شماره 2 (مصنع كسوة)

؟؟؟؟؟ تصوير ص 23، شماره 3 (تصاوير پايين) (مصنع كسوة)

در ميان اين دو كمربند، دايره اى قرار داشت كه بدان «رِنك» گفته مى شد. (1) 289 در زمينه دايره ياد شده، كلماتِ: «يا حَنّانُ يا مَنّان يا سُبْحان» به صورتى كه الف هاى آن ها به مركز


1- اين كلمه در اصل ريشه تركى داشته كه در مصر دوران مماليك به كار مى رفته است، «مترجم».

ص: 211

دايره متوجّه مى گرديد، نقش بسته بود.

در اين زمينه، حرف ندا به صورت وارونه قرار داشت كه اين حركت، اشتباه معمولى است و همواره به وسيله خط نگاران صورت گرفته و به نظر مى رسد كه قرار دادن اين حروف در اين مكان لازمه آذين آن باشد.

شكل شماره 11؟؟؟ ميقات 35 ص 138

كمربندى از كمربندهاى هشت گانه و رنكى كه بين دو كمربند است و در چهار كعبه ديده مى شود.

در سمتى كه حجرالأسود در امتداد آن است و سمت جنوبى كعبه به شمار مى آيد، كمربندهاى سوم و چهارم قرار داشت. بر روى كمربند سوّم اين آيات نقش بسته است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنْ الْمُشْرِكِينَ* إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ* فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ ....

؟؟؟؟؟ تصوير ص 32، شماره 1 و 2 (كنار هم) (مصنع كسوة)

و بر كمربند چهارم ... وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ* قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ ...، اين دو كمربند در ميان خود «رنك» ديگرى نيز داشت كه نوشته هاى آن همانند «رنك» پيشين بود.

ص: 212

؟؟؟؟؟ تصوير ص 32، شماره 3 و ص 33 شماره 1 (مصنع كسوة)

بر روى سمت سوم كعبه مشرفه، كه سمت غربى آن به شمار مى آيد، كمربندهاى پنجم و ششم قرار مى گرفت. بر روى كمربند پنجم اين آيات ديده مى شد:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ* وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ.

و بر روى كمربند ششم: لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ* ثُمَّ لِيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ.

كه باز در ميان اين دو كمربند، «رنك» به صورت پيشين قرار داشت.

بر سمت چهارم، كه سمت شمالى كعبه است و در آن ناودان قرار دارد، دو كمربند هفتم و هشتم قرار مى گرفت.

گفتنى است نوشته هاى روى اين دو كمربند، در دوران هاى مختلف تغيير كرده است؛ به طورى كه به هنگام دوران فرمانروايى خانواده محمّد على كه- مصر تابعى از دولت عثمانى به شمار مى آمد- بر روى اين دو كمربند عبارت: «اهدايى به كعبه از سوى سلطان عثمانى» قيد مى شد. اين عبارت به صورت طولانى، از نام آن سلطان آغاز و نسب و القاب او را آنچنان گسترده به رشته تحرير در مى آوردند كه سراسر مساحت دو كمربند را دربر مى گرفت. (1) 290 امّا پس از شكست و از هم گسيختگى دولت عثمانى، در پايان جنگ جهانى اوّل،


1- اين نوشته ها به صورت كامل و واضح بر روى دو كمربند هفتم و هشتم كه از سوى ابراهيم رفعت پاشا در كتاب خود مرآة الحرمين، ج 1، شكل شماره 110، ص 284 آورده، كاملًا روشن و آشكار است.

ص: 213

مصر خود را از تبعيت دولت عثمانى رهانيد و در آن هنگام بر كمربند هفتم اين آيات نوشته مى شد:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ ....

امّا كمربند هشتم ويژه عبارت اهدا بود كه بر آن، اين جملات نوشته مى شد: «أمَر بصُنع هذهِ الْكسوة الشريفة لكعبة بيت اللَّه الحرام (فلان) سنة كذا» (1) 291

عبارت اهدا، در دوران هاى گوناگون قابل تغيير بود.

شكل شماره 12؟؟؟ ص 140 شماره 35

قطعه اى از كمربندى كه اهداى ملك فاروق اول بر آن موجود است و در زمان ملك عبدالعزيز آل سعود ارسال گرديده است

هنگامى كه در رمضان سال 1355 ه/ 1936 م. ميان مصر و دولت عربستان قرار داد تفاهمى صورت گرفت- پس از درگيرى سياسى كه مدّت ده سال به درازا كشيد و پيش از اين، از آن ياد كرديم- متن نوشته بر روى كمربند هشتم بدين صورت تغيير يافت: «أمر بصنع هذه الكسوة الشريفه للكعبة بيت اللَّه الحرام صاحب الجلالة ملك مصر فاروق الأوّل واهديت لها في عهد صاحب الجلالة عبدالعزيز آل سعود ملك المملكة العربية


1- فرمان داد ساختن اين جامه شريفه را براى كعبه بيت اللَّه الحرام، (نام شخص) در سال ...

ص: 214

السعودية سنة 1355 ه.» (1) 292

قطعه هاى نوشته دار جامه (كردشيات)

بر روى جامه اى كه كمربند اوّل و دوّم قرار داشته و به عبارتى بر روى سمت شرقى كعبه كه پيش روى كعبه است و درِ كعبه بر آن قرار دارد، چهار قطعه نوشته مى شد كه طول آنها شش ذراع، و مساحت هر يك از آن ها (كردشيه) 90* 75 سانتى متر بود.

(شكل شماره 13)؟؟؟

ص 141 ميقات 35

در زمينه هر يك از اين قطعه ها: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ* وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ به شكل دايره اى به قطر هفتاد سانتى متر نقش بسته بود. در قسمت زبرين و زيرين اين قطعه ها حاشيه اى نقش دار قرار داده شده بود. اين قطعه هاى چهارگانه به وسيله تارهاى نقره اى سفيد رنگ و تارهاى نقره اى مطلا به مقدار 504 مثقال تنيده شده بود. (2) 293

پرده درِ كعبه (برقع)

پرده درِ كعبه از چهار قطعه تشكيل شده بود. اين بدان جهت بود كه حجم زيادى داشت و امكانِ ساختن آن به صورت يك قطعه غير ممكن مى نمود. پرده از پارچه ابريشم و اطلس سياه و ساده به مساحت چهل و شش ذراع و ربع و قسمتى ديگر از آن پارچه اطلس خارجى به رنگ قرمز و سبز بود كه همگى به يكديگر پيوسته و بر روى آن


1- اسناد و مدارك موجود در كارگاه جامه بافى كعبه مكرّمه در قاهره: و نيز نك: يوسف احمد، المحمل والحجّ، ج 1، صص 265، 266 و 267
2- ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 293

ص: 215

تارهاى نقره اى و طلايىِ ونيزى خالص، نقش و نگارهاى زيبا داشت. اين پرده دو آستر؛ نخست آسترى پنبه اى به رنگ سفيد و بر روى آن پرده اى از ابريشم اطلس خارجى به رنگ قرمز و سبز داشت.

همچنين در پيرامون پرده درِ كعبه و نيز ميانه آن، نوار پهن پنبه اى به صورت مفتول قرار داده شده بود.

قطعه هاى چهارگانه، كه پرده درِ كعبه را به وجود مى آورند، شامل قطعه فوقانى بود كه بدان «العتبه» مى گفتند و قطعه زيرين آن را «طراز» و قطعه اى كه در ادامه آن بود، «القائم الصغير» و قطعه پايين آنها، كه در آن شكافى قرار داده شده بود، «القائم الكبير» مى ناميدند.

افزون بر آن، قطعه اى به نام «الوصله» نيز داشت كه قطعه هاى شماره سه و چهار را به هم وصل مى كرد.

امّا قطعه نخستين، كه «العتبه» ناميده مى شد، داراى مساحتى به اندازه 4/ 3. 12 ذراع بود.

مقدار وزن تارهاى نقره اى سفيد رنگ و نيز تارهاى نقره اى مطلاى تنيده شده بر آن به 3/ 1. 1404 مثقال مى رسيد. قطعه دوم كه «طراز» ناميده مى شد، داراى 4/ 3. 11 ذراع مساحت بود و 3/ 1. 1057 مثقال تارها آذين داشت.

قطعه سوّم؛ يعنى «القائم الصغير» 9 ذراع مساحت داشت و تارهاى آذين شده بر آن به 901 مثقال مى رسيد.

قطعه چهارم، «القائم الكبير»، داراى مساحتى به اندازه 4/ 3. 11 ذارع بود و وزن آذين هاى تنيده شده بر آن، به 3/ 2. 1455 مثقال مى رسيد.

«الوصله» قطعه اى بود كه دو قطعه «قائم» را به هم وصل مى كرد و داراى تارهاى نقره اى آذين شده، به مقدار 43 مثقال بود.

بدين ترتيب مجموع وزن نخهاى طلا و نقره تنيده شده بر پرده درِ كعبه مكرمه (برقع) به 3/ 1. 4861 مثقال مى رسيد.

افزون بر اين، بر روى پرده درِ كعبه (برقع) اين وسايل نيز قرار داده مى شد:

* شش عدد صفحه هاى نقره اى با عيار 90 مطلا به طلاى زرد ونيزى كه هر يك از

ص: 216

صفحه هاى ياد شده بر روى دو چتر (آفتابگير) قرار داده شده بود.

* دوازده عدد چتر بافته شده از ابريشم سرخ، كه آذين روى آنها به وسيله تارهاى نقره اى و طلايى بود. اين چترها به وسيله پوست بُز دباغى شده، آستر گرديده بود و بر روى هر يك از چترهاى ياد شده، منگوله اى از نخ هاى پنبه اى هندى قرار داشت.

* دوازده عدد منگوله نخى ساخته شده از پنبه هندى سرخ و تارهاى نقره اى زرد و سفيد و نيز تارهاى مطلا، كه هر يك از آنها بر روى يك چتر قرار داده شده بود.

- پنج منگوله نخى ساخته شده از ابريشم سياه و تارهاى نقره اى و طلايين و نيز تارهاى نقره اى به رنگ زرد و سفيد كه هر يك از آنها داراى قيطانى از ابريشم سياه بود. (1) 294

نوشته هاى موجود بر پرده درِ كعبه (برقع)

برقع يا پرده درِ كعبه مشرّفه، به صورت مستطيل بود كه اطراف چهارگانه آن، حاشيه اى آذين شده به تارهاى نقره اى و طلايين داشت.

بر روى پرده (پس از حاشيه پيرامون آن)، حاشيه ديگرى بود كه به وسيله مستطيل هاى بيضى شكل و دايره هايى تقسيم مى گرديد. در ضلع فوقانى آن، سه دايره؛ در دو طرف و ميانه قرار داشت كه در فاصله آنها دو مستطيل بيضى شكل ديده مى شد. در زمينه دو دايره دو طرف، عبارت: «اللَّهُ رَبّي» و در دايره ميانى عبارت: «اللَّهُ حَسْبي» نوشته شده بود. در زمينه مستطيل ها؛ در يكى اين آيه قرآن نوشته شده است: قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ... و در ديگرى فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ....

بر اضلاع سه گانه ديگر، در زمينه مستطيل هاى بيضوى، سوره فاتحه و بر دايره هاى ميان آن ها عبارت: «اللَّهُ رَبّي» نقش بسته است.

در قسمت فوقانى پرده و سطر اوّل آن، شكل مستطيلِ بيضى قرار دارد كه در زمينه آن، اين آيه نقش بسته است: قال تعالى إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ،


1- شهادت نامه هاى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321، 1322 هجرى. و نيز نك: ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، صص 293 و 294

ص: 217

وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً.

سپس در سطرى كه در ادامه آن بود، در ميان چهار دايره كه هر دايره همانند «گلابى» ترسيم گرديده بود، در يك رديف سوره صمديه نقش گرديده بود. از آن پس، در سطرى كه در ادامه آن بود، در ميانه چهار مستطيل بيضى شكل، كه هر دو دايره در كنار يكديگر قرار داشته و در ميان آنها دايره اى گنجانيده شده بود، در زمينه مستطيل هاى چهارگانه آيةالكرسى و در پايان آنها عبارت «صدق اللَّه العظيم وصدق رسوله البشير النذير، و صلى اللَّه على محمّد وعلى آله وأصحابه أجمعين» ديده مى شد.

در زمينه دايره عبارتِ: «اللَّهُ حَسبي» نقش گرديده است. در ميان آن ها مستطيل بيضى شكلى به عرض پرده و در ميان آية الكرسى، اين نوشته بر آن ديده مى شود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ .... در زير آن دو «كردشيه» بزرگ بود كه در زمينه هر يك از آنها، سوره صمديه، به شكل دايره، در پيرامون لفظ جلاله «اللَّهُ جَلَّ جَلاله» نقش بسته بود. در ميان دو كردشيه ياد شده، چهار مستطيل؛ يكى بر ديگرى ديده مى شود كه دو مستطيل اوّل و چهارم به وسيله تارهاى نقره اى و مطلا آذين شده بود. امّا بر دوّمى و سوّمى اين عبارت نوشته شده بود: «بتوفيق اللَّه تعالى تمّ صنع هذه البردة بالجمهورية العربية المتحّدة في عهد الرئيس جمال عبدالناصر سنة 1381 ه.» سپس در ادامه آن دو مستطيل بيضى شكل ديده مى شد كه در زمينه آن ها: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ* إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ* فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ* الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ نوشته شده بود.

سپس در ادامه آن، چهار مستطيل بيضى شكل ديگرى قرار داشت كه دو به دو بر روى هم قرار داده شده بود. بر فوقانى آن عبارت: «لا إله إلا اللَّه المَلِكُ الحقُّ المبين» و در پايين: «مُحمّدٌ رَسُولُ اللَّه الصّادِقُ الْوَعْدُ الأَمِين» ديده مى شد. در فاصله اين مستطيل هاى چهارگانه و در ميانه پرده، رأس مثلثى كه در پايين، قاعده آن كامل نگرديده و بدان شكاف پرده درِ كعبه در پايين بازمى گردد، قرار داشت. به دو ضلع اين مثلث نوشته: بِسْمِ

ص: 218

اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ* وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، صَدَقَ اللَّهُ الْعَظِيم» نقش بسته بود.

در پايين پرده و تا انتهاى آن، دو مستطيل بر دو طرف شكاف ديده مى شد كه اين دو، به وسيله تارهاى نقره اى مطلا و نيز نقش و نگارهاى زيباى زربفتى آذين گرديده بود. (1) 295 شكل شماره 14؟؟؟

ص 144 ميقات 35

پرده درِ كعبه معظّمه موجود در دار الكسوه قاهره به سال 1381 ه


1- نوشته ها و آذين هاى ياد شده؛ به وسيله مؤلّف بر روى پرده درِ كعبه مظعّمه كه در ميان قطعه هاى جامه مصرى موجود در كارگاه جامه بافى در خرنفش كه هم اكنون وجود دارد، مشاهده گرديد. اين جامه همان جامه اى است كه در سال 1381 ه. به مصر بازگردانيده شد.

ص: 219

جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام

اين جامه، از پنج قطعه كه شامل: چهار سمت و سقفِ مقام بوده، تشكيل مى گرديده است. مساحت كلّى آن به همراه پارچه ابريشم و اطلس سياه ساده، سى ذراع بوده كه همگى مانند پرده درِ كعبه، از همان مواد اوّليه بافته شده بود، با اين تفاوت كه اين جامه به وسيله ابريشم مصنوعى سبز همانند پرده درِ كعبه آستر نشده بود، بلكه به وسيله چلوارى پنبه اى سرتاسر آن آستر گرديده بود.

قسمت هاى گوناگون اين جامه و آنچه كه بر آن آذين مى گرديد:

* سمت اوّل: طول 8/ 1. 7 ذراع و مقدار وزن تارهاى آذين شده 614 مثقال.

* سمت دوّم: طول 8/ 1. 7 ذراع و مقدار وزن تارهاى تنيده شده و آذين گرديده 610 مثقال.

* سمت سوّم: طول 8/ 1. 7 ذراع و مقدار وزن تارهاى آذين شده 613 مثقال.

* سمت چهارم: 8/ 1. 7 ذراع و وزن تارهاى تنيده شده و آذين گرديده 612 مثقال.

* سقف، طول 2/ 1. 1 ذراع و وزن نقره سفيد به كار رفته در آن 139 مثقال.

بنابراين، مجموع وزن تارهاى طلايى ونقره اى آن 2588 مثقال بوده است.

افزون بر آن، به جامه ياد شده، پنج دگمه نقره اى، ده چتر، ده منگوله كوچك نخى و چهار منگوله بزرگ نخى- چنانكه پيشتر آورديم، قرار داده مى شد. همچنين «سُجُق» (1) 296 و گلوله هاى پنبه اى هندى به رنگ سرخ در پايين جامه مقام آذين مى شد. (2) 297 بر جامه ياد شده نوشته هاى زير به وسيله تارهاى نقره اى مطلا تنيده نوشته شده بود.

پرده درگاه مقام ابراهيم خليل عليه السلام:

اين پرده از دو قطعه تشكيل مى شد. طول هر قطعه ده ذراع بوده و اين دو قطعه به وسيله قطعه ديگرى به عنوان زير پرده به هم مى پيوست.


1- سُجُق، شبكه اى از بافته كه پيرامون آن گلوله هاى نخى قرار داشت.
2- شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سالهاى 1321 و 1322 ه. و نيز نك: ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 295

ص: 220

نوشته هاى موجود در ص 146 ميقات 35؟؟؟؟ (جدول)

ص: 221

پرده درگاه مقام از مواد اوليه اى بافته مى شد كه پرده درِ كعبه را مى بافتند. وزن تارهاى طلايى و نقره اى تنيده شده بر روى قطعه نخست، 3/ 2. 915 مثقال و قطعه دوّم 3/ 1. 906 مثقال و پارچه رابط ميان آن دو 489 مثال بوده كه مجموع وزن تارهاى آذين شده بر پرده به 1870 مثقال مى رسيد. علاوه بر آن، پرده درگاه مقام داراى پنج دگمه نقره اى، ده چتر و ده منگوله نخى كوچك بود. (1) 298

پرده باب التوبه:

اين پرده ويژه درِ پله درونى كعبه معظمه بوده كه به وسيله آن به بام آن راه مى يافتند.

و اين پرده نيز همانند ديگر پرده ها، از ابريشم سياه ساده بافته مى شد. مساحت آن يازده و نيم ذراع و وزن تارهاى طلايى و نقره اى تنيده شده در آن به 3/ 2. 1024 مثقال مى رسيد. (2) 299

نوشته هاى روى پرده باب التوبه:

اين پرده به شكل مستطيل بوده كه اطراف چهارگانه آن به وسيله حاشيه اى از تارهاى نقره اى، زينت مى گرديد. در قسمت داخل حاشيه ياد شده و در نيمه فوقانى پرده، پنج مستطيل بيضى شكل ديده مى شود كه يكى بر ديگرى قرار گرفته و بر نخستين مستطيل، اين نوشته به چشم مى خورد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَاذْ جاءَكَ الَّذِينَ».

و بر دومى يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ ....

و بر سومى عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ....

و بر چهارمى ... ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ.

و بر پنجمى نام فرمان دهنده به ساختن اين پرده و تاريخ ساخت آن قيد گرديده است.

ص 147 ميقات 35

پرده باب التوبه در درون كعبه

در نيمه پايينى پرده، نقش و نگارهاى آذين شده به تارهاى طلايى و نقره اى قرار داشته كه در ميانه آن، سه مستطيل بيضى شكل ديده مى شود. بر نخستين آن، اين نوشته ديده مى شود:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ».

و بر دومى وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً.

و بر سوّمى وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً (3) 300.

تمامى اين نوشته ها به وسيله تارهاى نقره اى بسيار زيبايى آذين مى گرديده است.

پرده دروازه منبر مسجد الحرام

اين پرده نيز هم جنس ديگر قطعات پرده كعبه، از ابريشم سياه ساده بافته مى شده است. مساحت آن شش ذراع و ربع و وزن تارهاى طلايى و نقره اى به كار رفته در آن (397) مثقال بوده است. (4) 301

نوشته هاى روى پرده دروازه منبر مكى

اين پرده مستطيل شكل بود كه پيرامون آن را حاشيه اى مزين به تارهاى نقره اى مطلّا در برگرفته بود. در درون اين حاشيه و در قسمت نيمه بالايى آن، چهار مستطيل بيضى شكل ديده مى شد كه يكى بر ديگرى قرار داشت. در زمينه مستطيل نخستين،


1- شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 ه. نك: ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 295
2- دو مصدر سابق.
3- ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1 شكل شماره 104 ص 264
4- شهادت نامه هاى شرعى، تسليم جامه كعبه در سالهاى 1321 و 1322 ه و نيز نظر افكنيد به ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 296.

ص: 222

ص: 223

اين نوشته به چشم مى خورد:

پرده باب المنبر در حرم مكّى

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، انَّ اللَّهَ ...».

و بر دومى ... وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَا أَيُّهَا ....

و بر سومى ... الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً.

و بر چهارمى نام فرمان دهنده ساخت اين پرده و تاريخ ساخت آن قيد مى گرديد.

در نيمه پايينى اين پرده، به وسيله تارهاى نقره اى مطلّا، محرابى كه درون آن قنديلى معلّق داشت، آذين شده بود. تمامى نوشته ها و نقش و نگارها، به وسيله تارهاى نقره اى سفيد و نيز تارهاى نقره اى مطلّا تزيين گرديده بود.

كيسه جايگاه كليد كعبه معظمه

اين كيسه از پارچه اطلس سبز به مساحت يك ذراع و يك هشتم ذراع ساخته مى شد. بر روى آن به وسيله تارهاى طلايى و نقره اى به وزن 45 مثقال تنيده شده بود كه در ميانه بالايى آن، دو سوراخ با لب دوزى هاى نقره اى سفيد به وزن دو مثقال تعبيه شده بود. اين كيسه به وسيله ابريشم سبز ساده آستر شده بود كه بر آن دو ريسمان تنيده شده به نام قيطان، به همراه منگوله هايى از تارهاى به هم گره خورده نقره اىِ زرد قرار داشت.

طول اين كليد 45 سانتيمتر و عرض آن 24 سانتيمتر بود. (1) 302 در يك سمت كيسه، اين گفته بارى تعالى به وسيله تارهاى نقره اى و طلايين آذين


1- شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 هجرى و نيز نك: به ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1 ص 294

ص: 224

كيسه كليد كعبه معظّمه

مى گرديد: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ... كه بر بالا و زير آن نام فرمان دهنده به ساخت كيسه و تاريخ و مكان ساخت آن قيد مى شده است.

در سمت ديگر آن، اين آيه نقش بسته بود: إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ كه بر بالا و زير آن نيز مجدداً نام فرمان دهنده به ساخت كيسه و تاريخ و مكان ساخت آن قيد مى شد.

هم اكنون بر كيسه اى كه به همراه جامه كعبه در «دارالكسوه» در قاهره باقى مانده است، در بالاى كيسه و بر روى آيه قرآنى جمله «بالجمهورية العربية المتحدة فى عهد» و زير آيه «الرئيس جمال عبد الناصر سنة 1381 ه.» نوشته شده است.

ديگر ابزار آلات جامه كعبه

اضافه بر قطعه هاى جامه، كه پيشتر آورديم، ابزار آلات ديگرى نيز بوده كه از جامه نبوده ليكن براى نصب و استوار كردن آن ضرورت داشته است.

اين ابزارها عبارتند از:

- سه حلقه تناب ضخيم (1) 303 به وزن يكصد و هشتاد رطل.

- چهل و يك حلقه تناب نازك (2) 304 به وزن هشتاد و دو رطل.

- سى و شش ذراع پارچه هاى نازك سبز تيره، كه براى به هم پيوستن قطعات پرده به كار مى رفت.


1- . اين تناب ها پس از آنكه در قسمت فوقانى جامه كعبه دوخته مى شد بر بام كعبه آويزان مى گشت.
2- جامه كعبه به وسيله اين گونه طناب ها به حلقه هاى مسين استوار شده در پيرامون كعبه و شاذروان، متصل مى گرديد.

ص: 225

- دو ديگ مسى كه در آن گلاب خالص به وزن 58 كيلو گرم قرار داده مى شد. و نيز قطعه هايى پارچه كه براى شستشوى كعبه مشرفه پيش از قرار دادن جامه نوين، به كار مى رفت. (1) 305 شكل شماره 18؟؟؟

يكى از ظرف هاى گلاب كه به همراه پرده هر سال به كعبه ارسال مى شد و اينك در دار الكسوه قاهره موجود است


1- شهادت نامه هاى شرعى، تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 ه. و 1380 ه. و نيز نك: به ابراهيم رفعت پاشا: مرآة الحرمين، ج 1، ص 296 و بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 136 و 137

ص: 226

مراسم جشن ارسال جامه از مصر به كعبه معظمه

اشاره

پس از آماده سازى جامه كعبه در مصر پيش از ارسال آن به سوى سرزمين هاى مقدس، دو جشن برپا مى شد كه در آنها بر اساس عادت، پادشاه مصر و يا شخصى به جانشينى از سوى وى شركت مى كرد. بدين منظور در پايان شوال هر سال، ابتدا مراسم جشنى به عنوان نمايش اجزاى مختلف جامه شريف برگزار مى شد، سپس در نيمه هاى ذى قعده، مراسم جشن ديگرى براى حركت كاروان محمل و جامه از قاهره به سوى سرزمين حجاز به پا مى گشت. در اين مراسم جامه كعبه، از سوى سرپرست بافندگان (كه به او مدير كارگاه جامه و يا ناظر جامه مى گفتند) پس از تنظيم، شهادت نامه شرعى به مسؤول كاروانِ حمل جامه داده مى شد. در اين شهادت نامه، قطعات پرده و اوصاف آن در حضور قاضى القضات مصر و يا جانشين او و نيز اميرالحاج به ثبت مى رسيد. آنگاه تمام قطعات را در صندوق هاى چوبى كه از پيش آماده مى كردند، قرار مى دادند و به همراه كاروان محمل به سوى مكه مكرمه به حركت در مى آوردند.

اكنون پيش از سخن درباره جشن حركت كاروان محمل و جامه شريفِ همراه آن، نظرى گذرا به كاروان محمل و چگونگى آن مى افكنيم:

محمل

به شترى كه حامل هداياى عينى و نقدى براى كعبه معظمه بود «محمل» مى گفتند.

ص: 227

درآن دوران، جامه را با قطعه اى از پارچه ساده به نام «جوخ» مى پوشاندند.

گفتنى است حركت محمل به مكه مكرمه در هر سال، تنها از مصر انجام نمى گرفت، بلكه پادشاهان مسلمان و فرمانروايان آن، بدان تبرك جسته و هدايا و خزانه هاى خويش را همه ساله بدين وسيله به سوى حرمين شريفين گسيل مى داشتند.

تصوير ص 75 ميقات 36

(شكل شماره 19)

در تاريخ، از محمل «عراقى» و «يمنى» و محمل «النظام» پادشاه حيدرآباد هند در دوران هاى اسلامىِ گذشته و نيز از محمل «ابن الرشيد» و محمل «ابن سعود» و محمل «ابن دينار» ياد شده است. آنان ابتدا به سوى مصر مى آمدند و در حالى كه پرِ پرندگان و صمغ و جز اين ها را، كه از خيرات كشورشان به شمار مى آمد، همراه خود مى بردند و در آن جا به فروش مى رساندند، سپس نقدينه اين فروش را به همراه ساير حاجيان از مصر به صورت كاروانى به سوى حرمين شريفين به حركت درمى آوردند.

تاريخ نگاران هريك زمانى را به عنوان ظهور محمل ياد كرده اند. برخى از آنان گفته اند كه تاريخ پيدايش آن، سال 645 ه. ق. بوده است.

محمل همان كجاوه اى است كه «شجرةالدُّرّ»، ملكه مصر به هنگام حج خود در آن سال، از آن استفاده كرد و پس از آن، سنتى شد كه همواره پيشاپيش كاروان حاجيان به راه مى افتاد و به علت آن كه جايگاهى براى نشستن ملوك و پادشاهان بود، هيچ گاه كسى بر آن سوار نمى شد.

در مقابل، برخى ديگر معتقدند كه محمل، تاريخى كهن تر از آن دارد و احتمالًا تاريخ آن به پيش از اسلام نيز مى رسد؛ زيرا محمل به شترى كه حامل هدايايى براى كعبه

ص: 228

معظمه بود، اطلاق مى گرديد. (1) 306 به سختى مى توان زمان معينى را به عنوان تاريخ ظهور محمل ياد كرد؛ زيرا حركت كاروان محمل، آن هم بدين صورت ساده كه تنها حامل هداياى ويژه اى براى بيت العتيق باشد، امرى عادى بوده كه ممكن است به پيش از اسلام برگردد؛ زيرا باتوجه به تقدّس كعبه مشرّفه در ميان عرب و ارسال هدايا به وسيله آنان، امرى طبيعى در ميان عربِ دوران جاهليت بود، امّا حركت محمل در هيأتِ كاروانى رسمى، آن هم با چنين جلال و جبروتى كه پيرامون آن را خَدم و حَشم فراوانى دربرگيرد و آذين هايى را بر آن قرار دهند و طبل زن ها و نى لبك زن ها همراه آن به حركت درآيند، نمى تواند ارتباطى با ظهور اسلام و آغاز آن داشته باشد، بلكه قرن ها پس از ظهور اسلام، به هنگام دولت ايوبيان بوده و شايد حركت كاروان «شجرةالدرّ»- كه كجاوه را آراسته به زيباترين و مجلّل ترين تزيين ها كرده بودند و خَدم و حَشم فراوانى پيرامون آن را دربرگرفته بود- موجب شده باشد كه برخى تاريخ نگاران تصور كنند ظهور محمل به دوران حج گزارى او در سال 645 بازمى گردد. و از آن پس حركت محمل بدين صورت، در نزد پادشاهان مصر سنت شد تا آن جا كه تزيين و آراستن آن از سالى به سال ديگر فزونى يافت و سنگينى پرده محمل به حدّى رسيد كه شتر حامل محمل از حمل كالاى ديگرى ناتوان مى شد؛ زيرا پرده محمل به همراه چهارچوب كجاوه آن، به حدود چهارده قنطار (2) 307 مى رسيد.

بدين جهت، از آن پس هداياى ارسالى ديگر، در صندوق هاى ويژه اى قرار مى گرفت و به وسيله ديگرشتران كاروان حمل مى گرديد.

محمل مصرى داراى دو پرده بود؛ پرده روزانه كه از پارچه اى سبز بود و ديگر پره زردوزى شده كه تنها به هنگام مراسم رسمى بر روى محمل قرار داده مى شد.

روز خروج محمل از مصر، جشن باشكوهى به پا مى شد و قاهره در آن روز تماشايى بود؛ زيرا سربازان سواره و پياده و پاسداران و خدمتگزاران محمل به همراه اميرالحاج كه غالباً از ميان پاشاهان ارتشى برگزيده مى شد، در پيشاپيش كاروان


1- بتنونى، الرحلة الحجازيه، ص 140
2- هر قنطار برابر 93/ 44 كيلوگرم است، «مترجم».

ص: 229

حركت مى كردند.

در اين مراسم حاكم مصر- يا جانشين وى- و نيز رجال حكومتى؛ مانند وزرا و علما و بزرگانى از شخصيت هاى كشورى در قاهره شركت مى كردند. روزهايى كه محمل در مكه بود، آن را ميان «باب النبى» و «باب السلام» قرار مى دادند و پرده سبز روزانه را به آن مى گستردند.

اين محمل به استثناى حركت كاروان به صورت رسمى، همچنان در آن نقطه قرار داشت. هنگامى كه محمل به مدينه منوّره مى رسيد، طى جشن باشكوهى از «باب العنبريه» وارد شهر مى شد و هنگام ورود، بيست و يك گلوله توپ شليك مى كردند. و آنگاه كه به «باب المصرى» مى رسيد. تمامى افراد كاروان به پاس احترام به مقام رسول اللَّه صلى الله عليه و آله از مركوب خود پايين آمده، با پاى پياده به سوى حرم پيامبر رهسپار مى گرديدند. آن گاه كه به «باب السلام» مى رسيدند، بزرگِ حرم پيش آمده، زمام شتر محمل را به دست مى گرفت و آن را بر پله در بالا مى برد، سپس در آن فضاى گسترده، او را به زمين مى نشانيد. در اين هنگام بود كه محمل را از روى شتر برداشته، به جايگاه ويژه خود در حرم كه در غرب منبر شريف قرار داشت مى بردند و بر زمين مى نهادند. از آن پس پرده زردوزى شده روى آن را برداشته، پرده سبز را جايگزين مى كردند.

در روز خروج محمل از مدينه منوره، مجدداً پرده سبز را از روى آن برمى داشتند و همانند روز ورود، پرده زردوزى شده را بر روى آن مى كشيدند.

هنگام بازگشت محمل به مصر، جشن باشكوهى به مناسبت مراجعت آن برپا مى گرديد كه در اين مراسم حاكم مصر و يا جانشين وى شركت مى كرد.

كاروان از «عباسيه» به سوى «القلعه»، همان راهى كه پيشتر از آن خارج گرديده بود، حركت مى كرد تا اين كه به جايگاه استقرار حاكم مصر در «مصطبه» مى رسيد. در اين هنگام، حاكم زمام شتر را از دست اميرالحاج مى گرفت و به دست مأمور سازنده جامه (مدير كارگاه جامه بافى) مى سپرد. در اين لحظه، توپخانه بيست و يك گلوله توپ را شليك مى كرد كه از آن پس مراسم جشن به پايان مى رسيد.

پرده زردوزى شده محمل در خزانه وزارتخانه اى كه كارگاه جامه بافى، تابعى از آن

ص: 230

به شمار مى آمد، به وديعت نهاده مى شد. اين پرده هر بيست سال يك بار تجديد و از نو ساخته مى شد كه هزينه آن (سال 1328 ه. ق./ 1910 م) به هزار و پانصد جنيه مصرى مى رسيد.

امّا پرده سبز روزانه محمل، همواره در طول سال بر روى آن و در كنار قبر عارف الهى شيخ يونس سعدى در «باب النصر» قرار داده مى شد. گفته اند كه نامبرده در طول دوران زندگى خويش در خدمت كاروان محمل بوده است.

محمل همواره در دوران هاى گوناگون و از مقام و مرتبتى بس ويژه در نزد دولت مصر برخوردار بود. تا آن جا كه مقام اميرِ آن از ميان مقام هاى دولتى، رتبه سوم را داشت.

در دوران مماليك، امير كاروان محمل نامزد پست حاكم (/ استاندار) پايتخت بوده كه اين رتبه و مقام يكى از مهم ترين جايگاه هاى دولتى پس از والى و سلطان را به همراه داشته است. اين شخص داراى مقامى مقرّب و شخصيتى محترم و سخنى نافذ بوده كه حقوق او مادام العمر و توليت او در اين مقام تنها به فرمان سلطان صادر مى شد.

اميرالحاج همواره داراى مقامى والا و سخنى نافذ در سرزمين حجاز بوده و چه بسيار از امراى مكه به دستور آنان، از پست خود عزل مى شدند. پادشاهان مصر در دوران مماليك عنايت و توجه خويش نسبت به محمل را به حدّى افزايش داده بودند كه اين افراطگرايى آنان را از مسير اخلاقى و مروت خارج مى ساخت و به كارهاى ناشايستى دست مى زدند؛ اعمالى كه نمى توان آن را با دين سازگار دانست. آن ها به حكام و فرمانروايانى كه محمل از سرزمين آنان عبور مى كرد، فرمان داده بودند كه به هنگام استقبال پاى شتر محمل را ببوسند! كه در اين ميان، امراى مكه نيز از اين فرمان مستثنى نبودند. تا اين كه سلطان چقمق در سال 834 ه. ق. اين فرمان را لغو كرد. همچنين آنان در جشن خروج و بازگشت محمل مبالغه كرده، به هنگام بازگشت آن، حوض هاى بزرگى را پر از آب و شكر مى كردند و آن را با شادمانى و خوشحالى در آهنگ جشنى باشكوه، به مدّت سه شبانه روز در اختيار مردم قرار مى دادند.

اين عادت كهن، تا پيش از توقف ارسال محمل همچنان ادامه داشت. كاروان محمل در هنگام سفر- علاوه بر كارمندان رسمى خويش؛ مانند اميرالحاج و خزانه دار و

ص: 231

منشى هاى مخصوص و صرافان- تعداد فراوانى از سربازان محافظ سلاح به دست و نيز بسيارى از خَدم و حَشم و باربندان و ساربانان و طبّالان و نجّارها و خدمت كاران و چاربندها و سقايان را به همراه خود داشت.

يكى از مسؤوليت ها در كاروان محمل اين بود كه كسى را به عنوان «امين جامه» برمى گزيدند و او شيرينى جات و جز اين ها را در اختيار خويش داشت و نيز مسؤوليت تقسيم و توزيع پوشاك و شيرينى جات ارسالى براى ساكنان حرمين شريفين به عهده او بود. اين سنت در اوايل قرن چهاردهم هجرى تغيير داده شد و از آن پس اين گونه كمك ها به صورت نقدى در اختيار افراد قرار داده مى شد.

همچنين كارمندى به عنوان «مأمور ذخيره» با كاروان همراه مى شد تا در موارد ضرورى و برخلاف مقررات ويژه كاروان، مبالغى را با نظر خود در ميان حاجيان صرف كند. و نيز شخص ديگرى در ميان كاروان محمل وجود داشت كه بدان «بزرگِ شتربانان» مى گفتند و همچنين شخص ديگرى بود كه نام «ابوالقطط» (1) 308 را بر خود داشت و فردى به عنوان نظم دهنده كاروان در پيشاپيش آن حركت مى كرد. و بالاخره شخصى به عنوان راهنماى از راه افتادگان و بيماران با كاروان همراه مى شد.

بزرگِ شتربانان، وظيفه خريد شترهاى مورد نياز محمل را داشت. او خود سوار بر شترى در پشت شتر محمل به حركت درمى آمد و نظارت بر حركت صحيح و منظم كاروان را به عهده داشت. و مى گويند دومى مسؤوليت تغذيه گربه ها را در طول مسير حركت كاروان از خشكى به عهده داشته است. همچنين گفته اند كه نام او بدين اسم بوده اما وظيفه و مسؤوليت راهنمايى كاروان را داشته و در پيشاپيش كاروان به حركت درمى آمده است. گويند اين مسؤوليت از دوران سفر «شجرةالدرّ» به وجود آمده است.

سوّمى به عنوان رييس كارگران روشنايى (/ زنبوركچى ها) و باربندان بود كه به هنگام اجراى فرمانى مهم، اين گروه بدون نظم و با سروصداى فراوان، اجراى فرمان مى كردند.

و بالاخره چهارمى به بيماران و تنگدستان از حاجيان ميانه راه رسيدگى مى كرد. نامبرده،


1- صاحب گربه ها.

ص: 232

به افرادى كه گاه در اثر بيمارى و يا تنگدستى از ادامه راه بازمى ماندند، كمك و مساعدت مى كرد. وظيفه ها و مسؤوليت هاى يادشده همگى به وسيله فرمان هاى ويژه اى كه برخى از سوى مقام سلطنت و خلافت و برخى ديگر به وسيله فرمانروايان مصر بود، صادر مى گرديد. اين گروه از قديم داراى حقوق تعيين شده اى در دفاتر حكومتى مصر بوده اند.

در دوران اخير، ديگر نيازى به بسيارى از آن سمت ها و مسؤوليت ها نبود همچنان كه وظيفه خزانه دارى نيز از ميان برداشته شد و شخصى از منشى هاى اداره ماليه (/ دارايى) مسؤوليت اين مهم را به عهده مى گرفت.

كاروان محمل در اين مأموريت، از بيست شتر تشكيل مى شد كه داراى استراحت گاهى به نام «بولاق» در كنار مزار شيخى به نام «سيدى سعيد» بود. دولت در زمان قديم، افزون بر شتران ياد شده، شتر ديگرى را همه ساله جهت قربانى مى خريد كه در اين حال شتربانان پيش از حركت كاروان حج، شتر ياد شده را مى آوردند و در حالى كه بزرگِ شتربانان بر روى آن سوار مى شد، همگى به همراه باربندان و زنبوركچى ها و در پيشاپيش آنان، گروه طبّالان (شادى آفرينان) با سر و صدا و غوغاى فراوان حركت مى كردند و در خيابان هاى قاهره به گردش درمى آمدند. سپس به سوى مزار «سيدى سعيد» آمده و شتر را در آن مكان قربانى مى كردند. مأموران كجاوه يك چهارم آن را و شتربانان ربع ديگر و نوكران بارگاه شيخ سعيد. ربع سوم و نوكران مزار شيخ يونس ربع باقى مانده را از آنِ خود مى كردند. در اين حال افراد يادشده گوشت قربانى را به عنوان تبرّك به مردم مى فروختند و ادعا مى كردند كه اين گوشت درمانى براى بسيارى از بيمارى ها است. اين اعتقاد پوچ و بى اساس موجب شده بود كه مردم در اين هنگام، براى دراختيار گرفتن مقدارى از گوشت شتر ياد شده، آن چنان بدان حمله ور شوند كه گاه پيش از آن كه حيوان را ذبح نمايند، قسمت هايى از بدن آن را قطعه قطعه كرده، هركدام قسمتى را از آنِ خويش مى كردند! چه بسيار حوادث هولناك جسمى كه در اين مرحله به وقوع نمى پيوست.

به همين منظور خديو «عباس حلمى پاشاى دوم» فرمان به ابطال اين سنت ناپسند داد و هزينه خريد شتر يادشده را در اختيار تهيدستان قرار داد. (1) 309


1- بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 146- 144

ص: 233

هزينه سفر محمل

هزينه سفر محمل كه شامل حقوق و ديگر مخارج بود، همواره از سالى به سال ديگر و دورانى به دوران ديگر تغيير مى كرد و بنا بر وضعيت اقتصادى زمان. نوساناتى را به همراه داشت. در اين جا به عنوان مثال هزينه سفر محمل در دوران فاطميان و نيز مبلغ خرج شده به هنگام سفر محمل در سال 1328 ه. ق./ 1910 م را مى آوريم:

مقدار هزينه آن در دوران فاطميان، بنابه گفته مقريزى در كتاب «الذخائر و التحف» اين گونه است:

«هزينه سفر محمل در موسم هر سال، برابر با يكصد و بيست هزار دينار بود و در اين ميان تنها هزينه شيرينى جات و شمع به (معادل) ده هزار دينار در هر سال مى رسيد. همچنين هزينه رسيدن كاروان به حرم برابر با چهل هزار دينار و هزينه پشتيبانى و صدقات و دستمزد كرايه شترها و سربازان همراه و اميرالحاج و خدمت گزاران كاروان و نيز حفر چاه ها و جز اين ها معادل شصت هزار دينار بود. اين هزينه در دوران وزير «بازورى» به دويست هزار دينار افزايش يافت، كه در آن هنگام اين مقدار هزينه سالانه موسم، در هيچ يك از حكومت ها سابقه نداشته است».

مقريزى هزينه سفر كاروان را مبلغ يكصد وبيست هزارديناردر سال عنوان كرده، ليكن ضمن شرح قسمت هاى مختلف اين هزينه تنهابه مبلغ يكصد و ده هزار دينار آن بسنده كرده است كه در اين ميان روشن نيست ده هزار دينار باقى مانده صرف چه امورى مى شده است؟

اما هزينه اى كه به هنگام سفر محمل در سال 1328 ه. ق./ 1910 م- همان سالى كه خديو «عباس حلمى دوم» به سفر حج مشرف گرديد- صرف شده، معادل 50 هزار جنيه مصرى بوده كه نحوه تقسيم آن به اين صورت است:

ص: 234

مبلغ مورد هزينه شده

به جنيه

1282 حقوق اميرالحاج و كارمندان محمل

2511 حقوق اعراب

1493 حقوق و مستمرى اشراف مكه مكرمه و مدينه منوره

1961 حقوق تكيه مكه مكرمه

1657 حقوق تكيه مدينه منوره

2879 حقوق اهالى مكه و مدينه

3000 حقوقى كه سالانه براى مكه و مدينه، از سوى اوقاف حرمين و اوقاف خصوصى و مردمى و خيريه و نيز از سوى اوقاف خديوى و ماليه (/ دارايى) هزينه مى شد

22500 هزينه گندم هاى مصرفى صدقه در مكه و مدينه

1629 هزينه شمع و قنديل هاى حرمين شريفين

155 هزينه چادرها و ظرف ها و جز اين ها

4248 هزينه حمل و نقل برّى و بحرى و دستمزد ساربان ها

6420 هزينه روغن و حصيرها و جز اين ها كه سالانه براى حرمين شريفين از سوى ديوان اوقاف ارسال مى گرديد

265 هزينه هاى متفرقه

50000 مجموع هزينه هاى صرف شده در سال (1328 ه. ق.) (1) 310 كاروان محمل كه جامه كعبه شريف با آن ارسال مى شد- با قطع نظر از بدعت هايى كه به هنگام حركت آن به وجود آورده بودند كه با مذهب سازگارى نداشت- درنظر افراد دست اندركار، حركت آن، خود رمزى براى امنيت حاجيان به شمار مى آمد؛ زيرا به علت همراهى جامه كعبه با آن، سربازان مسلحى با كاروان به حركت درمى آمدند كه


1- بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 143 و 144

ص: 235

خود موجب تأمين امنيت كاروان از دستبرد دزدان و متجاوزان در ميان راه به ويژه هجوم اعراب به حاجيان و قتل و غارت آنان مى گرديد.

كاروان محمل همچنان تا موسم سال 1344 ه. ق. به هنگام حركت خود با برپايى مراسم جشن و حركت در ميان خيابان هاى قاهره، رو به سوى سرزمين هاى مقدس مى گذاشت و سپس به همراه كاروان حاجيان به جايگاه نخستينِ خود بازمى گشت تا اين كه در سال يادشده مصر به مدّت ده سال از ارسال جامه خوددارى كرد- همان طور كه پيش تر گفتيم- سپس دولت مصر با توافقى كه با دولت سعودى در سال 1355 ه. ق.

به عمل آورد، مقرر گرديد كه جامه به همراه محمل تا جدّه آورده شود و سپس در اين نقطه مستقر شده، به سرزمين حجاز وارد نشود. مدتى پس از آن سفر محمل به كشور عربستان نيز از سوى دولت سعودى لغو گرديد و بدين ترتيب محمل تنها در زمان برپايى جشنِ ارسال جامه كعبه در قاهره با آن به حركت درمى آمد ودر پايان، در سال 1372 ه. ق./ 1953 م محمل به طور كلى از ميان برداشته شد؛ همچنان كه حركت جامه در خيابان هاى قاهره نيز الغا گرديد و تنها به هنگام حركت جامه از قاهره مراسم جشنى در مسجدالحسين عليه السلام برپا مى گرديد.

مراسم جشن سالانه جامه كعبه

اشاره

در آغاز بايد گفت كه مراسم جشن جامه كعبه شريف، همواره به دنبال مراسم ويژه اى بود كه به هنگام حركت كاروان محمل صورت مى گرفت و هيچ گاه مراسم خاصى به عنوان جشن جامه و يا جشن همراهان كاروان به تنهايى برگزار نمى شد؛ زيرا رسم بر اين بود كه جامه به همراه محمل به حركت درمى آمد و درنتيجه مراسم جشن نيز در يك زمان براى هردو برگزار مى گرديد. تاريخ نگاران از اين مراسم، در دوران گذشته به طور مشروح ياد نكرده اند و تنها برخى از آنان درباره مراسم يادشده در دوران هاى اخير، به ويژه در دوران ايوبيان، به صورتى بسيار گذرا و اجمالى مطالبى آورده اند و آن هنگامى بوده است كه «شجرةالدرّ» براى انجام مراسم حج، به همراه كاروان محمل در سال 645 ه. ق. مصر را ترك كرد. بيشتر مورخان تنها اشاره اى گذرا به جشن خروج كاروان

ص: 236

محمل در هر سال كرده و به ذكر جزئيات اين مراسم نپرداخته اند.

در اين جاشايسته است مطالبى درباره مراسم جشن جامه در دوران مختلف بياوريم:

الف- جشن جامه در دوران مماليك

قلقشندى (متوفاى سال 821 ه. ق.) به ذكر جزئيات مراسم جشن جامه در دوران مماليك پرداخته و چگونگى برپايى مراسم جشن و حركت كاروان محمل در خيابان هاى قاهره و شركت تمامى مردم و شخصيت هاى بزرگ دولتى در آن را به تصوير كشيده است. قلقشندى شركت گروه هاى اسب سوار مماليك و نمايش نظامى آنان و نيز فرقه هاى موسيقى مملوكى در اين جشن را عاملى براى هيجان و زيبايى جشن يادشده دانسته است.

قلقشندى مى نويسد:

«گردش محمل معمولًا در سال دوبار انجام مى گيرد؛ نخستين بار پس از گذشت نيمى از ماه رجب، محمل را به خيابان ها مى آورند و مناديان از سه روز پيش به تمامى مغازه ها و فروشگاه هاى مسير ندا مى دهند كه مكان هاى خود را براى حركت محمل آرايش و تزيين نمايند. اين گردش محمل معمولًا در روزهاى دوشنبه يا پنج شنبه انجام مى گيرد و هيچ گاه تغييرپذير نيست. محمل در حالى كه به وسيله پرده ابريشم زردى پوشانيده مى شود، بر شترى آراسته از خرگاه حركت مى كند.

بر بالاى محمل قبه اى از نقره مطلّا است. محمل در شب حركت خود در درون «باب النصر» و در نزديكى دَرِ «جامع الحاكم» به بيتوته مى پردازد و سپس در روز بعد، بار ديگر بر روى شتر يادشده به سوى پايين «قلعه» به حركت درمى آيد. در پيشاپيش كاروان محمل، وزير، قضات چهارگانه، حسابدار، شهود، ناظر جامه و جز اين ها حركت مى كنند ...

بار دوم محمل را در نيمه شوال به گردش درمى آورند، ليكن اين بار آن را از كنار قلعه به «باب النصر» آورده، سپس به سوى «الريدانيه» براى حركت به سوى سرزمين هاى مقدس حمل مى كنند».

ص: 237

با بيان اين مطلب، روشن مى شود كه جشن ارسال جامه و خروج محمل در دوران مماليك، تنها به گردش محمل در خيابان هاى قاهره و حركت بزرگانى از شخصيت هاى مملكتى و دولتى به دنبال آن و نيز به نمايش گذاشتن برخى بازى ها از سوى اسب سواران مملوكى به همراه طبل زدن و صداى موزيك سلطانى و تقسيم خلعت بر بزرگانى از شخصيت ها به ميمنت اين مناسبت، بسنده مى كردند.

گفتنى است كه قلقشندى در توصيف مراسم جشن يادشده، هيچ اشاره اى نسبت به نمايش گذاشتن قطعه هاى جامه كعبه ننموده، بلكه تنها به ذكر حضور ناظر جامه در اين جشن و حركت او به همراه ساير بزرگان مملكتى در پيشاپيش كاروان بسنده كرده است.

اين مطلب نشان دهنده آن است كه جامه به همراه كاروان محمل در اين هيئت وجود داشته است.

ب- مراسم جشن جامه در دوران عثمانى

وقتى يك قرن از مراسم جشن جامه در دوران مماليك و در عصر قلقشندى مى گذريم، به زمان ابن اياس مى رسيم كه وى نيز در مراسم جشن خروج جامه به همراه محمل در موسم حج سال 923 ه. ق.- كه نخستين سال ارسال جامه كعبه شريفه از سوى عثمانيان، پس از تسلط آنان بر مصر و شام بوده است- توصيف زيبايى را به رشته تحرير درآورده و گفته است:

«اين مراسم آن چنان گسترده و سنگين بود كه مصر تا آن هنگام چنين مراسمى را به خود نديده بود. شايد پيروزى عثمانيان بر مصر و شام و از ميان برداشتن دولت مماليك چركس و دست يابى آنان به شرف خدمت حرمين شريفين، در پس اين مراسم جشن باشكوه خودنمايى مى كرد. در آن سال (923 ه. ق.) سه جشن باشكوه براى جامه و محمل برپا شد كه اين سه جشن، جدا از مراسم جشن ويژه اى بود كه به هنگام اقامت سلطان سليم و پيش از حركت وى به استانبول، در روز 23 شعبان سال 923 ه. ق. اقامه گرديد، كه در آن، قطعه هاى گوناگون جامه را به نمايش عموم گذاشتند.

در مراسم جشن نخستين، هنگام برگزارى جشن سنگين، قطعه هاى جامه را در

ص: 238

خيابان هاى قاهره، در معرض نمايش همگان قرار دادند و از آن پس، بالاى قلعه رفته و جامه را در معرض ديد «خايربك» نايب السلطنه در مصر گذاشتند.

جشن دوم را پس از گذشت يك هفته، با به حركت درآوردن جامه در كاروانى آراسته و زيبا به خيابان هاى قاهره آوردند و به سوى «الريدانيه»، محلّ تجمع حاجيان حركت كردند.

جشن سوم هنگامى بود كه حاجيان همگى در محلى گردآمدند و كاروان محمل و جامه، در شكوهى خاص، خيابان هاى قاهره را طى كرد، در حالى كه امرا و اعيان و سربازان و طبّال ها و نى لبك زن ها در پيشاپيش و پيرامون آن، هيئتى زيبا و دلربا را به وجود آورده بودند. از آن پس، كاروان راهى سرزمين هاى مقدس گرديد.

ج- مراسم جشن جامه كعبه در دوران جديد:

مراسم جشن جامه كعبه، هر سال، نسبت به سال پيشين، پرشكوه تر و عظيم تر شد، تا آن جا كه مى بينيم در اوايل قرن چهاردهم هجرى، اين مراسم به درجه اى بس والا از نظر نظم و آراستگى مى رسد. سرلشكر ابراهيم رفعت پاشا- كه در آغاز سمت فرماندهى پاسداران محمل را داشته و سپس چندين بار به عنوان اميرالحاج، همراه كاروان محمل بوده است- اين مراسم را به صورت روشن و واضح، از آغاز حركت كاروان در قاهره تا رسيدن محمل و جامه به سرزمين هاى مقدس، توصيف كرده است كه براى نمونه، مطالبى درباره جشن جامه در موسم حج سال 1318 ه. ق./ 1901 م را كه در دوران خديو عباس حلمى دوم روى داد، مى آوريم:

«در روز بيست و هفتم شوال، جامه مبارك كعبه، پس از آن كه در صندوق هاى مخصوصِ حمل قرار گرفت، از جايگاه نخستين خود در وزارت ماليه (/ دارايى) همانند رسم هميشگى، به سوى «جماليه» حركت داده شد. در همين هنگام قسمتى از جامه به همراه كمربندهاى ابريشمى آن، كه به وسيله نخ هاى نقره اى و طلايى مزين به آيات قرآن گرديده بود، از كارگاه خود در «خَرَنْفُش» بر روى جايگاه سنگى (/ المصطبه) در ميدان «صلاح الدين» كه معروف به «ميدان قلعه» يا «ميدان محمدعلى» بوده، منتقل گرديد.

ص: 239

در عصر روز ياد شده، با حمل پرده مقام حضرت ابراهيم عليه السلام و باقى مانده جامه كعبه مشرفه، از كارگاه خود در خرنفش كه به سوى ميدان صلاح الدين سابق به حركت درآمده بود، جشن آغاز گرديد.

جامه بر روى شانه كارگران، در حالى كه گروهى از نظاميان به صورت پياده و سواره در پيشاپيش آن و گروه موزيك به دنبال آنان مى رفتند، به سوى ميدان يادشده در حركت بود. در پيشاپيش كاروان رييس كارگاه جامه (/ مأمور جامه) با لباس هاى ويژه، سوار بر اسب، در حالى كه بر روى دستان خود، كيسه مخصوص كليد دَرِ كعبه قرار داده بود، با وقارى خاص در حركت بود و هرازگاهى نداى ورود جامه كعبه و پرده مقام ابراهيم خليل عليه السلام را به پيشوازكنندگان مى رساند. اين كاروان با كيفيت يادشده از كارگاه خود به سوى منطقه «سقاخانه كتخدا»، در نزديكى بازار مسگرها، در حركت بود. در اين مكان اين گروه با كاروان حامل جامه اصلى كعبه در حالى كه پوشش سبزرنگ معمول بر روى آن افتاده و به وسيله شتر حمل مى شد و از «وكالت السّت» در جماليه حركت كرده بود، برخورد نمود.

كاروان دوم در پى كاروان پرده مقام به حركت خود ادامه داده، به سوى بازار مسگرها (/ نحاسين) دروازه زويله (بوابةالمتوالى)- درِ احمر- تبانه- محجر روان شدند و در پايان به ميدان صلاح الدين وارد گشتند. در اين مكان، مراسم جشن برپا شد. محمل به همراه جامه كعبه در مقابل جايگاه و سالن استقبال و پرده مقام در ميانه آن قرار داده شد.

پيرامون پرده مقام، مزيّن به قطعه هايى از جامه كعبه و نوارهاى طلايى آن گرديد. همچنين كيسه كليد كعبه و پرده دَرِ كعبه و باب التوبه نيز در كنار آن به طرز زيبايى در معرض نمايش قرار داده شد. در اطراف پرده مقام، چهار شمعدان نقره اى را كه از مسجد قلعه آورده بودند، قرار دادند.

در اتاقى كه در سمت غربى سالن پذيرايى قرار داشت، چهار قطعه نوشته دار (كرداشيات) به ديوارهاى آن آويزان گرديد.

آن شب، شهر، خواب به چشم خود راه نداد و مردمان همگى شب را به بيدارى و شب زنده دارى گذراندند؛ نخست گروهى به تلاوت آياتى از قرآن كريم مشغول شدند و

ص: 240

پس از آن گروهى ديگر سرودهاى مذهبى اجرا كردند. آن شب علماى بزرگ كشور و بزرگان و اعيان شهر جهت احيا و شب زنده دارى دعوت شده بودند. گروهى را پيش از غروب آفتاب براى صرف شام و گروهى ديگر را براى شب زنده دارى پس از نماز عشا دعوت كرده بودند.

در اين ضيافت، همچنين از مشايخ طرق صوفيه كه شامل «رفاعيّه»، «سعديّه»، «احمديّه»، «ابراهيميّه»، «بيوميّه»، «قادريّه» و «شاذليّه» بودند، جهت حركت در پيشاپيش كاروان جامه كعبه و احياى اين شب دعوت به عمل آمده بود.

در اين مراسم، حدود يكصد جنيه مصرى خرج شد كه تا پاسى از نيمه هاى شب ادامه داشت، سپس جامه هاى موجود در سالن و اتاق و پرده مقام، همگى جمع آورى گرديد و به همراه محمل، در برابر سالن تشريفات قرار داده شد. در بامداد آن شب (27 شوال) جشن بسيار باشكوهى در ميدان صلاح الدين برگزار گرديد. در اين مراسم اعلى حضرت خديو عباس حلمى دوم، وزيران و علما و بزرگان مملكتى حضور داشتند و به افتخار ورود حضرت خديو، در هنگام تشريف فرمايى اش، بيست و يك گلوله توپ شليك شد.

گروه موزيك هم در اين هنگام سه بار به او اداى احترام نمود كه پس از هر بار، افسران و ارتشيان حاضر در صحنه، غريو «افَندِمِز چُوق ياشا»؛ «زنده باد اعلى حضرت» را سر دادند و خديو و همراهان هربار با بلندكردن دست هاى خود، بدانان پاسخ مى دادند، پس از آن در تالار تشريفات، مدتى را به استراحت و تماشاى كاروان محمل كه شامل هفت تخت روان بود، گذراندند. در اين هنگام مدير كارگاه جامه، در حالى كه افسار شترِ كاروان محمل را در دست داشت، پيش آمد و آن را به خديو تقديم نمود. وى پس از دردست گرفتن و بوسيدن افسار، آن را به قاضى القضات مصر تحويل داد. قاضى القضات نيز آن را بوسيد و عده اى از حاضران هم پس از آن، افسار را بوسيدند و مجدداً به شخصى كه مأمور بردن محمل به همراه كاروان بود و در برابر مسجد محموديه در ميدان «ريثما» انتظار تحويل گرفتن را داشت، تحويل داده شد.

سپس جامه، كه توسط نگهبانان حضرت خديو حمل مى شد، از برابر خديو و

ص: 241

وزيران و بزرگانى كه در ايوان سالن تشريفات ايستاده بودند، عبور داده شد و به نظر جمع ياد شده رسيد. در اين لحظه، مراسم سان ارتش آغاز گرديد كه در پايان آن و پس از شليك بيست و يك گلوله توپ، ختم مراسم اعلام شد. خديو و همراهان، در اين لحظه ميدان را ترك كردند و كاروان در حالى كه توسط نيروهاى ارتشى و نظامى و بزرگان و مشايخ صوفيه همراهى مى شد، به سوى مسجدالحسين عليه السلام به حركت درآمد. در مسجد كه اميرالحاج و خزانه دار، قبل از ورود كاروان به محل يادشده رفته بودند، از جامه ها استقبال كردند و پس از آن جامه به وسيله خياطان به هم دوخته شد. در اين هنگام جامه كعبه به همراه پرده مقام، در صندوق هاى مخصوص خود قرار داده شد و جهت حركت به سرزمين هاى مقدسه، به عباسيه منتقل گرديد. (1) 311 لازم به تذكر است كه- پيش از آن كه جامه ها در صندوق هاى ويژه خود قرار داده شوند- شهادت نامه شرعى تسليم قسمت هاى گوناگون جامه كعبه شريفه در حضور قاضى و دو منشى دادگاه و اميرالحاج و خزانه دار تنظيم مى گردد. اين شهادت نامه در مسجدالحسين عليه السلام نوشته شده كه در اين هنگام مأمور جامه، تمامى قسمت هاى مختلف جامه كعبه را تسليم مأمور محل مى نمايد. در اين شهادت نامه تمامى قطعه هاى جامه و وصف دقيق آن ها و نيز مقدار تارهاى نقره اى و مطلّاى آزين شده بر آن را به همراه ساير لوازم جامه؛ از قبيل طناب ها و گلاب و جز اين ها مشخص و معين مى نمايد. آنگاه قطعه هاى جامه در صندوق هاى ويژه خود قرار داده شده و از اين پس برعهده مأمور محمل است كه كليه قطعات يادشده را تسليم بزرگ شيبيان و كليددار كعبه مشرفه در مكه مكرمه نموده و در برابر آن يادداشت تسليم از او دريافت نمايد.

همچنانكه به همين صورت شهادت نامه شرعى ديگرى به هنگام تسليم خزانه به خزانه دار، در حضور ناظر مالى و اميرالحاج و خزانه دار و صرّاف و منشى مخصوص وى و نيز دو بازرس از سوى وزارت ماليه (/ دارايى) نوشته مى شد.

اما محمل از مسجدالحسين به كارگاه جامه در «خرنفش» انتقال داده شد و تا فرداى


1- مرآةالحرمين، ج 1، صص 11- 9

ص: 242

روز جشن، آغاز مسافرت محمل به سوى سرزمين حجاز، در آن مكان باقى خواهند ماند.

در پگاه روز بعد، محمل از راه سوق السِّلاح به ميدان صلاح الدين آورده شد و در صبح روز 13 ذى القعده بار ديگر مراسم جشن ديگرى، نظير جشن پيشين برپا گرديد.

در اين مراسم، عبداللَّه فائق بك، مدير كارگاه جامه، زمام محمل را به دست خديو سپرد كه او نيز آن را به دست اميرالحاج داد و اميرالحاج كاروان را، در حالى كه به وسيله نيروهاى ارتشى و نظامى و بزرگان و مشايخ طرق صوفيه همراهى مى شد، به سوى عباسيه هدايت نمود. از اين محل، كاروان يادشده به همراه جامه كعبه و پرده مقام. همچنين شيشه هاى عطر و پارچه هاى مخصوص شستشوى كعبه، سفر خود را به سوئز و سپس مكه مكرمه آغاز مى كنند. (1) 312 و بدين گونه مراسم جشن حركت كاروان محمل و جامه در موسم حج سال 1318 ه. ق./ 1901 م به پايان رسيد. در سال هاى اخير و پيش از الغاى محمل در سال 1372 ه. ق./ 1953 م، مراسم جشن جامه و محمل همانند پيش و با همان نظم و ترتيب صورت مى گرفت كه در اين ميان تنها برخى تغييرات در اجراى مراسم يادشده به چشم مى خورد كه اين تغييرات تنها به جهت تغيير مكان جشن بود؛ زيرا در اين هنگام محل آغاز مراسم به «ميدان الخفير» در عباسيه انتقال يافته بود و اين مكان جايگاه رسمى براى مراسم جشن ساليانه تعيين گرديده بود. همه ساله به هنگام آغاز مراسم، سراپرده هاى وسيعى در برابر اين جايگاه برپا مى شد كه در ميانه آن جشن برپا شده و قسمت هاى مختلف جامه كعبه شريفه در معرض ديد همگان قرار مى گرفت. در دوران اخير، ايستگاه «كوبرى الليمون» جايگزين ايستگاه «عباسيه» گرديد كه كاروان محمل و جامه از اين ايستگاه به قطار اختصاصى خود منتقل مى شد و به سوى سرزمين حجاز به راه مى افتاد.

پس از لغو محمل و برچيده شدن مراسم حركت جامه در خيابان هاى قاهره در سال 1372 ه. ق. تنها مراسم ويژه اى جهت جامه كعبه مشرفه در مسجدالحسين عليه السلام برگزار مى گرديد. (2) 313


1- ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، صص 11 و 12
2- اسناد و مدارك «دارالكسوة الشريفه» در قاهره، مراسم جشن خروج محمل و جامه.

ص: 243

د) حركت محمل به همراه جامه از قاهره به مكه مكرمه

ابراهيم رفعت پاشا حركت كاروان محمل به همراه جامه، در موسم حج سال 1318 ه را اين گونه توصيف كرده است:

چند روز پيش از سفر كاروان محمل و جامه از قاهره به جانب سوئز، اداره راه آهن، طى دعوتى كه از امير الحاج نموده بود، از روى اطلاعاتى درباره تعداد و نيازهاى كاروان از واگن هاى باربرى و مسافربرى قطار جهت انتقال كالاها و مسافران و پاسداران و خدمتگزاران آن به دست آورد.

در شب پانزدهم ذى القعده، قطار باربرى حامل وسايل كالاها، كه شامل جامه هاى كعبه و مقام و ديگر وسائل وابسته به آن و اثاثيه مسافران همراه كاروان محمل ازسربازان، ساربانان وزنبوركچى ها و خدمتكاران و سقاها بود، از ايستگاه عباسيه حركت كرد. در بامداد پانزدهم ذى القعده، قطار حامل محمل امير كارمندان و گروهى از نگهبانان و وابستگان آنان از افراد شهرى، به حركت درآمد. اين قطار در مسير خود به سوئز، از ايستگاه هاى «قاهره»، «طوخ»، «نبها»، «زقازيق»، «ابى جماد»، «نفيشه»، «اسماعيليه»، و «فايد» گذشته و در هر كدام دقايقى را توقف كرد. در ايستگاه هاى ياد شده، تمامى ساكنان و بزرگان و علماى طريقت هاى مختلف صوفيه و دانش آموزان پسر و دختر با طبل و شيپورهاى سنتى و محلى در انتظار ورود محمل ايستاده بودند.

از سنت هاى مردم اين بود كه كودكان شيرخوار خود را به ايستگاه مى آوردند و با ديدن محمل و دست كشيدن بر آن، خود و بچه هاى خويش را بدان متبرك مى كردند.

گروهى كه نمى توانستند دست خود را به محمل برسانند، پارچه هايى را كه درون آن پول و يا مواد غذايى، مانند گوشت سفيد و نان قندى قرار داده شده بود، به سوى كارگران محمل پرتاپ مى كردند. آنان نيز پس از برداشتن محتويات آن و كشيدن پارچه بر روى محمل، آن را به سوى صاحبانش باز مى گرداندند. هنگام رسيدن محمل به سوئز، استقبال رسمى از آن به عمل آمده و استاندار و كارمندان همگى در انتظار ورود محمل بر روى سكو ايستاده بودند. در اين هنگام بيست و يك گلوله توپ شليك شد و گروه

ص: 244

موزيك سلام خديوى را نواخت و مردم شعارهاى معمول خود را پس از آن سر دادند.

در اين لحظه استاندار پيش آمد و به امير الحاج و خزانه دار خير مقدم گفت و مراسم جشن كاروان آغاز گرديد.

نگهبانان محمل و نيروهاى انتظامى، صفى در دو رديف در برابر هم تشكيل دادند آنگاه محمل را در ميان دو صف ياد شده قرار دادند و تمامى كاروان در حالى كه امير الحاج در جلو و در سمت راست او استاندار و سمت چپش خزانه دار و ساير مردم و مشايخ صوفيه نيز به دنبال آنان بود، به حركت در آمد. كاروان خيابان هاى شهر را طى كرد و در اين لحظه نگهبانان محمل در پاسخ خير مقدم، بيست و يك گلوله توپ شليك نمودند و با اجراى مراسم سلام خديوى، جشن به پايان رسيد. آنگاه محمل در واگن هاى ويژه خود قرار گرفتند و قطار به سوى لنگرگاه سوئز، به حركت درآمد.

در بامداد روز شانزدهم ذى القعده، تمامى وسايل و جامه ها و محمل بر روى كشتى مخصوص انتقال محمل و همراهان آن قرار گرفت و به سوى جده بارگيرى شد.

استاندار به همراه نماينده اى از شركت كشتيرانى خديوى و رييس نگهبانان، به درون كشتى رفتند و پس از بازرسى كامل آن و اطمينان از پنهان نشدن اشخاصى كه داراى گذرنامه نبودند، دستور سوار شدن حاجيان و نگهبانان بر كشتى ياد شده را صادر كردند.

در جده مراسم جشنى به مناسبت ورود محمل به آن، به صورت رسمى برگزار گرديد. در اين جشن، سربازان دولت عليه عثمانى به همراه گروه موزيك، دو رديف مقابل هم تشكيل دادندكه اين گروه شامل 400 نفر سربازان نظامى و 200 نفر غير نظامى بودند.

محمل در ميان دو صف ياد شده به حركت در آمد، در حالى كه پيشاپيش آن امير و خزانه دار و نگهبانان قرار داشتند. سپس طبق سنت همه ساله به خيابان هاى شهر وارد شده و روز پر جنب و جوش و تماشايى را براى مردم جده آفريدند. تمامى افسران و كارمندان عالى رتبه با لباس هاى رسمى خود و گروه موزيك دولتى عثمانى- كه تعداد آنان هشتاد نفر بود- با زدن مارش هاى زيبا و نغمه هاى هيجان آور، شادى و شكوه ويژه اى به كاروان داده بود. مراسم جشن، با بازگشت محمل به جايگاه خود، اجراى مراسم سلام سلطانى و

ص: 245

سلام خديوى و دعا به طول عمر و عزت آنان، به پايان رسيد.

در روز بيست و سوم ذى القعده، كاروان محمل، جده را به مكه مكرمه ترك كرد و در صبح روز 25 ذى القعده به مكه وارد شد. در مكه مكرمه، جامه پس از تنظيم شهادت نامه شرعى در حضور علما و بزرگان، در اختيار بزرگ پرده دار كعبه مشرّفه، از آل شيبى، قرار مى گرفت و تا صبح روز نحر (/ عيد قربان) در خانه او به وديعت نگه دارى مى شد.

آنگاه در روز ياد شده بر دوش مردان به سوى كعبه مكرمه حمل شده و پس از برداشته شدن جامه پيشين از روى آن و شستن كعبه به وسيله گلاب كه در اين حال معمولا مسجد الحرام به علت حركت مردم به سوى منا خالى از جمعيت بوده و تنها تعداد اندكى در مكه باقى مى مانند، بر كعبه قرار داده مى شد. (1) 314

ه) مراسم جشن جامه در مكه مكرمه:

با بررسى هاى دقيقى كه اين جانب در ميان نوشته هاى تاريخ نگاران جامه و رسيدن آن به مكه مكرمه پيش از دوران جديد نموده ام، هيچ گونه اشاره اى به برگزارى جشن رسمى به هنگام ورود جامه كعبه مشرفه به مكه مكرمه همانند جشن هايى كه در قاهره در طى قرن هاى متوالى برگزار مى گرديد، برخورد نكردم. البته لازم به تذكر است كه در ميان اين نوشته ها، گاه به برخى كاروان هاى حامل جامه كعبه مكرمه و چگونگى آراستگى آن اشاره گرديده است كه در اين ميان اين گونه مراسم تنها براى تجليل و قدردانى از برخى خلفا يا سلاطينى بوده است كه جامه را ارسال نموده بودند. به عنوان مثال ابن جبير در سفرنامه خود به هنگام وصف جامه ارسالى از سوى امير عراقى به كعبه مكرمه در سال 579 ه و در دوران خليفه «الناصر لدين اللَّه عباسى» اين چنين مى گويد: «در روز شنبه، كه يوم النحر (/ عيد قربان) بود، جامه كعبه مقدسه از اردوگاه امير عراقى بر روى چهار شتر به سوى مكه به حركت درآمد. اين كاروان در حالى بود كه قاضى تازه تعيين شده در پيشاپيش جامه سياه ارسالى خليفه در حركت بود و پرچم ها بر بالاى سر او به اهتزاز


1- ابراهيم رفعت: مرآة الحرمين، ج 1، صص 12، 13، 14، 19، 20 و 24 و بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 138 و 139

ص: 246

درآمده و طبل ها در پس او در فضا طنين مى افكندند ...» (1) 315 فاسى نيز در دوران مماليك از اين مراسم ياد كرده و چگونگى حركت امير الحاج مصرى در هيئت كاروانى را براى قرار دادن جامه به كعبه معظمه توصيف كرده و مى گويد: «در اين دوران (دوران فاسى متوفاى سال 832 ه) حدود چهار سال است كه جامه كعبه را در روز نحر (/ عيد قربان) از منا حركت نمى دهند، بلكه امير الحاج مصرى به همراه پرچم ها، پاى كوبان در حالى كه شيپورها به همراه آنان دميده مى شد به درون مسجد آمده و در اين هنگام جامه را از درون كعبه (2) 316 خارج ساخته و آن را در فضاى مسجد در سمت يمانى گسترانيده و سپس جامه هر بخش را مشخص نموده آنگاه دستياران امير به همراه پرده داران آن را به بالاى كعبه برده و پس از كامل كردن آن، همانند پيش، آن را بر كعبه آويزان مى كردند.» (3) 317


1- ابن جبير، الرحله، صص 140 و 141
2- اين جامه به وسيله شخص امير ياد شده از مصر آورده شده بود كه پيش از حركت به منا از بيم سرقت آن را در درون كعبه قرار داده بود. پيش از اين سنت اين چنين بود كه امير الحاج مصرى به همراه جامه به منا حركت كرده و در روز نحر آن را به مكه آورده و بر كعبه مشرفه قرار مى داد ليكن بر اثر حادثه اى كه در يكى از سال ها در منا اتفاق افتاد، قطعه هايى از جامه در هنگام اقامت آنان در منا به سرقت رفت كه در آن هنگام امير اموال فراوانى را براى به دست آوردن مجدد آن صرف نمود. از اين پس به امراى حج توصيه گرديد كه جامه را به هنگام رسيدن به مكه مكرمه و پيش از عزيمت به منا و عرفات در درون كعبه قرار دهند و سپس در روز نحر در هيئت كاروانى به سوى مكه سرازير شده و آن را بر روى كعبه مكرمه قرار دهند. (نظر افكنيد به شفاء الغرام ج 1، ص 125).
3- فاسى: شفاء الغرام، ج 1، ص 125

ص: 247

صنعت جامه كعبه در دولت عربستان سعودى

صنعت جامه كعبه در دولت عربستان سعودى

كارگاه جامه بافى اجياد و آغاز صنعت جامه در دولت عربستان سعودى

پيش از اين آورديم كه مصر در گذشته، در طول قرن هاى متمادى- جز زمان هاى كوتاهى كه اختلافاتى ميان آنان و عربستان پيش آمد- جامه كعبه مشرفه را پيوسته به اين ديار مقدس مى فرستاد تا اين كه در سال 1381 ه. ق. ارسال جامه متوقف گرديد و از آن زمان تا كنون دولت عربستان سعودى ساخت جامه كعبه معظمه را به خود اختصاص داده و همواره ادامه داده است.

گفتنى است كه سعى و كوشش سعوديان در صنعت جامه كعبه، به پيش از تاريخ 1381 ه. ق. و به عبارتى به سى و شش سال قبل از آن، يعنى 1345 ه. ق. باز مى گردد. در آن سال، پس از حادثه معروف محمل كه در سال پيش از آن (1342 ه. ق.) رخ داد و پيشتر از آن ياد كرديم، مصر از ارسال جامه خوددارى كرد. در اين هنگام بود كه ملك عبدالعزيز آل سعود در ذى حجه سال 1345 ه. ق. فرمان داد جامه كعبه مشرفه با سرعت تمام تهيه شود. در اين سال جامه در طى چند روز، از پارچه پشمى ماهوت سياه ارزشمندى كه آستر محكمى داشت، ساخته شد. كمربند كعبه را طبق معمول گذشته گلدوزى كردند و آيات قرآنى را به وسيله تارهاى نقره اى مطلا بر آن آذين نمودند. و همچنين پرده در كعبه (برقع) را گلدوزى كردند و به وسيله تارهاى ياد شده به آن آذين بستند. در آن زمان، شيخ «عبداللَّه السليمان الحمدان» وزير دارايى سعودى براى تحقّق اين آرمان، در مدت زمان كوتاه، كوشش فراوان كرد. و سرانجام كعبه مكرمه در تاريخ

ص: 248

مقرر؛ يعنى در روز دهم ذى حجه سال 1345 ه. ق. به وسيله جامه ياد شده پوشانيده شد.

در محرم سال بعد (1346) ملك عبدالعزيز فرمانى مبنى بر تأسيس كارگاه ويژه براى ساختن جامه كعبه صادر كرد و به دنبال اين فرمان، وزير دارايى، شيخ عبداللَّه السليمان، كارگاه ياد شده را در منطقه اجياد و در مقابل اداره دارايى، در مكه مكرمه، در زمينى كه مساحت آن به حدود 1500 متر مربع مى رسيد، تأسيس كرد. كارگران بى درنگ عمليات ساختمانى آن را آغاز كردند و اين ساختمان، پس از گذشت شش ماه اول سال 1346 ه. ق. به پايان رسيد.

بنابراين، ساختمان ياد شده نخستين كارگاهى بود كه در طول دوران هاى گذشته؛ يعنى از دوران جاهليت تا كنون، در حجاز براى تهيه جامه كعبه راه اندازى شد.

از سوى ديگر، مسؤولان عربستان، ضمن انجام عمليات ساختمانى كارگاه، اقدام به تهيه امكانات لازم براى آغاز عمليات جامه بافى كردند. اين امكانات عبارت بودند از مواد خام لازم براى ساخت جامه؛ مانند ابريشم و مواد رنگرزى و نيز دستگاه هاى پارچه بافى كه به وسيله آن پارچه هاى جامه بافته مى شد. مهم تر از همه، فراهم كردن كارگران فنى لازم براى كار در بخش هاى گوناگون اين كارگاه؛ از رنگرزى ابريشم تا بافت و آذين بندى آن به وسيله تارهاى نقره اى مطلا بود.

در واقع مى توان ادعا كرد كه هيچ يك از عناصر سه گانه اساسى ساخت جامه در دسترس دولت عربستان سعودى نبود، ليكن با اين حال، در فراهم آوردن آنها از هيچ كوششى دريغ ننمود تا بتواند جامه كعبه را پيش از فرا رسيدن موسم آماده و مهيا سازد.

در اين ميان سعى و كوشش بى دريغ سه نفر در به تحقق رسيدن اين كارِ سنگين، بسيار مؤثر و كار ساز بود و آنها عبارت بودند از:

شيخ عبداللَّه السليمان- وزير دارايى آن دوران- و شيخ عبدالرحمن مظهر- كه پست مترجمى در وزارت امور خارجه عربستان را داشت و رييس مطوفين هندى بود كه به عنوان نخستين مدير كارگاه جامه بافى تعيين شد- و مرد سوم شيخ اسماعيل غزنوى يكى از علما و دانشمندان هندى تبار بود.

ص: 249

شيخ سليمان و شيخ مظهر سعى در به تحقق رسيدن ساختمان كارگاه در كوتاه ترين زمان ممكن را داشتند كه سرانجام بدان دست يافتند و ساختمان كارگاه را در كمتر از شش ماه به صورت يك طبقه آماده بهره بردارى كردند. از سوى ديگر در همان وقت، عالم هندى، شيخ غزنوى در صدد فراهم نمودن عناصر سه گانه اصلى مورد لزوم در كارگاه جامه برآمد كه شامل مواد اوليه و دستگاه ها و كارگران فنى بود و سرانجام كوشش هاى وى به نتيجه رسيد و در آغاز ماه رجب همان سال (1346 ه. ق.) دوازده دستگاه بافندگى دستى و انواع گوناگونى از پارچه هاى ابريشم دلخواه و مواد رنگرزى لازم و نيز كارگران فنى ماهر كه تعداد آنان به شصت مى رسيد، از هند به مكه مكرمه وارد گرديد.

كارگران فنى شامل چهل نفر استاد كار نساجى و گلدوزى بودند (كه كار زردوزى بر پارچه ها را به عهده داشتند)، و بيست نفر ديگر كارگران كمكى به حساب مى آمدند كه با رسيدن آنان به مكه مكرمه، نصب دستگاه هاى بافندگى دستى آغاز گرديد و از آن پس، كار در بخش هاى مختلف كارگاه، تعيين شد و در فرجام همگى با تمام سعى و كوشش و جديت كار ساخت جامه كعبه و زردوزى آن را آغاز كردند تا اين كه در پايان ماه ذى قعده سال 1346 ه. ق. تمامى كارها را به پايان رسانيدند. (1) 318 گفتنى است جامه ساخته شده، شبيه جامه مصرى بود، با كيفيتى نيكوتر و استحكام بيشتر از نظر بافت و صنعت و گلدوزى.

جامه اصلى كعبه (احمال) از ابريشم سياه بود كه جمله «لا الهَ الّا اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» به شكل عدد (8) در تمامى زمينه آن ديده مى شد. در پايين و درون اين جمله، در داخل دو ضلع عدد (8) كلمه «يا اللَّه» و بر ضلع راست عدد (8) از بالا كلمه «جَل جَلالُه»، و نيز بر بالاى ضلع چپ عدد ياد شده كلمه «جَلَّ جَلالُه» آذين گرديده بود.

كمربند جامه نيز از جهت عرض، مانند عرض كمربندى بود كه از مصر ارسال مى شد و تمامى آن با تارهاى نقره اى مطلا زردوزى شده بود. نوشته هاى روى آن به وسيله طراح هنرمند و فنى وزارت دارايى و خط نگار مشهور محمد اديب أفندى به


1- حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 295- 292 و توسعة الحرمين الشريفين- از نشريات وزارت اعلام وابسته به دولت عربستان سعودى (بدون تاريخ) ص 124

ص: 250

صورتى بسيار زيبا و دلپسند خود نمايى مى كرد.

نوشته هاى روى كمربند نيز همان آياتى بودكه بر روى كمربند جامه مصرى، در كليه سمت ها قرار داشت. تنها تفاوت اين كمربند درسمت شمالى آن بود؛ همان سمت ناودان و حجر اسماعيل كه بر روى اين قسمت عبارت زير نقش بسته بود:

«هذه الكسوة صنعت في مكة المباركة المعظّمة بأمر خادم الحرمين الشريفين جلالة الملك الإمام عبدالعزيزبن عبدالرحمن الفيصل آل سعود ملك المملكة العربيّة السعوديّة أيّده اللَّه تعالى بنصره، سنة 1346 ه. على صاحبها أفضل التحيّة و أتمّ التسليم».

اما برقع (پرده درِ كعبه معظمه) نيز همانند برقع ارسالى به همراه جامه مصرى بود؛ يعنى تمامِ زمينه آن، به وسيله تارهاى نقره اى زردوزى شده بود.

و در آن، همان آيات و عباراتى ديده مى شد كه بر برقع ارسالى از مصر نوشته شده بود و تنها تفاوتش در مستطيل هاى چهار گانه ميانى پرده بود كه پيشتر بر روى آنها عبارات اهدا نوشته مى شد و اكنون باآيه: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً، وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً، تزيين شده است.

و همچنين در پايين پرده، در زمينه دو دايره كوچك، عبارت: «صنع بمكّة المكرّمة سنة ...» را افزوده اند.

كعبه معظمه در آن سال 1346 ه. ق. به وسيله اين جامه، كه نخستين جامه ساخت مكه مكرمه به شمار مى آمد، پوشانيده شد. به همين مناسبت مدير نخستين كارگاه جامه بافى، شيخ «عبدالرحمن مظهر» افزون بر جايزه ارزشمندى كه از سوى دولت در اختيارش گذاشته شد، تقديرنامه اى هم در ازاى زحمات و كوشش هايش كه در به تحقق رسانيدن ساخت اين جامه از خود نشان داد، گرفت.

در سال 1347 ه. ق. مدير ديگرى به نام حاج محمد خان براى اداره كارگاه جامه بافى مكه مكرمه تعيين گرديد كه دولت نامبرده را متعهد ساخت تا اقدامات لازم را نسبت به تعليم كارگران در زمينه بافت و گلدوزى و ساير بخش هاى تهيه جامه به عمل آورد و او نيز در اين زمينه سعى و كوشش فراوان نمود تا اين كه در نتيجه اين كوشش ها كعبه معظمه

ص: 251

در سال 1352 ه. ق. به وسيله جامه اى كه تمامى آن به دست كارگران محلى ساخته و پرداخته شده بود، پوشانيده شد.

در همين سال، مدير جديدى به نام شيخ احمد سالم الجوهرى (1) 319 را به مديريت كارگاه برگزيدند كه نامبرده تا سال 1355 ه. ق. در اين سمت باقى ماند.

كارگاه جامه بافى اجياد همچنان تا سال 1358 ه. ق. به فعاليت خويش ادامه داد تا اين كه يادداشت تفاهمى ميان دو دولت مصروسعودى درسال 1358 ه. ق. برقرار گرديد كه بر طبق آن قرارداد، مصر ارسال جامه به كعبه معظمه را از سر گرفت. اين وضع همچنان تا سال 1381 ه. ق. ادامه يافت و مصر همه ساله جامه كعبه را مانند گذشته ارسال مى كرد تا اين كه در اين سال بر اثراختلافات سياسى، روابط ميان دولت مصر و عربستان تيره شد. با اين حال و با وجود اختلافات، دولت مصر مانند گذشته جامه را ارسال كرد اما دولت عربستان- همچنان كه در پيش ياد آور شديم- مانع پياده شدن جامه از كشتى شد. از آن هنگام بود كه ارسال جامه كعبه مشرفه از مصر متوقف گرديد و عربستان اقدام به بازگشايى كارگاه جامه بافى در جايگاه تازه اى به نام «جروَل» و در كنار خانه وزير دارايى اسبق، عبداللَّه السليمان، درمكه مكرمه نمود. اين بازگشايى در سال 1382 ه. ق. صورت پذيرفت.

اين كارگاه تا سال 1397 ه. ق. به ساخت جامه كعبه مشرفه مى پرداخت كه در اين سال ساختمان كارگاه جامه بافى جديد در منطقه «امّ الجود» واقع در مكه مكرمه آغاز به فعاليت نمود و از آن زمان تا كنون اين كارگاه به فعاليت خويش در زمينه تهيه و ساخت جامه كعبه مشغول است.

«امّ الجود» كارگاه جامه بافى جديد در مكه مكرمه:

(2) 320

دولت عربستان همواره نسبت به پيشرفت صنعت جامه بافى توجه ويژه داشته و خواهان رسيدن آن به درجه اى والا از نظر دقت و متانت و مرغوبيت بوده


1- نك: تاريخ الكعبة المعظمه، صص 295 و 300
2- مؤلف در چهارشنبه، سوم رجب سال 1404 ه. ق./ 4 آوريل 1984 م. به ديدار اين كارگاه رفته و مراحل گوناگون جامه بافى و بخش هاى مختلف آن را از نزديك مشاهده كرده است. نامبرده اين بخش را با توجه به مشاهدات خويش از نزديك نسبت به جامه كنونى كعبه به قلم آورده است.

ص: 252

است. در اين راستا «ملك فيصل بن عبدالعزيز آل سعود» در سال 1392 ه. ق.

فرمان تأسيس كارگاه نوينى براى جامه كعبه شريفه را صادر كرد. پس از صدور اين فرمان، كارگاه با سبك نوينى تأسيس شد كه در آن پيشرفته ترين دستگاه هاى مكانيكى بافندگى به همراه دستگاه هاى بافندگى دستى و نيز ماشين آلات نخ ريسى و كلاف بندى همچنين دستگاه هاى رنگرزى و جز اينها كه براى صنعت جامه و زردوزى آن نياز بود، فراهم گرديد. ساختمان آن، در روز شنبه هفتم ربيع الثانى سال 1397 ه.

/ 26 مارس سال 1977 م. در دوران ملك خالدبن عبدالعزيز به پايان رسيد و بازگشايى گرديد.

اين كارگاه داراى بخش هاى مختلفى بود. از بخش رنگرزى تارهاى ابريشم آغاز شد، سپس مراحل بافت را طى نمود و در پايان به بخش زردوزى و آذين آن به وسيله تارهاى نقره اى مطلا رسيد.

اين كارگاه افزون بر جامه بافى، فرش هاى پنبه اى مورد نياز مساجد عربستان را نيز توليد مى كند. همچنان كه بخش گلدوزى (زردوزى) آن- در كنار زردوزى جامه شريفه- به زردوزى و آذين پرچم هاى دولتى نيز مى پردازد. در اين كارگاه حدود يكصد و شصت كارگر مشغول به فعاليت هستند. علاوه بر آن، تعدادى نيز در ساختمان ادارى آن مشغول به كار مى باشند.

بخش هاى مختلف كارگاه:

كارگاه جديد جامه بافى داراى بخش هاى زير مى باشد:

الف- بخش رنگرزى:

در اين بخش تعداد ده كارگر فنى، به همراه برخى كارگران ساده مشغول فعالت مى باشند. اين بخش ويژه عمليات رنگرزى تارهاى ابريشم طبيعى است كه به وسيله آن جامه بيرونى و نيز جامه درونى كعبه مكرمه ساخته مى شود. تارهاى جامه بيرونى را با رنگ سياه، و تارهاى جامه درونى را به رنگ سبز آغشته مى كنند.

ص: 253

؟؟؟ ص 35 كتاب مصنع الكعبة

؟؟؟ ص 36 كتاب مصنع الكعبة

ص: 254

؟؟؟ ص 37 كتاب مصنع الكعبة

آنان ابتدا تارهاى ابريشم سفيد را به وسيله دست با آب جوش و صابون شست وشو مى دهند تا بدين وسيله تارها را از ماده جدا كننده و آن را پيش از رنگرزى خالص نمايند.

آنگاه پس از خشك كردن آنها، عمليات رنگرزى به وسيله مواد شيميايى صورت گرفته و تارها را آن چنان رنگ مى كنند كه به گفته يكى از مسؤولان اين بخش، به مدت طولانى، گاه تا بيست سال در برابر اشعه خورشيد ثابت و بدون تغيير مى مانند.

بعد از عمليات رنگرزى، تارهاى رنگ شده را در چهار حوض با دقت شست وشو مى دهند؛ به طورى كه در پايان، آب عمليات شست وشو سفيد مى شود! سپس به وسيله دستگاه هاى مكانيكى ويژه اى كه بدين منظور در سال 1404 ه./ 1984 م. به كشور وارد شده، تارهاى رنگ شده را خشك مى كنند.

گفتنى است دو جامه بيرونى و درونى كعبه همواره از يك نوع ابريشم طبيعى بافته شده، با اين تفاوت كه ضخامت تارهاى به كار رفته در جامه بيرونى سه برابر ضخامت جامه درونى بوده است. و اين بدان جهت است كه جامه بيرونى بايد داراى استحكام و قدرت بيشترى باشد و بتواند در برابر عوامل طبيعى مقاومت كند. اين تارها از بهترين انواع ابريشم طبيعى موجود در جهان است و به همين منظور دولت عربستان اقدام به وارد كردن آن از شهر ميلان ايتاليا مى كند. سپس از اين تارها ابريشم از ژاپن و چين وارد مى شد ليكن اكنون با توجه به مرغوبيت ابريشم ايتاليا نسبت به دو كشور چين و ژاپن،

ص: 255

دولت اقدام به وارد كردن آنها از كشور ياد شده مى كند.

ب- بخش بافندگى دستى

اين بخش از دو سالن تشكيل مى شود؛ سالن نخست ويژه بافتن پارچه جامه بيرونى است و سالن دوم اختصاص به بافتن پارچه جامه درونى كعبه دارد.

* سالن بافت جامه بيرونى:

ص 39 كتاب مصنع كعبة

در اين بخش تعداد پنجاه و دو نفر كارگر فنى مشغول به كار مى باشند. كارگران بر روى هشت دستگاه پارچه بافى دستى از نوع «جاكار» نوشته ها را به صورت نقش هاى گوناگون در زمينه پارچه هاى ابريشمى مى بافند. در اين بخش جامه بيرونى كعبه به وسيله ابريشم سياه كه بر آن نقش و نگارها و نوشته هاى گوناگون در زمينه اى سياه بافته مى شود.

نوشته هاى زمينه جامه عبارتند از: «لا الهَ الَّا اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه»، «سُبْحانَ اللَّهِ، بِحَمْدِهِ»، «سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ» و «يا حَنَّانُ يا مَنَّانُ يا اللَّه». ملاحظه مى شود كه جامه سعودى برخى عبارات را به صورت نقش در زمينه جامه بافته و به آن افزوده است، در حالى كه جامه مصرى تنها به عبارت «لا الهَ الَّا اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه»، بسنده كرده بود.

ص: 256

ناگفته نماند كه جامه بيرونى، همواره از دو نوع ابريشم طبيعى سياه ساخته مى شود؛ بدين صورت كه تارهايش از بهترين و مرغوب ترين انواع ابريشم و پود آن از ابريشم طبيعى سياه درجه دو است.

همچنين در اين سالن آسترى جامه بيرونى از پنبه سفيد ساخته مى شود كه اين آستر به وسيله دستگاه پارچه بافى دستى ويژه اى آماده و مهيا مى گردد.

* سالن بافت جامه درونى:

در اين سالن شانزده كارگر فنى و تعدادى دستيار مشغول به كار بوده و در آن پنج دستگاه پارچه بافى دستى از نوع «جاكار» قرار دارد.

بر روى هر يك از دستگاه هاى ياد شده يك كارگر فنّى به همراه يك دستيار مشغول به كار هستند.

جامه درونى كعبه را از ابريشم طبيعى سبز مى بافند و نوشته ها با بافته هايى از ابريشم سفيد به شكل نقش و نگارهايى بر روى آن بافته مى شود.

عبارات نوشته شده «لا الهَ الَّا اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» است كه در بالاى آن آيه قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا و در زير آن آيه إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ به چشم مى خورد.

در ميانه كمان هاى آن، زردوزى هاى زيبايى به شكل قنديل خودنمايى مى كند كه در زمينه آنها، نام هاى پروردگار «يا حَنَّانُ يا مَنَّانُ يا اللَّه» و «يا ذَا الْجَلال وَ اْلإكْرام» نوشته شده است. اين نقش و نگارها به سبك بسيار زيبايى در كنار هم قرار گرفته است؛ به طورى كه بيننده تصور مى كند از يك قطعه تشكيل گرديده است، در صورتى كه داراى اجزاى مختلف است و با قرار داده شدن در كنار هم يك قطعه جلوه مى كند. نوشته ها هم به خط ثلث بسيار زيبايى است. تنها با كمك گرفتن از بافت دستى است كه نقش و نگارهايى اين چنين زيبا و دقيق جلوه گر مى شود.

ج- بخش دستگاه هاى مكانيكى بافندگى:

از بازگشايى و افتتاح كارگاه جامه بافى چند سالى نمى گذرد و در اين مدتِ نه

ص: 257

چندان طولانى، دولت عربستان از هيچ كوششى نسبت به پيشرفت و مكانيزه كردن آن به وسيله دستگاه هاى بافندگىِ ميكانيكى دريغ نكرده و همچنان سعى كرده است كه جامه كعبه مشرّفه را با سبكى نوين و نيكوترين شكل ارائه دهد و از جهت استحكام و قدرت و زيبايى به درجه اى والا برساند.

ص 38 كتاب مصنع كعبة

براى تحقّق بخشيدن به اين هدف، (همان گونه كه پيشتر اشاره شد) در اين بخش دستگاه هاى مكانيكى نوينى در رشته بافندگى راه انداخت كه بيشتر در زمينه ساختن آسترى جامه بيرونى كعبه و نيز در برخى موارد به ساختن پارچه جامه بيرونى به جاى دستگاه هاى پارچه بافى دستى فعاليت مى كنند، ليكن با اين حال سبك پارچه بافى دستى آن، با توجه به دقت و آسانى بافتن ابريشم؛ به ويژه پس از رنگرزى و نيز سادگى تغيير آن همچنان در برخى موارد به قوت خويش باقى مانده است.

اين بخش از دو سالن تشكيل شده است:

سالن نخست- اين بخش داراى هفت دستگاه ميكانيكى بافندگى است كه ده كارگر فنى روى آن مشغول به فعاليت هستند.

ص: 258

اين سالن در ساختن آستر سفيد جامه بيرونى كعبه و نيز بافتن پارچه ابريشم سياه ساده كه از آن كمربند و پرده در كعبه مشرّفه (برقع) ساخته مى شود، فعاليت دارد. بر روى پارچه هايى كه ويژه كمربندها و پرده در كعبه بوده، حروف برجسته با زردوزى هايى به وسيله تارهاى نقره اى مطلّا، آذين مى گردد.

گفتنى است در اين سالن فرش هاى پنبه اى عادى كه از آن در مساجد عربستان استفاده مى شود، مى سازند.

در اين سالن همچنين دستگاه ميكانيكى ديگرى براى ساختن تارهاى به كار رفته در دستگاه هاى بافندگى دستى و ميكانيكى و نيز دو دستگاه ميكانيكى ويژه پر كردن ماسوره هاى بافندگى براى چرخ هاى ميكانيكى و همچنين دستگاه ميكانيكى ديگرى براى پر كرد ماسوره هاى مخصوص تارها وجود دارد.

سالن دوم- در اين سالن يكى از پيشرفته ترين دستگاه هاى بافندگى ميكانيكى را نصب كرده اند كه چهار كارگر فنى به صورت متناوب بر روى آن مشغول به كار هستند.

اين دستگاه به بافتن پارچه جامه برونى كعبه از ابريشم سياه مى پردازد كه نوشته ها را در زمينه آن به رنگ سياه مى بافد.

اما جامه درونى كعبه، تا كنون همچنان به وسيله دستگاه هاى بافندگى دستى آماده مى گردد.

د- بخش كمربند و پرده در كعبه

اين كارگاه داراى بخش ويژه اى است كه به گلدوزى كمربند كعبه مشرفه و پرده درِ آن، بر روى پارچه ابريشم سياه مى پردازد. در اين قسمت شصت كارگر فنى مشغول به فعاليت اند. تمامى كارهاى اين بخش دستى انجام مى شود و كارگران آن، عمليات گلدوزى را به وسيله سوزن هاى دستى به گونه اى به انجام مى رسانند كه حروف نوشته شده، بنا به موقعيت هاى گوناگون آن، به صورتى برجسته به وجود مى آيند.

عمليات گلدوزى در چهار مرحله انجام مى شود:

درمرحله نخست: حدودنوشته ها را (حروف كتابى) به وسيله نخ ها مشخص مى كنند.

ص: 259

در مرحله دوم: كارگران به پر كردن حروف به وسيله نخ هاى پنبه اى مى پردازند.

در مرحله سوم: نخ هاى پنبه اى زرد رنگ، پوششى بر روى نوشته ها قرار مى دهند به گونه اى كه اين وضعيت متناسب با قرار داده شدن تارهاى نقره اى مطلا بر روى آن باشد.

و در مرحله چهارم: كه مرحله پايانى است، كارگران اقدام به قرار دادن تارهاى نقره اى مطلا بر روى حروف مى كنند و در اين مرحله، آذين بندى نوشته ها به زيباترين شكل خودنمايى مى كند.

كمربندهاى قرار گرفته بر پيرامون جامه، شانزده قطعه است كه در هر يك از سمت كعبه، چهار قطعه قرار داده مى شود.

نوشته روى آنها در هر سمت با «بسم اللَّه ...» آغاز شده و سپس آيات مورد نظر تا پايان آن ديده مى شود. از آن پس، به دنبال آن، در سمت ديگر بار ديگر با «بسم اللَّه ...» آغاز گرديده و آيات پس از آن ديده مى شود و تا آخر همين گونه است.

لازم به گفتن است كه پرده درِ كعبه، جهت آسانى كار، از پنج قطعه تشكيل گرديده كه در پايان تمامى قطعات به هم متصل شده و قطعه واحدى را به وجود مى آورد.

اين قطعه داراى طولى به اندازه هفت متر و نيم و عرضى به مقدار چهار متر مى باشد. تمامى زمينه پرده ياد شده، به وسيله آيات قرآنى زردوزى شده با تارهاى نقره اى مطلا، آذين گرديده است.

جامه ساخت عربستان

قسمت هاى جامه بيرونى كعبه معظمه:

1- جامه اصلى كعبه (احمال)

اين جامه از پارچه ابريشم طبيعى سياه تشكيل گرديده كه تعداد آنها به 48 قطعه (100 سانتيمتر* 5/ 14 متر) مى رسد. در قطعه هاى ياد شده از جامه اصلى كعبه، مقدار 670 كيلوگرم ابريشم سفيد، پس از رنگ آميزى آنها در داخل كارگاه به رنگ سياه،

ص: 260

مصرف شده است. براى رنگ آميزى اين مقدار ابريشم، حدود 720 كيلوگرم رنگ و اسيدهاى لازم به كار مى رود. ضخامت پارچه به حدود دو ميليمتر مى رسد كه از درون به وسيله پارچه سفيد پنبه اىِ ضخيم آستر مى شود.

در زمينه جامه اصلى كعبه، نقش و نگارهايى به صورت بافته سياه و با عبارات:

«لا الهَ الَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» و «سُبْحانَ اللَّه وَ بِحَمْدِهِ» و «سُبْحانَ اللَّه الْعَظِيمِ» و «يا حَنَّانُ يا مَنَّانُ يا اللَّهُ» ديده مى شود كه عبارات ياد شده بر روى تمامى قطعات تكرار مى گردد.

كمربند كعبه و نوشته هاى روى آن:

اين كمربند از پارچه ابريشم طبيعى سياه ساده ساخته مى شود. كمربند كعبه شامل 16 قطعه است كه در هر يك از سمت هاى چهارگانه كعبه، چهار قطعه قرار داده مى شود.

طول آن (محيط كعبه) 45 متر و عرض آن 95 سانتيمتر مى باشد. كمربند بر روى جامه اصلى، بر كعبه مشرفه و در ارتفاع 9 مترى از زمين استوار مى گردد.

بر روى قطعه هاى كمربند در جامه سعودى، آيات قرآنى با خط زيباى ثلث عربى نقش گرديده كه حروف اين نوشته ها به وسيله تارهاى طلايى (تارهاى نقره اى مطلا) آذين شده است. آيات ياد شده به همراه ديگر نوشته هاى جامه كعبه شريفه، به وسيله «شيخ عبدالرحيم امين عبداللَّه بخارى» نوشته شده است. نامبرده يكى از كارگران شركت توليد كننده در ساخت جامه كعبه، از دوران ملك عبدالعزيز آل سعود به شمار مى آيد.

چيزى كه يادآورى اش ضرورى است، اين است كه آيات قرآنى نوشته شده بر جامه سعودى، همان آياتى است كه پيش از اين بر تمامى سمت هاى چهارگانه جامه مصرى نوشته مى شد. البته در اين ميان تفاوت هاى اندكى به چشم مى خورد كه به علت كم و زياد كردن برخى نوشته ها و نيز اضافه كردن تعدادى قطعه نوشته شده است كه در زير قطعه هاى كمربند، در جهات چهارگانه كعبه قرار داده مى شود.

براى روشن شدن مطلب، آيات قرآنى نوشته شده بر كمربند را، به همراه تغييراتى كه نسبت به جامه مصرى داده شده، مى آوريم و آنگاه به قطعه هاى نوشته شده جديد و

ص: 261

آيات قرآنى كه بر آنها نقش بسته است، اشاره مى كنيم:

در آغاز به نوشته هاى روى كمربند كعبه مى پردازيم:

سمت شرقى (كه در آن درِ كعبه قرار دارد)، داراى چهار قطعه از كمربند بوده و نوشته هاى آن، از ابتداى ركنى است كه درِ ورودى به حطيم (حجر اسماعيل عليه السلام) آغاز مى گردد:

به قطعه نخستين: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً.

بر قطعه دوم: وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ.

بر قطعه سوم: وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.

بر قطعه چهارم: رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ نقش گرديده است.

در سمعت جنوبى- كه ميان حجر الأسود و ركن يمانى واقع گرديده است- نوشته ها از بالاى حجر الأسود بدين صورت آغاز مى گردد:

بر قطعه نخستين: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنْ الْمُشْرِكِينَ.

بر قطعه دوم: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ.

بر قطعه سوم: فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً.

و بر قطعه چهارم: وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ نقش شده است.

با مقارنه اى كه در سمت جنوبىِ كعبه با نوشته هاى كمربند بر جامه مصرى به عمل آوريم، ملاحظه مى كنيم كه آيه اى از آيات قرآنى نوشته شده بر جامه سعودى، نسبت به جامه مصرى كم شده و نيامده است؛ زيرا در جامه مصرى، به دنبال آيه ياد شده در قطعه چهارم، اين آيه نيز نوشته مى شده است:

ص: 262

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ.

در سمت غربى- كه ميان ركن يمانى و حجر اسماعيل واقع است- نوشته هاى روى كمربند ابتدا از سمت ركن يمانى آغاز گرديده است. در اين سمت نيز آيات بر روى قطعه ها اين چنين نقش بسته است:

بر قطعه نخستين: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ.

بر قطعه دوم: وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ.

بر قطعه سوم: لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا.

بر قطعه چهارم: وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ* ثُمَّ لِيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ.

و اما در سمت شمالى- كه در آن حجر اسماعيل قرار دارد- آيات زير منقوش است:

قطعه نخستين: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجّ.

بر قطعه دوم: وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ ... كه در سمت شمالى جامه مصرى، تا اين نقطه نوشته ها به پايان رسيده و بر باقيمانده كمربند در اين سمت عبارت اهدا نقش بسته است. اما در جامه سعودى- كه اكنون از آن سخن مى گوييم- عبارت اهدا بر روى قطعه اى جدا از آن نوشته شده و بر سمت شرقى در زير كمربند آن قرار داده مى شود. به همين جهت برخى آيات قرآنى ديگر، در دنباله آيه ياد شده، در آن سمت، بر روى قطعه ها نقش مى گردد. بنابراين در دنباله قطعه دوم اين آيه اضافه گرديده است:

؟؟؟؟؟؟؟ تصاوير ص 27 1 و 2 كتاب مصنع الكعبة

ص: 263

؟؟؟؟؟؟؟ تصاوير ص 27 شماره 3 و ص 28 شماره 1 كتاب مصنع الكعبة

؟؟؟؟؟؟؟ تصاوير 28 شماره 2 و 3 كتاب مصنع الكعبة

... وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْبابِ.

بر قطعه سوم: لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ.

؟؟؟؟؟؟؟ تصاوير ص 29، 3 تصوير كنار هم كتاب مصنع الكعبة

و بر قطعه چهارم: وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنْ الضَّالِّينَ* ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ.

؟؟؟؟؟؟؟ تصاوير 29 يك تصوير پايين و يك تصوير بالا كتاب مصنع الكعبة

ص: 264

اما قطعه هايى كه در جامه سعودى اضافه گرديده، عبارتند از: سه قطعه نوشته شده كه در زير كمربند جهات مختلف كعبه مشرفه قرار داده مى شود.

در زمينه قطعه هاى ياد شده، آيات قرآنى با حروفى برجسته به چشم مى خورد كه به وسيله تارهاى نقره اى مطلا زيور گرديده است. اين آيات عبارتند از: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ.

وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى.

وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرْ اللَّهَ يَجِدْ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً.

3- كردشيات:

در جامه سعودى چهار قطعه مربع وجود دارد كه سوره اخلاص را در زمينه آن با خط عربى ثلث زيور نموده اند. اين نوشته ها همگى با تارهاى نقره اىِ مطلا آذين شده است. هر يك از قطعه هاى ياد شده را در يكى از اركان كعبه مشرفه قرار مى دهند. در حالى كه در جامه مصرى، كردشيات چهارگانه را در سمت شرقى كه دَرِ كعبه در آن است در كنار يكديگر قرار مى دادند.

اما «رِنك» ها و آنها عبارتند از دايره هايى كه در زمينه اش عبارات «يا حَنّانُ يا مَنَّانُ يا سُبْحان» نوشته شده و در جامه مصرى در فاصله ميان قطعه هاى كمربند قرار داده مى شد، اما در جامه سعودى از آن استفاده نمى شود.

4- پرده در كعبه مشرفه (برقع) و نوشته هاى روى آن:

پرده در كعبه ساخت عربستان نظير پرده درِ كعبه ساخت مصر، از چهار قطعه تشكيل مى گردد، ليكن در دوران اخير، درِ جامه سعودى، قطعه پنجمى را در پرده دَر افزوده اند كه آن را در پايين پرده قرار داده و عبارت اهدا را بر روى آن نقش كرده اند.

با پيوستن قطعه پنجم به پرده دَر كعبه، طول آن اكنون به هفت متر و نيم و عرض آن به چهار متر مى رسد.

اين پرده با عبارات و آيات قرآنى و نقش و نگارهايى در هر يك از قسمت هاى آن

ص: 265

آذين گرديده است كه تمامى نقش و نگارها و نوشته ها با حروفى برجسته به وسيله تارهاى نقره اى مطلا، آن چنان زيور گرديده است كه اين پرده خود آيه اى از زيبايى و متانت به شمار مى آيد.

آذين و نقش و نگارها و نوشته هاى روى پرده ياد شده عبارتند از:

* در پيرامون پرده دَر كعبه، حاشيه اى است مستطيل شكل، آراسته به نقش و نگارها كه در ميانه آن مستطيل هاى بيضى شكل و كردشيات مربع شكل ديده مى شود و در زمينه هر يك از آنها نوشته هايى از آيات قرآن و عبارات دينى به چشم مى خورد.

* در سر تا سر اين مستطيل، از درون، تعداد بسيارى دايره و مستطيل هاى بيضى شكل ديده مى شود. اما دايره ها كه تعداد آنها به يازده مى رسد كه دو دايره در ميانه پرده ديده مى شود. در هشت تا از آنها عبارت: «اللَّهُ رَبِّي» و در سه دايره باقيمانده عمودى، در ميانه پرده، از بالا به پايين عبارت: «اللَّهُ حَسْبِي» نقش بسته است. اما در زمينه مستطيل هاى بيضى شكل كه در سر تا سر درون حاشيه قرار داشته و تعداد آنها به ده مى رسد، در مجموع آنها «سوره فاتحه» نوشته شده است.

* اما در ساير قسمت هاى پرده، در زمينه آن از بالا به پايين، اين گونه است:

در قسمت بالاى پرده دو مستطيل بيضى شكل قرار دارد كه ميان آن دو يك دايره «اللَّهُ حَسْبِي» ديده مى شود و در زمينه دو مستطيل آيه قرآنىِ قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ، فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا، نقش بسته است.

در زير دو مستطيل ياد شده، مستطيل بزرگ بيضى شكل ديگرى قرار دارد كه در آن: قالَ اللَّهُ تَعالى: قُلْ يَا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً آمده است.

در آذين بندى اخير پرده درِ كعبه، آيه ياد شده به اين آيه تغيير داده شده است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ.

در زير آن مستطيل ديگرى قرار دارد كه در درون آن، چهار دايره به شكل گلابى است و پيرامون آنها به وسيله تارها زينت داده شده و در زمينه هر يك از آنها آيه اللَّهُ نُورُ

ص: 266

السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ نقش بسته است.

در زير آن دو، مستطيل بيضى شكل قرار دارد كه ميان آن دو، دايره «اللَّه حسبى» ديده مى شود. در زمينه دو مستطيل ياد شده قسمتى از آية الكرسى، نوشته شده است.

در زير آن، مستطيل بيضى شكل بزرگى ديده مى شود كه در زمينه آن اين آيه نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ.

در زير آن دو مستطيل بيضى شكل است كه ميان آن دايره «اللَّه حسبى» قرار دارد.

در زمينه دو مستطيل ياد شده بقيه آية الكرسى نوشته شده است.

در زير آنها دو دايره بزرگ قرار دارد كه در ميان آن دو، چهار مستطيل كوچك يكى بر ديگرى ديده مى شود. در هر يك از دايره ها سوره اخلاص نوشته شده كه در مركز دايره لفظ جلاله «اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ» نقش گرديده است. اما در زمينه مستطيل هاى چهار گانه، اين نوشته ها ديده مى شود: رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخَاسِرِينَ.

رَبَّنَا لَاتُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ.

در آذين اخير پرده دَرِ كعبه، مستطيل هاى چهارگانه و نوشته هاى روى آن حذف گرديده است. اما در يكى از دو دايره بزرگ كه در سمت راست بيننده قرار دارد، «سوره اخلاص» و در ديگرى گفته بارى تعالى مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً ديده مى شود. در مركز دو دايره ياد شده «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» نقش بسته است.

در زير آن مستطيل بزرگى قرار دارد كه در آن: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ* إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ* فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ* الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ صَدَقَ اللَّهُ العَظيم نگاشته شده است.

گفتنى است در پرده كنونى درِ كعبه از اين مستطيل اثرى ديده نمى شود.

در پايين آن، چهار مستطيل بيضى شكل ديده مى شود كه هر دو عدد از آنها، يكى بر ديگرى قرار داده شده و در ميانه آنها مستطيلى ديده مى شود كه قسمت بالاى

ص: 267

آن، همانند رأس مثلث كشيده شده است. اما در هر يك از دو مستطيل فوقانى از مستطيل هاى چهارگانه، عبارت: «لا اله الا اللَّه الْمَلِكِ الحَقّ اليَقين» و در هر يك از دو مستطيل زيرين عبارت: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ الصّادِقُ الْوَعْدِ اْلأَمِين» نوشته شده است. اما در مستطيل مثلثى شكل بالاى آن عبارت: رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ* رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ نگاشته شده است.

در پرده كنونى درِ كعبه مستطيل هاى چهارگانه به شش عدد افزايش يافته كه هر سه عدد از آنها يكى بر ديگرى است و در ميانه آنها مستطيل رأس مثلثى قرار داده شده است. بر زمينه مستطيل نخستين از بالا عبارت «لا اله الا اللَّه الملك الحق المبين» و بر مستطيل مقابل آن در سمت چپ عبارت: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ الصّادِقُ الْوَعْدِ اْلأَمِين» را نوشته اند. اما در مستطيل هاى چهار گانه باقى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ* إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ* فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ* الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ. صَدَقَ اللَّهُ العَظيم نقش بسته است.

اما در زمينه مستطيل رأس مثلثى آيه قُلْ يَا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ* وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمْ الْعَذَابُ ثُمَّ لَاتُنْصَرُونَ جايگزين آيه پيشين گرديده است.

در قسمت پايين و پايانى پرده درِ كعبه معظمه، قطعه پنجم، كه اخيراً بدان اضافه گرديده است، قرار دارد. اين قطعه شامل دو مستطيل بزرگ است كه تمامى زمينه آن، به استثناى دو مستطيل كوچك، كه در ميانه آن قرار داده شده، به وسيله نقش و نگارهايى زينت شده و در زمينه دو مستطيل كوچك ميانى عبارت اهداى جامه كعبه شريفه نوشته شده است.

در يكى از آن دو، عبارت «صنعت هذه الكسوة في مكّة المكرمة وأهداها الى الكعبة المشرّفة» و در ديگرى «خادم الحرمين الشريفين فهد بن عبدالعزيز آل سعود تقبّل اللَّه منه سنة 1403 ه.» نگاشته شده است.

لازم به گفتن است، پرده درِ كعبه مشرفه كه اكنون در كارگاه جامه بافى مكه مكرمه

ص: 268

ساخته مى شود، از نظر شكل عمومى و آذين بندى و تقسيمات، و نيز آيات قرآنىِ نوشته بر آن، مانند پرده ساخت مصر است و تنها تغيير اندكى، مانند جابجايى آيات يا عبارات دينى و نيز حذف برخى آيات و جايگزينى آيات ديگر، به چشم مى خورد.

اين گفته با مقايسه پرده ساخت مصر و پرده اى كه اكنون در مكه مكرمه ساخته مى شود، مى تواند آشكار و روشن شود.

جامه درونى كعبه معظمه:

همان گونه كه پيش از اين ياد كرديم: ساخت جامه درونى كعبه مشرفه، از دوران عباسى آغاز گرديد؛ بدين صورت كه اين جامه مانند جامه برونى كعبه به صورت منظم و ساليانه ارسال نمى شد، بلكه هر چند سال يك بار و به ويژه به هنگام تكيه هر سلطان بر اريكه سلطنت از سوى وى، به همراه جامه بيرونى ارسال مى گرديد. اين وضع دوران عباسى، در دوره مماليك و عثمانيان نيز به همين منوال ادامه يافت تا آنجا كه سلاطين آل عثمان ارسال آن را ويژه خويش نمودند و هر يك پس از رسيدن به تخت سلطنت، خود را ملزم به ارسال آن مى پنداشتند. آخرين بار كه جامه درونى كعبه مشرفه ارسال شد، به هنگام توليت خلافت به وسيله سلطان عبدالعزيز (عثمانى) در سال 1277 ه. بود. نامبرده جامه اى ويژه درون كعبه ارسال نمود كه اين جامه تا دوران پادشاهى ملك عبدالعزيز آل سعود به حجاز همچنان در درون كعبه باقى ماند در اين دوران، جامه ارسالى سلطان عثمانى به وسيله جامه اى كه از سوى سلطان «بُهره» در هند به سال 1355 ه. ارسال شده بود، تعويض گرديد و جامه ياد شده جايگزين جامه پيشين در درون كعبه شد.

از آن پس ملك عبدالعزيز فرمان به ساخت جامه درونى كعبه در مكه مكرمه را صادر كرد كه اين جامه در سال 1363 ه. در درون كعبه آويخته شد. جامه ياد شده، سال ها در درون كعبه باقى ماند تا اين كه مجدداً از سوى ملك خالدبن عبدالعزيز فرمان ديگرى مبنى بر ساختن جامه درونى كعبه صادر شد كه اين جامه در كارگاه جامه بافى «ام الجود» مهيّا گرديد و در سال 1403 ه. جايگزين جامه پيشين درون كعبه شد. سپس در دوران ملك فهدبن عبدالعزيز و به دستور وى، ساخت جامه براى درون كعبه را براى

ص: 269

احتياط آغاز كردند كه اكنون (سال 1404 ه.) در كارگاه جامه بافى مشغول به آماده سازى آن مى باشند. (1) 321 جامه درونى كعبه همواره از ابريشم طبيعى سبز بافته شده كه نوشته هاى روى آن به وسيله تارهاى ابريشم سفيد رنگ آذين شده است. اين جامه از 64 قطعه (90 سانتيمتر* 10 متر) تشكيل گرديده و كليه نقش و نگارها و آذين هاى اين جامه آن چنان زيبا و دلپسند در كنار هم قرار مى گيرند كه بيننده آن را به صورت قطعه اى واحد تصور مى كند.

لازم به يادآورى است كه تمامى نوشته ها و آذين هاى موجود بر روى اين جامه، مانند نوشته ها و آذين هاى جامه درونى ارسالى توسط سلطان عبدالعزيز عثمانى است كه در درون كعبه آويخته بود. و تنها تغييرى كه در اين جامه داده شده رنگ جامه بود كه پيش از اين در دوران عثمانيان جامه به رنگ سرخ بود و نوشته هاى روى آن با رنگ سفيد، ليكن جامه سعودى به رنگ سبز ونوشته هاى آن مانند جامه عثمانيان به رنگ سفيد مى باشد.

نوشته هاى ياد شده در چهار سطر آذين گرديده است.

سطر اول: قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا.


1- جامه ياد شده در شعبان سال 1417 هجرى پس از عمليات ساختمانى و نوسازى درون كعبه و بيرون آن، كه شامل تغيير سنگ فرش هاى كف درون كعبه و ديوارهاى آن و نوسازى پله هاى درون كعبه و برداشتن سقف دوم در درون كعبه و نيز تغيير سنگ هاى شاذروان در پيرامون كعبه و جز اينها بود، در درون كعبه آويخته شد. لازم به يادآورى است كه همواره جامه درونى كعبه از زير سقف دوم درون كعبه تا ابتداى سنگ هاى مرمر معرق اطراف كعبه كه در ارتفاع تقريبى يكصد و هشتاد سانتيمترى از كف درون كعبه قرار داشت، آويزان مى شد، ليكن پس از تغييرات ياد شده در سال 1417 ه. و برداشته شدن سقف درونى كعبه و قرار دادن سنگ مرمر خاكسترى راه راه بر ديوارهاى درونى آن، جامه ياد شده از زير سقف اصلى كعبه تا 13 ارتفاع كعبه از درون در بالا آويخته شد. براى اطلاع بيشتر از تغييرات ياد شده مى توانيد به مقاله «درون كعبه در دو ديدار» درج شده در مجله وزين «ميقات حج» شماره 18 سال 1376 مراجعه نماييد. «مترجم»

ص: 270

سطر دوم: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»

سطر سوم: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ.

سطر چهارم: «يا حَنّانُ، يا مَنّانُ، يا ذَالْجَلالُ وَ الإِكْرام».

در سطر چهارم، نوشته به صورت كمان هايى پيچ و خم دار آذين گرديده است كه در اين حال نقش و نگارها در نهايت زيبايى و تحسين خودنمايى مى كند.

ارسال جامه به كعبه مكرمه در هر سال

دست اندركاران ساختن جامه بيرونى كعبه مشرفه، همواره در طول سال، به استثناى ماه هاى حج، در كارگاه جامه بافى مكه مكرمه مشغولند. كارگاه جامه بافى در كنار ساختن و مهيا كردن جامه كعبه، به ساختن فرش هاى پنبه اى كه مورد نياز حرمين شريفين و نيز كليه مساجد موجود در مملكت عربستان سعودى به هنگام نماز است نيز اقدام مى كند. اين كارگاه كار گلدوزى و تزيين پرچم هاى مملكتى را نيز به عهده دارد.

هزينه ساخت جامه در اين كارگاه برابر با شش ميليون ريال سعودى در سال است كه شامل هزينه مواد اوليه و دستمزد كارگران شاغل در آن مى باشد. اين هزينه همواره در هر سال به علت افزايش قيمت مواد اوليه در بازارهاى جهانى و نيز بالا رفتن هزينه دستمزد كارگران، افزايش مى يابد.

زمان ارسال جامه و قرار داده شدن آن بر كعبه، بدين صورت است كه همه ساله اداره كارگاه جامه بافى، اقدام به ارسال آن در روز هشتم ذى الحجه هر سال مى كند. در اين مرحله جامه به پرده دار كعبه مشرفه از خانواده شيبيان تسليم مى گردد كه شيخ شيبى نيز با همكارى اداره كارگاه جامه بافى و در حضور مدير فنى آن، اقدام به قرار دادن آن بر روى كعبه معظمه مى كند. جامه كعبه پس از برداشته شدن جامه پيشين و شستشوى كعبه مشرفه با گلاب و خوشبو و معطر كردن به وسيله عطر بدون هيچ گونه مراسم جشنى كه در دوران هاى گذشته در اين هنگام برگزار مى شد بر كعبه پوشانده مى شود.

در مراسم شستشوى كعبه، معمولًا پادشاه عربستان سعودى و يا شخصى به جانشينى وى- كه غالباً امير منطقه مكه مكرمه و از خاندان آل سعود مى باشد- شركت مى كند.

ص: 271

برهنه كردن كعبه از جامه، به هنگام تجديد جامه

اشاره

بى شك برهنه كردن كعبه مشرّفه از جامه، به منظور آويختن جامه نوين بر آن، امرى است مباح و بى اشكال؛ زيرا كعبه از دوران حضرت ابراهيم خليل عليه السلام به مدت طولانى، عارى از جامه بود تا اينكه با آمدن تُبَّع حميرى به مكه مكرمه، جامه اى بر آن قرار داده شد. به گفته مشهور، وى نخستين كسى است كه كعبه را با جامه آراست.

ازرقى از ابن ابى مليكه روايت كرده است كه: «كعبه در دوران جاهليت به وسيله چندين جامه پوشانده مى شد هرگاه شخصى جامه اى را به كعبه هديه مى كرد، آن جامه آويخته مى شد وديگر جامه ها را در خزانه كعبه به وديعت مى سپردند و وقتى جامه اى كه بر روى كعبه قرار داشت آسيب مى ديد، جامه نوين ديگرى را بر روى آن قرار مى دادند و هيچگاه جامه هاى پيشين را از روى آن بر نمى داشتند ...» (1) 322 بديهى است باقى ماندن جامه هاى كهنه ومندرس براندام بيت اللَّه الحرام، مورد پسند هيچ انسان با ذوق و سليمى نبود، ليكن مردمان جاهليت را نمى توان سرزنش كرد؛ زيرا آنان اين كار را بر اساس اعتقاد و حسن نيت انجام مى دادند، هنگامى كه اسلام ظهور كرد و ذهنيت آنان را ترقّى داد و سطح زندگى اجتماعى آنان پيشرفت نمود، مسلمانان به هنگام قرار دادن جامه نوين بر كعبه، جامه پيشين را از روى آن برداشتند.

تاريخ نگاران در مورد عارى نمودن كعبه از جامه روايات متعددى را آورده اند.

برخى نقل كرده اند كه عمربن خطاب هر سال جامه پيشين كعبه را از روى آن بر مى داشت و در ميان حاجيان تقسيم مى كرد كه آنان از جامه قديمى كعبه به هنگام اقامت خود در مكه، به عنوان سايبان استفاده مى كردند، ليكن بيشتر تاريخ نگاران تقريباً به صورت اجماع آورده اند: نخستين شخصى كه كعبه را از جامه قديمى عارى نمود و به جهت تميز كردن و سبك نمودن آن از جامه هاى قديمى و قرار دادن جامه جديد، به همراه خوشبو


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 251

ص: 272

كردن آن با عطر عالى، همانا «شيبةبن ابى طلحه حجبى» بوده كه نسب پرده داران كعبه؛ يعنى شيبيان به او ختم مى گردد. اين كار در دوران معاوية بن ابوسفيان صورت گرفته است. بنابراين، عارى كردن كعبه از جامه هاى قديمى به وسيله عمر و ديگران، تنها به منظور تخفيف از جامه هاى انباشته بر روى كعبه بوده و كعبه را به طور كامل عارى از جامه نمى كرده است.

از ابن مليكه روايت كرده اند كه گفت: «جامه ها و پوشش هاى بسيارى از جامه هاى دوره جاهلى بر روى كعبه بود كه از انواع چرم و پارچه هاى مويى و راه راه بوده و تمامى آنها يكى بر روى ديگرى قرار داده مى شده است. پس از ظهور اسلام هنگامى كه به هزينه بيت المال جامه بر كعبه پوشانيدند، هربار قسمتى از جامه هاى پيش را از روى كعبه برمى داشتند. به روزگار حكومت عمر و عثمان، پارچه هاى قباطى را از مصر آورده و بر كعبه قرار مى دادند. عثمان نيز دو بار در سال، جامه اى از پارچه هاى يمنى را بر كعبه مى پوشاند كه پارچه هاى ياد شده را به وسيله كارگزار خود در يمن «يعلى بن منبه» بدين منظور فراهم مى آورد. پس عثمان نخستين كسى بود كه بر كعبه دو جامه (يكى را بر ديگرى) قرار داد.

چون معاويه به حكومت رسيد. جامه ديبا و قباطى را بر كعبه پوشانيد. شيبةبن عثمان (1) 323 پيشنهاد كرد جامه ها و باقيمانده از پارچه هاى دوران جاهليت از كعبه جدا شود و چيزى از نجاست مشركان دوره جاهلى كه به سبب دست كشيدن آنان، جامه ها آلوده شده بود، بر كعبه باقى نماند. دراين باره براى معاويه نامه اى نوشت و معاويه آن هنگام در شام بود. او در پاسخ نوشت: تمام جامه هاى پيشين كعبه را از آن جداكند و بدين منظور جامه اى از پارچه هاى ديبا و قباطى و حبرى ارسال نمود.

راوى مى گويد: خود ديدم كه شيبه جامه ها را از روى كعبه برداشت و چيزى از آنها را بر كعبه باقى نگذاشت. نامبرده تمام ديوارهاى كعبه را با خلوق و عطر آغشته نمود، سپس همان جامه اى را كه معاويه فرستاده بود، بر آن قرار داد و جامه هاى پيشين را ميان


1- شيبه فرزند عثمان بن ابى طلحه واز خاندان عبدالدار بوده كه در آن هنگام پرده دار كعبه به شمار مى آمده است- مترجم.

ص: 273

مردم مكه تقسيم نمود. ابن عباس هم در اين حال، درون مسجد حاضر بود و برداشتن جامه ها از روى كعبه را نظاره مى كرد و خود ديدم كه او از اين كار ناراحت نشد و آن را زشت نشمرد.» (1) 324 همچنين بار ديگر در سال 160 ه. ق. هنگامى كه مهدى خليفه عباسى حج گزارد، كعبه كاملًا از جامه عارى گرديد بدين صورت كه به او گزارش دادند تعداد زيادى جامه بر روى هم انباشته شده و سنگين گرديده است؛ به طورى كه بيم آن مى رود ديوارهاى كعبه فرو ريزد. وى دستور داد همه جامه ها را از روى آن برداشته و چيزى به آن باقى نگذاشتند. سپس به تمام ديوارهاى بيرونى و درونى كعبه غاليه و مشك و عنبر ماليدند و نيز تمام ديوارها، از پايين تا بالا و پيرامون آن را به مشك آغشته كردند. از آن پس سه جامه از پارچه هاى قباطى و خز و ديبا بر آن پوشانيدند.

راوى گويد: در تمام مدتى كه بر كعبه مشك و عنبر مى ماليدند و بر آن جامه مى پوشاندند، مهدى روى بام مسجدالحرام، جايى نزديك به «دارالندوه» نشسته بود و كعبه را مى نگريست. از آن پس تا سال 200 ه. ق. همچنان هر سال جامه اى بر كعبه مى آويختند و چيزى از آن ها كم نمى كردند. در سال ياد شده، «حسين بن حسن افطس طالبى علوى» در فتنه اى كه آغاز گرديد، به مكه در آمد و جامه هاى كعبه را از روى آن برداشت؛ دو جامه ابريشم نازك، يكى به رنگ زرد و ديگرى سپيد بر كعبه پوشانيد. در آن هنگام كه كعبه عارى از جامه گرديده بود، رنگ ديوارها آشكار شد و كعبه همچون رنگ عنبر درخشان بود كه به نظر مى رسد باقى مانده هاى مشك و عنبرى بوده كه با آن ديوارهاى كعبه را آغشته بودند. (2) 325 همچنين كعبه در سال 643 ه. ق. بر اثر بادِ توفان، كه به مكه روى آورد. جامه كعبه مشرّفه را از روى آن برداشت و آن باد مدّت بيست و يك روز ادامه يافت و در اين مدّت كعبه همچنان عارى از جامه بود، تا اينكه به وسيله مرد نيكو كار «منصور بن منعه بغدادى»


1- نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 26 و 261؛ قطب الدين حنفى، الاعلام صص 71 و 72؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، صص 476 و 477
2- نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 262- 264؛ محبّ الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 477

ص: 274

كه در آن هنگام، بزرگ حرم مكى به شمار مى آمد، جامه بر روى كعبه قرار داده شد.

در سال 959 ه. ق. در درون سلطنت سليمان قانونى عثمانى، بار ديگر جامه كعبه به جهت اصلاح و ترميم سقف و چوب هاى آن، از روى آن برداشته شد كه پس از پايان ترميم، جامه را مجدداً بر روى كعبه قرار دادند. (1) 326 اين مطالب گفته هايى بود كه تاريخ نگاران درباره جامه كعبه و عارى شدن آن از جامه ذكر كرده اند. البته اين بدان معنى نيست كه كعبه تنها در موقعيت هاى ياد شده، بدون پوشش قرار گرفته باشد؛ زيرا عاقلانه به نظر نمى رسد كه جامه هاى كعبه مشرّفه در طول قرن هاى متمادى گذشته همچنان بر كعبه قرار گرفته باشد، بلكه منطق حكم مى كرد كه هر چند مدتى يك بار جامه ها را از روى كعبه برداشته، آن را سبك كنند و نيز هنگامى كه اصلاحات و ترميم هايى در ساختمان كعبه صورت مى گرفت، آن را عارى از جامه مى كردند. همچنان كه در دوران كنونىِ ما، در سال 1377 ه. به علت تجديد سقف كعبه، آن را عارى از جامه نمودند. (2) 327 در اين جا نكته اى كه لازم به يادآورى است، آن است كه زمان برداشته شدن جامه از روى كعبه داراى تاريخ و زمان معين نبوده، همانند قرار گرفتن جامه نوين بر آن در هر سال، ليكن آنچه كه به نظر مى رسد اين است كه تغيير جامه كعبه در هر سال، از دوران مماليك معمول شد، به ويژه پس از وقفى كه از سوى «سلطان صالح اسماعيل» براى جامه كعبه در هر سال قرار داده شد. از آن تاريخ به بعد، سالانه به طور منظم جامه كعبه ارسال گرديد و خداوند به حقيقت امور آگاه تر است.

شست و شوى درون كعبه معظمه:

شست و شوى درون كعبه مشرفه از ديرباز به صورت سنتى معمول در آمده است.

نخستين بار درون كعبه از سوى پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله شست و شو داده شد و اين كار در روز فتح مكه، پس از شكستن بتها و از ميان بردن آثار شرك و بت پرستى به انجام رسيد.


1- قطب الدين حنفى، الأعلام، صص 59- 63
2- محمد طاهر كردى، التاريخ القويم، ج 4، ص 262

ص: 275

فاسى مى نويسد: «هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله طواف خويش را به پايان رسانيد.

عثمان بن طلحه را احضار نمود و كليد كعبه را از وى گرفت و درِ كعبه را براى ايشان باز كردند. پس حضرت به درون كعبه وارد شدند، در آن كبوترى از چوب ديد كه با دست خود آن را شكسته وبر زمين افكند.»

نامبرده در جاى ديگر از اسامة بن زيد روايت مى كند كه گفت: «به همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله به درون كعبه وارد شدم، حضرت تصويرى را درآنجا ديدند، پس ظرف آبى را طلب كردند. آن را براى ايشان حاضر نمودم. حضرت با آب شروع به محو كردن تصوير نمود و فرمود: «خداوند بكشد قومى را كه چيز خلق نشده اى را به تصوير مى كشند». (1) 328 از آن پس شست و شوى كعبه معظمه به صورت سنتى باقى مانده از دوران رسول خدا صلى الله عليه و آله تا كنون در آمده و اين سنت در طول ساليان دراز گذشته، معمول بوده و هست.

در دوران هاى پيش از اين، شست و شوى كعبه از درون، بيش از يكبار در سال معمول بود. كه اين كار در روز پس از بيست و نهم رجب، و در روز بيست و هفتم ذى القعده جهت آمادگى براى حج و نيز در هفته اول از ماه محرم (2) 329 صورت مى گرفته است. اما در نيمه اول از قرن چهاردهم هجرى، شست و شوى درون كعبه دو بار در سال تعيين گرديد كه نخستين بار آن در اواخر ماه ذى القعده و ديگرى غالباً در روز دوازدهم از ماه ربيع الاول شست و شو داده مى شد. در دوران ما، شست و شوى كعبه مشرفه دو بار در سال، نخست در مراسم حج و ديگر در ماه شعبان انجام مى شود.

به نظر مى رسد كه علت شست و شوى متعدد درون كعبه در سال، در دوران هاى گذشته، اين بوده كه در آن هنگام پرده داران كعبه در برابر پاداش و هديه هايى، به حاجيان اجازه ورود به درون كعبه در موسم حج و نيز موسم عمره رجبيه و نيز گاه در بعضى مناسبات مذهبى مى دادند. بنابراين، شست و شوى درون كعبه پس از پايان آن زمان ها ضرورى به نظر مى رسيده است. اما اكنون، به هيچ يك از حاجيان و نيز عمره گزاران، در


1- فاسى شفاءالغرام، ج 1، صص 146، 154 و 157
2- ابن جبير، الرحله، صص 103، 104 و فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 128

ص: 276

زمان هاى عمره، اجازه ورود به درون كعبه داده نمى شود، كه در اين ميان برخى بزرگان از شخصيتهاى دولتهاى اسلامى، مانند رؤساى جمهور كشورهاى اسلامى از اين قاعده مستثنى هستند. بنابراين، شست و شوى درون كعبه بيش از يك يا دو بار در سال ضرورتى نداشته كه هم اكنون در موسم حج، هنگام تغيير جامه كعبه و برداشته شدن جامه پيشين از روى آن، كعبه را از درون شست و شو داده و ديوارهاى درونى و بيرونى آن را خوشبو مى سازند. (1) 330

ا چگونگى شست و شوى كعبه اينگونه است:

در پگاه روز تعيين شده براى شست و شوى كعبه، رييس پرده داران لحظاتى پس از طلوع آفتاب به همراه ديگر پرده داران از خاندان شيبى در حطيم حضور مى يابند و در اين هنگام در كعبه گشوده مى شود. خدمتكاران، پرده داران، ظرف هاى مملو از گلاب و نيز شيشه هاى عطر گل و عود سوزها را به همراه عنبر و عود و ندّ و نيز لباس هايى كه غالباً از نوع «شال كشميرى» بوده، براى پوشيدن آن به هنگام شست و شوى كعبه به همراه مى آوردند.

عادت بر اين بوده كه همواره رييس پرده داران، پادشاهان يا امرا و فرماندهان و نيز وزراى كابينه، قاضى و رؤساى ادارات گوناگون را در اين مراسم دعوت مى نمود، كه پيش از حضور آنان به لحظه اى تمامى مواد و وسايل لازم براى شست و شو آماده مى گرديد. سازمان اوقاف نيز معمولًا جاروهاى مورد لزوم در اين مراسم را مهيّا مى نمود.

دراين هنگام، بزرگِ زمزمى ها به همراه سقّاهاى آب زمزم حاضر شده و سطل هاى پر شده از آب زمزم را دست به دست به سوى كعبه هدايت مى كردند. پرده داران و دستياران آنها، سطل را گرفته و به درون كعبه معظمه مى بردند.

پس از آماده شدن كليّه لوازم ياد شده در درون كعبه مشرفه، ميهمانان دعوت شده براى شست و شو به درون كعبه وارد شده و آنگاه هر يك از آنان لباس هاى ويژه را در اختيار گرفته و به تن مى كنند، سپس همگى در حالى كه هر يك جارويى به دست مى گيرند، عمليات شست و شوى كعبه معظمه با آب زمزم را، كه در آن گلاب مخلوط كرده اند، آغاز مى كنند. پس از پايان شست و شوى زمينِ كعبه و برخى از قسمت هاى


1- دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

ص: 277

ديوارهاى پيرامون آن، شروع به پاك كردن ديوارها تا ارتفاع يك قامت از انسان با گلاب كرده، سپس به وسيله عطر گل قسمتهاى ياد شده را خوشبو مى سازند. عطر گل را غالباً در ظرف هاى شيشه اى سفيد يا بلور قرار مى دادند. پس از پايان كار خوشبو كردن. عنبر و عود و ندّ را در بخوردان هاى بسيار زيبا و مجللّى قرار داده و تمامى درون كعبه و پيرامون آن را پس از خشك كردن زمين آن، با اسفنج بخور مى دهند.

در پايان مراسم شست و شوى كعبه معظمه و خوشبو كردن آن، پرده داران جاروهاى ياد شده را در ميان مردم گردآمده بر در كعبه، تقسيم و توزيع مى كنند. (1) 331 پس ازپايان شست و شوى كعبه معظمه و خوشبو كردن آن، طبق معمول در لحظه اى كه جامه قديمى و پيشين آن از روى آن برداشته مى شود. هم زمان در همان لحظه جامه نوين كعبه معظمه بر آن قرار داده مى شود.

عطر آگين نمودن كعبه

بى شك خوشبو كردن ديوارهاى كعبه از درون و برون كارى مستحب و پسنديده به شمار مى آيد. ليكن ما در جستجويى كه در ميان كتاب ها و نوشته هاى تاريخ نگاران در اين باره كرده ايم، به مطلبى كه نشانگر اين كار به وسيله مردم دوران جاهليت و يا صدر اسلام به صورت منظم باشد برخورد نكرديم.

البته گاه اشاراتى وجود دارد كه در دوران جاهليت برخى خلوق و عود سوز را براى عطرآگين نمودن كعبه از درون و برون اهدا مى كرده اند.

اما در صدر اسلام، رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابوبكر و عمر و عثمان پس از جامه كردن كعبه حركتى را بعنوان خوشبو كردن ديوارهاى آن انجام نداده اند.

معاوية بن ابوسفيان نخستين شخصى بوده است كه كعبه را با خلوق و عود خوشبو كرده است كه اين كار براى اوّلين بار و به صورت منظم از دوران اموى به يادگار ماند.

نامبرده غلامى را بدين منظور تعيين كرده بود كه پس از هر نماز، كعبه را خوشبو سازد، از


1- حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبه المعظمه، صص 265 و 267

ص: 278

آن پس معاويه سالى دو بار؛ نخست در موسم حج و ديگرى در ماه رجب مقدارى عود و خلوق را بدين منظور ارسال مى نمود كه پس از وى جانشينان او نيز از اين سنت پيروى كردند. (1) 332 اين كار معاويه به نظر مى رسد به علت آن بوده است كه در آن هنگام «شيبة بن عثمان» پرده دار، به معاويه نوشت: جامه هاى دوران جاهلى را از روى كعبه بردارد تا اثرى از نجاست آنان بر كعبه باقى نماند، كه معاويه نيز به اين مسأله فرمان داد و كعبه عارى از جامه گرديد. و در اين هنگام بود كه ديوارهاى كعبه را عطرآگين نمودند. بنابراين، پيش از آن كعبه عارى از جامه نبوده ونيازى به خوشبو ساختن ديده نمى شده است.

پس به همين جهت معاويه به عنوان نخستين كسى كه وظيفه خوشبو ساختن كعبه را به انجام رسانيد، شناخته مى شود.

پس از آن، عبداللَّه بن زبير نيز هنگام به پايان رسانيدن ساختمان كعبه به خوشبو ساختن آن همت گماشت و همه ديوارهاى درونى كعبه را با مشك و عنبر از بالا تا پايين آغشته نمود، سپس جامه كعبه را بر آن پوشانيد. نامبرده همه روزه يك سطل عطر و بوى خوش را به كعبه مى ماليد و در روز جمعه اين مقدار را به دو سطل افزايش مى داد. (2) 333 عبدالملك بن مروان نيز هر سال جامه اى را به سوى كعبه ارسال مى داشت كه همراه آن عطر و عود براى كعبه و مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرستاد. (3) 334 هنگامى كه مهدى عباسى در سال 160 ه. ق. حج گزارد، به او گزارش دادند كه تعداد زيادى جامه بر روى هم انباشته شده و كعبه را سنگين كرده است، به طورى كه بيم آن مى رود ديوارهاى آن فرو ريزد. مهدى دستور داد، همه آن جامه هارا برداشتند سپس بر تمام ديوارهاى بيرونى و درونى كعبه غاليه و مشك و عنبر ماليد و بر تمام ديوارها، از پايين تابالا وازهمه جوانب مشك ماليدند، سپس كعبه را جامه پوشانيد. مهدى در اين


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 254 و 257؛ فاسى، شفاء الغرام، ج 1 ص 126؛ عقدالثمين، ج 1، ص 60؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 476؛ قطب الدين حنفى، الاعلام صص 71- 72
2- فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 126؛ ابن ظهير، جامع اللطيف، ص 104
3- ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 255

ص: 279

هنگام در مسجد نشسته بود و خود ناظر آغشته شدن كعبه به غاليه بود. محمد ابن اسماعيل بن ابراهيم پرده دار (حجبى) مى گويد: «با شيشه هاى آكنده از غاليه بر بام كعبه رفتيم و آنها را روى ديوارهاى بيرونى آن ريختيم. خدمتگزاران كعبه هم در حالى كه خود را از ريسمان ها و قلاب ها آويخته بودند، از پايين تا بالاى ديوارها را مشك و غاليه اندود كردند».

گفته شد كه رنگ تيره سنگ هاى كعبه در نتيجه آغشته شدن آن به غاليه هاى ياد شده بوده است. (1) 335 از آنچه كه گذشت، آشكار مى گردد كه عطرآگين نمودن كعبه به صورت منظم، از دوران معاوية بن ابوسفيان آغاز گرديد و از آن پس هر يك از خلفا و سلاطين پس از او، تا كنون همچنان سنت وى را پى گرفته اند.

اما اينكه تاريخ نگاران از سنت عطرآگينى كعبه به هنگام سخن از جامه، ياد نكرده اند، شايد بدان جهت است كه مسأله عطرآگينى كعبه- باگذشت ايام- امرى عادى و جزئى از عمليات جامه كردن كعبه درآمده بود و بدين سبب آنان تنهابه ذكرجامه كردن كعبه بسنده كرده اند.

گواه بر اين گفته، آن است كه تاريخ نگاران از نام كسانى كه كعبه را به وسيله جامه پوشانيده اند، با فاصله زمانى نسبتاً طولانى ياد كرده اند حال آيا اين بدان معنى است كه كعبه تنها در دوران اين افراد به وسيله جامه پوشانيده شده است؟ بايد گفت: چنين نيست؛ زيرا جامه در هر سال به همراه خلوق و عود و ديگر انواع عطر بعنوان يكى از ضروريات جامه به كعبه ارسال مى گرديده است. لازم به تذكر است كه عطرآگينى كعبه آنچنان در ميان مردم مقدس گرديده بود كه گروهى به منظور شفا يافتن از عطرهاى كعبه، از آن استفاده مى كردند.

از سعيد بن جبير روايت شده است: «او از عطر كعبه بعنوان شفا استفاده مى كرده


1- ازرقى، ج 1، ص 263؛ محب الدين طبرى، القراى لقاصد امّ القرى، ص 477؛ ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 110

ص: 280

است. و گويد: عطا گفت: هنگامى كه يكى از ما قصد شفا از عطر كعبه را داشتيم، عطر را به كنار حجر (الأسود) آورده و پس از عطر آگين كردن آن، دستهاى خود را بعنوان شفا يافتن بر آن مى ماليديم».

پس از آنكه مراسم شست و شوى كعبه معظمه و عطرآگينى آن به پايان مى رسيد، جامه جديد را در همان لحظه اى كه جامه پيشين از روى آن برداشته مى شد، بر بالاى كعبه قرار مى دادند.

مراسم جابجايى و تعويض جامه

قرار دادن جامه نوين بر كعبه معظمه:

برخى گمان مى كنندكه جامه رادر آغاز به درون كعبه برده و سپس به وسيله پله درونى كعبه آن را بر بام كعبه منتقل مى نمايند، در حالى كه به دو علت اين كار صورت نمى پذيرد:

نخست آنكه: پله هاى درونى كعبه آنچنان تنگ و باريك است كه تنها يك نفرمى تواندازآن بالا برود و يا پايين بيايد.

دوم: قطعه هاى جامه ضخيم و سنگين و بلند بوده كه هيچگاه امكان بالا بردن آنها از پله هاى باريك در درون كعبه وجود نداشت. بنابراين، چاره اى جز انتقال آنها به وسيله طناب از خارج كعبه به بام نبود و اين تنها راهى بود كه سال ها جامه جديد را به هنگام جايگزينى آن با جامه قديمى به بام كعبه منتقل مى كردند.

«ابن فضل اللَّه عمرى» چگونگى قراردادن جامه نوين بر كعبه را توصيف كرده و مى گويد:

«هنگامى كه در سال 738 ه. ق. حج گزاردم، به همراه فرماندهان كاروان مصرى براى پوشانيدن جامه كعبه شريفه، بر بام آن بالا رفتيم، زمين بام را پوشيده از مرمر وسنگ هاى سفيد مشاهده كردم، در حالى كه پيرامون آن را ديوارى كوتاه در بر گرفته بود. بر روى اين ديوار حلقه هاى متعددى قرار داده شده بود كه طناب هاى جامه در آنها گره خورده و جامه را ثابت نگاه مى داشت. اين روش تا پايان ارسال جامه از مصر به كعبه مشرفه همچنان معمول بود.

ص: 281

؟؟؟ تصوير ص 19 كتاب مصنع كسوة الكعبة

ص: 282

جامه از ده قطعه تشكيل مى گرديد؛ هشت قطعه جامه اصلى (احمال)، كه بر هر يك از ديوارهاى چهارگانه كعبه دو جامه (حمل) قرار داده مى شد كه اضافه بر آن پرده بيرونى در كعبه مكرمه (برقع) و پرده درِ پله هاى درونى كعبه، كه معروف به «باب التوبه» مى باشد نيز به همراه آنها قرار داشت. هر يك از قطعه هاى ياد شده بسيار بزرگ بود كه به همين علت قطعه ها را يكى يكى بر زمين مسجدالحرام پهن مى كردند و سپس هر يك از آنها را بر اساس جاى خويش معين و منظم مى ساختند. سپس قطعه هاى هر سمت از كعبه به هم دوخته مى شد كه در اين ميان آيات قرآنى نوشته شده بر كمربند را نيز بدان مى دوختند.

هنگامى كه اين مرحله به پايان مى رسيد. قطعه هاى هر سمت را لوله كرده، به صورت محكمى به دور هم مى پيچيدند و سپس با طناب اطراف آن محكم مى كردند. در اين هنگام تعدادى از مردان در حالى كه بر روى بام كعبه مشرفه مى رفتند، طناب هاى خويش را به زمين مطاف پايين مى فرستادند. قطعه هاى جامه به طناب هاى فرو فرستاده از بام متصل شده، آنگاه آنها را بر بام كعبه بالا مى كشيدند. سپس قطعه هاى ويژه هر سمت را بر بالاى ديوار كوتاه كعبه قرار داده، طناب هاى مخصوص را در حلقه هايى كه بر پيرامون ديوار ياد شده از روى بام قرار گرفته بود، گره مى زدند. اين مراسم در روز هشتم ذى الحجه هر سال صورت مى پذيرفت. قطعه هاى جامه نوين همچنان لوله شده در يك سمت از ديوار روى بام كعبه قرار مى گرفت و جامه پيشين آن را نيز طبق معمول بر روى كعبه قرار مى دادند. اين وضع تا روز دهم ذى الحجه كه همانا روز عيد قربان (يوم النحر) است، باقى مى ماند. در پگاه آن روز مبارك، عده اى از مردان بر بام كعبه بالا رفته و طنابهاى جامه قديمى كعبه را از نقاط اتصالى آن جدا مى ساختند كه در اين هنگام جامه بر زمين مطاف فرو مى افتاد. در همان زمان گروهى ديگر از مردم، طناب هاى بسته شده بر جامه جديد را باز كرده و بدين صورت جامه نوين را بر كعبه مشرفه قرار مى دادند. اين دو حركت آنچنان منظم و دقيق صورت مى گرفت كه همزمان با افتادن جامه پيشين و قديمى كعبه بر زمين مطاف، جامه نوين بر كعبه آراسته مى گرديد. از آن پس جامه قديمى را به سوى خانه پرده دار كعبه حمل مى نمودند. در اين هنگام گروهى قطعه هاى جامه در اركان چهارگانه كعبه را به هم مى دوختند، همچنان كه آنان اقدام به تثبيت رنگ هاى چهارگانه

ص: 283

در حدّ فاصل ميان آيات نوشته شده بر كمربند مى كردند. در زمينه رنگهاى ياد شده عبارت «يا حنّان و يا منّان» نقش بسته بود.- همچنانكه پيش از اين ياد گرديد- اين قطعه ها در ميان نوشته هاى روى كمربند قرار داده مى شد. سپس كردشيات چهارگانه در زمينه هر يك از آنها سوره حمد به تمامى نقش مى بست. بر روى اركان چهارگانه كعبه در زير كمربند، استوار و ثابت گردانيده مى شد. تمامى قطعه هاى ياد شده بر روى جامه پس از قرار دادن آن بر روى كعبه مشرفه، دوخته مى شد. خياط ويژه جامه كعبه در حالى كه بر روى صندلى چوبى ساخته شده بدين منظور مى نشست، به وسيله طناب به نقاط مورد نظر هدايت شده و قطعه ها را در جاى مناسب خود مى دوخت. (1) 336 اين صندلى چوبى همانى است كه ازرقى از آن به عنوان «قرقره» در روايت خود از جامه مهدى عباسى در سال 160 ه. ق. ياد كرده است.

و بدينگونه جامه را از قديم تاكنون بر كعبه مشرفه قرار داده و مى دهند. البته در سنوات اخير تغييراتى در زمان قراردادن جامه بر كعبه مشرفه ايجاد شده است؛ به طورى كه هم اكنون جامه را در روز عرفه كه روز نهم ذى الحجه بشمار مى آيد، هنگامى كه حاجيان در عرفات هستند، بر كعبه مكرمه قرار مى دهند. امروزه، به علت اختراع و پيشرفت دستگاههاى ميكانيكى بالا برنده، قرار گرفتن جامه بر كعبه مشرفه و دوختن قطعه هاى آن به يكديگر، كار را بسيار آسان كرده و در مقايسه با قديم، زمان آن بسيار كوتاه تر گرديده است.

جامه قديمى و چگونگى تصرف در آن

فقهاى اهل سنّت در چگونگى تصرف در جامه قديمى كعبه، كه پس از قرار دادن جامه جديد به دست مى آيد، اختلاف دارند. برخى از آنان به مشروعيت فروش جامه كعبه نظريه داده و برخى ديگر به خلاف اين عقيده فتوا داده اند.

قلقشندى در كتاب خود، چندين بار به هنگام سخن از جامه كعبه مشرفه، اين چنين


1- محمد طاهر كردى، تاريخ القويم، ج 4، صص 232، 233 و 272، 273

ص: 284

ياد كرده است كه پرده داران همواره جامه قديمى كعبه را پس از برداشته شدن از روى كعبه مشرفه براى خود بر مى داشتند و در صورتى كه پادشاهان و يا بزرگانى از مردم قطعه اى از آن را در خواست مى نمودند، در برابر هداياى سنگين و گرانقيمتى، آن را به دست مى آوردند. (1) 337 به نظر مى رسد كه امراى مكه با پرده داران در جامه كعبه مشرفه شريك بوده اند.

ابن فضل اللَّه عمرى مى گويد: «هنگامى كه كعبه به وسيله جامه جديدى پوشانيده مى شد، جامه قديمى در اختيار اشراف و بنى شيبه قرار مى گرفت كه از آن پس با تقسيم كردن و ارسال آن به ساير كشورها به عنوان تبرّك، هدايا و مبالغى را به دست مى آوردند.» (2) 338 فاسى نيز در اين باره گفته است: امراى مكه همواره پرده درِ كعبه و قسمت بزرگى از جامه را در ازاى شش هزار درهم كه در اختيار پرده داران قرار مى دادند، از آن خويش مى نمودند. شريف «عنان بن مغامس بن رميثه» هنگامى كه در پايان سال 788 ه. ق.

عمارت مكه را در دست گرفت، اين سنت را معمول داشت كه پس از وى ساير امراى مكه اغلب از آن پيروى كردند. سيد حسن بن عجلان نيز پس از سال ها امارت بر مكّه (3) 339 پرده در كعبه و جامه مقام ابراهيم را از شيبيان گرفته و در اختيار بزرگان و پادشاهانى كه مورد نظر خويش بودودردست عطا داشتند، قرار مى داد. (4) 340 ابن ظهيره در اين باره مى گويد: «امراى مكّه پس از سيد حسن همچنان سنت خويش را در اين باره با پرده داران معمول داشتند كه تا كنون نيز به همان صورت ادامه دارد». (5) 341 مراد از «تاكنون» زمان ابن ظهيره است. نامبرده متوفاى سال 950 ه. ق. مى باشد.

پادشاهان مصر نيز گاهى دراين باره با پرده داران در تقسيم جامه، شريك شده و به


1- صبح الاعشى، ج 4، صص 276، 283
2- يوسف احمد، المحمل والحج، ج 1، ص 244
3- نامبرده درسال 798 ه. به امارت مكّه رسيد و تا سال 809 ه. آن را دردست داشت.
4- فاسى، شفاء الغرام ... ج 1، ص 126
5- جامع الطيف، ص 108

ص: 285

قسمتى از آن دست مى يافتند. گاهى برخى از اين پادشاهان در برابر پولى كه از بيت المال در اختيار پرده داران و اشراف قرار مى دادند. تمامى جامه را از آن خود مى نمودند.

سمهودى مى گويد: «عادت بر اين بود كه به هنگام رسيدن جامه جديد، بزرگ خدمه، جامه قديمى را در ميان خدمتگزاران و ديگرانى كه مورد نظر خود بود، تقسيم مى كردند كه در اين ميان قسمتى نيز براى سلطان مصر ارسال مى گرديد.»

ابن فضل اللَّه عمرى مى گويد: «در سال 738 ه. ق. جامه قديمى كعبه از روى آن برداشته مى شد و به سوى سلطان مصر ارسال مى گرديد و نام برده آن را به سلطان ابوالحسن المرينى، پادشاه مغرب هديه نمود. اين بدان جهت بود كه پادشاه مغرب در آن سال هديه اى را به وسيله همراهان «مريم» همسر پدرش و «عريف سويدى» و گروهى از بزرگان دولتش، براى او فرستاده بود. پادشاه مصر در عوض جامه كعبه، از بيت المال در مصر براى خاندان شيبه و اشراف، پول فرستاد». (1) 342 در دوران جديد، جامه كعبه همواره ميان امراى مكه و خاندان شيبى تقسيم مى شد و امراى مكه، پرده در كعبه و كمربند و جامه مقام ابراهيم خليل عليه السلام را از آن خود مى كردند و شيبيان جامه كعبه و پرده باب التوبه را، كه پله اى در درون كعبه براى راهيابى به بام آن مى باشد و پرده در مقام ابراهيم خليل عليه السلام را در اختيار خويش قرار مى دادند. اين وضع در دوران امارت شريف عون الرفيق (متوفاى سال 1323 ه. ق.) و شريف على بن عبداللَّه (كه در سال 1326 ه. ق. عزل گرديد) و شريف حسين بن على به هنگام امارت او و اعلام استقلال، جريان داشت. به نظر مى رسد اين وضع در امارت پيش از افراد ياد شده نيز صورت مى گرفته است.

هنگامى كه ملك عبدالعزيز آل سعود در سال 1343 ه. ق. به حجاز دست يافت.

جامه كعبه به همراه ساير مشتقات آن از كمربندها و جز اينان را در اختيار خاندان شيبى قرار داد كه اين وضعيت در دوران ارسال جامه از مصر و نيز هنگامى كه دولت عربستان سعودى اقدام به ساختن جامه در كارگاه جامه بافى اجياد در مكه مكرمه نمود، همچنان


1- يوسف احمد، المحمل والحج، ج 1، ص 385

ص: 286

ادامه داشت. از آن پس با اين حركت، كشمكش ها و درگيرى ها در اين مورد از ميان رفت و جامه به صورت حقى از حقوق شيبيان در آمد و پرده داران بنا به خواسته خود، در آن هرگونه تصرفى را مى كردند. تقسيم جامه در ميان خاندان شيبى اين گونه بود كه سهم هر يك از آن افراد شامل پير و جوان و طفل و مرد يا زن، همه به طور مساوى بوده، كه در اين ميان تنها رييس و كليددار كعبه داراى دو سهم از جامه مى گرديد. اين قاعده با نظر تمامى آنان به تصويب رسيده و از قديم تا دوران حاضر بدان عمل مى كردند. (1) 343 در سال 1378 ه. ق. دولت عربستان سعودى، فروش جامه كعبه مشرفه را ممنوع اعلام كرده و در عوض، مبلغى را ساليانه در اختيار شيبيان قرار مى دهد. (2) 344 واللَّه هو الموفق و الهادى الى سواء السبيل

و ما توفيقى الّا باللَّه العليّ العظيم.


1- حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 376 و 377
2- محمد طاهر الكردى، تاريخ القويم، ج 4، ص 228

ص: 287

نقش ايرانيان در حرمين شريفين

اشاره

ايرانيان همواره ملّتى پر شور و شعف، فرهنگ دوست و هنرمند بوده و در هر عمران و آبادانى و معمارى و هنر، دستى داشته اند.

حضور آنان در حرمين شريفين، و به ويژه عتبات عاليات، بيشتر و جدى تر بوده و اين دليلى است بر عشق و علاقه آنان به حرم امن الهى و تربت پاك و مقدس رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و نيز اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام.

در اين باره مقاله اى گرانسنگ در مجله وزين «ميقات حج» شماره 11، سال 1374، از سوى فاضل گرامى آقاى محمد جواد طبسى به چاپ رسيده است كه گزيده اى از آن را مى آوريم:

شواهد تاريخى به خوبى نشانگر آن است كه ايرانيان در زمانها و دورانهاى مختلف، نقش كليدى را در مكه مكرمه و مدينه منوره ايفا كرده اند. آنان گاه امارت و حكمرانى بر شهر مكه را در اختيار داشته و گاه تصّدى پست قضاوت و فتوا و كرسى تدريس و خطابه و تعليم اطفال در مسجد الحرام را به عهده گرفته اند. برخى از آنان افتخار تعمير مسجد الحرام و پوشش جامه كعبه و بازسازى ديگر مساجد اين ديار را داشته و برخى ديگر در آبرسانى به مكه و عرفات و راه اندازى چشمه ها و قنات ها و حتى خدمات پزشكى و طبابت فعال بوده اند.

ص: 288

اكنون به طور اختصار، به نام افراد و مشاغلى كه ايرانيان در مكه مكرّمه عهده دار آن بوده اند مى پردازيم:

ولايت و امارت مكه مكرمه

ولايت و حكمرانى شهر مكه يكى از مسائل مهم و پيچيده تاريخ حجاز است.

همانگونه كه از كتب تاريخ بر مى آيد، براى تصرف اين شهر، همواره جنگ و گريزهايى راه افتاده است.

به همين جهت مكه گاهى به دست مصر و گاه عراق و زمانى در دست يمن و ... اداره مى شده است. همچنين گاهى علويان انقلابى و گاه مكيان و غير آنان به اداره شهر مى پرداختند.

از ميان ده ها نفرى كه قبل و بعد از اسلام بر مكه ولايت داشته اند، گروهى از ايرانيان مى باشند كه در اينجا به عنوان نمونه، از چند نفر آنان ياد مى كنيم:

1- حسن بن سهل

از جمله كسانى كه از طرف مأمون بر ولايت مكه گماشته شد، حسن بن سهل (1) 345 برادر فضل بن سهل بود. البته او به طور مستقيم عهده دار اين امر نبود، بلكه مأمون آنگاه كه در سال 198 هجرى برادرش امين را كشت، حسن بن سهل را بر ولايت آن چه كه طاهر بن حسين از كورالجبال و عراق و فارس و اهواز و حجاز و يمن فتح كرده بود، منصوب كرد (2) 346.

2- هيثم بن معاويه عتكى خراسانى

هيثم پس از بركنارى زياد از ولايت مكه، در سال 141 هجرى، حكمرانى اين شهر مقدس و طائف را عهده دار شد و حكومتش تا سال 143 هجرى ادامه يافت (3) 347.

3- محمد طغج

درزمان مستكفى عباسى، جماعتى بر مكه ولايت داشتندكه از جمله آن ها محمدبن


1- مرآة الحرمين، ج 1، ص 358
2- شفاء الغرام، ج 2، ص 184؛ الكامل فى التاريخ، ج 5، ص 413
3- شفاء الغرام، ج 2، ص 177؛ العقد الثمين، ج 4، ص 454

ص: 289

طغج، معروف به اخشيد صاحب مصر و دو فرزندش ابوالقاسم انجور؛ يعنى محمود و ابوالحسن على بودند (1) 348.

شهيد مطهرى رحمه اللَّه نام اين سه نفر را جزو خراسانيانى ثبت مى كند كه در مصر و آفريقاى شمالى حكومت مى كرده اند (2) 349.

رياست علمى و مذهبى مكه مكرمه

مكه مكرمه تا كنون شخصيت هاى علمى بزرگ و نامدارى را به خودديده است. از آنجا كه برخى از آنان عالى مقام و بزرگوار بوده اند به آن ها لقب «شيخ مكه»، «شيخ الحرم» و «امام الحرمين» داده شده است.

تعدادى از ايرانيان نيز بدين لقب مشهور گشته اند:

1- عمر بن عبدالمجيد ميانشى (ميانجى)

تقى الدين مكه درباره اش مى نويسد: «نزيل مكه و شيخها و خطيبها ....»

منصور بن سليم از او با عنوان «فقيه» ياد كرده و مى گويد:

«در مصر و مكه حديث گفت و خطيب آنجا شد. او عالمى پرهيزگار و فردى موثق بود (3) 350».

2- محمد بن ابراهيم بن منذر

شيخ حرم، شريف ابوبكر نيشابورى، فقيه و مجتهد و حافظ درسال سيصدو نه و يا ده در مكه وفات يافت (4) 351.

3- محمد بن ابراهيم بن يوسف نيشابورى

در مكه اقامت گزيد و شيخ حرم شد و در سال 348 هجرى وفات يافت (5) 352.


1- العقد الثمين، ج 1، ص 170؛ مرآة الحرمين، ج 1، ص 359
2- خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 397
3- العقد الثمين، ج 1، ص 170؛ مرآة الحرمين، ج 1، ص 359
4- سير اعلام البنلاء، ج 14، ص 490
5- تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 782

ص: 290

4- عبدالجبار اصفهانى

ابوموسى مدنى از او روايت كرده و درباره اش مى گويد:

«سالها شيخ الحرم بوده، و در سال پانصد و بيست و يك، درمكه مكرمه وفات يافت (1) 353».

5- سعيد بن منصور

ذهبى مى نويسد:

«سعيد بن منصور؛ حافظ، امام، شيخ الحرم ابوعثمان خراسانى (2) 354».

6- سعد بن على بن محمد زنجانى

ابوسعد سمعانى مى نويسد:

« (وى) مجاور مكه مكرمه گرديد و شيخ الحرم شد. او صاحب كرامات و آيات بود و هرگاه وارد مسجدالحرام مى شد، مردم طواف را رها كرده و دست او را بيش از حجر الاسود مى بوسيدند! (3) 355».

قضاوت در حرمين شريفين

نام تعدادى از ايرانيان دركتب و تراجم مشاهير مكه و مدينه به چشم مى خورد كه به عنوان قاضى حرمين و يا قاضى شهر مكه ذكر گرديده اند، كه برخى از بروجرد و برخى ديگر از نيشابور و يا نهاوند مى باشند.

1- احمد بن محمد بن عبداللَّه نيشابورى

وى قاضى حرمين و شيخ حنفى ها در زمان خودش به شمار مى رفته و حدود دوازده سال قضاوت حرمين را عهده دار بوده است (4) 356.


1- العقد الثمين، ج 5، ص 324
2- سير اعلام النبلاء، ج 10، ص 586
3- تذكرةالحفاظ، ج 3، ص 1174
4- سير اعلام النبلاء، ج 16، ص 25؛ العقد الثمين، ج 3، ص 145

ص: 291

2- طاهر بن محمد بن طاهر بروجردى

سبكى در طبقات خود مى نويسد:

« (او) فقه را از شيخ ابواسحاق شيرازى گرفته ... سپس به مكه منتقل شد و در آنجا ساكن گرديد و قضاوت آنجا را عهده دار شد (1) 357».

3- عبدالملك بن ابومسلم بن ابونصر نهاوندى (قاضى مكه) (2) 358

حديث و روايت در مكه مكرمه

همواره در حرمين شريفين محدث و راوى بى شمارى بوده كه تعداد قابل توجهى از آنان ايرانى بوده اند. درباره ايرانيان، تعابير زيبايى شده است. مانند: مجتهد، حافظ، شيخ الحرم، بارع، صالح، قاضى، زاهد، ثقه، امام، محدث، خطيب و ...

چون تعداد اين افراد بسيار است دراينجا تنها به ذكر نام و سال وفاتشان بسنده مى كنيم:

1. محمد بن احمد بن ابى بكر خراسانى (متوفاى 542 هجرى) (3) 359.

2. محمد بن ابراهيم بن منذر نيشابورى (متوفاى 309 يا 310 هجرى) (4) 360.

3. محمد بن عبداللَّه بن محمد قاشانى (متوفاى 371 هجرى) (5) 361.

4. محمد بن احمد بن محمد قزوينى صوفى (متوفاى 811 هجرى) (6) 362.

5. محمد بن ابراهيم بن فخار اصبهانى (متوفاى 499 هجرى) (7) 363.

6. عبدالجبار اصبهانى (متوفاى 521 هجرى) (8) 364.


1- العقد الثمين، ج 5، ص 59
2- العقد الثمين، ج 5، ص 516
3- العقد الثمين، ج 1، ص 288
4- سير اعلام النبلاء، ج 14، ص 490
5- العقد الثمين، ج 1، ص 297- 298
6- العقد الثمين، ج 1، ص 386
7- العقد الثمين، ج 1، ص 405
8- العقد الثمين، ج 5، ص 324

ص: 292

7. عبدالرحمن بن عبدالصمد نيشابورى (متوفاى 549 هجرى) (1) 365.

8. محمد بن مقاتل كسائى مروزى (متوفاى 266 هجرى) (2) 366.

9. سلمة بن شبيب نيشابورى (متوفاى 246 هجرى) (3) 367.

10. سعد بن على بن محمد زنجانى (متوفاى 471 هجرى) (4) 368.

11. سعيد بن منصور بن شعبه خراسانى (متوفاى 227 هجرى) (5) 369.

12. شعيب بن حرب مدائنى خراسانى (متوفاى 197 هجرى) (6) 370.

13. اقبال بن عبداللَّه حبشى قزوينى (7) 371.

14. خضر بن حسن بن محمود ثابتى اصفهانى (متوفاى 743 هجرى) (8) 372.

15. داود بن عجلان مكى خراسانى (9) 373.

16. سعد بن عبداللَّه اسفراينى (متوفاى 786 هجرى) (10) 374.

17. محمد بن هبة اللَّه ابونصر شيرازى (متوفاى 495 هجرى) (11) 375.

18. احمد بن اقبال قزوينى (12) 376.

19. احمد بن حمدويه بن موسى نيشابورى (متوفاى 315 هجرى) (13) 377.

20. ابراهيم بن حسين شيرازى (14) 378.


1- العقد الثمين، ج 5، ص 363
2- العقد الثمين، ج 2، ص 363
3- سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 256
4- سير اعلام النبلاء، ج 18، ص 385
5- العقد الثمين، ج 4، ص 586؛ سير اعلام النبلاء، ج 10، ص 586
6- تهذيب التهذيب، ج 4، ص 306
7- العقد الثمين، ج 3، ص 325
8- العقد الثمين، ج 4، ص 314
9- تهذيب التهذيب، ج 3، ص 167
10- العقد الثمين، ج 4، ص 531
11- سير اعلام النبلاء، ج 19، ص 196
12- العقد الثمين، ج 3، ص 18
13- العقد الثمين، ج 3، ص 36
14- العقد الثمين، ج 3، ص 211

ص: 293

21. ابراهيم بن طهمان بن سعيدخراسانى (متوفاى 163 هجرى) (1) 379.

22. عبدالمجيد بن عبدالعزيز مروزى (متوفاى 206 هجرى) (2) 380.

23. عبدالمحسن بن ابى العميد ابهرى (متوفاى 624 هجرى) (3) 381.

24. عمر بن عبدالمجيد ميانشى (متوفاى 241 هجرى) (4) 382.

25. هديه بن الوهاب مروزى (متوفاى 241 هجرى) (5) 383.

26. يوسف بن ماهك بن بهزاد فارسى (متوفاى 113 هجرى) (6) 384.

27. صالح بن محمد اصبهانى (متوفاى 757 هجرى) (7) 385.

مقام «استادى قراءت» در مكه مكرمه

برخى از ايرانيان مجاور در مكه مكرمه افتخار عنوان «مُقرى ء (8) 386» بودن را پيدا كردن ند؛ به طورى كه با عنوان «مقرى اهل مكه» مشهور و معروف بودند. بلكه دو تن از آنان، بالاترين سمت را در مقام استادى قراءت كسب كردند تا آنجا كه از قراء سبعه شده و شهرت جهانى يافتند.

آنان عبارتند از:

1- ابن كثير مكى

ابو معبد عبداللَّه بن عمرو بن عبداللَّه بن زاران فيروزان بن هرمز مكى دارى ... ابومعبد عطار دارى فارسى الاصل. گويند وى از آن گروه ايرانيان بود كه خسرو ايران آنان را براى


1- سير اعلام النبلاء، ج 7، ص 378؛ طبقات الحفاظ، ص 96
2- العقد الثمين، ج 5، ص 492
3- سير اعلام النبلاء، ج 22، ص 259
4- العقد الثمين، ج 6، ص 334
5- العقد الثمين، ج 7، ص 367
6- سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 68
7- العقد الثمين، ج 5، ص 29
8- مقرء كسى است كه از استاد خود قراءات مختلف را ياد گيرد و آن را در اختيار ديگران قرار دهد. نك: چهارده روايت در قرآن مجيد، ص 12

ص: 294

فتح حبشه با كشتيهايى به يمن گسيل داشت ... ابوعمرو علاء گفته است كه من قرآن را نزد ابن كثير و مجاهد ختم كردم. ابن كثير به زبان عربى بيش از مجاهد تسلط داشت و تا هنگام وفات، امام قاريان بود (1) 387.

2- نافع

ابوعبداللَّه نافع بن ابى نعيم مدنى، مكنّى به «ابورُويم» مى باشد. طبق روايت اصمعى و نيز حافظ ابى نعيم (در تاريخ اصفهان) و ابن نديم، نافع اصفهانى الاصل بود و در مدينه مى زيست و در همانجا به سال 176 يا 196 هجرى قمرى درگذشت.

ابن جزرى مى نويسد:

«نافع يكى از قراء سبعه و عالمى نام آور و ثقه و صالح و از اهالى اصفهان مى باشد و قراءات را از جماعتى كه به هفتاد نفر مى رسد فرا گرفته است (2) 388».

3- احمد بن اقبال قزوينى مكى

وى به همراه پدر سالها در مكه اقامت گزيد و جمعى از فضلاى وقت، مانند ابن عساكر و ابن خليل و دلاصى را درك كرد. درباره او گفته اند كه مانندش كم ديده شده كه بر اقراء آن همه صبر و حوصله از خود نشان داده باشد (3) 389.

4- احمد الشريف خراسانى

سخاوى پس از اعطاى لقب «مقرى ء» به احمد شريف خراسانى مى گويد:

«كان ديناً خيراً مقرئاً مقيماً برباط الشيرازى .... (4) 390».

5- ابوعبداللَّه كازرينى

محمدبن حسين بن آذر بن بهرام فارسى ابوعبداللَّه كازرينى، مقرى ء اهل مكة (5) 391.


1- چهارده روايت در قراءت قرآن مجيد، ص 18
2- چهارده روايت در قرآءات قرآن مجيد، ص 18.
3- العقد الثمين، ج 3، ص 18
4- التحفة اللطيف، ج 1، ص 280
5- العقد الثمين، ج 2، ص 6

ص: 295

6- احمد بن محمد بن عبداللَّه فارسى، مقرى ء مكه (1) 392 7- صالح بن محمود اصبهانى

يكى از مقرئين به قراءات سبع و مدرسين در مسجد الحرام بوده است (2) 393.

8- معروف بن مشكان

معروف به ابوالوليد مكى، قارى اهل مكه ... صاحب مغنى در قراءات مى نويسد:

« (نامبرده) مولاى عامر بن نفيل كندى و از خطّه فارس است كه كسرى آنها را در كشتى فرستاد، تا حبشيان را از يمن طرد كنند (3) 394».

امامت در مسجد الحرام

پيش از اين در مسجدالحرام امامهاى متعددى وجود داشته است، بلكه بايد گفت كه هر مذهبى براى خود امامى راتب داشت (4) 395. و ما در اينجا- هر چند كه جستجوى كامل نكرده ايم اما- نام سه نفر از ايرانيان را كه سالها امامت مقام ابراهيم را عهده دار بودند مى آوريم:

1- زاهر بن رستم اصبهانى

تقى الدين مكى درباره اش مى نويسد:

« (وى) اصفهانى الاصل بوده و در بغداد متولد گرديده است. سالهاى زيادى امامت مقام ابراهيم را عهده دار بود تا اينكه از امامت عاجز شد و ملازم منزل خود گرديد (5) 396».

2- عبدالمحسن بن أبى العميد أبهرى

وى به عنوان امام راتب در مقام ابراهيم بود، تا اينكه وفات يافت (6) 397.


1- سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 50.
2- العقد الثمين، ج 5، ص 29.
3- العقد الثمين، ج 7، ص 242.
4- جهت تحقيق بيشتر به كتاب تاريخ مكه، ج 1، ص 332 مراجعه كنيد.
5- العقد الثمين، ج 4، ص 426؛ سير اعلام النبلاء، ج 22، ص 17.
6- سير اعلام النبلاء، ج 22، ص 259

ص: 296

3- عبدالملك بن أبى مسلم نهاوندى

او نيز به عنوان امام مقام ابراهيم تعيين شده بود (1) 398.

تدريس در مكه و مسجد الحرام

از جمله مناصب و مشاغلى كه ايرانيان مجاور در مكه مكرمه، بدان اشتغال داشته اند، تدريس در مدارس مكه بوده و بلكه برخى از آنان كار تدريس در مسجدالحرام را نيز بر عهده داشته اند. تقى الدين مكى به نام سه تن از آنان اشاره مى كند:

1- عبدالرحمن بن عبدالصمد نيشابورى

وى معروف به ابوالقاسم اكّاف، ازاهالى نيشابور بوده و فقه را از ابونصر بن ابى القاسم قشيرى گرفته است ... و مختصر ابومحمد جوينى را در مكه تدريس مى كرد. او درسال 549 وفات يافت (2) 399.

2- صالح بن محمود كرومى اصبهانى

او يكى از مقرئين به قراءات هفتگانه و مدرس در حرم شريف بوده ... كه در سال 757 در مكه وفات يافت و در قبرستان معلاة دفن گرديد (3) 400.

اذان در مسجد الحرام

از آنجا كه عده اى از ايرانيان علاقه خاصى به اذان گفتن در مسجد الحرام را داشته اند، برخى از آنان از طرف بزرگان حرم، به عنوان رئيس اذان گويان و برخى به عنوان مؤذن درمسجد الحرام تعيين گرديده اند. بعد از كمى دقت و مرورى گذرا بر شرح حال اين افراد، به نتيجه مى رسيم كه همه آنها از اهالى كازرون مى باشند.

تقى الدين مكى به نام و شرح حال هر يك از آنان اشاره كرده و ما از باب اختصار


1- العقد الثمين، ج 5، ص 516
2- همان، ص 363
3- همان، ص 29

ص: 297

فقط به ذكر نامشان اكتفا مى كنيم:

1. عبداللَّه بن على بن محمد بن عبدالسلام بن ابى المعال كازرونى (1) 401.

2. عبداللَّه بن على بن عبداللَّه كازرونى (2) 402.

3. ذاكر بن عبدالمؤمن بن ابى المعال كازرونى (3) 403.

4. احمد بن عبدالسلام كازرونى (4) 404.

5. احمد بن على بن محمد كازرونى (5) 405.

6. محمد بن عبداللَّه بن على كازرونى (6) 406.

7. محمدبن عبدالسلام بن ابى المعالى كازرونى (7) 407.

8. محمد بن على بن عبداللَّه بن على كازرونى (8) 408.

9. عبدالسلام بن ابى المعالى كازرونى (9) 409.

10. عبداللطيف بن محمد بن حسين كازرونى (10) 410.

11. على بن عبداللَّه بن على بن محمد كازرونى (11) 411.

12. عبدالمؤمن كازرونى (12) 412.

13. على بن محمد بن عبدالسلام كازرونى (13) 413.

14. احمد بن عبداللَّه بن قاسم بن نافع بن ابى بزه، كه به بشار بزى نامبردار و مكنى به


1- العقد الثمين، ج 5، ص 213
2- همان، ص 212
3- همان، ج 4، ص 362
4- همان، ج 3، ص 81
5- همان، ج 3، ص 108
6- همان، ج 2، ص 69
7- همان، ج 2، ص 121
8- همان، ج 2، ص 156
9- همان، ج 5، ص 431
10- همان، ج 5، ص 488
11- همان، ج 6، ص 183
12- همان، ج 12، ص 203
13- همان، ج 6، ص 233

ص: 298

ابوالحسن بوده است. وى مؤذن مسجد الحرام بوده و اصلًا ايرانى و از مردم همدان مى باشد (1) 414.

خدمت در حرمين شريفين

ايرانيان اين افتخار را دارند كه خدمات و كمكهاى فراوانى را به خصوص به حرم امن الهى و مردم آن ديار انجام داده اند كه برخى از آن خدمات در تاريخ ثبت شده است.

اكنون آن را در چند بخش مى آرويم:

* خدمات اجتماعى

1- تعمير مسجد الحرام

ابراهيم بن محمد بن على فارسى استرابادى از كسانى بود كه در سال 466 به مكه مشرف شد و خدمات چشمگيرى را در مكه، به خصوص در مسجد الحرام انجام داد.

بر اساس نقل صاحب مرآة الحرمين، وى موضعى از مسجدالحرام را كه ويران شده بود، با صرف مبلغ سى هزار دينار تعمير كرد (2) 415.

2- تعمير و بازسازى حجر اسماعيل

محمد بن على اصبهانى وزير؛ از جمله كسانى بود كه حجر اسماعيل را بازسازى و تجديد ساختمان كرد (3) 416.

3- تعويض ناودان كعبه

شيخ ابوالقاسم را مشت فارسى از اعيان و بازرگانان ايرانى به شمار مى رفت. ناودان كعبه پس از مرگش به هزينه وى از سوى خادمش نصب گرديد (4) 417.

4- پوشاندن جامه كعبه

در سال 466 هجرى ابراهيم بن محمد بن على فارسى استرابادى، وقتى به مكّه


1- چهارده روايت در قرآن مجيد، ص 18
2- مرآة الحرمين، ج 1، ص 283؛ العقد الثمين، ج 3، ص 261
3- العقد الثمين، ج 2، ص 212
4- مرآة الحرمين، ج 1، ص 375

ص: 299

مشرف شد، ديد كه سالهاست خانه خدا پوشش و پرده ندارد. پس كعبه را به وسيله پارچه سفيدى كه دست بافت هند بود، پوشانيد (1) 418.

همچنين رامشت بن حسين فارسى كه از اعيان و تجار ايرانى به شمار مى آمد، در سال 502 هجرى قمرى كعبه را پرده پوشانيد و اين هنگامى بود كه جامه از سوى خليفه، به خاطر جنگى كه با پادشاه سلجوقى داشت، نرسيده بود. قيمت اين جامه را هيجده هزار مثقال مصرى نگاشته اند (2) 419.

5- بازسازى مساجد مكه مكرمه

از جمله مساجدى كه در مكه مكرمه به دست ايرانيان بازسازى شد، مسجد تنعيم، خَيف و مسجد جبل الرحمه است.

ابراهيم بن محمد بن على فارسى استرابادى، مسجدى را كه عايشه در تنعيم از آن جا احرام بست بازسازى و تجديد ساختمان كرد (3) 420.

6- وقف خانه براى فقراى مجاور

وقف خانه و رباط در اطراف مسجدالحرام، براى فقرا و مستمندان مجاور خانه خدا، يكى ديگر از خدماتى است كه عده اى از ايرانيان عهده دار آن بوده اند كه برخى از آن خانه ها در قسمت صفا و برخى ديگر نزديك باب الحزوره و يا در كوچه حجر بوده است.

يكى از اين خانه ها را شاه شجاع بن محمد بن مظفر يزدى پادشاه فارس (4) 421 و دومين آن را رامشت بن حسين بن شيرويه معروف به «رباط رامشت (5) 422» و سومين خانه را ابراهيم ابن محمد اصفهانى (6) 423 وقف كردند.


1- تاريخ مكه، ج 1، ص 220 نوشته سباعى.
2- العقد الثمين، ج 4، ص 286، تاريخ مكه، ج 1، ص 219؛ مرآة الحرمين، ج 1، ص 283
3- العقد الثمين، ج 3، ص 261
4- التحفة اللطيفه، ج 2، ص 210
5- العقد الثمين، ج 4، ص 385؛ تاريخ مكه، ص 2219، نوشته سباعى.
6- العقد الثمين، ج 3، ص 293

ص: 300

7- وقف املاك در عرفات

خدمت ارزنده ديگرى كه ايرانيان به ميهمانان خدا و زائران بيت اللَّه الحرام كرده اند، وقف حدود پنجاه مورد ملك در عرفات است كه توسط عبدالسلام بن ابى المعالى كازرونى انجام پذيرفت (1) 424.

8- ايجاد استراحتگاه موقت در ميان راه

عبدالعزيز بن على بن عثمان بن محمد اصفهانى معروف به عجمى كه يكى از تجار مكه مكرمه بوده، اموال و زمينهاى زيادى در مكه و وادى «مر» و «هده» به دست آورد و در هده جايگاهى را براى استراحت موقت زائران كه پياده به طرف خانه خدا مى رفتند ساخت و وقف نمود (2) 425.

9- راه اندازى چشمه بازان

چشمه بازان به همت يكى از مشايخ عجم مجاور مكه مكرمه، به نام دانيال بن على بن سليمان بن محمود لرستانى كردى راه اندازى شد. وى تلاش زيادى براى ايجاد اين چشمه كرد و سفرهايى بدين منظور به مصر و عراق نمود تا نظر صوبان نائب العراقين را براى شركت در اين كار جلب كند. سرانجام به كمك او چشمه را در سال 726 هجرى جارى ساخت (3) 426.

تقى الدين مكى راه اندازى چشمه بازان را به خليفه بن محمود كيلانى نسبت داده است (4) 427.

10- آبرسانى به صحراى عرفات

از كارهاى عظيمى كه محمد بن على اصفهانى درمكه مكرمه انجام داد اين بود كه جهت رفاه حال زائران خانه خدا، آب را به عرفات رساند.

تقى الدين مكى در شرح حال محمد بن على اصفهانى مى نويسد:


1- العقد الثمين، ج 4، ص 431
2- العقد الثمين، ج 5، ص 454
3- العقد الثمين، ج 4، ص 343
4- العقد الثمين، ج 4، ص 320.

ص: 301

«و اجرى الماء الى عرفات ... و كان يعطي أهل مكّة كلّ سنة مالًا عظيماً ليجروا الماء الى عرفات (1) 428».

آب را به عرفات برد ... در حالى كه اهل مكه همه سال مخارج زيادى را براى رساندن آب به عرفات متحمل مى شدند».

* خدمات فرهنگى

ايرانيان علاوه بر خدمات علمى؛ از قبيل حديث و روايت و تدريس در مسجدالحرام، خدمات فرهنگى ديگرى نيز در حرمين شريفين ارائه كرده اند كه به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم:

1- تأديب و تعليم كودكان در مسجد الحرام

دو تن از ايرانيان كه اين خدمت را نسبت به كودكان مكه مكرمه انجام داده اند عبارتند از:

أ- محمد بن اسماعيل بن حسين شيرازى

وى مدتى عهده دار تعليم و تأديب كودكان در مسجد الحرام، زير مناره باب العمره بوده است (2) 429.

ب- مؤمن بن محمد كازرونى مكى

او نيز تربيت كننده اطفال در حرم شريف بوده است (3) 430.

2- وقف كتابهاى نفيس و گرانبها

شاه شجاع بن محمد بن مظفر يزدى، سلطان خطه فارس ... در حرم مدنى آثارى از خود به يادگار گذاشت .. از جمله آنها، كتابخانه اى است كه مشتمل بر بهترين كتابها و گرانبهاترين آنها مى باشد .... (4) 431


1- العقد الثمين، ج 2، ص 212
2- العقد الثمين، ج 1، ص 413.
3- العقد الثمين، ج 7، ص 314
4- التحفة اللطيفه، ج 2، ص 209

ص: 302

3- تأليف كتاب

از ايرانيان معروف و مشهور در مكه مكرمه، بودند افرادى كه بيشترين وقت خود را صرف تأليف كتاب كرده و از اين راه خدمتى به اسلام نمودند.

1- شيخ مجد الدين فيروزآبادى

سباعى در تاريخ مكه مى نويسد:

«و قد ألّف كتابه القاموس في منزله بمكّة بجواز الصفا (1) 432».

«وى كتاب قاموس خود را در منزلش در كنار صفا تأليف نمود».

2- محمد امين استرآبادى

ميرزا محمد امين استرآبادى كه از علماى اخبارى است، كتاب خود «الفوائد المدنيّه» را، هنگامى كه مجاور قبر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بود، نوشت (2) 433.

* خدمات هنرى

سباعى مى نويسد:

«شيخ عيسى، كه اصل او از شيراز است، معروف به زيبا خط مى باشد و تمام آن خطوط و نقش و نگارهايى كه در زمانش، در مسجد نوشته شده، همه اش را او نوشته است (3) 434».

* خدمات پزشكى

از ميان ايرانيان مجاور مكّه مكرمه، نام دو تن در تاريخ ثبت گرديده است كه خدمات شايسته اى را به مردم مكه از نظر طبابت و برطرف كردن نيازهاى دارويى و


1- تاريخ مكه، نوشته سباعى، ج 1، ص 327.
2- اعيان الشيعه، ج 4، ص 147
3- تاريخ مكه، نوشته سباعى، ج 2، ص 467

ص: 303

معالجه ديگر بيماريهاى مردم، از قبيل شكسته بندى و غيره انجام داده اند:

1- محمد بن اسحاق شيرازى

معروف به غياث الدين ابرقوهى، كه تقى الدين مكى در شرح حال او مى نويسد:

«و كان له معرفة بالطّب و له فيه تأليف حسن و انتفع به الناس في ذلك كثيراً بمكّة و كان يحسن اليهم فيما يحتاجه من الأدوية و غير ذلك (1) 435

او (غياث الدين ابرقوهى) داراى شناخت و معرفت در طب بود و در اين زمينه كتابى تأليف نمود كه مردم مكه از آن بهره هاى فراوان بردند. او كمك دارويى زيادى به مردم نمود».

2- محمد بن عبداللَّه بن على كازرونى

نامبرده عهده دار شغل شكسته بندى در مكه مكرمه بوده است (2) 436.

(3) 437

پي نوشت ها

1 ( 1) منهج الصادقين، ملافتح اللَّه كاشانى، ج 1، ص 366

2 ( 2) آل عمران: 96 و 97

3 ( 1) ابوالوليد محمد بن عبداللَّه بن احمد بن محمد( دح 250 ه. ق./ 864 م) از زندگى وى چندان آگاهى دردست نيست و شهرتش به سبب گرد آورى كتاب اخبار مكه مى باشد.

وى علاوه بر جدش، از كسانى چون على بن هارون بن مسلم عجلى، مهدى بن ابى مهدى، محمد بن ابى عمر عَدَنى كه از بزرگان موثق مكه بودند، حديث شنيد. براى آگاهى بيشتر مراجعه كنيد به دائرة المعارف بزرگ شيعه، ج 8، ص 37

4 ( 1) طور: 4

5 ( 2) جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، صص 3 و 4

6 ( 1) ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 24

7 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، صص 7- 10

8 ( 2) منهج الصادقين، ملافتح اللَّه كاشانى، ج 1، ص 380؛« تفسير مفاتيح الغيب»، فخر رازى، ج 3، ص 6

9 ( 3) ابن رسته، الاعلام النفيسه، ص 24

10 ( 4) ازرقى، اخبار مكه، ص 18

11 ( 5) ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 24

12 ( 1) نام كوهى است كه بر فراز آن درخت زيتونى قرار دارد. اين كوه در كنار پل خابور و نزديك رأس العين است. اين كوه يكى از جايگاه هاى مبارك بيت المقدس به شمار مى آيد. نك: ياقوت، معجم البلدان، ج 6، ص 68

13 ( 2) ازرقى، اخبار مكه، ص 9


1- العقدالثمين، ج 1، ص 409
2- العقد الثمين، ج 2، ص 69
3- دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

ص: 304

14 ( 3) ملافتح اللَّه كاشانى، منهج الصادقين، ج 1، ص 381 و نيز نك: فخر رازى، مفاتيح الغيب، ج 7- 8، بخش هفتم، ص 154

15 ( 1) منطقه حِلّ شامل مناطقى است كه خارج از دايره حرم قرار گرفته است.

16 ( 2) جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، صص 9 و 10

17 ( 1) جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، ص 13

18 ( 2) ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 26

19 ( 1) امل اسين، مكه مكرمه، مدينه منوره، ص 27

20 ( 1) ازرقى، اخبارمكه، ص 28

21 ( 2) ازرقى، اخبار مكه، ص 28

22 ( 3) تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، حسين بن محمدالحسن ديار بكرى كردى، ج 2، ص 121

23 ( 1) برگرفته از كتاب خطى« عامود النسب» نوشته ثعالبى.

24 ( 2) برخى از صاحبنظران، كوه جودى را همان كوه آرارات دانسته اند كه درشرق كشور تركيه كنونى واقع است و قلّه آن از نقاط مرزى شمال غربى ايران در فاصله ميان دو كشور ايران و تركيه قابل رؤيت است.

25 ( 1) حسين باسلامه.

26 ( 1) نوشته حسين بن محمد حسين ديار بكرى.

27 ( 1) زاد المسلم فيما اتفق عليه البخارى و المسلم، ج 2، ص 158.

28 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ص 27، و نيز نك: تفسير قرآن العظيم، حافظ عماد الدين ابوالفداء، قاهره 1373 ه. ق./ 1954 م، ج 1، ص 176

29 ( 2) بقره: 129

30 ( 1) ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 28 و 29 و نيز نك: تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، صص 321 و 322

31 ( 2) حج: 27

ص: 305

32 ( 1) ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 28 و نيز نك: ابن قتيبه دينورى، معارف لبنان، بيروت، احياء التراث العربى، ص 344

33 ( 2) ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 29؛ ازرقى، اخبارمكه، صص 29 و 31 و 32 و نيز نك: ابوالفداء، تفسير قرآن العظيم، ج 1، صص 178 و 179

34 ( 3) ازرقى، اخبار مكه، ص 45، ترجمه دكتر محمود دامغانى.

35 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ص 45، ترجمه دكتر محمود دامغانى.

36 ( 2) ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 3، ص 221

37 ( 3) ازرقى، اخبار مكه، ترجمه دكتر محمود دامغانى، ص 46

38 ( 1) اخبار مكه، ازرقى، ص 49

39 ( 2) ابوالوليد ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 50

40 ( 3) اخبار مكه، ازرقى، ج 1، ص 51

41 ( 1) ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 276

42 ( 2) ابن رسته، الاعلاق النفيسه، ص 29

43 ( 3) حج: 26- 28

44 ( 1) ابراهيم: 37

45 ( 2) بقره: 129

46 ( 3) محمد طاهر كردى، التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج؟، ص؟

47 ( 1) ازرقى، اخبارمكه، ترجمه دكتر محمود دامغانى، ص 53

48 ( 2) منطقه اى درناحيه تركيه كنونى و آذربايجان به شمار مى آيد. نك: دائرة المعارف اسلام.

49 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ترجمه دكتر محمود دامغانى، ج 1، صص 65- 67

50 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ترجمه دكتر محمود دامغانى.

51 ( 2) نامبرده در سال 1291 ه. ق. متولد شد و در سال 1365 ه. ق. در مكه از دنيا رفت. او از تبار هنديان بود كه سالها مجاورت مكه را برگزيد. نامبرده تأليفات بسيارى، از آن جمله« افادة الأنام بذكر اخبار البلد اللَّه الحرام» در چهار جلد و نيز كتابى با عنوان« تُراجم العلماء من المكيين» و جز اينها، كه از قرن دهم تا چهاردهم درمكه وفات كرده اند، را نوشته است.

ص: 306

52 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج اول، صص 78 و 79، ترجمه دكتر محمود دامغانى.

53 ( 2) محمد طاهر كردى مكى، تاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم، ج 3

54 ( 1) مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 418

55 ( 1) مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 418

56 ( 2) تاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج 3، ص 69

57 ( 1) كاظم مدير شانه چى، مسجد الحرام و كعبه، ص 351

58 ( 2) نوشته حسين باسلامه.

59 ( 3) نوعى درخت نخل.

60 ( 4) محمد طاهر كردى مكى، التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج 3، ص 143

61 ( 1) جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج 10، باب چهارم در حدود مسجد و خانه كعبه.

62 ( 1) تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 373

63 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 128، ترجمه دكتر محمود دامغانى.

64 ( 2) تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 374

65 ( 1) انساب الاشراف، ج 4، صص 16 و 17

66 ( 2) انساب الاشراف، ج 4، ص 17

67 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 161، ترجمه دكتر محمود دامغانى.

68 ( 2) محمد طاهر كردى، التاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم، ج 3

69 ( 1) نوعى ابريشم گران قيمت و ضخيم.

70 ( 1) قباطى بر گرفته از نام قبطيان، ساكنان مصر كهن بوده و اين نوع بافته از ديرباز در اين سرزمين شهرت فراوان داشته است. به نظر مى رسد كه در آن هنگام از بافته هاى مقاوم و ارزشمند به شمار مى آمده است.

ص: 307

71 ( 2) محمد طاهر كردى، التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج 3

72 ( 1) ميرزا زين العابدين كاشانى از علماى قرن يازدهم هجرى و از شاگردان ملا محمد امين استرآبادى بنيان گذار تفكر نوين اخبارى و صاحب فوائد المدينه است. وى از عالمان مقيم مكه بوده و در همين شهر به دست سنيان متعصب به شهادت رسيده است. در آن هنگام به علت اختلاف شيعه و سنى درباره روز عرفه و عدم تبعيت شيعيان از سنيان، افراطيون سنى دست به شهادت زائران شيعى مى زدند. ميرزا زين العابدين نيز به تصريح عبدالحى رضوى، به همين دليل به شهادت رسيده است.

( نك: حديقة الشيعه، عبدالحى رضوى، نسخه 1124، كتابخانه آية اللَّه مرعشى نجفى، برگ 49).

73 ( 2) الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1، صص 362 و 363

74 ( 3) اعيان الشيعه، ج 7، صص 168 و 169

75 دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

76 ( 1) المسلمون، شماره 622، سال دوازدهم، مورخ 24 شعبان 1417 هجرى.

77 ( 1) خصف( حصير) پوشش ضخيمى است كه به وسيله برگ درختان نخل بافته مى شد و مردمان حجاز از آن همواره در موارد مختلفى؛ مانند فرش كردن زمين خانه هاى خود يا مساجد بهره مى جستند.

78 ( 2) نك: شفاء العزام بأخبار البلد الحرام»، دارالكتب العلميه، بيروت، لبنان( بدون تاريخ) جلد اول ص 119 و 120؛ ابن ظهيره قرشى مخزومى،« جامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف»، چاپ اول، چاپخانه عيسى البابى الحلبى، قاهره 1340 ه. در سال 1921 م. ص 105

79 ( 1)« اسعد ابو كرب تبّعى» يكى از پادشاهان« يمن» است كه نام سلسله پادشاهان آنان« تبابعه» و مركزفرماندهى آنان در يمن بوده كه به معناى داشتن پيروان فراوان است.

بنا به گفته روايات، اسعد با آگاهى از ظهور پيامبر اسلام، پيشتر به آن حضرت ايمان آورده بود. از اين رو در برخى روايات آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است« لا تسبّوا تبّعاً فإنّه كان قد أسلم»؛« تبع را ناسزا نگوييد زيرا او اسلام را پذيرفته بود.» گفته مى شود تبع يكى از پنج پادشاهى است كه تمامى جهان قديم را از يمن تا حيره و از حيره تا سمرقند فتح كرده و تحت تسلّط خويش درآورد.( سفينة البحار، ج 1، ص 302)« مترجم»

80 ( 2) نوشته محب الدين طبرى، القرى لقاصد ام القرى چاپ اول، قاهره 1367 ه 1948 م، ص 472؛ ازرقى، اخبار مكه و ماجاء فيها من الآثار چاپ سوم بيروت، لبنان 1389 ه 1969 م. ج 1، ص 249 و اوالعباس احمد بن على القلقشندى، صبح الأعشى فى صناعة الانشا، نوشته چاپ قاهره، سلسله تراثنا، ج 4، ص 277

81 ( 1) الخصف: بافته اى كه از برگ درختان نخل به وجود آمده و همواره مردمان حجاز به عنوان زيرانداز در خانه هاى خود و مساجد به كار مى بردند،( مترجم).

82 ( 2) در اصل نام مكانى است كه پارچه اى به همين نام مى بافد.

83 ( 3) سيره ابن هشام، با بازنگرى و مقدمه طه عبدالروف سعد، دارالجيل، بيروت( بدون تاريخ) ج اول، ص 20 و 21.

84 ( 4)« الانطاع»، جمع نطع بوده كه پوششى از چرم به شمار مى آمده است.

85 ( 5)« عَصْب» به فتح عين و سكون صاد به بردهاى يمانى گفته مى شده است كه قسمتى از رشته هاى آن رنگ آميزى شده و سپس با تارهاى بدون رنگ به هم بافته مى شد كه در پايان حالتى راه راه را به خود مى گرفت.

ص: 308

86 ( 6)« مسوح» جمع مسح است كه پارچه اى ضخيم از پشم بوده است.

87 ( 7)« الحبرات» جمع حبره است كه به پارچه هاى برد يمانى راه راه گفته مى شده و مردمان يمن از آن براى خويش لباس تهيه مى كرده اند.

88 ( 8) ازرقى، اخبار مكه، ج 1 ص 250؛ محب الدين طبرى القرى لقاصد ام القرى ص 482؛ قطب الدين حنفى، الاعلام بأعلام بيت الله الحرام چاپ مكتبه العلميه در مكه مكرمه( بدون تاريخ) ص 69 و ابن ظهيره الجامع اللطيف ص 104 و 105.

89 ( 1)« ظفار»، يكى از شهرهاى قديمى سرزمين يمن بوده كه هم اكنون تپه هاى باقيمانده آن نيز وجود دارد. لازم به تذكر است كه امروزه سرزمينى بدين نام در كنار آن قرار دارد.

90 ( 2)« قباذ»، يكى از پادشاهان ايرانى بوده كه در زبان فارسى به« قباد» نام داشته اشت.

91 ( 3)« ابن اقلود» يكى از فرمانروايان شام و يا عراق بوده است.

92 ( 4)« اقليد» همان كليد است.

93 ( 5) ابيات چهارم، و پنجم و ششم را ازرقى در كتاب خود؛« اخبار مكه» جلد اول، صفحه 250، و نيز ابن ظهيره در« جامع اللطيف»، ص 104 و 105 آورده است. اما ابيات ديگر را ابراهيم رفعت پاشا در كتاب« مرآة الحرمين، چاپ اول، دارالكتب مصرى در قاهره به سال 1344 ه/ 1925 م. جلد اول، ص 281 و نيز يوسف احمد در كتاب« المحمل والجح» كه به وسيله چاپخانه حجازى در قاهره به سال 1356 ه/ 1937 م. جلد اول، ص 232 و 233 آورده اند.

94 ( 1) قباطى، پارچه هاى سپيد و ظريفى بوده كه به وسيله مصريان بافته مى شده است.( مترجم)

95 ( 2) محمد لبيب البتنونى، الرحلة الحجازيه، چاپخانه جماليه مصر، چاپ دوم به سال 1329 ه ص 134 و 135

96 ( 1) حبرى، روپوش يا پارچه هاى سياه رنگ را گويند. هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روى شانه هاى خويش مى اندازند،( مترجم).

97 ( 2) عطرهاى گياهى خوشبوكننده مانند عود و عنبر را گويند.( مترجم)

98 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 250 و 251 و نيز نك: شفاء الفرام، ج 1، ص 120؛ ابن ظهيره جامع اللطيف، ص 105؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 471 و ص 473؛ قلقشندى، صبح الأعشى، ج 4، ص 279.

99 ( 2) حبرى، روپوش يا پارچه هاى سياه رنگ را گويند. هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روى شانه هاى خويش مى اندازند،( مترجم)

100 ( 3) قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 69.

101 ( 1) فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 121

محب الدين طبرى، القرى لقاصد ام القرى، ص 473

ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 282

102 ( 2) ديباج، پارچه ابريشمى خالص را گويند،( مترجم)

103 ( 1) نك: ازرقى: اخبار مكه ج 1 ص 253

ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص 105

ص: 309

104 ( 2) قباطى: به پارچه هاى سپيد و ظريفى اطلاق مى شده است كه اين پارچه ها بافته مصريان در آن دوران به شمار مى آمده است.( مترجم)

105 ( 3) فاسى: شفاء الغرام ج 1 در حاشيه صفحه 120

106 ( 1) قباطى جمع قبطيه( به ضم قاف) پارچه هاى سپيد و ظريفى بوده كه به وسيله مردمان مصر بافته مى شده است. اين پارچه ها منسوب به قبطيان بوده است و ضم در اينجا، نسبت اين پارچه به آنان بوده اما در مردم قبطى( به كسر قاف) مى باشد شفاء الغرام، ج 1، ص 121.

107 ( 1) رواياتى كه از اهل بيت عليهم السلام در اين باره در دست است عكس آن است، در كتاب« قرب الاسناد» تأليف محدث ثقه بزرگوار عبداللَّه بن جعفر حميرى كه از دانشمندان بزرگ شيعه در دوره هاى پايانى سده سوم هجرى و زنده در سال 300 هجرى بوده است به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام و آن حضرت از پدرش امام محمدباقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: على عليه السلام پرده كعبه را همه ساله از عراق مى فرستاد.( مترجم)

108 ( 2) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 252 و 253

فاسى، شفاءالغرام، ج 1 صص 120 و 121

قطب الدين حنفى، الأعلام، ص 69

109 ( 3) حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبةالمعظمه، چاپ دوم، دار تهامه، جده 1402 ه/ 1982 م. ص 250

110 ( 1) در متن روايت كلمه« أزار» آمده و به نظر مى رسد جامه اى كه در روز هشتم بر كعبه پوشانده مى شد تنها به عنوان زيبايى بوده برنامه پوشش و جامه اصلى در روز عاشورا بوده است.« مترجم»

111 ( 1) نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 252 و 253

محب الدين طبرى، القرى لقاصد ام القرى، ص 475

قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 69

ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 105 و 106

112 ( 2) ازرقى: اخبار مكه، ج 1، ص 254؛ فاسى: شفاءالغرام، ج 1، ص 120؛ ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص 109 و 110

113 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 255؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 474؛ قلقشندى: صبحى الأعشى، ج 4، ص 279

114 ( 2) حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، ص 255

115 ( 3) طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير: تاريخ الرسل و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم دار المعارف، قاهره 1976 م. ج 8، ص 133

116 ( 4) حبشه،« مترجم».

ص: 310

117 ( 5) قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 279؛ يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، ص 237؛ محمد طاهرابن عبدالقادر الكردى، تاريخ القويم لمكة وبيت اللَّه الكريم، مكتبةالنهضة الحديث، در مكه مكرمه، ج 4، ص 193

118 ( 1) محمد فرزند منصور عباسى ملقّب به« مهدى» خليفه سوم عباسى بود. نامبرده در سال 127 و يا 126 هجرى متولد شد و در سال 169 هجرى در گذشت،« مترجم».

119 ( 1) پارچه اى از پشم و ابريشم،« مترجم».

120 ( 2) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص، 262 و 263؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 477؛ طبرى، تاريخ الرسل و الملوك، ج 8، ص 133

121 ( 1)« بنام پروردگار و با عنايت و بركت از جانب او براى بنده اش المهدى محمد اميرالمؤمنين- كه خداوند او را طول عمر دهد- به اسماعيل بن ابراهيم فرمان داده شد كه جامه را به سبك جامه هاى تنيس به دست حكم بن عبيده در سال يكصد و شصت و دو آماده ساختند.»

122 ( 2)« بنام پروردگار و با عنايت او، نسبت به خليفه الرشيد، بنده خدا، هارون اميرالمؤمنين كه خداوند او را مورد مرحمت خويش قرار دهد، به فضل بن ربيع فرمان داده شد كه جامه را به سبك تونه- يكى از دهكده هاى تابع تنيس- در سال يكصد و نود ببافند.» مقريزى، الخطط، ج 1، صص 339 و 422

123 ( 3)« به دستور سرى بن حكم و عبدالعزيز بن وزير جروى، و به فرمان فضل بن سهل ذوالرياستين، و طاهر بن حسين، در سال يكصد و نود و هفت بافته شد.» مقريزى، الخطط، ج 1، ص 338

124 ( 1)« بنام پروردگار بخشاينده مهربان و سلام و درود خداوند بر محمد و اهل بيت مطهر و برگزيده او، ابوالسرايا اصفر بن اصفر كه دعوت كننده به آيين آل محمد است، فرمان داد اين جامه از براى بيت اللَّه الحرام بافته و آماده گردد.»

125 ( 2) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 263 و 264؛ فاسى: شفاءالغرام، ج 1 ص 120؛ قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 280

126 ( 3) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 255؛ قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 280

127 ( 1) شاذَروان؛( به فتح ذال)، در مصباح المنير آمده است: شاذروان بخشى از ديوار خانه كعبه است كه در ساختمان اساسى برونىِ كعبه، از عرض رها گرديده. اين بخش همانند پوشش و ازاره اى، بخش تحتانى كعبه را در برگرفته است.» بنابراين، شاذروان بخش شيب دار و مايلى است كه به وسيله سنگ پايين كعبه را در سه طرف دربرگرفته است. اما در سوى چهارم كعبه، كه در برابر حجراسماعيل است، پله صاف و مسطّحى جايگزين آن گرديده است و مردم در كنار ديوار كعبه، در حالى كه شكم و سينه خود را به خانه چسبانيده و دستان خود را بر بالاى سر، بر كعبه قرار مى دهند به راز و نياز و تضرّع و زارى مشغول مى شوند. پله ياد شده در سر تا سر طول كعبه در اين سمت بوده و ارتفاع آن از سطح زمين يازده سانتيمتر و عرضش چهل سانتيمتر مى باشد.

128 ( 2) نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 257- 255؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 475؛ قلقشندى، صبحى الاعشى، ج 4، ص 280 و 281؛ قطب الدين حنفى، الأعلام، ص 70؛ ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 106

ص: 311

129 ( 3) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 264

130 ( 1) فاسى، العقدالثمين فى تاريخ البلدالامين، تحقيق محمد حامدالفقى، چاپخانه السنةالمحمديه، قاهره 1378 ه./ 1958 م. ج 1، ص 58

قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 281

131 ( 2) مقريزى، الخطط، ج 1، ص 338

132 ( 3) ابوالمحاسن يوسف بن تغرى بردى، النجوم الزاهره فى ملوك مصر والقاهره، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد( المؤسسة المصرية العامه للتأليف والترجمه والطباعة والنشر) قاهره( بدون تاريخ)، ج 4، ص 217 و 276

133 ( 1) مكانى است كه آب بارانِ فرود آمده بر روى بام كعبه، از آن به پايين سرازير مى گردد. نخستين بار قريش به هنگام ساختمان خويش از كعبه در سى وپنجمين سال تولد پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بر كعبه تعبيه نمودند. پيش از آن كعبه داراى سقف نبود. ناودان در سمت شمالى كعبه قرار داشته، به طورى كه آب باران فرود آمده بر بام كعبه، به وسيله آن در حجر اسماعيل سرازير مى گردد.

134 ( 2) محمد طاهر كردى، تاريخ القويم، ج 4، صص 196 و 197

135 ( 1) ابوالمحاسن، النجوم الزاهره، ج 5، صص 58 و 72 فاسى، العقدالثمين، ج 1، ص 57 ابن ظهيره، الجامع اللطيف، ص 106

136 ( 2) ابراهيم بن محمد بن على فارسى استرآبادى از ايرانيانى است كه در سال 466 ه به مكه مشرف شد وى خدمات چشمگيرى را در مكه به ويژه در مسجد الحرام انجام داد.« مترجم»

137 ( 1) فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 122

138 ( 2) وزير سلطان ملك شاه فرزند آلب ارسلان سلجوقى.

139 ( 3) ابوالمحاسن، النجوم الزاهره، ج 5، ص 95 و نيز نك: فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 122

140 ( 4) فاسى، عقدالثمين، ج 1، ص 58

ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 106 و 107

141 ( 5) رطل مصرى، معادل 453 گرم بوده است،« مترجم».

142 ( 1) محمد طاهر كردى، التاريخ القويم، ج 4، ص 198

143 ( 2) به دنبال اين سخن، بخش ويژه اى را در راستاى نوشتار بر جامه كعبه و آذين آن اختصاص خواهيم داد.

144 ( 3) فاسى، عقدالثمين، ج 1، ص 58؛ قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، صص 281 و 282، ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 107

145 ( 1) فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 122

ص: 312

العقد الثمين، ج 1، ص 58

146 ( 2) فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 123

147 ( 1) ابن الوردى( زين الدين عمر بن الوردى): تتمه المختصر فى أخبار البشر،( تاريخ ابن الوردى) تحقيق احمد رفعت بدراوى، دار المعرفه، بيروت، لبنان چاپ 1389 ه/ 1970 م.

ج 2، ص 314 و ص 322

148 ( 2) ابن بطوطه در سال 703 هجرى در شهر طنجه از سرزمين مراكش تولد يافت و در سال 725 هجرى زادگاه خود را به قصد زيارت مكه ترك گفت. پس از اداى فريضه حج، به سفرش ادامه داد و به سرزمينها و بلاد يمن، عراق، ايران، آسياى صغير و ماوراءالنهر رفت و سپس به هندوستان سفر كرد. نامبرده چندين سال در دهلى پايتخت آن كشور به كار قضا پرداخت و سرانجام پس از مسافرتى به كشور چين به وطن خود بازگشت و سفرى به آفريقاى مركزى رفته و در بازگشت، خاطرات مسافرت خود را به« ابن جزى» كه دبير دربار سلطان« ابو عنان» پادشاه مراكش بود، املا كرد. ابن جزى كتاب« رحله» را از ياداشتهاى ابن بطوطه فراهم آورد.

ابن بطوطه اواخر زندگى را در يكى از شهرهاى مراكش به شغل قضا اشتغال داشت و در سال 799 هجرى درگذشت.

سفرنامه ابن بطوطه، جلد اول، ترجمه دكتر محمد على موحد، مركز انتشارات علمى و فرهنگى.

« مترجم»

149 ( 1) مائده:\i و جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس و الشهر الحرام و الهدي و القلائد ذلك لتعلموا انّ اللَّه يعلم ما في السموات وما في الأرض وإن اللَّه بكلّ شي ء عليم\E.

150 ( 1) نك: ابن بطوطه، تحفة النظار فى غرائب الأمصار و عجائب الأسفار، بولاق 1937 م. ج 1، ص 131.

يوسف احمد: المحمل و الحج، ج 1، ص 244

151 ( 2) در اين زمان به آن« باسوس» مى گويند.

152 ( 1) ابن اياس( محمد بن احمد): بدائع الزهور فى وقائع الدهور، تحقيق محمد مصطفى، چاپ دوم، هيئة المصرية العامه للكتاب، قاهره، 402 ه. 1982 م. بخش اول، ج 1، ص 505

فاسى: شفاء الغرام، ج 1، ص 123 و 124

ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص 107 و 108

153 ( 2) الاعلام، ص 70

ص: 313

154 ( 3) ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 284

155 ( 4) نك: ابن اياس: بدائع الزهور، ج 5، ص 115

156 ( 1) ابن اياس، بدائع الزهور، ج 1، ق 1، صص 538- 537

157 ( 1) ابن اياس، بدائع الزهور ج 2، صص 224، 225، 296

ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 106

158 ( 1) ابن اياس، بدائع الزهور، ج 3، صص 88 و 90 و 91

159 ( 1) ابن جبير، الرحله، از انتشارات دار و مكتبه الهلال، بيروت، 1981 م. ص 54

160 ( 2) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59

زينى عبدالباسط بازرس و ناظر بر اوقاف جامه كعبه مشرفه در مصر بود، و سعى و كوشش فراوانى در اين اوقاف نمود تا آنجا كه مظهر خيرات و بركات بى شمار گرديد. او به هنگام رفتن براى شركت در موسم حج، به فقرا و نيازمندان از حاجيان توجه ويژه اى داشت و همواره در ميان راه سايبان هايى را در توقفگاه هاى حاجيان به وجود مى آورد تا اينكه آنان بتوانند لحظاتى دور از تابش و گرماى خورشيد به استراحت بپردازند. همچنين گاه برخى از بيماران و ناتوانان از حاجيان را بر روى كجاوه هايى كه براى آنان در نظر گرفته بود، سوار مى كرد.

در ميان راه به وسيله آب گوارا و نان و گرده از آنان پذيرايى مى كرد و با قربانى كردن گوسفندان در راه ميان مصر و مكه و در هنگام اقامت خود در هر منطقه و نيز در راه بازگشت، از حاجيان پذيرائى شايانى بعمل مى آورد.

نامبرده راه هاى فراوانى را در اين مسير اصلاح نمود كه همواره نام او زنده و پاينده خواهد بود.

نك: قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 98

1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59 1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59 1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59 1) فاسى: العقد الثمين، ج 1، ص 59

161 ( 1) ابن اياس، بدائع الزهور ... ج 2، صص 244، 245 و 296

162 ( 2) قطب الدين حنفى، الاعلام، صص 70 و 102

163 ( 1) حسين عبدالله باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 265 و 266

164 ( 1) ازرقى: اخبار مكه ج 1 حاشيه ص 258

ص: 314

165 ( 1) جامه ياد شده در رجب سال 1417 هجرى، پس از ترميم و تغيير كعبه از برون و درون بوسيله ملك فهد بن عبدالعزيز در درون كعبه آويخته شد. براى اين جامه، بر خلاف جامه هاى پيشين كه به رنگ سرخ بودند، رنگ سبز را اختيار كردند كه از زيبايى ويژه اى برخوردار مى باشد. براى اطلاع بيشتر به فصلنامه« ميقات حج» شماره 18 ص 186 تا 199 درون كعبه در دو ديدار مراجعه نماييد.( مترجم)

166 ( 1) فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 123 و 124

167 ( 2) قطب الدين حنفى، الاعلام ...، ص 102

168 ( 1) نظر افكنيد به شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه مشرفه در سالهاى 1321، 1322 و 1380 هجرى كه در پايان اين بخش به چاپ رسيده است.

169 ( 1) ظاهراً بايد منظور نجف اشرف و حرم مطهر حضرت امير عليه السلام باشد،« مترجم».

170 ( 2) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 288 و 303

171 ( 3) ابن جبير، الرحله، ص 151

172 ( 1) نَدّ: چوب عود.« مترجم».

173 ( 2) غاليه: نوعى عطر خوشبو.

174 ( 3) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 304

175 ( 4) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 303 و 304؛ ابن الوردى، تتمةالمختصر ...، ج 2، ص 314 و 322

176 ( 5) فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 123

177 ( 1) قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 70

178 ( 2) ابن اياس: بدائع الزهور ...، ج 5، ص 205

179 ( 3) قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 70 و 71

180 ( 1) مقام ابراهيم، همان سنگى است كه ابراهيم خليل عليه السلام به هنگام بناى كعبه بر آن ايستاد. اين گفته از« ابن عباس» و نيز از« سعيد بن جبير» و جز اينها روايت شده. و نيز گفته اند كه: حضرت خليل عليه السلام به هنگام نداى حج براى مردم، بر بالاى آن ايستاد.

در اين جا رأى سومى نيز وجود دار كه مضمون آن چنين است: حضرت ابراهيم خليل عليه السلام هنگامى كه همسر فرزندش اسماعيل سر او را مى شست، بر روى آن ايستاد. اين در زمانى بود كه حضرت ابراهيم براى ديدن فرزندش به اين ديار آمد. سعيد بن جبير سخن آخر را استوار و محكم ندانسته است. در هرصورت مى توان گفت كه حضرت ابراهيم براى انجام كارهاى يادشده بر آن ايستاده است.

خلفاى عباسى به جهت تأثيرپذيرى مقام نسبت به عوامل طبيعى و سستى سنگ و بيم از شكافته شدن آن، اهميت ويژه اى بدان دادند و پيرامون مقام را به وسيله طوق هايى از طلا و نقره آذين كردند و آن را محكم و استوار ساختند.

هنگامى كه خليفه مهدى از خطراتى كه متوجه مقام بود، آگاه شد، در سال 161 هجرى هزار دينار يا بيشتر را به مكه ارسال كرد كه با آن مقام را از بالا تا پايين به صورتى پايدار و استوار درآوردند. متوكل على اللَّه، به هنگام حكومتش به وسيله طلا، پوشش ديگرى را بر تزئين پيشين مهدى افزود. اين آذين بندى به سال 236 هجرى واقع شد.

ص: 315

در سال 256 هجرى پرده داران به على بن حسن عباسى، عهده دار امور مكه، گزارش دادند كه مقام از هم گسيخته است و بيم از تباهى آن دارندا. نامبرده گان از على بن حسن عباسى درخواست كردند كه مقام را ضمن استوار و ثابت كردن، آذين نمايد و او دو طوق از طلا به مقدار 992 مثقال و طوقى ديگر از نقره ساخت و سپس مقام را آورده، به وسيله جيوه سنگ مقام را درميان طوق هاى يادشده آنچنان قرار دادند كه غيرقابل گسستن بود. اين كار به دست« بُشر» مولاى خليفه معتمد على اللَّه عباسى انجام پذيرفت. آنگاه سنگ مقام را با تزئين هاى صورت گرفته، به جايگاه اوّلى بازگرداندند و در آن ثابت و استوار كردند.( فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 202 و 203).

181 ( 1) محمد طاهر كردى، تاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم، ج 4، ص 44

182 ( 1) ابن جبير، الرحله، ص 55، 56، 97؛ فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 204

183 ( 2) صبح الاعشى، ج 4، ص 283

184 ( 1) ابن اياس، بدايع الزهور، ج 5، ص 205

185 ( 1) يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، ص 249؛ حسين بن عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمة، ص 176 و 177

186 ( 2) نك: دو شهادت نامه شرعى سال هاى 1321 و 1322 ه. ق.

187 دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

188 ( 1) ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، ص 299 و 300؛ حسين عبداللَّه، باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه ص 379 و 380

189 ( 2) نك: به شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه معظمه در سال هاى 1321، 1322 و 1380 ه. ق.

190 ( 1) ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، ص 300

191 ( 1) در متن كتاب، تيتر اين بخش، به صورت جامات و طراز و برقع آمده است. نويسنده كتاب خود مقصود از طراز را كمربندِ جامه كعبه ياد كرده و برقع را به عنوان پرده در كعبه عنوان نموده است. امّا جامات را نقش و نگارهاى ابريشمى با تارهاى طلا و نقره ياد كرده كه به شكل دايره بوده و در درون آنها نوشته هايى نقش بسته است.

هم اكنن اين شكل نوشته ها را در زبان عربى« كردشيه» مى نامند.

از اين پس، در اين كتاب به هنگام سخن از جامات و طراز همواره كلمه كردشيه و كمردبند را به كار مى بريم.« مترجم»

192 ( 1) فاسى:، شفاء الغرام، ج 1، صص 122 و 123

193 ( 2) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4

194 ( 1) ديباج؛ نوعى پارچه ابريشمى است.

195 ( 2) فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 122

196 ( 1) محمّد طاهر كردى، التاريخ القويم، لمكّة وبيت اللَّه الكريم، ج 4، صص 196 و 197

197 ( 1) فاسى، شفاء الغرام، ...، ج 1، ص 122

198 ( 2) آل عمران: 96

199 ( 3) ابن جبير، الرحله، دار مكتبة الهلال بيروت، لبنان، 1981، ص 141

200 ( 1) آل عمران: 96 و 97

201 ( 2) بقره: 127 و 128

ص: 316

202 ( 1) فاسى، شفاء الغرام ...، ج 1، ص 123

203 ( 2) ظاهر برقوق متوفاى سال( 80 ه. ق.) بوده است.

204 ( 1) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، صص 281 و 282

205 ( 2) فاسى: شفاء الغرام، ج 1، ص 123

206 ( 3) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 282

207 ( 1) اين چترها به شكل ويژه اى ساخته مى شد و آنگاه به وسيله جواهرات گران سنگ و نفيس، كه ارزش آنهاغير قابل تعيين بود، تزيين مى گرديد و سپس به سمت پيش روى كعبه؛ يعنى بر قسمت فوقانى در كعبه قرار داده مى شد و بدين صورت وضعيّت زيبا و دلنشى را در اين مكان به وجود مى آورد.

208 ( 2) فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 116؛ نك: ابن ظهيره، جامع اللطيف، صص 111 و 112

209 ( 1) مقريزى، تقى الدين احمد بن على، اتعاظ الحنفا بأخبار الأئمّة الفاطميين الخلفا، تحقيق و تعليق دكتر جمال الدين الشيال، دار الفكر العربى، القاهره، 1367 ه./ 1948 م. صص 193 و 194

210 ( 1) همان مصدر، صص 193 و 194

211 ( 1) فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 124

212 ( 1) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 282

213 ( 2) حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 283 و 284

214 ( 1) قلقشندى، صبح الاعشى، ج 4، ص 282

215 ( 2) ابن اياس، بدائع الزهور، ج 5، ص 205

216 ( 3) ازرقى، اخبار مكّه، ج 1، ص 258

217 ( 1) طبق فرمانى كه از سوى عبداللَّه المهدى محمّد خليفه مسلمانان به محمّد بن سليمان داده شد، جامه اى به سبك« تنيس» به دست كارگزار خود خطاب بن مسلمه در سال يكصد و پنجاه و نُه براى كعبه ساخته شد.»

218 ( 1) به نام خدا و بركت از خدا براى بنده اش مهدى امير المؤمنين كه خداوند عمرش را دراز گرداند! فرمان داد به اسماعيل بن ابراهيم كه جامه اى به سبك« تنيس» بافته شود كه اين جامه به سال يكصد و شصت و دو، به دست حكم بن عبيد ساخته شد.

219 ( 2) تونه؛ دهكده اى بوده در اطراف تنيس در مصر كه گاه جامه كعبه مشرّفه در آن ساخته مى شد.

220 ( 1) قطب الدين حنفى، الاعلام، ص 128

ص: 317

221 ( 1) ابن اياس كه گفته است:« و كسوة لضريح سيدنا ابراهيم الخليل»، اشتباهى است از سوى وى؛ زيرا« جامه مقام ابراهيم خليل» صحيح است. اين مقام در برابر كعبه مشرفه و در جوار چاه زمزم مى باشد كه همواره با جامه اى زيبا پوشانيده مى شده است، اما مرقد حضرت ابراهيم خليل عليه السلام در شهر الخليل، در فلسطين است.

222 ( 2) ابن اياس، بدائع الزهور ...، ج 5، ص 205

223 ( 1) نك: ابن اياس، بدائع الزهور ...، ج 5، صص 212، 213، 218 و 219

224 ( 2) قطب الدين حنفى، الاعلام ...، صص 70 و 71

225 ( 1) شرح نامها و موقعيت دهكده هاى ياد شده و تقسيم بندى تبعيت آنها از استان هاى مختلف، به نقل از يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، ص 258

226 ( 1) نك: وقف نامه جامه كعبه كه از سوى سلطان سليمان قانونى وقف گرديده است.

227 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 258

228 ( 2) محمد طاهر كردى، تاريخ القويم، ج 4، ص 203

229 ( 1) الجبرتى، عجائب الآثار في التراجم و الأخبار، تحقيق اساتيد محترم حسن محمد جوهر، عمر الدسوقى، سيد ابراهيم سالم، چاپ اول، لجنة البيان العربى، قاهره، 1386 ه. ق./ 1996 م، ج 5، صص 27 و 28

230 ( 1) از ديرباز، سنت بر اين بود كه دولت مصر، مبلغى را به عنوان حقوق ساليانه به اشراف و اعراب و اهالى مكه و مدينه مى پرداخت. اين مبلغ كه همواره از سوى كميته اى در وزارت ماليه مصر تعيين مى گرديد، هر سال كم و زياد شده و طى شهادت نامه شرعى، در حضور اميرالحاج و وزير مالى و گروهى از صرافان در اختيار شخصى به نام خزانه دار كاروان قرار داده مى شد. حقوق يادشده در مكه و مدينه و گاه به بعضى از قبايل ميان راه براى جلب محبت و دوستى آنان و مصون بودن از آزار و اذيت و دزدى آن قبايل، طبق دفترى كه در اختيار داشت و نام و حقوق هر فرد در آن مشخص بود، پس از تأييد خزانه دار و اميرالحاج و منشى اوّل خزانه، به آنان پرداخت مى گرديد،« مترجم».

231 ( 2) جبرتى، عجائب الآثار و ...، ج 5، صص 49- 34

232 ( 1) جبرتى، عجائب الآثار و ...، ج 5، ص 140

233 ( 1) نك: جبرتى، مصدر پيشين، ج 5، صص 204 و 205

234 ( 1) جبرتى، ج 5، ص 140، 302 و 303

235 ( 1) جبرتى، مصدر سابق، ج 5، ص 313

236 ( 2) جبرتى، مصدر سابق، ج 5، ص 329

237 ( 3) جبرتى، عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، ج 6، صص 307، 308 و 363

238 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، پاورقى، ص 285

239 ( 1) به مدير كارگاه جامه بافى، در آن هنگام ناظر جامه مى گفته اند،« مترجم»

240 ( 1) جبرتى، عجائب الآثار ... ج 6، صص 231، 258، 259، 307، 308 و 363

241 ( 2) همان، ج 7، صص 222 و 225

242 ( 1) حسين عبداللَّه باسلامه: تاريخ الكعبه المعظمه، ص 288 و 289

محمد طاهر الكردى: التاريخ القويم، ج 4، ص 206

ص: 318

243 ( 1) يوسف احمد: المحمل و الحج، ج 1، ص 262

244 ( 1) حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 289 و 290

245 ( 2) حسين بن محمد نصيف: ماضى الحجاز و حاضره، چاپ اول جده 1349 ه. صص 95 و 96

246 ( 3) نويسنده كتاب در اين جا به صورت مشروح مطلب را عنوان كرده و دو دولت را به محاكمه كشيده است كه از مطرح كردن آنها در اين بخش خوددارى گرديد،« مترجم».

247 ( 4) نوعى پارچه كه در عراق تهيه مى شده و ظاهراً از مقاومت ويژه اى نسبت به حرارت و سرما برخورداربوده است،« مترجم».

248 ( 5) حسين عبداللَّه با سلامه، تاريخ الكعبه المعظمه، ص 281

محمد طاهر الكردى، التاريخ القويم، ج 4، ص 207

249 ( 1) ارزقى، اخبار مكه، ج 1، پاورقى ص 259

يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، صص 262 و 263

250 ( 1) در دوران پادشاهى عبدالعزيز آل سعود، فرمانرواى دولت عربستان سعودى به كعبه مشرفه اهدا گرديد.

251 ( 1) به متون پيمان نامه هاى رسمى ميان مصر و عربستان منتشر شده در نوشته يوسف احمد، المحمل و الحج، ج 1، صص 20- 14 مراجعه شود.

252 ( 2) محمد محمد المدنى، رأى الدين في حادث الكسوه، بحثى علمى، دينى و تاريخى به مناسبت رد ملك سعود نسبت به جامه اهدايى از سوى جمهورى عربى متحد( مصر) به كعبه در موسم سال 1381 ه./ 1926 م. طرح كرده است.

253 ( 1) دار الكسوة الشريفه.

254 ( 2) مؤلف به ديدار اين جامه در كارگاه خود در خرنفش، واقع در قاهره اقدام كرده است.

255 ( 3) هرگونه ممانعت از ورود به حرم به هنگام موسم را، شرعاً، مصدود مى گويند.

كه در اين حال استطاعت حج از مستطيع سلب مى گردد.( مترجم).

256 ( 4) محمد محمد المدنى، رأى الدين فى حادث الكسوة، صص 25، 27 و 28

257 ( 1) تمامى رتبه ها و درجه هاى يادشده پس از انقلاب 23 ژوئيه سال 1952 م. برچيده شد.

258 ( 1) محمد طاهر كردى، تاريخ القديم، ج 4، ص 236

259 ( 1) به بخش جامه در دوران عباسى مراجعه نماييد.

260 ( 2) مقريزى، الخطط، ج 1، صص 329 و 331 و 338. همچنين نك: على پاشا مبارك؛ الخطط التوفيقيه، چاپ اوّل، بولاق 1304 ه. ج 1، صص 44 و 46

261 ( 1) مقريزى، الخطط، ج 1، صص 337، 338 و 339 و نيز نك: على پاشا مبارك الخطط التوفيقيه، ج 1، صص 49- 44

262 ( 2) مقريزى: الخطط، ج 1، صص 339، 422

263 ( 3) منظور بارگاه رأس الحسين در قاهره مى باشد،« مترجم».

264 ( 4) صبح الأعشى، ج 4، ص 57

ص: 319

265 ( 1) قصر ابلق، كاخ ساخته ناصر محمدبن قلاوون در سال 713 ه. بوده است. وى اين كاخ را به وسيله سنگ هاى سياه و زرد بنا كرد كه به همين مناسبت ابلق خوانده شد. اين كاخ همانند قصر ابلق دمشق ساخته« ظاهر بيبرس» بنا گرديد. نامبرده نخستين فردى است كه ساختمان رنگين از دو نوع سنگ، سفيد و زرد و يا سياه و زرد را به مصر آوردند و سپس ناصر از او تقليد كرد. مقريزى در خطط خود در اين باره چنين مى گويد:« اين قصر مشرف بر اصطبل بوده كه به وسيله ملك ناصر محمدبن قلاوون در شعبان سال هفتصدو سيزده آغاز گرديد و در سال هفتصدو چهارده به پايان رسيد ... عادت اين چنين بود كه سلطان تمامى روزهاى هفته، به استثناى دوشنبه و پنجشنبه را در اين كاخ جلوس مى كرد و به خدمت مشغول مى گرديد و دو روز ياد شده را در« دارالعدل» به سر مى برد. سلطان از كاخ هاى جانبى بدين كاخ وارد مى شد و گاه در صدر ايوان اين كاخ كه مسلط بر اصطبل بود جلوس مى كرد و گاه خود بر زمين نشسته و امرا و فرمانروايان همگى در حال ايستاده در اطراف او فرمان ها را دريافت مى داشتند. اين كاخ درآمدهايى داشت كه بيشتر آنها از ميان رفته و هم اكنون تنها آثارى از اين كاخ باقى مانده است ...» نك: مقريزى، الخطط، ج 3، صص 41 و 42

266 ( 2) ابن اياس، بدائع الزهور، ج 5، صص 212 و 213

267 ( 1) جبرتى، عجائب الآثار، ج 5، ص 28

268 ( 1) جبرتى، عجائب الآثار، ج 6، ص 187؛ بيت الملاهمان دارالملاى معروف است كه اين خانه به وسيله امير« بيبرس حاجب» يكى از اميران ملك ناصر محمدبن قلاوون، بنا نهاده شد. امير ياد شده در سال 742 ه. وفات يافت. على مبارك پاشا اين خانه را اين گونه توصيف مى كند:« ... داراى ورودى وسيعى بوده كه سقف آن بسيار بلند مى باشد. اين خانه همچنين داراى ورودى ها و اتاق هاى متعدد ديگرى نيز مى باشد ... هنگاميكه اين خانه در وقف ملا در آمد به« دارالملا» معروف گرديد و تاكنون نيز به همين اسم نامبردار است.»( الخطط التوفيقيه، ج 2، صص 21 و 22)

269 ( 2) جبرتى، عجائب الآثار، ج 7، صص 289، 413 و 434

270 ( 1) جبرتى: عجائب الآثار ... ج 7، ص 434

271 ( 2) على مبارك، الخطط التوفيقيه، ج 3، ص 27

272 ( 3) اداره جامه شريفه.

ص: 320

273 ( 1) طبق اسناد و دفاتر« دار الكسوة الشريفه» در قاهره كه در آن به طور خلاصه از چگونگى كار و پيشرفت هنرى و عملى ساختن جامه كعبه از روزى كه در آن آغاز به كار گرديد، سخن رفته است. مؤلف، خود از اين كارگاه واقع در خرنفش قاهره چندين بار ديدن كرده و بر دفاتر و اسناد موجود در آن اطلاع يافته همچنانكه از اين اسناد و برگه ها، عكس هايى بعنوان سند تهيه كرده است و نيز مؤلف قطعه هاى جامه كعبه را كه در سال 1381 ه. به مصر باز گردانيده شده، مشاهده كرده و از برخى قطعه هاى آنان عكس نيز گرفته است. نامبرده از بخش بافت جامه هاى زربفت و ابريشمى در آن به هنگام كار ديدن كرده و عكس هاى متعددى از چگونگى كار در اين بخش و نيز از ساختمان آن گرفته است.

274 ( 1) برگرفته از اسناد و دفاتر« دار الكسوه الشريفه» در قاهره.

275 ( 1) اسناد و مدارك« دار الكسوه» در قاهره:

صورت تعهدنامه دوزنده جامه كه شامل بريدن و دوختن و آستركردن جامه كعبه در سال 1362 ه./ 1942 م. مى شد؟؟؟؟

276 ( 1) نظر به اينكه اينجانب خصوصيت ويژه اى را در بندهاى اين قرارداد ملاحظه كردم، بنابراين از ترجمه آن خوددارى نمودم،« مترجم».

277 ( 1) جنيه مصرى معادل يك ليره استرلينگ انگليسى در آن دوران به شمار مى آمده است،« مترجم».

278 ( 1) ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297

279 ( 2) ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 6

280 ( 3) ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297

281 ( 1) بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 137 و 138

282 ( 2) ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297

283 ( 1) شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 ه. ق.

284 ( 1) ذراع معادل 57 سانتى متر مى باشد.

285 ( 2) كردشيه؛ دايره اى شكل.

286 ( 1) بنابر شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه در سال هاى 1321، 1322 ه. و نيز نك: ابراهيم رفعت پاشا: مرآة الحرمين، ج 1، صص 292 و 293

287 ( 2) يوسف احمد: المحمل والحجّ، ج 1، صص 264 و 265

ص: 321

288 دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

289 ( 1) اين كلمه در اصل ريشه تركى داشته كه در مصر دوران مماليك به كار مى رفته است،« مترجم».

290 ( 1) اين نوشته ها به صورت كامل و واضح بر روى دو كمربند هفتم و هشتم كه از سوى ابراهيم رفعت پاشا در كتاب خود مرآة الحرمين، ج 1، شكل شماره 110، ص 284 آورده، كاملًا روشن و آشكار است.

291 ( 1) فرمان داد ساختن اين جامه شريفه را براى كعبه بيت اللَّه الحرام،( نام شخص) در سال ...

292 ( 1) اسناد و مدارك موجود در كارگاه جامه بافى كعبه مكرّمه در قاهره:

و نيز نك: يوسف احمد، المحمل والحجّ، ج 1، صص 265، 266 و 267

293 ( 2) ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 293

294 ( 1) شهادت نامه هاى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321، 1322 هجرى. و نيز نك: ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، صص 293 و 294

295 ( 1) نوشته ها و آذين هاى ياد شده؛ به وسيله مؤلّف بر روى پرده درِ كعبه مظعّمه كه در ميان قطعه هاى جامه مصرى موجود در كارگاه جامه بافى در خرنفش كه هم اكنون وجود دارد، مشاهده گرديد. اين جامه همان جامه اى است كه در سال 1381 ه. به مصر بازگردانيده شد.

296 ( 1) سُجُق، شبكه اى از بافته كه پيرامون آن گلوله هاى نخى قرار داشت.

297 ( 2) شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سالهاى 1321 و 1322 ه. و نيز نك: ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 295

298 ( 1) شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 ه. نك: ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1، ص 295

299 ( 2) دو مصدر سابق.

ص: 322

300 ( 3) ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1 شكل شماره 104 ص 264

301 ( 4) شهادت نامه هاى شرعى، تسليم جامه كعبه در سالهاى 1321 و 1322 ه و نيز نظر افكنيد به ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 296.

302 ( 1) شهادت نامه هاى شرعى تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 هجرى و نيز نك: به ابراهيم رفعت، مرآة الحرمين، ج 1 ص 294

303 ( 1). اين تناب ها پس از آنكه در قسمت فوقانى جامه كعبه دوخته مى شد بر بام كعبه آويزان مى گشت.

304 ( 2) جامه كعبه به وسيله اين گونه طناب ها به حلقه هاى مسين استوار شده در پيرامون كعبه و شاذروان، متصل مى گرديد.

305 ( 1) 3) شهادت نامه هاى شرعى، تسليم جامه كعبه در سال هاى 1321 و 1322 ه. و 1380 ه. و نيز نك: به ابراهيم رفعت پاشا: مرآة الحرمين، ج 1، ص 296 و بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 136 و 137

306 ( 1) بتنونى، الرحلة الحجازيه، ص 140

307 ( 2) هر قنطار برابر 93/ 44 كيلوگرم است،« مترجم».

308 ( 1) صاحب گربه ها.

309 ( 1) بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 146- 144

310 ( 1) بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 143 و 144

311 ( 1) مرآةالحرمين، ج 1، صص 11- 9

312 ( 1) ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، صص 11 و 12

313 ( 2) اسناد و مدارك« دارالكسوة الشريفه» در قاهره، مراسم جشن خروج محمل و جامه.

314 ( 1) ابراهيم رفعت: مرآة الحرمين، ج 1، صص 12، 13، 14، 19، 20 و 24 و بتنونى، الرحلة الحجازيه، صص 138 و 139

315 ( 1) ابن جبير، الرحله، صص 140 و 141

ص: 323

316 ( 2) اين جامه به وسيله شخص امير ياد شده از مصر آورده شده بود كه پيش از حركت به منا از بيم سرقت آن را در درون كعبه قرار داده بود. پيش از اين سنت اين چنين بود كه امير الحاج مصرى به همراه جامه به منا حركت كرده و در روز نحر آن را به مكه آورده و بر كعبه مشرفه قرار مى داد ليكن بر اثر حادثه اى كه در يكى از سال ها در منا اتفاق افتاد، قطعه هايى از جامه در هنگام اقامت آنان در منا به سرقت رفت كه در آن هنگام امير اموال فراوانى را براى به دست آوردن مجدد آن صرف نمود. از اين پس به امراى حج توصيه گرديد كه جامه را به هنگام رسيدن به مكه مكرمه و پيش از عزيمت به منا و عرفات در درون كعبه قرار دهند و سپس در روز نحر در هيئت كاروانى به سوى مكه سرازير شده و آن را بر روى كعبه مكرمه قرار دهند.( نظر افكنيد به شفاء الغرام ج 1، ص 125).

317 ( 3) فاسى: شفاء الغرام، ج 1، ص 125

318 ( 1) حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 295- 292 و توسعة الحرمين الشريفين- از نشريات وزارت اعلام وابسته به دولت عربستان سعودى( بدون تاريخ) ص 124

319 ( 1) نك: تاريخ الكعبة المعظمه، صص 295 و 300

320 ( 2) مؤلف در چهارشنبه، سوم رجب سال 1404 ه. ق./ 4 آوريل 1984 م. به ديدار اين كارگاه رفته و مراحل گوناگون جامه بافى و بخش هاى مختلف آن را از نزديك مشاهده كرده است. نامبرده اين بخش را با توجه به مشاهدات خويش از نزديك نسبت به جامه كنونى كعبه به قلم آورده است.

321 ( 1) جامه ياد شده در شعبان سال 1417 هجرى پس از عمليات ساختمانى و نوسازى درون كعبه و بيرون آن، كه شامل تغيير سنگ فرش هاى كف درون كعبه و ديوارهاى آن و نوسازى پله هاى درون كعبه و برداشتن سقف دوم در درون كعبه و نيز تغيير سنگ هاى شاذروان در پيرامون كعبه و جز اينها بود، در درون كعبه آويخته شد.

لازم به يادآورى است كه همواره جامه درونى كعبه از زير سقف دوم درون كعبه تا ابتداى سنگ هاى مرمر معرق اطراف كعبه كه در ارتفاع تقريبى يكصد و هشتاد سانتيمترى از كف درون كعبه قرار داشت، آويزان مى شد، ليكن پس از تغييرات ياد شده در سال 1417 ه. و برداشته شدن سقف درونى كعبه و قرار دادن سنگ مرمر خاكسترى راه راه بر ديوارهاى درونى آن، جامه ياد شده از زير سقف اصلى كعبه تا 13 ارتفاع كعبه از درون در بالا آويخته شد.

براى اطلاع بيشتر از تغييرات ياد شده مى توانيد به مقاله« درون كعبه در دو ديدار» درج شده در مجله وزين« ميقات حج» شماره 18 سال 1376 مراجعه نماييد.« مترجم»

322 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 251

323 ( 1) شيبه فرزند عثمان بن ابى طلحه واز خاندان عبدالدار بوده كه در آن هنگام پرده دار كعبه به شمار مى آمده است- مترجم.

324 ( 1) نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 26 و 261؛ قطب الدين حنفى، الاعلام صص 71 و 72؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، صص 476 و 477

325 ( 2) نك: ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 262- 264؛ محبّ الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 477

326 ( 1) قطب الدين حنفى، الأعلام، صص 59- 63

ص: 324

327 ( 2) محمد طاهر كردى، التاريخ القويم، ج 4، ص 262

328 ( 1) فاسى شفاءالغرام، ج 1، صص 146، 154 و 157

329 ( 2) ابن جبير، الرحله، صص 103، 104 و فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 128

330 دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

331 ( 1) حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبه المعظمه، صص 265 و 267

332 ( 1) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، صص 254 و 257؛ فاسى، شفاء الغرام، ج 1 ص 126؛ عقدالثمين، ج 1، ص 60؛ محب الدين طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص 476؛ قطب الدين حنفى، الاعلام صص 71- 72

333 ( 2) فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 126؛ ابن ظهير، جامع اللطيف، ص 104

334 ( 3) ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 255

335 ( 1) ازرقى، ج 1، ص 263؛ محب الدين طبرى، القراى لقاصد امّ القرى، ص 477؛ ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 110

336 ( 1) محمد طاهر كردى، تاريخ القويم، ج 4، صص 232، 233 و 272، 273

337 ( 1) صبح الاعشى، ج 4، صص 276، 283

338 ( 2) يوسف احمد، المحمل والحج، ج 1، ص 244

339 ( 3) نامبرده درسال 798 ه. به امارت مكّه رسيد و تا سال 809 ه. آن را دردست داشت.

340 ( 4) فاسى، شفاء الغرام ... ج 1، ص 126

341 ( 5) جامع الطيف، ص 108

342 ( 1) يوسف احمد، المحمل والحج، ج 1، ص 385

343 ( 1) حسين عبداللَّه باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، صص 376 و 377

344 ( 2) محمد طاهر الكردى، تاريخ القويم، ج 4، ص 228

345 ( 1) مرآة الحرمين، ج 1، ص 358

346 ( 2) شفاء الغرام، ج 2، ص 184؛ الكامل فى التاريخ، ج 5، ص 413

347 ( 3) شفاء الغرام، ج 2، ص 177؛ العقد الثمين، ج 4، ص 454

348 ( 1) العقد الثمين، ج 1، ص 170؛ مرآة الحرمين، ج 1، ص 359

349 ( 2) خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 397

350 ( 3) العقد الثمين، ج 1، ص 170؛ مرآة الحرمين، ج 1، ص 359

351 ( 4) سير اعلام البنلاء، ج 14، ص 490

ص: 325

352 ( 5) تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 782

353 ( 1) العقد الثمين، ج 5، ص 324

354 ( 2) سير اعلام النبلاء، ج 10، ص 586

355 ( 3) تذكرةالحفاظ، ج 3، ص 1174

356 ( 4) سير اعلام النبلاء، ج 16، ص 25؛ العقد الثمين، ج 3، ص 145

357 ( 1) العقد الثمين، ج 5، ص 59

358 ( 2) العقد الثمين، ج 5، ص 516

359 ( 3) العقد الثمين، ج 1، ص 288

360 ( 4) سير اعلام النبلاء، ج 14، ص 490

361 ( 5) العقد الثمين، ج 1، ص 297- 298

362 ( 6) العقد الثمين، ج 1، ص 386

363 ( 7) العقد الثمين، ج 1، ص 405

364 ( 8) العقد الثمين، ج 5، ص 324

365 ( 1) العقد الثمين، ج 5، ص 363

366 ( 2) العقد الثمين، ج 2، ص 363

367 ( 3) سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 256

368 ( 4) سير اعلام النبلاء، ج 18، ص 385

369 ( 5) العقد الثمين، ج 4، ص 586؛ سير اعلام النبلاء، ج 10، ص 586

370 ( 6) تهذيب التهذيب، ج 4، ص 306

371 ( 7) العقد الثمين، ج 3، ص 325

372 ( 8) العقد الثمين، ج 4، ص 314

373 ( 9) تهذيب التهذيب، ج 3، ص 167

374 ( 10) العقد الثمين، ج 4، ص 531

375 ( 11) سير اعلام النبلاء، ج 19، ص 196

376 ( 12) العقد الثمين، ج 3، ص 18

377 ( 13) العقد الثمين، ج 3، ص 36

378 ( 14) العقد الثمين، ج 3، ص 211

379 ( 1) سير اعلام النبلاء، ج 7، ص 378؛ طبقات الحفاظ، ص 96

380 ( 2) العقد الثمين، ج 5، ص 492

381 ( 3) سير اعلام النبلاء، ج 22، ص 259

382 ( 4) العقد الثمين، ج 6، ص 334

383 ( 5) العقد الثمين، ج 7، ص 367

384 ( 6) سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 68

385 ( 7) العقد الثمين، ج 5، ص 29

ص: 326

386 ( 8) مقرء كسى است كه از استاد خود قراءات مختلف را ياد گيرد و آن را در اختيار ديگران قرار دهد. نك: چهارده روايت در قرآن مجيد، ص 12

387 ( 1) چهارده روايت در قراءت قرآن مجيد، ص 18

388 ( 2) چهارده روايت در قرآءات قرآن مجيد، ص 18.

389 ( 3) العقد الثمين، ج 3، ص 18

390 ( 4) التحفة اللطيف، ج 1، ص 280

391 ( 5) العقد الثمين، ج 2، ص 6

392 ( 1) سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 50.

393 ( 2) العقد الثمين، ج 5، ص 29.

394 ( 3) العقد الثمين، ج 7، ص 242.

395 ( 4) جهت تحقيق بيشتر به كتاب تاريخ مكه، ج 1، ص 332 مراجعه كنيد.

396 ( 5) العقد الثمين، ج 4، ص 426؛ سير اعلام النبلاء، ج 22، ص 17.

397 ( 6) سير اعلام النبلاء، ج 22، ص 259

398 ( 1) العقد الثمين، ج 5، ص 516

399 ( 2) همان، ص 363

400 ( 3) همان، ص 29

401 ( 1) العقد الثمين، ج 5، ص 213

402 ( 2) همان، ص 212

403 ( 3) همان، ج 4، ص 362

404 ( 4) همان، ج 3، ص 81

405 ( 5) همان، ج 3، ص 108

406 ( 6) همان، ج 2، ص 69

407 ( 7) همان، ج 2، ص 121

408 ( 8) همان، ج 2، ص 156

409 ( 9) همان، ج 5، ص 431

410 ( 10) همان، ج 5، ص 488

411 ( 11) همان، ج 6، ص 183

412 ( 12) همان، ج 12، ص 203

413 ( 13) همان، ج 6، ص 233

414 ( 1) چهارده روايت در قرآن مجيد، ص 18

ص: 327

415 ( 2) مرآة الحرمين، ج 1، ص 283؛ العقد الثمين، ج 3، ص 261

416 ( 3) العقد الثمين، ج 2، ص 212

417 ( 4) مرآة الحرمين، ج 1، ص 375

418 ( 1) تاريخ مكه، ج 1، ص 220 نوشته سباعى.

419 ( 2) العقد الثمين، ج 4، ص 286، تاريخ مكه، ج 1، ص 219؛ مرآة الحرمين، ج 1، ص 283

420 ( 3) العقد الثمين، ج 3، ص 261

421 ( 4) التحفة اللطيفه، ج 2، ص 210

422 ( 5) العقد الثمين، ج 4، ص 385؛ تاريخ مكه، ص 2219، نوشته سباعى.

423 ( 6) العقد الثمين، ج 3، ص 293

424 ( 1) العقد الثمين، ج 4، ص 431

425 ( 2) العقد الثمين، ج 5، ص 454

426 ( 3) العقد الثمين، ج 4، ص 343

427 ( 4) العقد الثمين، ج 4، ص 320.

428 ( 1) العقد الثمين، ج 2، ص 212

429 ( 2) العقد الثمين، ج 1، ص 413.

430 ( 3) العقد الثمين، ج 7، ص 314

431 ( 4) التحفة اللطيفه، ج 2، ص 209

432 ( 1) تاريخ مكه، نوشته سباعى، ج 1، ص 327.

433 ( 2) اعيان الشيعه، ج 4، ص 147

434 ( 3) تاريخ مكه، نوشته سباعى، ج 2، ص 467

435 ( 1) العقدالثمين، ج 1، ص 409

436 ( 2) العقد الثمين، ج 2، ص 69

437 دكتر محمد الدقن - هادى انصارى، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109